در آستانه سال ۹۷ و با نگاهی به اتفاقات عرصه سیاست ایران در سالی که گذشت، گفتوگویی با زهرا شجاعی معاون امور زنان و خانواده دولت اصلاحات و دبیرکل مجمع زنان اصلاحطلب، ترتیب دادهایم و ارزیابی او را از چشم انداز میدان سیاست ایران و بیمها و امیدهای پیشرو جویا شدیم. وی معتقد است: «جامعه ما نیازمند مهارت آموزی برای گفتوگوی سیاسی و تفاهم و صحبت کردن با یکدیگر است تا به درک درستی از منافع و مصالح ملی دست یابد». متن این گفتوگو را میخوانید.
شما جدیترین بزنگاه جمهوریاسلامی را درسال ۹۶ در عرصه سیاسی چه چیزی ارزیابی میکنید؟
از نظر من مهمترین مسالهای که در سال ۹۶ رخ داد و البته در آن خیری وجود داشت و مصداق آیه «عَسی أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئا وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ» بود، زنگ خطر و هشدار اتفاقات دی ماه برای همه ما بود. سرمایه اجتماعی و امید عمومی که گرانقیمتترین سرمایه هر نظامی میتواند باشد با اتفاقی که افتاد، کمبودش کاملا در جامعه احساس شد. اتفاقات دی ماه خوش بختانه از وحدت فرماندهی برخوردار نبود اما به نظر من برکتی که داشت این بود که مردم و انقلابیون به این مساله پی بردند که اگر برای برون رفت از این انسداد گفتمانی تلاش نکنند امر انقلاب را واگذار کردهاند. انقلاب ما به سرعت و شتاب بالایی به پیروزی رسید. ما تمرین دموکراسی نکرده بودیم و از جهت رشد و تربیت سیاسی، آماده پذیرش یک نظام جمهوری و مردمسالارانه نبودیم چرا که دموکراسی از خانه آغاز میشود در خانههای ما دموکراسی محقق نشده بود و هنوز هم تحقق نیافته است. هنوز در داخل خانههای ما تعریفی که از«الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ» میشود« قیم» با «قوام» اشتباه میشود. استبداد سیاسی و استبداد دینی گویی در جان ما ریشه دوانده است. هنوز اصل تسامح و تساهل و مدارا و جمعگرایی و توجه به خیر عمومی در جامعه ما حاکم نشده است. اینکه منافع عمومی بر منافع فردی و حزبی و قومی تفوق یابد مرسوم نیست. تحزب در نظام دموکراسی یکی از لوازم است ولی در جامعه ما متاسفانه به ضد خود تبدیل شده است. تکثر و تعدد بیش از اندازه احزاب از یک جناح، چه معنایی میتواند در یک نظام دموکراتیک داشته باشد؟ جز این نیست که احزاب به دکانهای سیاسی تبدیل شدهاند که برای کسب قدرت و رانت سیاسی تلاش میکنند و توان کار جمعی کردن با یکدیگر را ندارند؟ اینها نشاندهنده این است که جامعه ما نیازمند مهارت آموزی برای گفتوگوی سیاسی و تفاهم و صحبت کردن با یکدیگر است تا به درک درستی از منافع و مصالح ملی دست یابد.
گروهی از تحلیلگران از انسداد گفتمانی در دوگانه بین اصلاحطلبی و اصولگرایی در میدان سیاسی ایران سخن گفتهاند، نظر شما در این رابطه چیست؟
به طور کلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جریانهای سیاسی را میتوان در دوگانههایی کلی قرار داد. در دورهای تحت عنوان چپ و راست مطرح بودند در دوره قبلتر از آن، از آنها تحت عنوان خط امامیها و لیبرالها یاد شد و امروز از اصولگرا و اصلاحطلب سخن گفته میشود اما در بین این گروهها، جریانهای بینابینی مثل جریان اعتدالگرا یا مستقل وجود دارند که خود را بیرون از این دوگانه تعریف میکنند. من معتقدم که نسل جدیدی از فعالان حوزه سیاسی در جامعه ما درحال شکل گیری هستند که شاید نتوان آنها را در دستهبندی سابق قرار داد. یعنی ما با بروز و ظهور نسل جدیدی مواجهیم که مبانی و خواستههایش خیلی تئوریزه نیست و حتی ممکن است که پایبندیشان به اصول انقلاب یا ارزشهای ملی و دینی و اعتقادی متفاوت باشد. این جریان سوم حالتی ژلهای دارد و برای همین خیلی راحت ممکن است بتوان به آن جهت داد. از نظر من این نسل جدید به همراهی و گفتوگو و همدلی و انتقال تجربیات نیازمند است و اگر دلسوزان اصیل انقلاب فارغ از اینکه وابسته به چه جناحی هستند، این ظرفیت و جریان جدید را دریابند، پتانسیل بالایی جهت حفظ منافع و مصالح ملی نظام را میتوان بازیابی کرد. قطعا سرنوشت کشور و وطن برای این جریان اهمیت دارد و با تکیه بر همین محورها، میتوان از این ظرفیت در جهت حفظ استقلال و تمامیت ارضی بهره برد.
آیا اساسا ظرفیت گشایش جامعه سیاسی را برای شکل گرفتن نیروهای سیاسی جدید که قادر باشند مطالبات عدالتخواهانه را نمایندگی کنند، وجود دارد؟
قطعا این ظرفیت را دارد. در باب عدالت گفته میشود که «وضع الشیء فی موضعه» یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خود. به تعبیر دیگر عدالت را تعادل در غرایز سهگانه انسانی نیز میگویند. یعنی وقتی حکمت و شجاعت و عصمت، در یکی جمع میشود، ملکه عدالت در او قدرت و قوت مییابد. عدالت تنها وجه اقتصادی ندارد. باید توجه کرد که عدالت در ثروت و قدرت و منزلت، سه رکنی هستند که مفهوم عدالت را میسازند. صرفا عدالت در ثروت نباید مورد توجه قرار گیرد. توزیع قدرت از طریق جمهوریت و دموکراسی و اینکه شهروندان بتوانند از طریق تقسیم و تعامل قدرت در یک نظام شبکهای بین دولت و نهادهای مدنی و موظف شدن دولت به پاسخگویی و تمکین در برابر آرا و نظرات مردم و امکان جابهجایی قدرت بدون خشونت، زمینههای عدالت در قدرت است. عدالت در منزلت نیز برابر کردن کلیه حقوق افراد و اقوام و ادیان است. تا افراد در حق انتخاب در همه عرصهها برابر باشند. بنابراین توجه به ابعاد مختلف عدالت میتواند زمینهساز تحقق اهداف و خواستهای نظام باشد.
یکی از سوالهای جدی که این روزها پیش روی گفتمان اصلاحطلبی گذاشته شده این است که چرا هرگز اصلاحات نظریه منسجم درباره مفهوم عدالت نداشته و تبار گفتمان اصلاحطلبی نتوانسته به این محور نزدیک شود، نظر شما در این رابطه چیست؟
البته آنچه که در منشورات و مکتوبات و مستندات اصلاحطلبان وجود دارد، خلاف این مساله را ثابت میکند. یعنی با مراجعه به منشور اصلاحطلبی یا مجموعهای که تحت عنوان بیمها و امیدها و بایدها و نبایدها توسط جمعی اصلاحطلبان نوشته شد و به تایید رئیس دولت اصلاحات هم رسید، میبینیم تاکید بر رشد مبتنی بر عدالت اجتماعی و عدالت متکی بر رشد است. همین طور همان تقسیم بندی عدالت که بیان کردم از دل این مکتوبات بیرون آمد. این آن چیزی است که در مستندات اصلاحطلبان آمده البته شاید در اظهار نظرات سیاسی یا سخنرانیهای بسیاری افراد منتسب به این گفتمان کمتر به این موضوعات پرداخته شده است. حتی در مکتوبات این گفتمان به عدالت جنسیتی ذیل قسط و عدالت اجتماعی پرداخته شده است ولی گاهی حوادث و اتفاقات سیاسی برخی شعارها را برجستهتر میکند.
فصل مشترک همه راهکارهایی که این روزها برای برونرفت از فروبستگی و حل منازعه پیشنهاد میشود، بحث گفتوگوست. البته برخی براین باورند که در صورت به وجود آمدن فضای گفتوگو و در صورتی که حاکمیت به این خواستهها پاسخ بدهد، ممکن است مطالبات عمومی سیر صعودی پیدا کند و چالش جدیدی را روبهروی کشور بگذارد. شما این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
گفتوگو یک مهارت است و مقدم بر هرچیزی در جامعه، آماده سازی و تربیت و کسب مهارت گفتوگوست. در ترم بینالمللی، مهارتهای زیادی مثل گوش دادن فعال، رعایت احترام متقابل، صادقانه و شفاف صحبت کردن، صبر در شنیدن نظر دیگران و... را برای گفتوگو، ذکر میکنند. اگر این تمرین و مهارت در جامعه صورت بگیرد آن وقت با توجه به موضوع گفتوگو میتوان بحثها را مدیریت کرد. اینکه در باب چه موضوعی باید گفتوگوی عمومی صورت بگیرد نیز مهم است. من معتقدم مقدم بر اینها، آموختن گفتوگو باید در اولویت قرار گیرد پس از فراگیری جمعی و تمرین این مهارت در عرصه عمومی میتوان به گونهای موضوعات مورد گفتوگو را مدیریت کرد که موجب بالا رفتن هزینهها نشود. در جامعه ما همانگونه که در مورد تورم گفته میشود که یک تورم واقعی و یک تورم غیرواقعی وجود دارد، امید نیز این چنین است. یعنی بیش از آنکه ما در جامعه معضل و ناکارآمدی و ضعف داشته باشیم احساس نارضایتی داریم. ما اگر بتوانیم از طریق گفتوگو سرمایه اجتماعی را که همان اعتماد و امید است تقویت کنیم، گام بلندی برداشتهایم. نکته دیگری که لازم به تاکید است رعایت مصالح و منافع ملی است. متاسفانه مبارزات سیاسی جریانات مختلف، در سالهای بعد انقلاب منجر به این شد که برای غلبه بر رقیب، از خط قرمز منافع ملی عبور شود و این موضوع تلاطمهای مختلفی را در جامعه بهوجود آورد.
به عنوان سوال پایانی با توجه به آنچه در گفتوگو مطرح شد و با در نظر داشتن اتفاقات دی ماه که از آن به عنوان یک هشدار یاد کردید، سال ۹۷ را در عرصه سیاسی چگونه ارزیابی میکنید و از نظر شما ما چه بیمها و امیدهایی پیشرو داریم؟
با افراطیگریهایی که امروز شاهد باب شدن آن در همه عرصهها هستیم اگر خدای نکرده تک تک ما به حساسیت شرایط و بحرانی بودن موقعیت خودمان در عرصه بینالمللی و منطقهای و داخلی بیتوجهی نشان دهیم، امکان اینکه برای کشور خسارات جبران ناپذیری به وجود آید، محتمل است. اینها بیمهایی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و باید آنها را شناخت و در برابر آن مسلح شد. البته امیدهایی نیز وجود دارد مثل اینکه جریانهای اصیل انقلاب با حضور در میدان سیاسی و با استفاده از روشهای صحیح گفتوگو و تاکید بر منافع ملی بتوانند از پتانسیلها و ظرفیتهای جدید عرصه سیاسی بهره گیرند و انشاءا... جامعه ما در آستانه سال چهلم انقلاب با بلوغ و رشد کامل وارد چهل ساله دوم شود.
فرزانه امینی
- 18
- 3