در سال ۹۶ عرصه سیاسی کشور آبستن حوادث مهمی بود؛ در ابتدای سال انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای شهر و روستا با مشارکت بالای مردم برگزار شد و کمی بعدتر بحثهای مربوط به کابینه شکل گرفت و این موضوع باعث انتقادهای زیادی به دولت شد. سیاست خارجی ایران در سال ۹۶، سال ملتهبی را پشت سر گذاشت و در داخل هم مسئله موسسات مالی و اعتباری، وقایع دیماه، دختران خیابان انقلاب، ماجرای گلستان هفتم، بازداشت فعالان محیطزیست و... اتفاق افتاد. درباره مهمترین اتفاقاتی که در سال ۹۶ در فضای سیاسی کشور رخ داد و همچنین درباره چشمانداز آینده سیاسی ایران با محمدصادق جوادیحصار، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، به گفتوگو پرداختهایم. در ادامه، متن تفصیلی این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
شما جدیترین بزنگاه جمهوری اسلامی را در سال ۹۶ در عرصه سیاسی چه چیزی ارزیابی میکنید؟
در دو حوزه میتوان این مسئله را بررسی کرد؛ حوزه اول، اتفاقاتی که در راستای تقویت، تثبیت و رشد و نمو جمهوری اسلامی بود که از عمدهترین آن میتوان به انتخابات ریاستجمهوری اشاره کرد که بسیار حائز اهمیت بود.اتفاق بعدی هم انتخابات شوراها بود که به نظر من بسیار امیدآفرین اتفاق افتاد و تحول ایجاد کرد. این دو اتفاق به تقویت مردمسالاری در حوزه اجتماعی کمک کرد.
در حوزه دوم، چالشهایی بود که فراروی جمهوریاسلامی قرار گرفت و در عرصه جهانی، رفتارهای جدید و مواضع آقای ترامپ و بهچالشکشیدن برجام ازسوی دولت آمریکا بود که هنوز هم تبعات آن میتواند دستاوردهای چند سال گذشته دولت آقای روحانی را متاثر و تهدید کند و در صورت عملیشدن میتواند به یک تهدید جدی در عرصه بینالملل تبدیل شود که حتما باید به آن بهصورت دیپلماتیک توجه شود. چالش جدی دیگر در عرصه بینالملل، پررنگشدن درگیری بین اضلاع جدید نبرد در سوریه است.
تا پیش از ۹۶ حداقل ترکیه به این صراحت و جدیت در مسائل خاورمیانه و ازجمله سوریه درگیر نمیشد و همچنین روسیه نیز در مناسبات سوری وارد نشده بود که اینها در مناسبات ایران موثر است، اما در عرصه داخلی، عمدهترین چالشی که در عرصه اجتماعی میتوانیم از آن یاد کنیم همین منازعات و درگیریهای خیابانی بود که در دیماه اتفاق افتاد و شهرهای زیادی را تحتتاثیر قرار داد و به نظر من، بسیار جدی و قابلتامل است و باید ریشهیابی شود و عالمانه مواجهه با آن صورت گیرد.
خیلی از تحلیلگران از انسداد گفتمانی در دوگانه میان اصلاحطلبی و اصولگرایی در میدان سیاسی ایران سخن گفتهاند، حتی در برخی تحلیلها از امکان خیزش موج سوم صحبت شده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
اول باید دید این تحلیلگران چه کسانی هستند. تحلیلگران خود چند دسته هستند؛ تحلیلگران بیرونی یا تحلیلگران درونی، تحلیلگران معتقد به تقویت نظام و تحلیلگران منتقد نظام؛ بنابراین نمیتوان آنها را واحد در نظر گرفت، اما در کلیت من معتقدم یکی از چالشهای جدی جمهوری اسلامی همین اعتراضات دیماه بود؛ چالشی که هنوز هم به پایان نرسیده و پسلرزههای آن خود را یکی پس از دیگری نشان میدهد. چالش دیماه مثل آتشفشانی فعالیتهای زیرزمینیاش مدتها آغاز شده بود و در اعتراضات خیابانی به نقطه فوران رسید.
عوامل زیادی در این ماجرا دست داشتند، ولی یکی از عمدهترین این عوامل که به چالش پایدار تبدیل شده، عمق و گستره شکاف اعتماد میان حاکمیت و ملت است. مردم به انحای مختلف تلاش کردند وفاداری و پایبندی خود را به نظام جمهوری اسلامی و اهداف و آرمانهایش نشان دهند، اما عدهای از مسئولان همواره تلاش کردند این همدلی، پایداری و همراهی با کلیت نظام جمهوری اسلامی را به نفع جریان و جناح خود تعریف و تفسیر کنند.
همین مردم را به نحوی نومید کرد که بیایند و بگویند ما دیگر با هیچ جناحی کاری نداریم؛ اینکه شعار داده میشد: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» حاصل همین نوع برخورد بود. واقعیت این است که کسانی که به خیابان آمدند از هر دو طیف ناراحت بودند؛ البته آنها که به خیابان آمدند نماینده همه مردم ایران نبودند، ولی بخشی از بدنه مردمی بودند که بههیچوجه نباید نادیده گرفته شوند. ادامه این اعتراض مدنی که در پارهای از موارد هم با خشونت و ناهنجاری همراه بود، میبینیم در دوسه ماهه اخیر در کل کشور ادامه یافته است؛ مثلا دراویش گنابادی یا موضوع حجاب اختیاری یا تحصن کارمندان و کارگرانی که حقوق خود را دریافت نکردهاند سلسله اعتراضاتی است که رنگ علنی مییابد و اگر جمهوری اسلامی با آنها عالمانه و خویشتندارانه برخورد نکند، شاید به چالش جدی در سال آینده تبدیل شود.
فصل مشترک همه راهکارهایی که این روزها برای برونرفت از فروبستگی و حل منازعه پیشنهاد میشود، بحث گفتوگو است؛ البته برخی بر این باورند که در صورت بهوجودآمدن فضای گفتوگویی و درصورتیکه حاکمیت به این خواستهها پاسخ بدهد، ممکن است مطالبات عمومی سیر صعودی پیدا کنند و چالش جدیدی را برای کشور بهوجود بیاورند. شما این موضع را چگونه تحلیل میکنید؟
به نظر من، نباید از این چالشها ترسید؛ چالشهایی که در میانه گفتوگو و مفاهمه پیش میآیند سازنده است و چالشهایی که در قهر و دوری به وجود میآیند مخرب هستند. وقتی دو طرف نشستهاند و بحث را مدیریت میکنند نتایج مطلوب به وجود میآورند. وقتی همه جریانها و صاحبنظران حول موضوعی گفتوگو کنند و از دل آن مسئلهای بیرون بیاید آنگاه میتوان آن را مدیریت کرد، اما وقتی مسئلهای بروز و ظهور مییابد که کسی به آن فکر نکرده، فرصت آسیبشناسی و مداوا از میان میرود. این به نظر من خیلی مهم است که از چالش در گفتوگو نهراسیم.
وقتی گفته میشود، گفتمان ملی باید از تلفیق صداها و مطالبات گوناگون و تمایلات متنوع اجتماعی برخیزد و برآیند همه خواستهها و آرا و نظرات باشد که طبیعی است که در آن چالش به وجود میآید. البته اگر بخواهیم آمرانه برخورد کنیم، میتوان همه صداها را خاموش کرد، ولی مسئله حل نمیشود، بلکه روی آن سرپوش گذاشته میشود، ولی اگر بخواهیم بهسمت حل مسئله برویم، باید از چالشهای قابل مدیریت هم استقبال کنیم و از آن پروایی نداشته باشیم.
آیا جمهوری اسلامی از لحاظ امکان ساختاری اساسا برای شکلگرفتن نیروهای سیاسی جدید که قادر باشند مطالبات عدالتخواهانه را نمایندگی کنند، ظرفیت گشایش جامعه سیاسی را دارد؟
اگر همه آنهایی که در حوزههای مختلف برای خود جایگاهی تعریف کردهاند و مقتدرانه و متصلبانه در جایگاه خود برقرارند، گامی به عقب بروند، فضا تعدیل خواهد شد، ولی اگر قرار باشد هرکس در جای خود بایستد و بخواهد دیگران با او هماهنگ شوند، گشایشی نخواهد بود. به نظر من، قانون اساسی این ظرفیت را پیشبینی کرده است؛ مثلا همهپرسی در موضوعات مورد اختلاف یکی از این ظرفیتهاست. فرض میگیریم امروز در کشور موضوعی وجود دارد که میان مردم و جناحهای سیاسی مورد اختلاف است.
دولت بهعنوان یکی از ابزارهای قدرت و حاکمیت ملی میتواند میداندار باشد و در آن مورد خاص اعلام همهپرسی کند؛ برای مثال فرض بگیریم اگر ما بهجای اینکه هواپیمای ایرباس را از فرانسه بگیریم، از خود آمریکا بگیریم، اینجا اختلاف درمیگیرد و عدهای مدعی شوند که ممکن است آمریکا احساس کند ما تسلیم شدهایم و زیادهخواهی کند.عدهای هم بگویند کارکردن با فرانسه مثل آمریکاست و فرقی ندارد. عدهای هم پیشنهاد مسدودکردن باب مراوده با اروپا و آمریکا را بدهد و روسیه را پیشنهاد کند. در چنین شرایطی چون جناحها نمیتوانند خود را به جای مصرفکنندگان خدمات هواپیمایی که همان مردم هستند بگذارند، بهترین حال همهپرسی از آحاد مردم است.
به نظر من، این بسیار معقول است یا باز برای مثال ما تعطیلات سالانه زیادی داریم. خیلی از نهادها هم از این موضوع مینالند. در چنین شرایطی دولت میتواند طرح همهپرسی دهد تا مردم تصمیم بگیرند. ایجاد این فراخی که میدان باز شود و مردم بتوانند به میدان بیایند و تصمیم بگیرند، به نظر من بسیاری مشکلات را حل و فصل خواهد کرد.
یکی از سوالهای جدی که این روزها پیشروی گفتمان اصلاحطلبی گذاشته شد این بود که چرا هرگز اصلاحات نظریه منسجم درباره مفهوم عدالت نداشته و تبار گفتمان اصلاحطلبی نتوانسته به این محور نزدیک شود، نظر شما در این رابطه چیست؟
به نظر من، یکی از مشکلاتی که ما امروز در کشور داریم این است که یک جریان یا تیم یا اتاق فکری تصمیم گرفتهاند که هر وعدهای دولت آقای روحانی میدهد خلافش را ثابت کنند؛ مثلا اگر آقای روحانی میگوید «نگران قیمت ارز نباشید» تلاش میکنند تا جایی که ممکن است قیمت ارز را بالا ببرند و ارزش ریال را پایین بیاورند برای اینکه اثبات کنند این دولت ناکارآمد است. به نظر من، یکی از چالشهای مهمی که از ابتدای سال جاری آغاز شده و میتواند در سال آینده هم دوام بیابد و ادامه پیدا کند بحث اقتصادی است.
اینکه دولت بخواهد تحکمی قیمت ارز را پایین نگه دارد و فشار بیاورد که تورم را مهار کند ولی رشد اقتصادی را هدف قرار دهد نمیشود. همه اقتصاددانها معتقدند اینها با هم تناسب تنگاتنگ دارند؛ یعنی هر جا که میل به رشد باشد درصدی از تورم لازم است. تورم را اگر بخواهیم پایین نگه داریم و رشد را به زور بالا بکشیم طبیعی نیست. اینها شکافها و خلأهایی ایجاد میکند که به نومیدی منجر میشوند.
از نظر من، مسئله اصلی دولت آقای روحانی در سال آینده، مسئله اقتصادی است. ضمن اینکه در حوزه اقتصاد ما، بیش از اینکه مشکل اقتصادی داشته باشیم باوری ایجاد شده مبنی بر این است که نمیتوانیم مسائل اقتصادی خود را رفع کنیم که یعنی باور ناتوانی از خود ناتوانی مخربتر است. نومیدی از درون و بیرون کشور بهشدت به جامعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما پمپاژ میشود. همه باید تلاش کنند جلوی این نومیدی مسدود شود. امید باید جایگزین نومیدی شود. اگر این اتفاق به هر درصدی در سال آینده رخ دهد، درصد چالشهای جدیمان در عرصههای مختلف کاهش خواهد یافت.
عاطفه شمس
- 18
- 6