امير محبيان، تحليلگر اصولگرا و استاد دانشگاه در تحليل رفتار نويسندگان اين نامه به اعتماد ميگويد كه «اين افراد صف خود را از اپوزيسيوني كه به عنوان مزدوران بيگانه عمل ميكنند، جدا كرده و كوشيدهاند تا با وجود انتقاداتي كه به جمهوري اسلامي دارند؛ از موضع استقلالخواهي عمل كنند.» او همچنين بيان ميكند كه «به گمانم جمهوري اسلامي ميتواند كانالهاي ارتباطي با آنها را براي نزديكتر كردن آنها با واقعيتهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايران باز كند.»
پيام سياسي انتشار چنين نامهاي از نگاه شما چيست؟ بهويژه اينكه برخي چهرههاي قبلا اصلاحطلبي اين نامه را امضا كردهاند كه پيشتر مطرود شده بودند.
اين نامه را دقيق خواندم؛ در مجموع اين افراد صف خود را از اپوزيسيوني كه به عنوان مزدوران بيگانه عمل ميكنند، جدا كرده و كوشيدهاند تا با وجود انتقاداتي كه به جمهوري اسلامي دارند؛ از موضع استقلالخواهي عمل كنند. البته شخصا معتقدم تصور اينكه ايالات متحده در پي دموكراسيخواهي در ايران است و آنها ميكوشند به وزير خارجه امريكا توضيح دهند كه اين راهش نيست، سادهنگري است. در مجموع اين اقدامات كه نوعي فشار بر سياست خارجي امريكا (فارغ از اندازه اثرگذاري آن) وارد ميكند، خوب است.
به نظر شما چنين همسوييهايي بين نيروهاي سياسي پوزيسيون و اپوزيسيون در راستاي منافع ملي در دوراني كه خيلي از چهرههاي سياسي از ريزش بدنه اجتماعي دو جناح ميگويند، ميتواند نتيجه بخش باشد؟
همه ما ايرانيان فارغ از گرايش سياسي بايد حول منافع ملي و حل مسائل ايران به دست ايراني وفاق داشته باشيم. از شعارهاي پوچ و خشونتگرايي در رفتار فاصله بگيريم و سطح تحمل خود را افزايش دهيم. كم نيستند كساني كه در جريان اپوزيسيون دغدغه و نگراني كشور را دارند اما چون از واقعيتهاي كشور دور هستند، ممكن است كه راهحلهايشان راديكال باشد.
در مجموع شخصا معتقد به باز گذاشتن راه خدمت به هركسي هستم كه ايران را دوست دارد و مخالف وابستگي و ضعف ايران است. نبايد فراموش كنيم كه همه ما در كشتي ايران در اين اقيانوس پرتلاطم جهان حركت ميكنيم. اين كشتي در هم بشكند ما نه فقط كشور خود را بلكه عنصر اصلي هويت خود را از دست خواهيم داد.
تحليل و رفتارشناسي شما از نويسندگان اين نامه چيست؟ اين افراد چرا در اين دوران چنين نامهاي مينويسند و آيا اصولا معتقديد كه چهرههاي اصلاحطلب امضاكننده اين نامه تغيير رفتار دادهاند يا در گذشته هم همين مشي را داشتند؟
البته اين افراد از قبل هم مواضعي اينچنين داشتهاند؛ آنها را عقلاي اپوزيسيون ميتوان ناميد. مواضع آنها در برابر اپوزيسيون افراطي كه كينهجو هستند و براي پيشبرد هدف خود با دشمنان ايران همكاري ميكنند؛ حاضرند كشور را متلاشي كنند و ايران را به خون بكشند؛ براي خودشان هم ارزشمند است؛ زيرا همراه نشدن با جاهلان خود بخشي از عقل است.
اگر اين نامه را به عنوان يك داده براي تحليل ببينيم، آيا اين نامه اثباتي براي برانداز نبودن نويسندگان آن است؟ يا فكر ميكنيد كه فقط نشانگر نوعي نگاه صلحطلبانه است يا تلاش اپوزيسيون براي جلبتوجه جامعه؟
اين نشان ميدهد كه آنها در اين نامه پاسيفيت (صلحطلب) و حتي استقلالخواه هستند؛ به گمانم جمهوري اسلامي ميتواند كانالهاي ارتباطي با آنها را براي نزديكتر كردن آنها با واقعيتهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي ايران باز كند. اين به معناي آن نيست كه با آنها بازي امنيتي شود.
دقيقا پيشنهاد من راهبردي است. به گمانم ما بايد ميان آناني كه دستشان به خون آلوده است و آنهايي كه خونريز نيستند، فاصله بگذاريم و سپس آنها را كه به حاكميت انتقاد دارند و آنها كه به حكومت منتقدند، متفاوت بدانيم. گمان ميكنم داشتن اپوزيسيون بالغ براي نظام و كشور خودش يك فرصت است تا اپوزيسيوني كه براي شفاي كينه خود به اسلام و ايران، مزدور صريح دشمنان تاريخي اين كشور ميشود.
به نظر شما اپوزيسيون اصلاحطلب خارجي در جامعه محبوبتر است يا پوزيسيون اصلاحطلب داخلي؟
ما بايد راهي را برويم كه مديران اين كشور كه حل مسائل مردم را عملا بر عهده دارند؛ به دليل كفايت مديريتي محبوبترين باشند. زيرا محبوبيت اپوزيسيون فقط دال بر عدم محبوبيت مديران حاكم است. مديران حاكم هم شايسته آن است كه از همه توانها ولو منتقد و مخالف خويش براي پيشبرد كشور بهره بگيرند همانند كشتيراني كه از باد مخالف هم براي پيشبرد كشتي خود سود ميجويد. در مجموع معتقدم از عاقل نبايد هراسيد، ولو دشمن باشد و از دوست بايد ترسيد، اگر جاهل باشد. زيرا به قول مولانا جهل نشاني از قهر خدا بر فرد جاهل است.
مريم وحيديان
- 16
- 3