موج فزاینده گرانیها و عدم توانایی دولت در مهار آن در نهایت منجر به این شد که در چند روز گذشته مردم در چند شهر کشور دست به تظاهرات بزنند. روز سهشنبه ۹ مردادماه اعترضات به وضع اقتصادی کشور موجب شکلگیری تجمعاتی در اصفهان و در شهرک صنعتی امیرکبیر شد. براساس گزارش فارس صنف تعمیرکاران خودروهای سنگین و صاحبان کارگاههای کوچک تولید قطعات خودرو به دلیل رکود سفارشات، قطعی برق، بیمه، مالیات و گرانی مواد اولیه در شهرک صنعتی امیرکبیر تجمع کردند که تعدادشان از ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر تجاوز نمیکرد. اگرچه به نظر میرسید این تجمع با دخالت نیروهای پلیس همان روز خاتمه یافته است اما این اعتراضات پس از دو روز به دیگر شهرهای کشور سرایت کرد.
از روز چهارشنبه در فضای مجازی فراخوانهایی منتشر شد که مردم را به حضور در میدانهای اصلی شهرهای کشور دعوت میکرد. مردم خسته از گرانی و بیکاری در نهایت روز پنجشنبه به این فراخوان پاسخ مثبت دادند و تجمعاتی در شهرهای مختلف از جمله اصفهان، شیراز، مشهد، ساری، گوهردشت کرج و اشتهارد بهطور جدی شکل گرفت که ویدئوهای آن در فضای مجازی دست به دست میشود.
این تجمعات همچون حوادث دیماه گذشته با شعارهای مختلفی همراه شد که تنها رنگ و بوی اقتصادی نداشت و بیشتر سیاسی بود؛ شعارهایی که بهطور مشخص راس نظام را نشانهگیری کرده بود. تهران هم از این تظاهرات مردمی در امان نماند و عدهای از چهارراه ولیعصر به سمت میدان امام حسین با سر دادن شعار به جمع دیگر معترضان پیوستند و بنا به گفته شاهدان افرادی هم در این اعتراضات دستگیر شدهاند. با این حال فرق اساسی میان اعتراضات چند روز گذشته با حوادث دیماه این بود که این تظاهرات به گستردگی و انسجام دیماه نبود و تعداد افراد کمتری در آن حضور داشتند.
با این حال این دومین باری است که اعتراضات علیه وضع اقتصادی طی یک سال اخیر در کشور شکل میگیرد؛ اعتراضاتی که بیشتر از آنکه سیاسی باشد تنها به مشکلات معیشتی برمیگردد که گریبان کل جامعه را گرفته است و البته مسوولان نظام نیز چندان توجهی به آن ندارند و ترجیح میدهند این مشکلات را به گردن خروج آمریکا از برجام و امثالهم بیندازند درحالی که تنها بخشی از افزایش قیمتها در کشور به این امر مربوط میشود و بخش عمده آن مربوط به ناتوانی دولت در کنترل و مهار گرانی بوده است. بیشتر عصبانیت مردم معترض عدم پاسخگویی درست مسوولان به خواستهها و مطالبات آنهاست.
نکته جالب آنکه رسانههای اصولگرا هم همچنان اعتراضات مردمی را فتنه و کار مخالفان نظام میخوانند. این در صورتی است که اپوزیسیونهای خارجنشین از این اتفاقات استقبال میکنند و آن را دستاوردی در کارنامه اقدامات سیاسی خود علیه جمهوری اسلامی میدانند و اگر بتوانند آب به آسیاب آن میریزند.
این تجمعات و راهپیماییهای اعتراضی در حالی اتفاق افتاده است که مقامات کاخ سفید پیش از این اعلام کرده بودند هدفشان فشار اقتصادی بر مردم ایران است تا آنها به اعتراضات بیشتری دست بزنند و در نهایت با تحت فشار قرار دادن دولت و حاکمیت، ایران را پای میز مذاکره بگذارند. هرچند آنها حتی از تغییر نظام در ایران هم سخن گفته بودند، با این حال اتفاقات اخیر چندان مساله عجیب و دور از ذهنی نیست.
بسیاری از کارشناسان اقتصادی و سیاسی در چند ماه اخیر وقوع چنین تظاهراتی را پیشبینی میکردند چرا که افزایش فشارهای اقتصادی تحمل مردم را کاهش داده است. افزایش قیمت کالاها در حالی رخ داده که هنوز تحریمهای دور نخست آمریکا آغاز نشده است اما مردم برای خرید برخی اقلام از جمله دارو با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند و از سوی دیگر مقامات دولت هم تنها در سخنرانیهای خود اعلام میکنند مردم نگران تامین کالاهای ضروری نباشند و بهطور غیرمستقیم این پیام به مردم مخابره میشود که در آینده وضع هم از این بدتر خواهد شد.
با وجود آنکه مردم از وضع اقتصادی خود در آینده نگران هستند موضوعاتی همچون حضور ایران در سوریه و یمن و هزینههایی که برای آن صرف شده مردم را عصبانیتر کرده است و افکار عمومی از خود میپرسد چرا ایران در شرایط اقتصادی نامناسب باید در کشورهای دیگر حضور داشته باشد؟ چرا نظامیان ایران در سخنانی تند آمریکا را به جنگ تهدید میکنند در صورتی که مقامات کشورمان در وضعیت موجود حتی نمیتوانند قیمت سکه و ارز را برای یک ساعت کنترل کنند پس چگونه میخواهند منابع خود را صرف جنگیدن با آمریکا کنند؟ اساسا چرا ایران مدام دست رد به سینه آمریکا برای مذاکره میزند، شاید مذاکره بتواند مانع از آغاز تحریمها علیه ایران شود.
این سوالات که در میان افکار عمومی مدام در حال چرخیدن است در نهایت خشم و عصبانیت جامعه را از دولت و حاکمیت افزایش میدهد. این در حالی است که مقامات دولتی به ویژه رییسجمهور با خونسردی کامل هر زمان سخنرانی میکند آمارها و ارقامی را درباره کاهش بیکاری و کاهش تورم ارائه میدهد که چندان نزد مردم عامه محسوس نیست و این تفکر را به وجود میآورد که اساسا حسن روحانی رییسجمهور و اعضای کابینه او در این جامعه زندگی میکنند یا نه؟ تا کی مسوولان ما ترجیح میدهند همه عوامل و مشکلات کشور را به فتنه و بیگانگان نسبت دهند و تا کجا میخواهند از بار مسوولیت شانه خالی کنند.
اعتراضات اخیر اگرچه پراکنده و بدون انسجام است و به دلیل آنکه رهبری مشخصی برای انسجامبخشی به آن وجود ندارد، راه به جایی نخواهد برد اما باز هم موید این نکته است که مقامات کشورمان به هیچ روی حاضر نیستند خودشان را با خواست و مطالبات مردم همراه کنند و دیکته کردن سیاستهای جمهوری اسلامی به مردم تنها هدفی است که آنها دنبال میکنند. کافی است سخنان مسوولان را از تریبونهای نماز جمعه بشنوید. همچنان که عبدالرضا رحمانیفضلی وزیر کشور نیز در واکنش به این اعتراضات با اشاره به اینکه در جنگ اقتصادی هستیم گفته بود:
«یکی از سطوح برخورد دشمن با ایران ایجاد تنشهای اجتماعی است و فکر میکنند این موضوع میتواند در ایران اثرگذار باشد. آنها فکر میکنند ۵۰ تا ۲۰۰ نفر در یک جا جمع شوند اوضاع داخل کشور به هم میخورد، بعد آمدند در کشوری جلسه گذاشتند که بعد از این نظام چه کسی را بیاورند سر کار، در آن جلسه ۹۴ گروه آمدند و جالب آنکه همه خود را به عنوان جایگزین نظام معرفی کردند، از منافقین تروریست که صدها قتل کرده گرفته تا بقیه گروههای چندنفره فرسوده و مرتجع خود را جانشین مناسب میدانستند اما آنها بدانند از این خبرها نیست.
این ملت ۴۰ سال مقاومت و ایستادگی نکرد تا چند مزدور و تروریست و خودفروخته برای آنها تصمیم بگیرند.» اگرچه این سخنان رحمانیفضلی، سخنانی درست است اما هرگز به این سوال مردم پاسخ داده نمیشود که مردم ایران تا چه زمانی باید با بحران های سیاسی - اجتماعی زندگی کنند. تقریبا ۴۰ سالی میشود که مردم ایران این بحران ها را تجربه می کنند و مشخص نیست پایان این بحران چه زمانی خواهد بود.
- 22
- 4