رخدادهای چند ماه گذشته سبب شد تا صاحبنظران مسائل سیاسی و اجتماعی هر یک از دریچه نگاه خود به تبیین ریشه ها و پیامدهای ناآرامی ها بپردازند.
در همین پیوند پژوهشگر ایرنا به سراغ زاهد رفت تا نظرات وی را در این خصوص جویا شود.
زاهد دکتری تاریخ در گرایش ایران اسلامی دارد. زاده رشت است، ۵۶ ساله و استادیار واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد. هم تاریخ درس می دهد هم جامعه شناسی سیاسی.
وی از نمایندگان نخستین شورای شهر رشت بوده است. ریاست شورای نویسندگان روزنامه «اعتماد» و عضویت شورای سردبیری این روزنامه و همچنین «همبستگی» و «اعتماد ملی» جزو سوابق روزنامه نگاری زاهد محسوب می شود.
گفت و گوی گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری با این روزنامه نگار و مدرس دانشگاه را در ادامه می خوانیم.
ایرنا: التهابات و ناآرامی ها در مقاطع و با دلایل گوناگون از خوزستان گرفته تا بازار تهران طی چند ماه اخیر سبب شد تا صاحبنظران مسائل سیاسی و اجتماعی بخش عمده تمرکز خود را به تحلیل رخدادهای اخیر معطوف سازند. از دید شما ریشه این وقایع را باید کجا جست وجو کرد؟
زاهد: مسایل اجتماعی و سیاسی به هیچ وجه تک عاملی نیستند یعنی نمی توانیم بگوییم چه عامل مشخصی سبب این وقایع شده است. «بی ثباتی» یا «شورش» در جامعه شناسی سیاسی پدیده قابل مطالعه و مهمی است. در سالیان اخیر کتابهای زیادی هم در ایران در این ارتباط نوشته یا ترجمه شده است. در کتابهایی چون «چرا انسانها شورش می کنند؟» یا «چرا ملتها شکست می خورند؟» تلاش شده تا به این سوالات پاسخ داده شود.
نویسندگانی مانند «ساموئل هانتینگتون» و اشخاصی چون «الکساندردوتوکویل» در سده های گذشته در رابطه با انقلاب فرانسه به بررسی این مساله پرداختند که چه عواملی باعث بی ثباتی سیاسی و به هم ریختن نظم سازمانی جوامع می شود.
بررسی شورش ها موضوع پژوهشی بسیار جذابی برای کنشگران سیاسی و اجتماعی است چرا که حکومتها برای ثبات و ماندگاری و ناراضیان برای بی ثباتی و براندازی سعی در آشنایی با مدلهای تبیین شورش ها دارند.
در اینجا پرسش نخست این است که چرا مردم دست به شورش می زنند؟ دلایل متعددی برای این کار وجود دارد که نخستین و مهمترین آنها ناامیدی از سازو کارهای قانونی برای پیگیری مطالبات خویش است. دلیل دوم ناامید شدن از کارآمدی روشهای حل منازعه و یاس از پیدا کردن راهکارهای فیصله بخش برای تدبیر امور است. سوم احساس گسترده بی عدالتی درون جامعه شورش کننده است با این توضیح که معمولا شورشیان از میان حاشیه نشین ها هستند.
سبب چهارم «خود را از جامعه اصلی دور دیدن» است که این می تواند درباره اقلیت های نژادی، مذهبی، عقیدتی و جنسی صدق کند. یعنی هنگامی که نیرویی احساس کند در اقلیت مطلق قرار دارد و سرنوشت او با سرنوشت مابقی جامعه قابل جمع نیست. با این توضیح که گاهی زنان یک جامعه احساس می کنند که مورد ظلم هستند نظیر آن چیزی که پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده آمریکا رخ داد. یا برخی اوقات همجنسگرایان در این کشور به نقطه ای می رسند که شورش می کنند. گاهی جامعه کارگری طغیان می کند. گاهی اقلیت های نژادی به این نقطه می رسند مانند شورشهای ضدآپارتایدی در آفریقای جنوبی. زمانی هم اقلیت های قومی دست به این کار می زنند مانند شورش کردهای عراق.
پنجمین دلیل عدم تطبیق جامعه شورش کننده با مفهوم ملیت است. یعنی شورشی خودش را با دیگران هموطن و سرنوشت خود را با سرنوشت آنها مشترک نمی داند.
سبب عمده آخر هم این است که شورشیان چیزی برای از دست دادن ندارند و فردای خود را حتی تاریکتر از امروز می دانند. بنابراین برای نجات خود و رهایی از وضعیت موجود، کل قاعده بازی را به هم می زنند.
علاوه بر این ۶ عامل اصلی، عوامل فرهنگی مانند ترویج ناشادمانی و همچنین احساس غیرمحترم بودن در وقوع شورش ها دخیلند. وقتی گروه های اجتماعی می بینند که سیستم حاکم آنها را غیرمحترم می شمرد و خود را ارباب مطلق می پندارد به این علاقمند می شود که در یک فاصله زمانی روشن، با طرح یک ادبیات واحد، در نظر گرفتن منافع مشترک و از طریق پیوند گروه های همسو به صورت هیات حاکمه چنگ بیاندازند. این گروه ها حتی اگر نتوانند کلیت آن هیات حاکمه را زیر سوال ببرند و آن را براندازند صرفا برای اینکه بگویند ما هستیم پرخاش می کنند. در واقع اعتراض از نظر روانشناسی نوعی واگویه است برای مورد توجه قرار گرفتن و دیده و شنیده شدن.
ما زمانی شروع به فریاد زدن می کنیم که صدای آراممان شنیده نمی شود. در بُعد کلان تر هم جوامع زمانی پرخاش می کنند که احساس کنند صدای آرام آنها شنیده نمی شود. در چنین شرایطی گروه های ندیده و نشنیده گرفته شده از سوی حکومت ها دست به خشونت و حتی «وندالیزم» می زنند. وندالیزم در لغت معنای تخریب می دهد. یعنی اینکه شما بین اموال خود و اموال عمومی هیچ حس اشتراکی پیدا نمی کنید بنابراین اگر بتوانید باجه تلفنی را خراب کنید این کار را می کنید، اگر مقدور باشد صندلی یک اتوبوس را سوراخ کنید می کنید و اگر بتوانید به اتومبیل مردم، از ما بهتران و مقامات خط بیندازید حتما چنین خواهید کرد. در واقع فرد وندال در حال برون ریختن خشم های خود از آن جامعه است. مضاف بر اینها عوامل دیگری مثل کم آبی و چالش های محیط زیست هم می توانند به نارضایتی ها دامن بزنند و شورش آفرین باشند.
ایرنا: آیا در این زمینه تقسیم بندی های مشخصی وجود دارد؟
زاهد: شورش ها دو گونه اند؛ گاهی سرخ هستند. چنین اعتراضاتی خونین است و برای برانداختن نظم موجود صورت می گیرد.
اما گاهی شورش ها سفید رنگند. به این معنا که وقتی فرد احساس می کند نمی تواند بیرون را تغییر دهد شروع به نابود کردن خود می کند. این خود را نابود کردن می تواند در قالب های گوناگونی تجلی پیدا کند؛ رشد تصوف و رویه های عرفانی، افزایش استفاده از مواد مخدر و روانگردان، نرخ صعودی مصرف مشروبات الکلی، خودکشی و طلاق.
ایرنا: چه تحلیلی از وضعیت کنونی دارید؟
زاهد: در ایران شاخص های فرهنگی اعتراض آور وجود دارد. شاخص های اجتماعی هم کم نیست. شاخص های اقتصادی هم فراوان است؛ بیکاری، ناهمسازی در ساز و کارهای اقتصادی، چک های برگشتی و از این قبیل.
در حوزه سیاسی هم وضعیت نابسامان است. امکان گفت و گو بین نیروهای سیاسی داخلی وجود ندارد. کانال دستورات و فرامین یک طرفه است. غالب مقامات فقط مردم را خطاب قرار می دهند و حرف آنان را نمی شنوند. قدرت خدایگانی و مقام ها مقدس شده اند. منصب و قدرت به شدت امتیاز آور شده است یعنی برای صاحبان قدرت امکانات ویژه به همراه می آورد؛ اتومبیل ویژه، خطوط خیابانی ویژه، سفرهای ویژه، حقوق نجومی، املاک نجومی و از این دست موارد. مقامات سیاسی تبدیل به «آدمهای ویژه» شده اند و فرزندانشان هم عنوان« آقازاده» را یدک می کشند.
در چنین جامعه ای صراحت، شفافیت و انتقاد تحمل نمی شود و ریاکاری، نفاق و دروغ گفتن نردبانی برای رسیدن به قدرت است. همچنین نظارت استصوابی افرادی شریف، سالم و دانشمند را حذف می کند. این رویه ویرانگر تبدیل به یک مدل می شود و یک عده این مناسک را نه به خاطر خدمت کردن یا از روی علاقه ذاتی بلکه به عنوان راهی برای کاسبی و بیزینس بر می گزینند. نخبگان اصلی کنار گذاشته می شوند و آدم های دسته چندم و کاسب سر کار می آیند. به عبارتی عناصر اصلی تاثیرگذار کنار گذاشته می شوند و کاریکاتورشان جای آنها می نشیند.
بدیهی است سیستم در این وضعیت و در یک بازه زمانی نه چندان طولانی، ناکارآمدی خود را نشان می دهد. به قول فرانسوی ها بدبختی ها به ندرت تکی می آیند. زمانی شما پول نفت دارید و روابط سیاسی تان با جامعه بین المللی مناسب است. این پول نفت و روابط شما را تا جایی پیش می برد و شما زمان می خرید. اما در نهایت به جایی می رسید که احساس می کنید تمام ذخایرتان خالی شده است. یک مرتبه آب و آلودگی هوا هم سر می رسد چالش ها در هم تنیده می شود. اینجا است که شما احساس می کنید جامعه دارد می شکند و دیگر نمی تواند روی پای خود بایستد.
در این باره حکایت تاریخی جالبی وجود دارد. در آغاز دهه ۹۰ میلادی وقتی یک دختر و پسر آلمانی با یک هواپیمای کوچک از آلمان پرواز کردند و در میدان صلح مسکو با موفقیت به زمین نشستند نویسنده ای نوشت «کار شوروی به پایان رسیده است چون این تهاجمی موفق وبسیار نمادین و کاریکاتوری به یک سیستم امنیتی مخوف است.» گاهی وقتها بعضی کنش ها تبدیل به نماد می شود و شما احساس می کنید آن سیستم دیگر قابل اتکا نیست.
ایرنا: ناآرامی های هر از چند گاه با چه انگیزه و با چه افقی پیش روی معترضان صورت می گیرد؟
زاهد: هیچ. نیروهای اجتماعی تنها احساس می کنند برای حفاظت از تتمه و باقی مانده زندگی خود باید وضع موجود را به هم ریزند. این نیروها به چه چیزی امیدوار هستند؟ فقط یک چیز: خلاصی از وضعیت موجود.
در این شرایط نیروهای خارجی مخالف نیز باعث افزایش گرفتاری شما می شوند. آمریکا به عنوان قدرت سیاسی و اقتصادی دنیا از برجام کنار می رود و علیه تان فعالیت می کند. همسایگانی دارید که از شما ناراحتند. برخی از آنها جیب پرپولی هم دارند و مرتب منطقه را علیه شما تحریک می کنند. اسرائیل و سرویس امنیتی به نام موساد هم هست که انگیزه فراوانی برای فعالیت علیه تان دارد. جنبش های جدایی طلب و افراطی هم کم نیستند که منتظر فرصتی برای ضربه زدن هستند. در چنین شرایطی پرسشی تعیین کننده وجود دارد و آن اینکه شما چقدر می توانید روی نیروهای اجتماعی تان حساب کنید؟
آیا با آنها طوری رفتار کرده اید که در وقت بحران انتظار داشته باشید به دادتان برسند؟ با کردها و قومیت هایی مانند عرب و بلوچ چگونه رفتار کرده اید؟ با اقلیت های مذهبی دیگر چه؟
به نظر می رسد ما با آنها درست نبوده است و به اصطلاح وقتی به دیوار سخت می خوریم نمی توانیم روی حمایت آنها حساب باز کنیم.
ایرنا: برخی کارشناسان می گویند پس از انتخابات ریاست جمهوری پارسال و شور و هیجان و امیدواری آن دوره، محقق نشدن انتظارات سبب بروز اعتراضات شد؟
زاهد: همین طور است. ببینید شما دولتی دارید که ۲۴ میلیون نفر با هزار امید و آرزو به آن رای داده اند. رییس جمهوری هم در کمپین ها و مبارزات انتخاباتی از «ژان ژاک روسو» آزاداندیش تر به نظر می رسید و مطالبات اجتماعی را مرتب بالا برد. ایشان مطالباتی را در آن ایام بیان کرد که حتی خیلی از اصلاح طلبان هم جرات به زبان آوردن آنها را نداشتند. چینش کابینه و انتخاب ها و حرفهای بعدی روحانی اما سبب نارضایتی بسیاری از طرفدارانش شد.
استفاده از تیم مشاوران ضعیف و افرادی که به طور روشن و واضح پیام مطالبات مردم را دریافت نکرده اند و همچنین واکنش های کند دولت در مقابل مسائلی که به فوریت نیاز داشت امید ایام انتخابات جامعه را به دلسردی تبدیل کرد.
در این گیر و دار تندروهای داخلی فارغ از درک اینکه ما در چه وضعیتی به سر می بریم، با تخریب دولت، سنگ اندازی و کارشکنی سعی در ناتوانمند نشان دادن دولت کردند. به عبارتی یک پیوند نانوشته و نامقدسی بین افراطیون داخلی و تندروهای خارجی ایجاد شد که هدف آن زمین زدن دولت روحانی بود.
تندروهای داخلی با ایجاد مزاحمت های مالی، ارزی و سیاسی برای روحانی و کابینه اش جامعه را به شدت از آینده ناامید کردند. در ادامه آنهایی که احساس می کردند چیزی برای از دست دادن ندارند دست به شورش زدند. آنانی هم که حس کردند این شورش ها می تواند برای کشور خطرناک باشد به این اعتراضات خیابانی نپیوستند. بخشی بزرگی از دسته دوم که ۷۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهد بر اساس نظرسنجی های معتبر با مطالبات همدلی کردند و این یک معنای روشن و صریح دارد: عمق و گستره وسیع نارضایتی در جامعه.
ایرنا : گویا شما در تحلیلی که چند ماه قبل از وقوع ناآرامی های دی ماه نوشته بودید بروز آن را پیش بینی کرده بودید؟
زاهد: بله. من مرداد ماه ۹۶ مطلبی را در اختیار سایت «باران» متعلق به آقای سیدمحمد خاتمی گذاشتم و در آن پیش بینی کردم که به زودی آشوب های اجتماعی و سیاسی در کشور آغاز می شود. هر چند این تحلیل در بهمن ماه ۹۶ از سوی این پایگاه رسانه ای منتشر شد ولی در مقدمه مطلب قید شد که ۶ ماه قبل به دست موسسه باران رسیده است.
در این تحلیل گفته بودم نگرانم که در آشوب های قریب الوقوع حتی دیگر صدای آقای خاتمی هم شنیده نشود و جامعه از او هم تبعیت نکند. پیش بینی کرده بودم که اصلاح طلبان به شدت اعتبار سیاسی و اجتماعی خود را از دست خواهند داد و همین اتفاق نیز افتاد.
الان شاهدیم که منزلت اجتماعی و سیاسی ما اصلاح طلبان با چه شدت بالایی آسیب دیده است. البته تخریب جریان اصلاح طلب از سوی رسانه هایی چون «بی بی سی فارسی»، «من و تو» و «ایران اینترنشنال» هم در این رابطه موثر بود. این رسانه ها آنقدر که خاتمی و اصلاح طلبان را مورد تهاجم قرار دادند کلیت حاکمیت را زیر سوال نبردند.
به تازگی در مصاحبه ای که با یکی از سایت های داخلی داشتم گفتم اصلاح طلبان آخرین سنگر نظام جمهوری اسلامی هستند و این چنین نخواهد بود که مردمی که از جریان اصلاح طلبی ناامید شده اند سراغ جناح رقیب بروند بلکه مایوس شدن مردم از اصلاح طلبان به طور قطع فضا را تند و رادیکال تر می کند. جا دارد اینجا یادی از مرحوم مهندس بازرگان کنیم که مرداد ۴۲ خطاب به دادگاه نظامی گفت ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان مسالمت آمیز و قانونی حرف می زنیم. همین طور هم شد و پس از محاکمه ایشان و دوستانشان، جنبش های چریکی مسلحانه در ایران شروع شد.
ایرنا: اشاره کردید که ۷۰ درصد جامعه به خاطر احساس خطر از اعتراض خیابانی دوری جستند. منظورتان از خطر چیست؟
زاهد: آنها نگران همین تحرکات تجزیه طلبانه ای هستند که در برخی مرزهای کشور جریان دارد و از سوی عوامل خارجی نیز تقویت و تحریک می شود.
از دیدگاه نظری و عملی امکان تجزیه ایران در صورت براندازی نظام سیاسی وجود دارد. اما معتقدم در غیر این صورت هم خطر تجزیه را باید جدی گرفت. کافی است به مساله کم آبی ویرانگر اغلب استان های ایران توجه کنید.
ایرنا: عوامل خارجی چه نقشی در شکل گیری و گسترش اعتراضات دارند؟
زاهد: توجه داشته باشید که عربستان و اسرائیل با وجود «ایران بزرگ» راحت نیستند. آنها اگر بتوانند ایران بزرگ (ایران فعلی) را تکه تکه کنند حتما این کار را خواهند کرد. برایشان هم فرق نمی کند در ایران سلطنت طلبان روی کار باشند یا هر نظام دیگری زیرا به این نتیجه رسیده اند یک ایران بزرگ می تواند امواجی ایجاد کند که سراسر خاورمیانه را به لرزه درآورد. ایران بزرگ بزرگترین رقیب منطقه ای عربستان است.
اسرائیل هم در این رابطه فوق العاده ذینفع است. عراق، لیبی و سوریه که روزگاری در خط مقدم مبارزه با اسرائیل بودند اکنون سال ها است درگیر جنگ یا بحران های شدید داخلی شده اند و در عمل از خط مقدم خارج شده اند. تنها ایران در خط مقدم جبهه مبارزه باقی مانده است.
هر چند به نظرم عربستان هم اشتباه می کند. «محمد بن سلمان» یک جانشین جاه طلب و ندانم کار است که این چنین خود را به اسرائیل نزدیک می کند. عربستان سعودی کشوری نیست که بتواند طی ۵۰ سال آینده متحد استراتژیک اسرائیل بماند. کشورهای اسلامی به طور ذاتی با اسرائیل مشکل دارند و این فقط مختص اعراب مسلمان نیست. مسلمانان ترکیه و اندونزی هم نگاه مثبتی به اسرائیل ندارند. دلیلی که احمدی نژاد فردی محبوب در کشورهای اسلامی منطقه بود حرف های ضد اسرائیلی بود که بر زبان می آورد.
دولت های مسلمان اگر چه به دلیل پروتکلهای بین المللی یا دیپلماتیک در تلاشند که مواضع ضداسرائیلی نگیرند اما مردم این کشورها واقعا از اسرائیل متنفرند. البته موج نفرت از اسرائیل منحصر به ملل اسلامی نیست. همین الان هم بسیاری از نویسندگان اروپایی متهم به اندیشه های یهودی ستیز هستند. رفتار بسیار فاشیستی و ضدانسانی اسرائیل از این رژیم وجهه ای نامحبوب در عرصه بین المللی ساخته است.
سیاسیون دنیا نیز در رفتار با اسرائیل به نوعی تقیه و ظاهرسازی می کنند. شاهد بودیم که یک بار وقتی میکروفن «باراک اوباما» و «فرانسوا اولاند» سهوا باز مانده بود، اولاند به نتانیاهو ناسزا گفت و گفت: من وقتی او را می بینم کهیر می زنم.
اوباما هم پاسخ داده بود: تو سالی یک بار او را می بینی. من باید چه کنم که هر هفته مجبورم با او سر و کله بزنم. خبرنگاران هم این حرف ها را ضبط و منتشر کردند. منتهی مقامات سیاسی حفظ ظاهر می کنند ولی در ملاقاتهای خصوصی شان طور دیگری می گویند.
ادبیات اروپایی ها نیز به نوعی ضدصهیونیستی است. برای نمونه کارهای لئو تولستوی نویسنده روس و ویلیام شکسپیر انگلیسی را ببینید. در سده گذشته قوم یهود از سوی تزارهای روسیه و «آدولف هیتلر» آلمانی با حمایت طیف هایی از مردم سرکوب شدند ولی چوبش را مسلمانان خوردند. البته ما هم با هولوکاست و ظلم به یهودی ها مخالفیم.
هر چند الان عربستان و اسرائیل یک دشمن مشترک به نام ایران دارند ولی خود عربستان نیز به خاطر قدرت و وسعتش یک تهدید بزرگ علیه اسرائیل است و بن سلمان به این واقعیت بی توجه است.
ایرنا : به وضعیت داخل برگردیم. سوالی این روزها مطرح است که آیا آمریکا نگران مسائلی چون دموکراسی و حقوق بشر و وضع نامطلوب اقتصادی مردم ایران است یا اینکه سنگ خود را به سینه می زند؟
زاهد: از نظر من حتما گزینه دوم صحیح است. متاسفانه حاکمیت راه های اصلاح را بسته است وگرنه حرفهای مداخله جویانه ترامپ ابدا خریداری نداشت.
بر اساس عمری فعالیت جامعه شناسانه، روزنامه نگارانه و سیاسی می گویم اگر ایرانی ها سر دوراهی اصلاح درون سیستمی و دگرگونی قرار گیرند به طور قطع راه اول را که کم هزینه تر است برمی گزینند.
ایرنا: چرا؟
زاهد: سال ۱۳۸۲ در یکی از کتابهایم توضیح دادم که چرا جنبش هایی که از طریق خیابان می خواهند نظم سیاسی مستقر را بر هم زنند و حکومت دیگری را جایگزین کنند ابتر و ناقص می مانند. نظم موجود طی زمان به وجود آمده و نمی توان نظمی جدید را طی چند سال جایگزین آن کرد. ضمن اینکه شورش های خیابانی بستری برای فعالیت گروه های فرودست اجتماعی است که حاضرند همه امکانات موجود را برای رسیدن به قدرت نابود کنند.
در آن کتاب توضیح دادم که تقریبا دستاورد انقلاب های سیاسی کمتر از هزینه ای بوده است که به جامعه شان تحمیل کرده اند اما جنبش های رفرمیستی و اصلاح طلبانه اگر چه طولانی مدت و حوصله سر بر هستند ولی تاثیرات ماندگار و عمیق تری دارند. شخصا با وقوع هر دگرگونی مخالفم.
ایرنا : انجام اصلاحات در ایران را تا چه حد ضروری می دانید؟
زاهد: آن قدر ضروری که معتقدم اگر به صورت آنی و حداکثر طی یکسال آینده دست به اصلاحاتی ساختاری و جدی نزنیم با چالش هایی جدی در زمینه ماندگاری و ثبات جغرافیایی ایران مواجه خواهیم شد. چون قرار است به عنوان یک معلم دانشگاه آن چیزهایی را که مفید می دانم برای جلوگیری از وقوع چنین رخدادی بیان کنم می گویم که الان ما شبیه شناگری هستیم که پالتوی سنگینی پوشیده و در یک رود خروشان گیر افتاده است. چاره ای نداریم جز اینکه پالتوی کرخ کننده و دست و پاگیر خود را دور بیندازیم و متناسب با نیازهای روز جامعه خود را متحول کنیم.
تمام تئوری هایی که طی چهل سال گذشته و از طریق آنها موفق به اداره کشور شده ایم امروز به بن بست عملی خورده است. با نظام انتخاباتی فعلی نمی توان مدیران کارآمد را به سیستم حکومتی تزریق کرد. با سیستم قضایی فعلی نمی توان به رستگاری رسید. نظام رسانه ای کنونی کشور هم ویران کننده است نه سازنده. از سویی نمی توان زنان را با ساختن و پخش فیلم هایی در تکریم زنان خانه دار خانه نشین کرد و از حضور جدی آنها در مناسبات و ساختار سیاسی کشور جلوگیری کرد. این مدل ها دیگر جوابگو نیست.
از این رو می گویم اگر تن به اصلاحات اساسی ندهیم دوام نمی آوریم. هر چند در هیات حاکمه نگرانی هایی را پس از وقوع ناآرامی های خیابانی اخیر می بینم اما نشانه ای از اینکه آنها خطر فروپاشی را جدی تلقی کنند مشاهده نمی کنم. اما اگر بپرسید که آیا کشور ظرفیت انجام تغییرات لازم را دارد پاسخ من به این سوال مثبت است. مثالی بزنم، دهه ها پیش وقتی «سلطان قابوس» پادشاه عمان موفق به جمع کردن شورش ظفار شد «یوسف بن علوی» از رهبران ظفار را که سالها در زندان به سر می برد احضار کرد. او از بن علوی پرسید که چرا به سیستم حکومتی من معترضید و مشکلتان با حکومت چیست؟
بن علوی فهرستی از اشکالات را پیش روی سلطان قابوس گذاشت و راه حل نیز ارائه کرد. واکنش سلطان قابوس اما طرد و عتاب نبود بلکه گفت: من از فردا شما را به عنوان مسوول منصوب می کنم تا بیایید و برنامه هایتان را اجرا کنید. همین طور هم شد. یعنی سلطان قابوس مخالفان خود را وارد سیستم کرد و به آنها امکان اصلاح نظام را داد و الان هم دهه ها است پابرجا است.
در مورد چین هم مائو کشورش را به قحطی کامل رساند به طوری که نیمی از چینی ها گرسنه و بسیاری شان رو به موت بودند. نگرش و جهان بینی مائو در خصوص مفهوم انسان و تکنولوژی با دیدگاه بسیاری از دوستانش از جمله «دنگ شائوپینگ» تفاوت داشت. در ۱۹۷۹ که دنگ قدرت رسید تصمیم گرفت برای ماندگاری حکومت نظام را دو سیستمی کند؛ هم سوسیالیستی و هم سرمایه داری. او مناطق آزاد تجاری را راه انداخت، سرمایه گذاری خارجی را و بساط انقلاب فرهنگی را نیز جمع کرد. همچنین گزینش های ایدئولوژیک را صرفا به برخی انتخابها محصور کرد.
ما با حفظ ولایت فقیه و جایگاه و منزلت آن می توانیم دست به تغییرات راهبردی بزنیم که کشور را از خمودی و بن بست خارج کند. با دیوار کشیدن دور خودمان حتی اگر آزادانه روزی دومیلیون بشکه نفت هم صادر کنیم نمی توان نیازهای اقتصادی کشور را برطرف کرد. البته معتقدم نظر هیچ کدام از مقامات عالی نظام دیوار کشیدن دور خودمان نیست ولی سیاست های متناقض همدیگر را خنثی می کند. نمی توان آنقدر مذاکره کرد تا برجام منعقد شود و بعد موشک پرانی کرد و جلوی اجرای درست این معاهده را گرفت.
نمی توان مدام به دنیا پیام های متناقض داد. حتی اگر در آمریکا «دونالد ترامپ» هم سرکار نمی آمد و «هیلاری کلینتون» رییس جمهور شد با این مسیری که تندروها در پیش گرفته بودند باز هم برجام زمین می خورد. ما یا قصد کار کردن با دنیا را داریم یا نداریم. شتر سواری دولا دولا جواب نمی دهد.
ایرنا: نامه اخیر تعدادی از اصلاح طلبان شاخص درباره لزوم انجام رفراندوم درباره مسائلی چون بودن یا نبودن نظارت استصوابی، بحث رد صلاحیت ها را این بار در ایامی غیر از روزهای انتخابات بر سر زبان انداخت. ارزیابی شما چیست؟
زاهد: با اطمینان کامل به عرضتان می رسانم که با وجود نظارت استصوابی هیچ گونه اصلاح اساسی ممکن نیست و این گونه نظارت در عمل عدم موفقیت خود را نشان داده است. شاهد کنونی اش هم اتفاقات اخیر جلسه استیضاح وزیر کار بود که نشان داد برخی نمایندگان که از زیر تیغ نظارت استصوابی رد شده اند از معیارهای ارزشی، اسلامی و سیاسی به دورند. تعیین صلاحیت داوطلبان انتخابات جمهوری اسلامی باید در اختیار نهادهای چهارگانه نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سازمان ثبت احوال و دادستانی باشد و به صورت کاملا روشن و قانونی انجام گیرد.
متاسفانه استعلام وزارت اطلاعات مبنا قرار نمی گیرد و به جای آن به تحقیق از مسجد محل استناد و بدون هیچ سند و مدرکی صلاحیت داوطلبان رد می شود. وقتی هجده هزار ناظر از سوی یک نهاد به کار گرفته و یک سال به آنها حقوق داده شود تا طی چندهفته صلاحیت داوطلبان را بررسی کنند و استعلام نهادهای چهارگانه احراز صلاحیت مبنای کار قرار نمی گیرد طبیعی است نمی توان افراد کارآمد و شایسته را وارد سیستم کرد.
ایرنا: به ناآرامی ها بازگردیم. محبوبیت اصلاح طلبان پس از وقایع اخیر تا حد زیادی از دست رفت. از نظر شما چرا اینگونه شد؟
زاهد: چون اصلاح طلبان پاسخ مناسبی به مطالبات جامعه ندادند پس از شورش های دی ماه پارسال به شدت پایگاه اجتماعی شان را از دست دادند. علاوه بر این آنها از دولتی حمایت کردند که آنچنان که باید با مسائل جدی کشور مواجهه نکرد. اصلاح طلبان سرنوشت خود را به سرنوشت دولت روحانی گره زدند و مردم هم آنها را مسوول ناکامی های این دولت می دانند.
ایرنا : پرسشی دیگر درباره عملکرد اصلاح طلبان وجود دارد. پس از طرح شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سوالی مطرح شد و آن اینکه چرا اصلاح طلبان طی دو دهه اخیر موفق نشدند همه گروه های تحول خواه اجتماعی را زیر چتر خود قرار دهند؟
زاهد: بله. ما اصلاح طلبان نتوانستیم همه گروه های جامعه از جمله زنان و اقلیت های قومی و مذهبی را زیر چتر حمایت و پوشش خود قرار دهیم. علتش هم این است که به دلیل ساخت ایدئولوژیکی که بر تشکیلات اصلاح طلبان حاکم است قدرت هضم و همراهی با مطالبات این گروه ها برای اصلاح طلبان وجود ندارد. اصلاح طلبان ملاحظاتی را با حکومت و برخی نهادهای اجتماعی مورد حمایت خود دارند که با وجود آن ها نمی توان همه این گروه ها را زیر یک سقف جا داد.
البته این را هم بگویم که برای آقای خاتمی و برخی اصلاح طلبان حمایت از حقوق اهل سنت یک اصل است ولی پافشاری لازم را هم ندارند. مثلا در انتخابات تهران ما یک نامزد اهل سنت را در لیست خود قرار دادیم ولی حمایت لازم را از ایشان نکردیم و با فشار نهادهای خاص مجبور به کنار گذاشتن وی از لیست شدیم.
باید بگویم ما اصلاح طلبان نتوانستیم از مطالبات برابری طلبانه برخی گروه های فکری یا قومیت ها حمایت کنیم. همچنین مرز بندی ظریفی بین اصلاح طلبان و جریان ملی - مذهبی وجود دارد. البته اصلاح طلبان شاید در یک جبهه گسترده بتوانند با این گروه ها اقدامات مشترکی را انجام دهند یا از نظر ایدئولوژی با یکدیگر همپوشانی داشته باشند ولی قادر نیستند همه گروه های تحول خواه و نوگرای جامعه را زیر چتر خود قرار دهند.
اما همه توپ ها هم در زمین اصلاح طلبان نیست. چرا که اصلاح طلبی یک مرام سیاسی مشخص است و جنبش های برابری طلبی مانند جنبش های فمینیستی، حرکت هایی اجتماعی هستند. ما همه بشریت را نمی توانیم زیر چتر اصلاح طلبی خود قرار دهیم. اصلاح طلبی چنین قابلیتی را ندارد و این ها جنبش ها و پویش های اجتماعی هستند با اسم و رسم و شناسنامه مشخص خودشان.
اما اگر از جنبه سیاسی بخواهیم به این چتر اشاره کنیم طرح شعاری مثل «ایران برای همه ایرانیان» به منزله شعار کلیدی «حزب مشارکت» به معنای دفاع از حقوق شهروندی برابر و نشانه ای از اراده اصلاح طلبان برای گستردن این چتر بود. آقای خاتمی تا حد قابل توجهی شعار ایران برای همه ایرانیان را محقق کرد. برگزاری انتخابات شوراها نمونه روشنی از این بود که می توان اداره مناطق سنی نشین را به خود اهل سنت واگذار کرد.
مجلس ششم هم نمونه روشن دیگری از تعهد آقای خاتمی و اصلاح طلبان به این شعار سیاسی بود اما باید در نظر داشت که طرح یک شعار یا ایده سیاسی به معنای انطباق کامل آن با ساختارهای موجود نیست. ضمن اینکه یادتان باشد ما در چه منطقه ای زندگی می کنیم و از چه تاریخی برخورداریم. طبعا اگر خاتمی می توانست این شعار را در همه حوزه ها محقق کند که ما الان وضعمان مثل کشور سوئیس بود. مهم جهت گیری های ایشان در راستای رسیدن به این شعار بود که به نظر من تا حد زیادی موفق بود.
ایرنا: پرسش آخر هم به عملکرد جریان اصلاح طلب برمی گردد. جریان اصلاح طلب آیا از اراده لازم را برای پیگیری و انعکاس مطالبات مردم دارا است؟
زاهد: چنین اراده ای به صورت جامع در جبهه اصلاحات وجود ندارد. هر چند بخش هایی از اصلاح طلبان و چهره های سیاسی و تئوریک آنها به ضرورت این امر آگاهند اما به دلیل تنوع در رنگهایی که جریان اصلاح طلبی را شکل می دهد تا رسیدن به یک راهکار مشخص فاصله دارند. برای همین حاصل همه تلاش های ما بیانیه ای شد که آقای خاتمی در ۱۵ محور ارائه داد. ما با رسیدن به وضعیت ایده آل درون جبهه اصلاحات فاصله زیادی داریم و نبود اراده ای منسجم و واحد برای پیگیری مطالبات جامعه؛ ایراد درستی است که به اصلاح طلبان گرفته می شود.
- 12
- 1