دولت حسن روحانی با بحران مدیریتی از درون مواجه شده است. این مسأله نه تنها در سطح وزرا وجود دارد ، بلکه به مدیران میانی دولت نیز سرایت کرده است. چرخه بسته مدیریتی، محافظه کاری و احتیاط غیرمنطقی و از سوی دیگر تأکید بیش از اندازه روی تجربه به جای تخصص، خلاقیت و نوآوری دولت حسن روحانی را به بن بست مدیریتی کشانده است. به همین دلیل نیز در شرایط کنونی بحران درونی مدیریتی در دولت به صورت جدی کارنامه هشت ساله حسن روحانی را در مدیریت کشور تهدید میکند.
از سوی دیگر مجلس شورای اسلامی برای خروج از انفعال سه ساله به جای تلاش برای پیدا کردن راهحل برای مشکلات کشور با نوعی فرار بهجلو دو وزیر کابینه روحانی را خانهنشین کرد تا به نوعی برای دیگر وزرا نیز خط و نشان کشیده باشد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی بحران مدیریتی در دولت روحانی «آرمان» با مهندس امیررضا واعظ آشتیانی، معاون سابق وزارت صنعت و معدن و فعال سیاسی اصولگرا گفتوگو کرده که میخوانید.
در شرایط کنونی به چه میزان اراده و خواست مردم در تصمیمات مسئولان کشور تبلور دارد؟ چرا امید به بهبود وضعیت کشور به خصوص از نظر اقتصادی روز به روز در حال کاهش پیدا کردن است؟
کار کشور به جایی رسیده که به یک فارغ التحصیل در مقطع دکتری که میتواند در بهترین کشورهای جهان به عنوان نیروی متخصص به کار گرفته شود در یک سازمان دولتی۲ میلیون تومان حقوق میگیرد. به همین دلیل نیز باید این سوال را مطرح کنیم که چه شده که به این نقطه رسیدهایم؟ فضای انتخابات و دموکراسی در کشور ما باز است. با این وجود ما هنوز بلد نیستیم از این فضای باز دموکراسی استفاده کنیم. هنگامی که مردم براساس شعارهای سطحی و غیرواقعی کاندیدای انتخاباتی رأی میدهد یا اینکه هنگامی که مردم بدون شناخت کافی از افراد و به صورت لیستی رأی میدهد باید منتظر چنین وضعیتی باشیم.
در شرایط کنونی مردم باید هم به خودشان «نقد» داشته باشند و به انتخابی که انجام دادهاند «نقد» کنند. مردم باید این مسأله را مورد نقد قرار بدهند که چرا به افرادی ناشناخته و به صورت لیستی رأی دادهاند که توانایی کافی برای تحقق مطالبات آنها را ندارند و عملکرد قابل قبولی از خود ارائه نکردهاند. همه ما در قبال رأیی که به صندوقهای رأی میاندازیم مسئولیت داریم. در نتیجه اگر امروز جامعه با چالش مواجه شده به دلیل تصمیمی است که در پای صندوقهای رأی گرفته شده است. از سوی دیگر شرایط انتخاب مدیران در کشور به شکلی به پیش رفته که انگار در کشور قحطالرجال وجود دارد.
این در حالی است که ما مدیرانی شجاع، متعهد و قانونمدار در کشور داریم که میتوانند در شرایط کنونی به حل چالشهای جامعه کمک کنند. هنگامی که به صورت سیاسی و جناحی به انتخاب مدیران نگاه میکنیم و مدیران شایسته و متعهد را تنها به دلیل اختلاف سیاسی کنار میگذاریم فرصت سوزی کردهایم که در شرایط کنونی چنین اتفاقی رخ داده است. چرا ما هیچ معیاری برای اندازهگیری مدیر موفق و ناموفق نداریم و برکناری و استعفای مدیران در کشور ما متروک شده است.
چرا انتخاب مدیران در دولت روحانی شکل پیچیدهای به خود گرفت و آقای روحانی حاضر نشد در انتخاب مدیران ریسک کند؟ آیا روحانی گرفتار یک نوع جبر در انتخاب مدیران شده و رکود و ناکارآمدی امروز در برخی بخشهای دولت نتیجه محافظهکاری رئیسجمهور در انتخاب مدیران بود؟
آقای روحانی در انتخاب مدیران مسأله تجربه را در اولویت نخست خود قرار دادند. با این وجود تجربه باید همراه با نوآوری و خلاقیت باشد. تجربههایی که متعلق به چند دهه گذشته است و هیچ نوآوری با خود به همراه ندارد بیفایده است و کاربرد ندارد. نکته دیگر اینکه آقای روحانی با نگاه امنیتی مدیران خود را انتخاب کرد و به همین دلیل بخشهای مهمی از دولت توسط مدیرانی اداره شد که در کارنامه خود فعالیتهای امنیتی داشتند.
کار به جایی رسید که آقای ربیعی در جلسه استیضاح خود عنوان کردکه فلان فرد پیش من آمد و دغدغههای خود را به صراحت مطرح کرد و حتی از «عباد» هم هراسی نداشت. سوال اینجاست که عباد چه کسی بوده که باید از وی هراس داشت؟ اینگونه سخن گفتن نشان میدهد که ایشان هنوز در فضای امنیتی خود بهسر میبرد. شجاعت، قانونمداری و چابکی باید مکمل تجربه باشد و تجربه به تنهایی کفایت نمیکند. به نظر من دولت هر آنچه در گذشته کاشته در شرایط کنونی در حال درو کردن آن است.
دولت چه کاشته و در شرایط کنونی چه درو میکند؟
انتخاب نامناسب مدیران و رویکردی که دولت در مقابل مخالفان با آن ادبیات نامناسب در پیش گرفت، کار را به جایی رساند که امروز انتقادات نسبت به دولت به بالاترین میزان خود رسیده است. بدون شک وضعیت امروز جامعه نشانههای کاشت نامناسب دیروز دولت بوده است.
آیا انتخاب نامناسب مدیران رده بالا سبب ضعف مدیران میانی دولت شده یا اینکه شرایط فعالیت برای مدیران میانی مهیا نبوده که موفق نشدهاند عملکرد قابل قبولی از خود ارائه کنند؟
انتخاب مدیران میانی و استانداران براساس فعالیتهای آنها در ستاد انتخاباتی آقای روحانی صورت گرفت و به کارنامه و سوابق این مدیران توجه نشد. بنده برای ثبات مدیریتی ارزش قائل هستم، اما معتقدم ثبات مدیریتی که بر پایهها و اساس خنثی قرار داشته و بیخاصیتی باشد، فایدهای ندارد. به نظر من چنین ثبات مدیریتی به نوعی خیانت به مدیریت کشور است. نباید به دلیل اختلاف سلیقه سیاسی مدیر را برکنار و به جای وی از کسی استفاده کرد که تخصص و تعهد ندارد.
این وضعیت در دولت احمدینژاد نیز وجود داشت و به نظر میرسید آقای احمدینژاد برخی از مدیران را از قوطی شانسی و لُپلُپ بیرون آورده بود. از سوی دیگر به نظر میرسد انتخاب مدیران و به خصوص استانداران در وزارت کشور دولت آقای روحانی نیز در برخی زمینهها علمی و در برخی زمینهها به صورت دیمی بوده است. با این وجود این نکته را باید در نظر گرفت که کار وزارت کشور نسبت به دیگر وزارتخانهها سختتر و حساستر است و باید مشکلات و چالشهای این وزارتخانه را نیز در نظر گرفت.
آیا میتوان استیضاح دو وزیر کابینه دوازدهم را به مثابه شوک مدیریتی به دولت قلمداد کرد؟این در حالی است که احتمال استیضاح دیگر وزرا نیز با توجه به رویکرد مجلس دور از ذهن نیست. آیا مجلس با اتخاذ چنین رویکردی در حال شانه خالی کردن از بار مشکلات کشور و انداختن توپ به زمین دولت است؟
با توجه به وضعیت اقتصادی کشور و افزایش نرخ ارز وبه تبع آن نارضایتی مردم انتظار میرفت که دولت مدیران اقتصادی خود را تغییر بدهد. با این وجود دولت تمایل داشت هزینه تغییر مدیران به گردن مجلس بیفتد. در مقابل مجلس نیز که در گذشته یک وزیر را سه بار استیضاح کرده و هر بار نیز به وی رأی اعتماد داده بود قصد داشت از حالت انفعال خارج شود تا نشان دهد که آنچنان هم از تحقق مطالبات مردم عقب نمانده و تمایل دارد در مسیر دغدغههای مردم حرکت کند.
با این وجود مجلس که قصد داشت از حالت انفعال خارج شود متوجه نبود که به صورت غیر مستقیم هزینه تغییر مدیران دولت را پرداخت کرده است. وضعیت به شکلی بود که حتی آقای رئیسجمهور برای دفاع از وزرای انتخابی خود به مجلس نیامد و ترجیح داد وزرا به تنهایی از عملکرد خود دفاع کنند.
چرا رئیسجمهور حاضر نیست هزینه تغییر مدیران را بپردازد؟ آیا رئیسجمهور متوجه ناکارآمدی برخی مدیران شده و با این حال اقدامی برای تغییر آنها نمیکند و منتظر است مجلس هزینه تغییر را بپردازد؟
این سوالی است که آقای روحانی باید به افکار عمومی پاسخ بدهد که چرا در زمینه تغییر مدیران ناکارآمد جدی و قاطع نیست. در شرایط کنونی شاید بیشترین انتقادها نسبت به وزارت صنعت و معدن است و میزان این انتقادها از وزارت کار و رفاه اجتماعی و حتی وزارت اقتصاد نیز بیشتر است.
با این وجود مشاهده میکنیم که مجلس به اندازهای دچار انفعال و ناکارآمدی شده است که حتی اولویت بندی دربررسی عملکرد وزرا نیز از دست نمایندگان خارج شده است. هنگامی که زندگی اقتصادی مردم آسیب میبیند مردم اعتماد خود را نسبت به مسئولان دولت و مجلس از از دست میدهند. به همین دلیل نیز مجلس تلاش میکند با طرح سوال از وزرای دولت اعتماد از دست رفته مردم را دوباره به خود جلب کند.
دولت حسن روحانی به چه میزان در به وجود آمدن چالشهای کنونی جامعه نقش داشته است؟ آیا باید چالشهای کنونی جامعه را تنها به نقش دولت حسن روحانی تقلیل داد و یا اینکه سایر دستگاهها نیز در به وجود آمدن وضعیت موجود نقش داشتهاند؟
هنگامی که کاندیدای ریاست جمهوری در مبارزات انتخاباتی خود بدون در نظر گرفتن شرایط و محدودیتهای کشور شعارها و وعدههایی را مطرح میکنند که مطالبات و انتظارات را بالا میبرد باید منتظر چنین شرایطی نیز بود. به همین دلیل نیز آقای روحانی باید پاسخگوی وعدههایی باشند که به مردم در دوران مبارزات انتخاباتی دادهاند. دولت آقای روحانی در حالی که موفق نشده به وعدههای خود عمل کند، یا عمل به وعدهها به کندی صورت میگیرد، به شکلی رفتار میکند که دشمان خارجی و مخالفان داخلی اجازه نداداند برنامههای دولت اجرایی نشود.
به نظر من این رویکرد منصفانه نیست و دولت باید واقعبینانه با مسائل برخورد کند. متأسفانه برخی از وزرا و اعضای دولت به شکلهای مختلف تلاش میکنند ناکارآمدی و سوء مدیریت خود را پشت مسأله تحریمها پنهان کنند. به نظر من اینگونه رفتار در عالم سیاست به «جر زنی» تعبیر میشود و دولت به «جر زنی» افتاده است. دلیل اینکه دولت نتوانسته به وعدههای اقتصادی که به مردم داده عمل کند این است که شناخت کافی از فضای اقتصادی کشور نداشته است. این عدم شناخت نیز برگرفته از انتخاب نامناسب مدیرانی بوده که آنها نیز در ردههای پایینتر مدیران ناکارآمدی را انتخاب کردند که این رویکرد سبب ضعف دولت و عدم پاسخگویی به مطالبات مردم شده است.
در مرحله نخست باید بپذیریم که شرایط امروز خاص و در تاریخ انقلاب اسلامی کم نظیر است. در شرایط کنونی یکی از مهمترین اهداف دشمنان این است که گروههای سیاسی با هم درگیر شوند و فضای کشور به سمت تشنج و اختلاف حرکت کند. به همین دلیل نیز همه ما باید به دولت کمک کنیم تا عملکرد بهتری نسبت به گذشته داشته باشد و تلاش کند رضایت مردم را بیشتر جلب کند. بدون شک هر کسی که در شرایط کنونی به دنبال ایجاد شکاف در جامعه باشد به منافع ملی و مردم آسیب زده است. بنده در این گفتوگو به صراحت از دولت انتقاد کردم.
در عین حال به صراحت نیز عنوان میکنم که همه ما باید به دولت کمک کنیم و اجازه ندهیم دولت تضعیف شود. بدون شک تضعیف دولت به ضرر همه ما تمام خواهد شد. هنوز برای آسیب شناسی عملکرد دولت دیر نشده است. به همین دلیل دولت باید عملکردی از خود بروز بدهد که در پایان چهار سال ریاست جمهوری آقای روحانی مردم دوباره با اشتیاق پای صندوقهای رأی بیایند. البته من معتقدم مردم با توجه به پیامدهایی که رأی دادن به صورت لیستی برای آنها داشته است دیگر حاضر نیستند بدون شناخت به یک لیست رأی بدهند. به همین دلیل دولت باید در مدت باقی مانده تلاش کند عملکرد خود را ارتقا ببخشد و اعتماد مردم را بازگرداند.
احسان انصاری
- 18
- 2
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۶/۱۴ - ۱۲:۲۱
Permalink