فیاض زاهد فعال سیاسی اصلاحطلب حضور «گروه فشار» در فضای مجازی را به فال نیک میگیرد و معتقد است یکی از پیامهای این حضور، به رسمیت شناختن فضای مجازی است. مشروح گفتوگوی «ایران عصر» با وی را در زیر میخوانید...
قبل از شروع بحث، شما در فضای مجازی حضور دارید؟
در تلگرام، واتس اپ، اینستاگرام و به ندرت فیسبوک حضور دارم. از توئیتر هم گه گاه استفاده میکنم.
بعد از برخی تحرکات از جمله ارسال پیامکهای گسترده هتاکی و تهدید به نمایندگان مجلس و حتی اعضای شورای نگهبان این گزاره مطرح شد که گروههای فشار از خیابان به شبکههای اجتماعی نقل مکان کردند؟
فکر میکنم این ارزیابی دقیقی است که به آن اشاره کردید. «گروه فشار» یک تعریف دوگانه دارد. در یک تعریف، منظور از «گروه فشار» جریانهای قدرتمند، متنفذ، صاحب سرمایه و منافع رانتی هستند که هرگونه کنش شفاف و عمل در محیط شیشهای را برنمیتابند. این جریان سعی میکند این محیط شیشهای را بشکند و به خانههای امن پناه ببرد.
شکل دیگر گروههای فشار هم به فعالیتهای بدوی و ابتدایی اشاره دارد که بهصورت حمله و استفاده از خشونت، سرکوب و درگیریهای فیزیکی بروز میکند. این مسأله در کشور ما یا جهان سابقه طولانی دارد. پیش از جنگ جهانی دوم در آلمان، ایتالیا و اسپانیا شیوع پیدا کرد. در آلمان در قالب سازمان «مطالبهگران اجتماعی حزب ناسیونال سوسیالیست» آلمان بروز یافت. اینها معمولاً علیه یهودیها و کمونیستها بسیج میشدند و مخالفان سیاسی خود را با این عناوین مورد هجمه قرار میدادند.
حتی پیش از جنگ جهانی دوم مجلس رایشتاک را آتش زدند و آن را به گردن کمونیستها انداختند و به این بهانه میخواستند آنان را سرکوب کنند. در رومانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی هم گروههایی مانند «گارد آهنین» بودند که لباس مشکی میپوشیدند و گرایشهای فاشیستی و راست داشتند.
در ایران گویا سابقه چنین گروههایی حتی به دوره مشروطه هم میرسد.
در دهه ۳۰ ما برادران رشیدیان، برادران هفت کچلان، برادران احمد یخی، حتی مرحوم طیب که به آنان چماقدار هم میگفتند را داشتیم. اتفاقاً مقالهای با عنوان «لوطیان در دوره قاجار» دارم و در آنجا توضیح دادهام که کارکرد سیاسی، مذهبی و اجتماعی این گروه به چه صورت بوده است.
لوطیان دو دسته بودند؛ یک دسته طرفدار علما بوده و تعصبات مذهبی داشتند و تلاش میکردند منویات آنان را برآورده کنند.دسته دیگر به دربار وابسته بوده و تلاش میکردند مخالفان را سرکوب کنند. در کودتای ۲۸ مرداد، سازمان سیا با استفاده از شبکه «کلاه مخملی»ها برای سرکوب طرفداران مصدق استفاده کرد.همین گروه ۲۸ مرداد خانه مصدق را غارت و به دکتر حسین فاطمی حمله کردند. مشابه این گروهها در سالهای ۵۶ و ۵۷ به شکلهای دیگری بروز کردند و پس از انقلاب هم متأسفانه بهصورت دیگری خود را نشان داد.
من بهعنوان کسی که بارها مورد مهربانی گروههای فشار قرار گرفتم، خوشحالم که حداقل آنان چماق را کنار گذاشتند و برخی فیلمساز شدند و برخی هم به فضای مجازی پناه آوردند.
فکر میکنید این نقل مکان برای چه بود؟
برای اینکه فضای برخورد فیزیکی در جامعهای که هر روز از نظر فرهنگی و اجتماعی بیشتر رشد می کند همچنین با وجود رسانههایی که این کنشها را به تصویر میکشد و به رؤیت بقیه میرساند، دشوار است. قدیم به سخنرانی ما حمله میکردند و شاید مردم یک شهر مطلع میشدند و رسانهها در حدی منعکس میکردند؛ اما حالا «شهروند خبرنگاران» با موبایلهای خود فیلم میگیرند و به سراسر دنیا میفرستند. بزرگان اینها متوجه شدند که هزینههای روانی و اجتماعی چنین اقداماتی بسیار سنگین است. البته میدانیم که گروههای فشار در شکلهای دیگری هم عمل میکنند؛ مانند حذف فیزیکی شبیه همین کاری که بن سلمان انجام داد.این نشان میدهد که در دنیای امروز نمیتوان براحتی با روزنامه نگاران یا چهرههای سیاسی این طور برخورد کرد. ما در ایران هم نیروهای «خودسر» داشتیم. اما امروز یک سازمان فکری وجود دارد که به جای اینکه به اینها پول و ساندیس بدهد و عدهای را به خیابان بکشاند، آنان را به فضای مجازی و حضور در این شبکهها کشانده است.
این گامی به جلو است؟
من این را یک حرکت رو به جلو میدانم. وجود چنین جریانهایی در عرصههای مجازی خیلی بهتر از این است که در لاهیجان برای من ایجاد شد.
سازوکارشان در فضای مجازی چیست؟
فکر میکنم تعداد زیادی از این حسابها یا اکانتها فیک و ناشناس هستند.اما اگر آشنا هستند، یا بر اساس باورهای سیاسی و ذهنی خود عمل میکنند یا اینکه برای اجرای برخی منویات مأموریت دارند.
بهعنوان مثال در جریان «برجام» یا FATF منافع اقتصادی برخی به خطر میافتد و آنان شروع میکنند به هوچیگری، هیاهو و جنجال.
برخی از این نیروها که بر اساس باورهای خود عمل میکنند باوجود فیلتر بودن برخی شبکهها کماکان از آن استفاده میکنند؛ این را چگونه میبینید؟
استاد ما مرحوم رضوانی در دانشگاه تهران معتقد بود ایرانیها را در یک جمله میتوانیم تعریف کنیم: «ما ملت افراط و تفریط هستیم». همه ما از مردم عادی تا فرهنگیها، از تلگرام استفاده میکنند، فقط این وسط یک کاسبی برای فروشندههای وی پی ان ایجاد شد. البته نهادهایی که یا متوجه تحولات فرهنگی اجتماعی نیستند یا میخواهند بگویند ما هستیم، همچنان پارازیت تولید میکنند. علت دیگر شاید این است که واقعاً به این حوزه آگاه نیستند. چنانکه مدیرانی هستند که به حوزه افکارعمومی و رسانهها یا فضای مجازی اعتقاد ندارند و متوجه نیستند که در فضای مجازی چه طوفانی میشود ایجاد کرد.
یا اینکه نسل جدید را نمیشناسند و فکر میکنند با فیلترکردن ماجرا تمام میشود. درحالی که امروز نمیتوان از اهرم فیلتر استفاده کرد؛ کما اینکه پیش از مشروطه هم دستگاه برق یا بلندگو با مقاومتهایی رو به رو شد و با آن مبارزه کردند اما به نتیجه نرسیدند، این اتفاق امروز هم خواهد افتاد.
یعنی معتقدید در نهایت به نفع جامعه مدنی است که این گروهها به فضای مجازی نقل مکان کردند؟
اول باید به این سؤال جواب داد که در دنیای امروز صدا و سیما با آن روش یکسویهنگر خود طرفداران بیشتری پیدا کرده یا شبکههای پیشرفتهای که در خارج از کشور فعالیت میکند.ما هم به جای نظارت عقلایی کارهایی کردیم که ناهنجاریهای اجتماعی را بیشتر میکند.برای مثال استفاده از فیلترینگ باعث شده که جوانان وارد حوزههایی شوند که ضررش از سودش بیشتر است. اما اینکه اینها بپذیرند که چنین دنیایی وجود دارد، یک گام به جلو است.در انتخابات مجلس دیدیم که یک پیام ویدئویی چند دقیقهای کل ماشین سیاسی و روانی جناح راست را فشل کرد.
حالا آنها اهمیت این فضا را میدانند و از همین ابزار برای ایجاد توقعات، تزریق ناامیدی و یأس استفاده میکنند. به رسمیت شناختن این حوزه یک گام به جلو است. از طرفی افزایش تکنیکها و تکنیکهای قوی باعث میشود ما هوشمندتر رفتار کنیم و وقتی ما هوشمندتر رفتار کنیم، رقیب ما هم هوشمند رفتار کرده و این امر به ارتقای فضا کمک میکند.
البته که غوغاسازی و جنگ روانی هم صورت میگیرد. هر حوزهای محاسن و معایبی دارد. اما به نظر من وجود گروه فشار در فضای مجازی بهتر از استفاده از درفش در فضای واقعی است.
روزگاری که مسعود ده نمکی بهعنوان یکی از سمبلهای گروه فشار به کار روزنامهنگاری و فیلمسازی روی آورد، محمد علی ابطحی گفت: «خوشحالم ده نمکی از آتش زدن سینما به فیلمسازی رسیده است» و «موفق بودیم؛ چرا که چماقدار سابق به کارگردان تبدیل شده و این روند خوبی است.» کوچی که ده نمکی در سالهای دورتر انجام داده بود، هنوز ادامه دارد اما با مقصدی جدید؛ این بار شبکههای اجتماعی.
فضای مجازی اگر تا همین دو سه سال قبل در تسخیر کامل کاربرانی بود که با جریانهای تحولخواه و اصلاحطلب احساس نزدیکی میکردند، حالا شاهد افزایش حضور افرادی است که مدافع گروههای فشار سه دهه قبل هستند و حرفهایشان در ادامه حرفهای همان هاست. آیا این کوچ اتفاقی مبارک است؟ آیا تغییر زمین بازی این دست گروهها به معنای تغییر معادله و رویکرد آن هاست؟ آیا این اتفاق تقویت گفتوگو را در فضای واقعی جامعه در پی دارد؟
به نظر میرسد این کوچ به فضای مجازی مثل هر پدیده دیگر آثار منفی و مثبت خودش را داشته باشد. مثلاً وقتی به برخی کامنتهای رد و بدل شده بین چهرههای دو طیف سیاسی نگاه میکنیم و بحث و استدلال بر سر یک موضوع را میبینیم، میشود به تقویت گفتوگو در این فضا ایمان آورد. یا آشنایی نزدیک تر و صمیمانه تر بین افراد میتواند تصاویر سیاه و سفید آنها در چشم رقبا و تفکرات مخالف شان را قدری تعدیل کند. اما شاید هر کاربر عادی هم بتواند تأیید کند که این نه کل ماجرا که شاید بخش کوچکی از ورود نسلهای بعدی گروههای فشار به فضای مجازی باشد.
نکته قابل تأمل آنجاست که در این فضا بیشتر از آنچه شاهد گفتوگوها و استدلالهای منطقی باشیم، فضای فحاشی، تهمت، افترا و حتی طرح مسائل کذب به چشم میخورد. به عبارتی جبهه بندیهای کف خیابان در سالهای دهه ۷۰ حالا در فضای مجازی در حال بازتولید هستند.
فقط کافی است که طرح اتهام بزرگ و مؤثری چون «خیانت» را در فضای مجازی چون توئیتر دنبال کنید تا ببینید به چه اندازه از سوی فعالان سیاسی حاضر در فضای مجازی علیه رقبای آنها مطرح شده است. اگر تا ۲۰ سال پیش نزاعها کف خیابان و با سنگ و چماق شکل میگرفت، حالا در فضای مجازی و با توئیتها، پستها و کامنتها در حال بازتولید است.
قسمت دیگری از آسیبی که از عمل گروههای فشار در فضای حقیقی به فضای مجازی منتقل شده، مسائلی چون پرونده سازیهای امنیتی و قضایی است. چیزی که با استناد به فعالیتهای کاربران در همین شبکههای مجازی صورت میگیرد.
گویی اسکرینشاتها جای مستندنگاری شنودهای دو دهه قبل را گرفتهاند. فارغ از این مسائل هم در میانه دعواهای خشن فضای مجازی کمتر میتوان ردپایی از گفتوگو و استدلال یافت؛ اینجا هم مانند همان کف خیابان ۲۰ سال پیش تفاوت دیدگاههای سیاسی خیلی زود افراد را در معرض تکفیر قرار میدهد و مهر اتهاماتی نظیر «ضدانقلابی» و «نفوذی» بودن کاملاً آماده است تا به پیشانی افراد بخورد.
با این توصیف کوچ نسلهای جدیدتر گروههای فشار دیروز به فضای مجازی تا اینجا فقط زمین بازی را عوض کرده، بیآنکه کمتر بر قاعده بازی تأثیر بگذارد و جا را برای گفتوگو در برابر خشونت باز کند.
- 19
- 7