چند سال پیش بود که سعید حجاریان گفت: «اصلاحات مرد، زندهباد اصلاحات» در آن زمان معنای این جمله بهدرستی درک شد و تا به امروز بر همین مبنا فعالیتهای جریان اصلاحات ادامه پیدا کرد اما باید پذیرفت اصلاحات امروز با اصلاحات سال ۷۶ که به دنبال آن موفقیتهای زیادی نصیب اصلاحطلبان شد تفاوت دارد.
اصلاحات امروز دیگر آن اصلاحات خالص نیست و برخی از اعضای این جریان در پی رسیدن به قدرت از جاده اصلاحات هستند که این رفتار در آرمانهای اصلاحات تعریف نشده است. از سوی دیگر امروز بحث عبور اصلاحطلبان از روحانی مطرح میشود، چرا که رئیسجمهور نتوانست انتظارات اصلاحطلبان را محقق کند اما اصلاحطلبان برخلاف برخی گمانهها از روحانی عبور نکرده و نخواهند کرد بلکه سعی دارند تا با کمک به روحانی و توصیههایی به او نگذارند حلقه اتصال حامیان از رئیسجمهور جدا شود. در راستای وضعیت فعلی جریان اصلاحات و نحوه تعامل آن با دولت محمد کیانوش راد عضو حزب توسعه ملی ایران با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
بیتردید اکنون نمیتوان گفت اصلاحات امروز از نظر تاکتیکها، کنشگران جناح اصلاحطلب و سطح ارزیابیهای قدرت خود و رقیب، تفاوتی با اصلاحات سال ۷۶ ندارد. بعضا احساس میشود برخی آرمانها تغییر کرده است. نمیتوان منکر شد که انتقادات زیادی به عملکرد اصلاحطلبان در قدرت مانند اعضای فراکسیون امید یا اعضای شورای شهر وجود دارد.
اخیرا درباره این موضوع با روزنامه دولت صحبتهایی داشتم و تاکید کردم که اصلاحطلبان نياز به پالايش درون جناحي دارند. تمام انرژی و هم و غم اصلاحطلبان نباید صرف رسیدن به کرسیهای قدرت شود. اصلاحطلبان نيازي به خواهش و گدایی هم برای رسیدن به قدرت ندارند و حتي نيازي به دعوت برای حضور در قدرت هم ندارند، اصلاحطلبان کشور و نظام را از آنِ خود میدانند و بر اساس منافع ملي که براساس منافع و خواست مردم تعریف میشود برنامهریزی میکنند. البته این موضوع به معنای حمایت همیشگی جامعه از اصلاحطلبان و برنامههای آنها نیست یعنی حمایت جامعه از اصلاحطلبان نیست. زمانی مانند دوم خرداد و برخی انتخاباتهای پس از آن به اصلاحطلبان گرایش داشتند و زمانی هم تمایلی به حمایت از این جناح سیاسی نداشتند. در این موضوع «اصلاحات آری؛ اصلاحطلبان شاید» قابل بحث است.
مردم اصلاحات را باور دارند و اصلاحات با عملکرد نادرست برخی اصلاحطلبان حذف نخواهد شد. درست است؟
اصلاحات قابل حذف شدن نیست. اصلاحات نه تنها در جامعه ایران بلکه به عنوان فرایندی جهانی در حال گسترش خواهد بود و روشهای اصلاحی نیز ابداع فعالان سیاسی ایران نبوده و نیست. روش اصلاحی، روشی است که با توجه به افول معنادار یا حتی میتوان گفت مرگ نظریه انقلابها که متاثر از اندیشههای چپ و مارکسیستی بود تداوم دارد. چپ جهانی فهمیده که نظام سرمایه داری را نمیتوان برانداخت، پس باید با روش خاص با آن به مقابله برخاست. روش اصلاحات به عنوان روش، در سطح جهانی به نحوی گسترش دارد که حتی فعالان چپ سعی کردند از روشهای اصلاحی برای پیشبرد امور خودشان استفاده کنند بنابراین اصلاحات صرفنظر از آنکه عاملان و حاملان آن در جامعه ایران چه کسانی خواهند بود، به عنوان یک روش فرآیندی پذیرفته شده است. جامعه بهخوبی احساس میکند که با روشهایی غیر از اصلاحات نمیتواند به اهدافی که زندگی را برای آنها تسهیل میکند دست پیدا کرد. این نکته مهم را هم نباید فراموش کرد که اصلاحات فربهتر از اصلاحطلبان است. امروز چهار روش مشخص پیش روی فعالان سیاسی با گرایشات مختلف است.
اول، حفظ نظام که با سکوت در برابر فساد سیاسی و اقتصادی و ناکارآمدی نه شدنی است و نه مطلوب و حتی در مواردی میتواند طرفداران برانداز را تقویت کند. دوم براندازی و سرنگونی نظام، این روش هم نه شدنی است و نه مطلوب. سوم تغییر قانون اساسی که شدنی نیست، اما از نظر برخی میتواند مطلوب باشد. چهارم، روش اصلاحات، منظورم اصلاحات است و نه لزوما اصلاحطلبان. چه بسا نیروهای دیگر و حتا اصولگرایان معتدل و منصف به این راه کشانده شوند. این روش هم شدنی و هم مطلوب است، هم کمهزینه و هم پرفایده است. البته اصلاحطلبان هم به اصلاحطلبان سیستمی و اصلاحطلبان روشنفکر قابل تقسیماند.
تاکید دارید که اصلاحات قابل نقد هست، اما قابل حذف نیست البته بهتر میدانید تداوم اصلاحات در گرو رضایت جامعه است. چندی است که بحث عبور اصلاحطلبان از آقای روحانی مطرح شده، چرا که اصلاحطلبان بزرگترین حامی انتخاباتی روحانی بودند اما او توجه لازم را به استفاده از نظرات و همچنین افراد اصلاحطلب در دولت نداشت. به نظر شما چه باید کرد؟
اصلاحطلبان از روحانی عبور نکرده و نباید عبور کنند. حمایت از روحانی هم به معنای تعطیل کردن نقد از دولت او نیست اصلاحطلبان در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ از آقای روحانی حمایت کردند و ایشان به پشتوانه همین حمایتها به ریاست جمهوری رسید اما این حمایت نافی نقد اصلاحطلبانه از عملکرد آقای روحانی و دولت او نیست.
عهد اصلاحطلبان با مردم است و بخشی از آنها بدون تعارف پیگیر مطالبات مردم هستند. در همین راستا بارها اعلام شده است که اصلاحطلبان عهد اخوتی با رئیسجمهور ندارند و ائتلافی هم با آقای روحانی نداشتند که در چنین شرایطی درصدد پایان دادن به آن باشند.
ما از آقای روحانی با توجه به شرایط حمایت کردیم، اما سطح مطالبات، برنامهها، آرمانها و انتظارات اصلاحطلبان فراتر از دولت روحانی است و طرح انتظارات به معنای دور زدن آقای روحانی و یا عبور از او نخواهد بود. از سوی دیگر باید توجه کنید که اصلاحطلبان از جریانها و نهادهایی که بر مسیر اقدامات دولت سنگ اندازی میکنند انتقاد و اقدامات آنها را به زیر سوال میبرند، چرا که معتقدند فضای خدمت رسانی دولت نباید با بهانهجوییهای مختلف محدود شود. نکته دیگر اینکه اصلاحطلبان نباید به صرف اینکه مردم در آینده به آنها رأی خواهند داد یا نه اقدام به رفتاری غیرصادقانه و پوپولیستی برای جلب نظر تودهها بکشاند و اگر اصلاحطلبان که حامی آقای روحانی بودند بدون توجه به مجموعه شرایط بهعنوان انتقاد از روحانی به او بتازند قاعدتا در بازی بازیگردانان پشت پرده قرار گرفتهاند.
برخی معتقدند اصلاحات فعلی با توجه به عملکرد فراکسیون امید و اصلاحطلبانی که در قدرت حضور دارند، با اصلاحاتی که در سال ۷۶ خود را به جامعه معرفی کرد، تفاوت دارد یا حتی عملکرد تصمیمسازان جریان اصلاحات در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان با رفتار تصمیمسازان اصلاحطلبان در دهه ۷۰ متفاوت است. اکنون اگر قرار است برای اصلاحات هزینه پرداخت شود، باید اشاره به کدام اصلاحات شود؟
گاهی اصلاحات را به معنای یک روش بهکار میبریم و گاهی به معنای چارچوب گفتمانی از آن یاد میشود. اگر اصلاحات به مفهوم روشی مدنظر باشد علیالقاعده نقطه عزیمت این نوع اصلاحات مساوی و برابر با کارآمدی نظام خواهد بود. در اصلاحات به عنوان یک روش، با ابزارهایی چون رفتارهای مسالمتآمیز و غیر خشونتآمیز بودن حرکتها و معطوف به هدف اصلاح یک سیستم که سیستم اجتماعی و نظام سیاسی توامان در خود خواهد داشت تعریف خواهد شد، بدین ترتیب هر آن کسی که حتی معتقد به تحول خواهی و تغییرات سیستماتیک و گسترده در یک نظام سیاسی است و حتی میتوان با مفهوم تغییر یک نظام سیاسی آن را مترادف دانست در دایره مفهومی قابل توضیح اصلاحات جای خواهد گرفت.
اما اگر اصلاحات چارچوب متعینی فرض شود که سابقه و هویت و خواستههای مشخصی را دنبال میکند از جمله اعتقاد به نظام و فعالیت در چارچوب قوانین، آنگاه باید توجه کرد که بعضا اصلاحات به معنای گسترده باید اصلاحات به معنای متعین و باهویت مشخص امروزی خودش قابل توسیع هم باشد و به تعبیری مفهوم اصلاحات دچار اصلاحات شود، یعنی اصلاحات در اصلاحات به عنوان جایگزینی به نام انقلاب در انقلاب، اصلاحات در اصلاحات باید به عنوان یک امر مستمر در یک جامعه با نشاط و پرتضاد و متحول به نام جامعه ایران قرار گیرد. این یک سطح از پرداختن به موضوع خواهد بود. سطح دوم پرداختن به موضوع آن است که میتواند تحت عنوان «اصلاحات آری، اصلاحطلبان شاید» مورد توجه قرار بگیرد.
«اصلاحات آری؛ اصلاحطلبان شاید» به چه معناست و آیا تعبیری مشابه «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» است که از سوی آقای حجاریان مطرح شده بود؟
«اصلاحات آری، اصلاحطلبان شاید» را شاید بتوان اینگونه معنا کرد که اگر اصلاحطلبان نتوانند در تبیین مسائل پیش روی خود به اتخاذ استراتژی کاربردی و تاکتیکهای مشخص و تاثیرگذاری نپردازند و نتوانند با بدنه و سرمایه اجتماعی خودشان ارتباط معنادار و مفیدی برقرار کنند یا اگر اصلاحطلبان دچار استحاله یا نازایی در اندیشه و گفتمان خودشان شوند یا با فرصت دادن به عناصری در درون این جریان که اصلاحات را تنها برچسبی برای دستیابی به پست و پول میدانند، باید پذیرفت احتمال اینکه مردم در آینده به اصلاحطلبان یا بخشیهایی از اعضای جریان اصلاحات نه بگویند و پاسخ منفی به دعوت آنها در موضوعات مختلف مانند حمایتهای انتخاباتی بدهند وجود خواهد داشت. اگر اصلاحطلبان صف خود را از فرصتطلبان جدا نکنند، چه چیزی را میخواهند با فرصت طلبان بهدست آورند؟ خطر فرصت طلبان برای اصلاحات از اصولگرایان بیشتر است.
بسیاری معتقدند که اصلاحطلبان باید در ساختار این جریان تغییراتی دهند. این تغییر باید چگونه شکل گیرد؟
نکته اساسی این است که اصلاحطلبان باید با تجدید ساختارهای سازمانی خودشان و اصرار بر ایدهآلها و آرمانهایشان و دفاع از نه تنها طبقه متوسط اجتماعی در ایران که دغدغهها و آرمانها و آمال خودشان را دارند، بلکه باید به بخشهای فرودست اجتماعی از جمله کارگران و اقشار آسیبپذیر توجه جدی کنند. طبقات فرودست زیر بار فشارهای اقتصادی دارند خرد میشوند، حداقل باید در گفتمان اصلاحات پررنگ عرضه شود. در غیر اینصورت احتمال اینکه این مساله باعث شود تا مردم از برخی جریانات اصلی عبور کنند وجود خواهد داشت. اگر اصلاحطلبان با پدیده فساد به صورت گسترده برخورد نکنند و یا در زمینه حمایت از طبقات آسیب پذیر اجتماعی دچار غفلت و فراموشی شوند احتمال اینکه مردم از نگاه پیشین خودشان به اصلاحطلبان فاصله بگیرند وجود خواهد داشت.
آنچه امروز مدنظر است این است که اصلاحطلبان به تاکید روشهایی که تاکنون اصرار کردند ادامه دهند. اصلاحطلبان به روشهای دموکراتیک و روشهای متممی بر چارجوبهای قانونی باید وفادار باشند. اگر تصمیم، حکم یا اقدامی غیر قانونی توسط بخشهایی رخ داد و به نفع اصلاحطلبان بود، بازهم باید اصلاحطلبان با چنین تصمیماتی مخالفت کنند. یعنی اصرار بر الگویها و روشهای رفتاری تا مزایا و نتایج یک رفتار تاکید کنند در آن صورت حتی اگر اصلاحطلبان در یک یا دو انتخابات در چنین فرآیندی به شکست مبتلا شوند دوباره این موضوع را باید مقدمهای بر پیروزیهای بعدی ارزیابی کرد. قرار نیست اصلاحطلبان به قیمت از دست دادن روشهای مسالمت آمیز و قانونی و همچنین دفاع از اصولی چون حقوق شهروندی، حقوی بشر، دموکراسی و مماشات درباره چنین موضوعاتی همواره در قدرت حضور داشته باشند.
پس بنابراین اصلاحطلبان نباید از اصلاحات گذشته عدول کنند؟
اصلاحات چارچوبی دارد و وفاداری نسبت به چارچوبها و روشهای اصلاحی مهمترین وظیفهای است که اصلاحطلبان باید به دنبال آن باشند. طرح مطالبات مردم اصرار بر حقوق مردم، سازش ناپذیری در دفاع از حقوق هر آن کسی که در جامعه ایران دچار محرومیت و ظلم قرار میگیرد. دفاع از دموکراسی و حقوق بشر از جمله اساسیترین معیارهایی است که اصلاحطلبان برای حرکت امروز و آینده پیش روی خود باید ترسیم کنند.
طی چند هفته اخیر رفتارهای بسیار تندی از سوی جناح رقیب اصلاحات به چشم میخورد. از این رفتارها میتوان به طرح استیضاح آقای ظریف اشاره کرد. این اتفاقات تا چه اندازه سیاسی است؟
برخوردهای اخیری که توسط تندروهای جناح اصولگرا با آقای ظریف صورت گرفته است در خوشبینانهترین حالت چیزی جز عرض اندام، خودنمایی و حفظ نیروهای تندروی اصولگرا نیست و با کمی سوءظن نسبت به برخی از مخالفتها انسان دچار تردید و حیرت میشود، چرا که در شرایطی، کاملا مشخص است که فشارهای اقتصادی جبهه ضدایرانی هر روز افزایش پیدا میکند، برخی از متحدان منطقهای آمریکا در این جهت لابیهای گستردهای را انجام میدهند که جزء بازیگران اصلی فشار اقتصادی ایران هستند. بنابراین طرح چنین هجمههایی از سوی اصولگرایان تندرو بسیار جای شک باقی میگذارد. همچنین میتوان اذعان کرد اینگونه رفتارها نهایت بیانصافی که برای زدن رقیب از جمله آقای ظریف و دولت آقای روحانی، تندروهای این جناح از تمام ابزارها حتی هنگامی که برخلاف مصالح ملی است، استفاده میکنند تا دولت را تضعیف کنند. در نهایت خطگیری برخی از افراد قابل تأمل است.
در چنین شرایطی چه کسی است که نداند حجم عظیمی از نقل و انتقالات مالی در کشور صورت میگیرد که اصولا منشأ و مبدأ کسب چنین پولهایی جای سوال دارد. پولشویی جرمی است که پس از جرم اول که کسب درآمدهای نامشروع و غیرقانونی صورت میگیرد در مرحله دوم با ورود چنین پولهایی فعالیت اقتصادی دارند. اگر افرادی از طرق غیرقانونی به کسب درآمد نمیپردازند و سعی نمیکنند با فرار از کنترلهای دولتی ثروتهای خود را مخفی نگاه دارند پس چرا نسبت به تصویب قانون پولشویی نگرانی دارند؟ سخن آقای ظریف سخنی کاملا درست و حسابشده بوده است. اگر برخی از نمایندگان به دنبال اثبات سخنان آقای ظریف هستند بنابراین نباید به دنبال یافتن آدرس از آقای ظریف و دولت باشند، آنها برای یافتن پولشویی به تصویب تام و تمام قانون پولشویی اقدام کنند و با نگاه منطقی و واقعی به FATF راه را برای انجام عملیات مخفی مسدود کنند، در آن صورت معلوم خواهد شد که سخنان آقای ظریف تا چه اندازه صحیح است یا آنکه این سخن تا چه اندازه مبتنی بر تشویش اذهان عمومی بوده است.
در صورت انتقاد افرادی به سخنان آقای ظریف بهتر آن است که صداقت خود را با حمایت از تصویب قوانین بینالمللی و داخلی مربوط به پولشویی نشان دهند، تنها در این صورت است که هم صداقت مخالفان روشن و هم سخن آقای ظریف به صورت عینی و عملی اثبات خواهد شد. اصولگرایان تندرو دور جدیدی از حمله به دولت و ناکارآمد نشان دادنش را در پیش گرفتند و هدف نهایی این تحرکات نیز انتخابات سال آینده مجلس و نهایتا ریاست جمهوری است. آنها تصورشان آن است که با چنین تاکتیکی میتوانند نسبت به ناکارآمد نشان دادن دولت و ریزش آرای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در آینده، زمینهای برای به قدرت رسیدن خویش را فراهم بسازند. هر شخص، گروه یا جریانی که به دنبال عدم شفافسازی در مسائل مالی است در حقیقت متهم اصلی در چنین مسالهای است. برای فرار از اتهام پولشویی و نیز فرار از مبارزه با تروریسم بهترین راه حمایت از لوایحی است که دولت به دنبال تصویب آنها در مجلس است. برخوردهای جناح تندرو عمدتا برخوردهای سیاسی است. با توجه به مصوباتی که قبلا در تعیین مصادیق تروریسم در گروه اقدام مالی یا CFT قرار گرفته تعیین چنین مصادیقی به عهده شورای عالی امنیت خواهد بود.
بنابراین مشکلی در این زمینه در آینده بهوجود نخواهد آمد. برخی از این دلواپسان حتی ترجمه سخنان برخی مقامات آمریکایی را که فکر میکنند ممکن است به نفع برجام و ایران باشد، تحریف میکنند و در کنار پایداریها برای کوبیدن دولت، حتا به منافع ملی بیتوجهاند. واقعا فهم این مساله برای این افراد سخت است؟ یا برای کوبیدن رقیب به هر وسیلهای از جمله تحریف میتوان متوسل شد؟
- 12
- 1