پس از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ و شکست جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) شاهد از هم گسستگی این جبهه شدیم. برخی معتقدند که شکست این جبهه به جهت حضور افرادی از برخی نهادها بود و همچنین برخی هم معتقد بودند که تمام افراد با یکدیگر به یک ائتلاف در این جبهه نرسیده بودند. پس از چند ماهی هم شاهد مطرح شدن مانیفستی از سوی آقای قالیباف یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ بودیم که این مانیفست هم آنچنان که باید و شاید در میان جناحها و مردم رشد نکرد.
در مقابل برخی معتقدند جمنا با کمی تغییرات جزئی میتواند تحت عنوانهای دیگر به کار خود ادامه دهد و انتخابات آینده را با توجه به عملکرد ضعیف دولت از آن خود کنند. درباره چرایی شکست جمنا و اینکه آیا در آینده میتواند پیروز شود یا خیر «آرمان» گفتوگویی با امیررضا واعظیآشتیانی سیاستمدار اصولگرا داشته که میخوانید.
علت شکست جمنا در انتخابات ریاست جمهوری را چه میدانید؟
من هم با نظر آقای باهنر موافق هستم. برخی تصورشان بر آن بود که جمنا متشکل از نیروهای سپاه است، چرا که برخی از نیروهای بازنشسته سپاه در زمان تشکیل این مجموعه این محاسبه را نداشتند که این ذهنیت میتواند در اذهان عدهای ایجاد شود. در این میان حتی درصد قابل توجهی از نیروهای اصولگرا همین تصور و نیروهای غیراصولگرا به طور قطع این تصور را داشتند، اما انصافا اینگونه نبود.
هنگامی که شاکله این موضوع را مشاهده میکردید بحث حضور سپاه در میان نبوده منتها نیروهای سیاسی در زمان حضورشان در سپاه براساس قوانین و مقررات حق فعالیت سیاسی نداشتند و حتی در نیروهای دیگر هم شاهد بودیم که افرادی دارای تفکراتی هستند اما به لحاظ قوانین حق ورود به مسائل سیاسی و جناحی را ندارند. تمام مردم ایران سیاسی هستند و این یک واقعیت انکارناپذیر است یعنی ما دارای یک جامعه کاملا سیاسی هستیم.
آیا جمنا در انتخابات آتی میتواند حضوری پررنگ داشته باشد یا خیر؟
اگر جمنا تنوع نگاه را به یک ظرفیت نسبی کارآمد برساند، کار بزرگی کرده و این مجموعه تحت نام جمنا یا هر عنوانی میتواند باشد اگر جریان و این خانواده بزرگ اصولگرایی را بتواند به یک اجماع نسبی برساند میتوان گفت که کار برونرفتش میتواند بسیار ارزشمند باشد اما در عین حال کار سختی است. این واقعیت که در گروهها، تشکلها و احزاب اصولگرایی و اصلاحطلبی پدیده سهمخواهی وجود دارد، چرا که برخی از گروهها به دنبال سهمخواهی هستند یا حتما باید نقش رهبری یک گروه یا تصمیمگیر را داشته باشند که اینگونه مسائل به اجماع در حال تشکیل گروهی میتواند صدمه بزند. برای ورود به موضوع اجماع نسبی اصولگراها باید مقداری منیتها نقش و نکته دیگر آن است که باید در این دوره تغییری به عنوان نیروی جایگزین وجود داشته باشند به آن معنا که در برخی قسمتها مشاهده میشود که برخی از نیروهای به اصطلاح سوخته، نیروهای تکراری که کارآمد نیستند همواره در صحنه حضور دارند. با توجه به تجربه سیاسی که داشتم مشاهده کردم چه در اصلاحطلبان و چه در اصولگرایان متاسفانه درصدی از این نیروها، همیشه حاضر هستند یعنی نیروهایی که وقتی به کارآمدی آنها توجه میشود متوجه عدم کارآمدیشان میشوید و کارآمدی آنها تنها در قسمتی مشاهده میشود که دستور از بالا آمده و آنها با کمال قاطعیت میپذیرند.
این افراد اثربخشیشان، اثربخشی همراه با کارآمدی نیست بلکه اثربخشیشان برای بقای آنهاست. اینگونه موضوعات در مجموعه اصولگرایی، اصولگراها مشاهده میشود. برای اینکه چهرههای جدید، کارآمد و خوشفکر با دستور ورود پیدا کنند و عدهای تصمیمگیر و تصمیمساز باشند و دیگران هم باید به عنوان کارگر عمل کنند باید این اجازه را داد تا تفکرات خلاق و کارآمد ورود پیدا کند و در صورت هموارسازی این فضا به کارآمدی و شایستهسالاری افراد کمک میکند و در نتیجه انتخابها، انتخابهای منطقی و گفتوگوها، گفتوگوهای اثرگذار خواهد شد.
پس از شکست جمنا در انتخابات، آقای قالیباف یک مانیفستی به نام نواصولگرایی مطرح کرد. تا چه اندازه این مانیفست در انتخابات آینده میتواند تاثیرگذار و پیروز باشد؟
سخنانی که میگویم تنها به آقای قالیباف و طیف ایشان نیست. به طور کل باید بگویم که قبل از اینکه ورود به یک جریانسازی سیاسی شود و به دنبال مانیفست و کار تشکیلاتی باشیم ابتدا باید در سطح جامعه گفتمانی را آغاز و آن گفتمان تاثیر داشته باشد تا منجر به جمع و علاقهمند شدن عدهای به آن موضوع شود. هنگامی که این اتفاق افتاد میتوان گفت مانیفستی نوشته و تشکلی راهاندازی خواهد شد. اگر قصد جریانسازی، گفتمان و کار جدید سیاسی داشته باشیم همگی نیازمند یک بستر برای فراهم کردن جذب مخاطب است.
اینکه در ابتدا یک تشکل آغاز به کار کند و سپس به دنبال جمعآوری مخاطب باشد در حقیقت از ته قیف وارد شدن به یک موضوع است. آقای قالیباف و دوستانشان مانیفست خود را مطرح کردند اما در آن مانیفست شاهد نکته جدیدی نبودیم. ضمن آنکه برای تمام گروهها و تشکلهای سیاسی احترام قائل هستم اما تصور میکردم در این گفتمانی که تحت عنوان مانیفست قرار است مطرح شود موضوعات جدیدی مشاهده شود اما چنین موضوعی نبود و تمام صحبتهایی که در رسانهها مطرح است و افراد مختلف سیاسی درباره آن صحبت میکنند، این افراد تحت عنوان مانیفست مطرح کردند. هنگامی که از مانیفست، موضع سیاسی مطرح میشود و میگوییم یک تشکلی قصد دارد تا یک نظر و دیدگاه جدیدی را ارائه دهد با توجه به نامی که دارد از یک تحول و حرکت جدیدی باید یاد کرد، اینکه تنها قصد داشته باشیم موضوعات را با ادبیات دیگری مطرح کنیم، مردم نخواهند پذیرفت.
مردمی که علاقهمند به حرکت جدید از گروه سیاسی جدید هستند باید شاهد موضوعات جدید هم باشند که نشان از نوآوری و حرکاتی برای پیشرفت کشور باشد. اینکه برخی سخنان تکراری را در دایرهای دائما تکرار کنند هیچ گرهای را باز نمیکند حال چه در مجموعه اصولگرایی و چه اصلاحطلبی باشد. در حقیقت باید یک پالایشی در گفتوگوها وجود داشته باشد. تا چه زمانی قصد داریم سخنان تکراری را با ادبیات مختلف طرح کنیم و نهایتا به سر جای اولمان بازگردیم؟
رابطه کلیت جریان اصولگرایی با دولت و ادامه کار آن را چگونه ارزیابی میکنید.
بدون هیچ حمایتی باید گفت، اصلاحطلبان قافیه را چه در شورای شهر، چه در مجلس و چه در حمایت از دولت از دست دادهاند یعنی مردم دیگر آن نگاه را به آنها ندارند البته این موضوع دلیل بر آن نیست که نگاه مردم روی اصولگرایان به صورت کامل مثبت شده است، خیر چراکه مردم به اصولگرایان هم انتقاداتی دارند و به اصلاحطلبان اولیتر دارند. چرا که آنها نه در مجلس توانستند موفق باشند نه در شورای شهر و در دولت هم با این ترفندی که آقای واعظی زدند خودشان اعتراف کردند که ما کمک کردیم دولت پیروز انتخابات باشد. فکر میکنم که این دوره شانس اصولگرایان به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان است اما برداشت من آن است که اگر در این دوره افرادی که سوابق و گفتمانشان نشان از کارآمدی باشد و نشان از انصاف و نشان از حفظ ارزشهای انقلاب و دغدغهها و نگرانیهای مردم باشد این دسته افراد یا گروهها شانس بیشتری برای ورود به مجلس دارند.
برخی سیاسیون معتقدند که بزرگان سیاسی به دیگران به عنوان پیادهنظام خود نگاه میکنند و همواره انتظار حمایت همهجانبه و نوعی حرفگوش کردن از دیگران را دارند. این امر در پروسه سیاسی و کادرسازی و کار تشکیلاتی تا چه اندازه حائز اعتبار است؟
فعالیت تشکیلاتی انجام دادن و تبعیت تشکیلاتی یک موضوع است اما اینکه برخی افراد یا گروهها مسائلی را دیکته و تاکید کنند تا همه آنگونه عمل کنند، متفاوت است. کار تشکیلاتی و حزبی یک کار مبتنی بر مشارکت تمام اجزای تشکیلات است و همگی باید در آن کمک کنند، به نوعی افراد در اندیشه و تشکیلات سهمی دارا باشند اما اینکه بنا باشد افراد خاصی نظریات شخصی خود را در قالب حرفهای تشکیلاتی مطرح کنند و تصورشان آن باشد که کار درستی انجام میدهند باید گفت که شرایط و بضاعت را برای دیگران قائل نیستند تا دیگر افراد نکاتی را مطرح کنند و آن نکات به دیگر افراد تسری پیدا کند، من مخالف این بخش هستم که در فعالیتهای تشکیلاتی دیکتاتورمآبانه برخورد شود، بلکه فضای درون تشکیلاتی باید کاملا دموکراسی باشد یعنی کاملا یک گفتمان منطقی مبتنی بر جمع باشد، اینکه عدهای دست به تصمیمگیری و تصمیمسازی زنند قطعا به نتیجهای نخواهند رسید.
امروز نیازمند به این موضوع هستیم که از تجربیات بزرگترها در تشکیلات بهره برده و هم اینکه بزرگترها فضایی فراهم سازند تا نیروهای جدید (تنها نیروهای جوان خلاصه نمیشود) از جمله نیروهایی که تصور، اندیشهشان در پیشبرد و پیشرفت یک تشکیلات سیاسی تاثیرگذار است، اما هیچ زمانی فرصت به آنها داده نشده تا نظراتشان را مطرح کنند و تنها یکسری افراد کلیشهای باید اظهارنظر داشته باشند. اگر توجه داشته باشید حتی در رسانهها تنها افراد خاصی سخن میگویند به این معنا که دیگران نباید سخن بگویند این موضوع خوب نیست. این موضوع را در فضای کشور شاهد هستیم که برخی مرتب صحبت کرده و موضعگیریهایی دارند که هیچ دردی را در سطح مملکت دوا نمیکند، حالا چه این گروه اصلاحطلب و چه اصولگرا باشد و بیش از آنکه به حل موضوعات پرداخته شود تنها گرهها را در فضای سیاسی کشور کورتر میکنند و هر روز هم برای یکدیگر سوژههای جدیدی مطرح میکنند.
اخیرا بسیاری موضعها از سوی آقای واعظی مطرح شده که موجب حاشیههایی برای احزاب اصلاحطلب است. به چه دلیل آقای روحانی تا این اندازه به مسئول دفتر اجازه ورود به هر موضوعی را داده است؟
قطعا برای این موضوع یک استراتژی تعریف شده است. اصلاحطلبان مدعی هستند که عملکرد دولت به آنها ربطی ندارد و آقای واعظی مطرح میکند که اصلاحطلبان در انتخابات، کنار دولت بودند یعنی کلید یک اعتراف را از اصلاحطلبان میگیرد و اصلاحطلبان هم در پاسخ میگویند که ما بودیم که شما پیروز شدید، از سویی اصلاحطلبان میگویند نقشی در عملکرد دولت ندارند و از سوی دیگر عدهای سینه سپر میکنند که اگر ما نبودیم شما انتخاب نمیشدید. این موضوع نشان از آن است که اصلاحطلبان خودشان با دست خودشان در تلاش هستند تا از دولت جدا و عده دیگری میآیند برای اینکه پاسخ آقای واعظی را بدهند میگویند خیر ما بودیم که شما پیروز شدید.
این موضوع یک استراتژی پشتش است و نشاندهنده آن است که سخنان آقای واعظی بدون هدف نبوده. متاسفانه من تعبیرم این است که اصلاحطلبان در این میان رودست خوردند یعنی اگر در این بخش به آقای واعظی پاسخی نمیدادند شاید به مراتب دو قدم جلوتر بودند اما با این قضیه برای افکار عمومی جا افتاد که اصلاحطلبان خودشان اعتراف میکنند که ما در انتخابات ما بودیم که دولت به پیروزی رسید و از سوی دیگر هم اصولگرایان که بارها مطرح میکردند که اصلاحطلبان شریک عملکرد دولت هستند حرفشان درست از آب درمیآید. من میخواهم بگویم که حضور آقای واعظی در موضوعات مختلف هدفمند است و استراتژی در پشت آن است و حتی موضوعاتی که طرح میکند با هدفگذاری است. یعنی کدگذاری کرده و مسائل را مطرح میکند و در مورد اخیر به اعتقاد من اصلاحطلبان بازی خوردند.
شما به عنوان یک فعال سیاسی اصولگرا، مانیفست فعلی این جریان سیاسی را در سالهای پیش رو چه میدانید؟ آیا جامعه میتواند با مانیفست فعلی اصولگرایان ارتباط برقرار کند؟
اعتراضات اصولگرایان به عملکرد دولت چه در ارتباط با برجام و چه در ارتباط با FATF و مسائل اقتصادی کشور را بسیار شاهد بودیم و تاکنون شاهد درست بودن نقطه نظرات اصولگرایان به این موضوعات هم بودید، یعنی تحلیلهایی که این جریان سیاسی داشت و دفاعیاتی که در آن زمان دولت شخص آقای رئیسجمهور، معاونین و وزیر خارجه داشتند که نوید اقتصاد بهتر و چرخیدن چرخهای صنعت و اقتصاد را مطرح میکردند در همان زمان اصولگرایان به این موضوع انتقاد داشتند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. تمام این تحلیلها و نگرانیها امروز درست از آب درآمد.
هرچند که اصولگرایان متهم به دلواپس شدند اما شاهد این موضوع بودیم که دلواپسان ظاهرا دلواپسیشان درست از آب درآمد که امروز معاون وزیر خارجه اعتراف به بدعهدی آمریکا و اروپا کرده و سپس مطرح میکند که برجام بنا نبود تا مشکلات اقتصادی ما را برطرف کند، این موضوع در حالی است که آقای رئیسجمهور روز امضای برجام در تلویزیون اعلام کرد که از امروز تمام بانکها و سوئیفتها بارگذاری شد. این صحبتهایی بود که انجام شد و موضعگیریهایی که اصولگرایان داشتن در همان روز و امروز میبینیم که برداشت و تحلیلشان کاملا درست بود. شرایط قطعا برای اصولگرایان به مراتب از اصلاحطلبان بهتر است. اصلاحطلبان برای ترمیم موقعیت خودشان در حال حاضر شانسی ندارند اما اصولگرایان شرایطشان بهتر است و در عین حال اشاره به این نکته کردم که افراد یا گروههایی هم میتوانند شانسی برای حضور در مجلس داشته باشند.
قبول دارید فشارها و انتقادات یکسری از جریانهای داخلی کشور با توجه به شعارها و تیترهای روزنامههایی که علیه برجام نوشتند، باعث شکست برجام شدند؟
فکر میکنم که برخی افراد کاملا غربزده بودند، یعنی باور داشتند که میتوان به غربیها اعتماد کرد. در فرمایشات مقام معظم رهبری بارها مشاهده کردید که آمریکا قابل اعتماد نیست. اگر اصولگرایان هم مسائلی را مطرح میکردند برگرفته از رهنمودهای مقام معظم رهبری بود. اینکه امروزه برخی بیایند «جر» بزنند و بگویند چرا فلان فرد، فلان مقاله یا شعار را داده است. مگر مطرح نمیکنید که نظام دموکراسی است؟ مگر نمیگویید که همه میتوانند حرف بزنند؟ خب این افراد هم حرف زدند، چه ارتباطی به شکست برجام دارد؟ یعنی حتی جالب اینجاست که کارشناسان سیاسی دنیا هم بر این اعتقاد بودند که برجامی امضا شده توسط آمریکا و اروپا حتی اگر در زمان آقای اوباما پیش میآمد به هم میخورد چه برسد به زمان ریاست جمهوری آقای ترامپ! منتها آمریکاییها و اروپاییها قابل اعتماد نبودند. نباید تصور کرد که ترامپ تنها زیر برجام زد قطعا اوباما هم این کار را انجام میداد منتها ما عادت کردیم در هر جایی که کم میآوریم شروع به «جرزنی» میکنیم این موضوع درست نیست. برخی باید بپذیرند که اشتباه کردند و این شجاعت را از برخی از سیاستگذاران دنیا یاد بگیرند که اگر در جایی اشتباهی رخ داد از مردم عذرخواهی کنند نه آنکه راه اشتباه را دوباره با اشتباه ادامه دهند.
اما تیم مذاکرهکننده با اذن مقام معظم رهبری به مذاکره پرداختند؟
خیر، مقام معظم رهبری اینگونه مطرح نکردند که هرکاری دوست دارید انجام دهید! مقام معظم رهبری بارها در سخنرانیهایشان فرمودند، بنده در هیچ کار اجرایی دخالت نمیکنم مگر اینکه در جایی مشکلی وجود داشته باشد و تذکر دهم. اگر عدهای قصد داشته باشند تا شکست خود را به گردن رهبری بیندازند نهایت بیانصافی و جرزدن است.
اما این موضوع را قبول دارید که مقام معظم رهبری هیچ زمانی تیم مذاکره کننده را تخریب نکردند.
بله، حتی مقام معظم رهبری بارها اشاره فرمودند که بنده دخالت نمیکنم چه بسا قانون هم به من اجازه دخالت را نمیدهد. حتی ایشان این فرمایشات را بارها مطرح کردند که تا این اندازه خود را مقید به قانون میدانند و رهنمودهای خود را میدهند و میفرمایند که آمریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند، یعنی ایشان کد میدهند که مراقبت کنید نه آنکه گروهی بروند و شاهد وجود جاسوس هم در میان تیم مذاکرهکننده باشیم.
آقایانی که تا اندازه بسیار زیادی برجام را تخریب میکردند با استفاده از فرمایشات رهبری حرکت نکرده و حتی از تیم مذاکرهکننده حمایت نکردند و از ابتدا دست به تخریب زدند.
به طور مثال اگر از تیم حمایت میشد آقای ترامپ زیر این موضوع نمیزدند؟
اگر حمایت بود شاید دیگر چنین اتفاقاتی نمیافتاد؟
خیر هیچ ارتباطی ندارد. ترامپ به این موضوع توجه نمیکند که داخل ایران چه کسی حمایت میکند و چه کسی حمایت نمیکند. برای او منافع دیگری تعریف شده است یعنی افرادی که چرخانندگان سیاستهای آمریکا هستند ترامپ و اوباما هم خودشان یک مُهره هستند، همچنین باید تاکید کنم که اروپاییان هم همگی مُهره هستند. اینها با یک ادبیاتی ورود پیدا کردند اینکه بحثهای مختلف مطرح میشود و میگویند اگر برجام را خدا آورد و با برجام جنگ از سر کشور برداشته شد، به قول فرمایشات مقام معظم رهبری اگر جنگ پیش نیامد تنها به جهت حضور مردم در صحنه بود، بنابراین میتوان گفت این موضوعات هیچ ارتباطی به برجام نداشته است.
من با بداخلاقی سیاسی مخالف هستم. هرگونه بداخلاقی سیاسی توسط هر جناحی را پسندیده نمیدانم و باید ادبیاتی را در گفتمان و مواضع سیاسیمان به کار بگیریم که در آن ضمن احترام برای فرد مقابل انتقادهایمان را داشته باشیم، یعنی کاری نکنیم که رئیسجمهور که بالاترین مقام اجرایی کشور است فرد منتقد را به عنوان بیسواد و... به کار برد. مسئولان اجرایی کشور ما بالاخص رئیسجمهور کشور باید از ادبیاتی استفاده کنند که این ادبیات منتج به این موضوع شود که مدیران ردههای بعد یاد بگیرند که چگونه صحبت و از چه ادبیاتی و چه لغاتی استفاده کنند که هم اعتراضشان را نشان دهند و هم احترام به منتقدشان را نشان دهد و هم اینکه پاسخ منتقد را بدهید.
چرا ما نیاموختیم که خوب صحبت کنیم و احترام یکدیگر را داشته باشیم؟ اینگونه موضوعات تسری به جامعه پیدا میکند. چرا جامعه عصبی است؟ بخشی از جامعه ما عصبی است برای اینکه از بالای هرم که در حقیقت قوه مجریه یا قوای دیگر هستند چرا که سخنانشان با ادبیات خوبی همراه نیست.
راضیه فراهانی
- 10
- 4