بيشك کشور در شرایط بسیار حساسی قرار دارد؛ بنابراین با توجه به جمیع شرایط، فعالیت سیاسی در قالب اصولگرایی، اصلاحطلبی، دموکراسی خواهی، اعتدالگرایی و...حاکی از تشخیص و تحلیل غیر کاربردی شرایط داخلی و عرصه های منطقه ای و جهانی است. از آنجا که تبیین جامع شرایط اصلاح طلبان بسیار فراتر از توان این موجز است، از اینرو ،تنها تلاش میشود فقط به شکلی گذار به چند نکته اشاره شود.
گرچه برخی از این بیان خشنود نخواهند شد اما واقعیت حاکی از این است که اصلاح طلبان مانند آن بشکهای که صدای بسیار بلند دارد از درون تهی شده اند. تنوع آرای گوناگون میان اصلاحطلبان مانند تنوع کالاها در بازار تهران است. هر فرد و گروهک اصلاح طلبی(تاجر و فروشگاه) تلاش میکند کالای سیاسی خود را در بازار سیاسی بفروشد. در این بازار مردم تنها به چشم خریداران دیده میشوند. مردم تنها ابزار منفعت و تولید سود برای سوداگران سیاسی هستند. در این آشفته بازار سوداگران سیاسی هیچ درکی مبنی بر اینکه سیاست و سیاست ورزی ابزار و فعالیتهایی در راستای تحقق خیر همگانی و نه تحقق منفعت فردی است، وجود ندارد.
چالشهاي اصلاحطلبان
به باور نگارنده دو دلیل می توان برای ناکارآمدی و بن بست اصلاح طلبان متصور شد. ۱-فعالیت حزبی پدیده ای وارداتی از کشورهای توسعه یافته صنعتی است و هیچ ریشه تاریخی و به ویژه فرهنگی در ایران ندارد. به اين معنی که فعالان سیاسی از جمله اصلاحطلبان شناخت ریشه ای از مبانی نظری و کاربردی فعالیت حزبی مبنی بر چیستی و چرایی کار حزبی به عنوان ابزاری کارآمد برای تحقق خیر همگانی ندارند. ۲- اصلاحطلبان توانایی تولید راهکارهایی را که بتوانند با حاکمیت تعامل کنند،ندارند. تحلیل ها، اهداف و عملکرد غیر کاربردی در مقابل حاکمیت، اصلاح طلبان را در حالت کیش و مات قرار داده است.سیاست به بیان بسیار کلی یعنی تحقق اهداف مد نظر. در حالت کیش و مات بودن اصلاح طلبان یک معنی بیشتر ندارد.
بيشك بعد از بیان چنین نکاتی پرسش میشود، راه چاره چیست؟ به باور نگارنده آن دسته از اصلاح طلبان که توانایی ذهنی و اهداف صادقانه دارند، باید از توهم اصلاح طلبی بیرون بیایند و لباس ملی گرایی را بر تن کنند. به دلایل بی شمار تاریخی، فرهنگی، سیاسی و شرایط بسیار خاص و حساس داخلی، منطقه ای و جهانی تنها هویت، فعل، عملکرد، اندیشه، راهکار، راهبرد و... سیاسی ملیگرایی مبتنی بر تحقق منافع ملی از طریق مدیریت منسجم سیاسی است.
تكيه بر منافع ملي
با توجه به آشفتگی منطقه خاورمیانه که محصول دخالتهای قدرتهای شرقی و غربی است، هر هویت و هدف سیاسی به جز تحقق منافع ملی، سوختن فرصت ها و بر باد دادن منابع و سرمایههای خدادادی کشور خواهد بود. به گواه سرتاسر تاریخ، ملی گرایی تنها و کاربردی ترین اندیشه و راهکار پایداری، اقتدار و کارآمدی هر حاکمیتی است.تنها تکیه گاه مطمئن برای هر حکومتی نیروهای وطن پرست ملی گرا هستند. چراکه ابراز دوستی و همکاریهای مقطعی دیگر کشورها فقط در راستای تحقق منافع ملی آن کشورهاست. اعتماد و تکیه بر برخی دولتهای شرقی و غربی پیامدهای ویران کنندهای برای پایداری، اقتدار و کارآمدی هر حاکمیتی درپیخواهد داشت.
برجسته ترین ویژگی حکومتهای مقتدر، پایدار و کارآمد، عدم تکرار تجربیات تاریخی است. تاریخ جوامع مملو از شواهدی است مبنی بر اینکه حکومتهایی که مبانی اقتدار و پایداری خود را تنها در درون کشور خود داشته اند، بسیار کارآمد و مقبولتر بودهاند.در عالم هستی از جمله زیست اجتماعی برخی امور بی توجه به فاعل درک کننده به شکلی خاص وجود دارند.
بر این اساس با توجه به جمیع شرایط داخلی و خارجی، به باور نگارنده، منافع ملی، تنها هویت و هدفی است که میتواند بازار آشفته و پرهزینه سیاست و سیاست ورزی را ساماندهی کند. کارآمدی سیاسی منهای حرکت در جهت تحقق منافع ملی یک رویا و حاکی از عدم شفافیت اهداف سیاسی یا تشخیص و تحلیل غیر کاربردی میدان کنش سیاسی است.
کورش الماسی
- 14
- 4