وضعیت ایران از یک زایمان تاریخی دیگر حکایت میکند. زایمانی که می تواند بهسقط نوزاد بینجامد. ولی هوشیاری و پختگی نیروهای اصلاحات میتواند مانع از چنین تحولی شود. نخستین موضوع در این باره درک درست از فرآیندی بودن اصلاحات است. فرآیندی بودن اصلاحات حکم می کنم تحولات آن نیز رفت و برگشتی باشد. به این معنا که زمانی به پیروزی برسد، و زمانی براساس به هم خوردن توازن قوا، وقدرت نیروهای تندرو، فضا دچار انسداد شده، دچار ریزش نیرو شود و شکست بخورد. در این حالت است که بزرگترین سرمایه اصلاح طلبی ایستادگی بر اصول اصلاح طلبی است، ولی به قیمت طرد شدن از سوی مردم است.
بسیاری از اصلاح طلبان نسبت به فرآیندی بودن اصلاحات دید جامعی ندارند. نمی توان از آنان ایراد گرفت. اغلب نیروهای اصلاح طلب بیشتر مایلند بحث های تئوریک به عمل بیاورند تا این که راه های دشوار استراتژیک در دست یافتن به ممکن ها را بپیمایند. اغلب مطالب آنان در روزنامه ها و تریبون هایشان، تئوری زده است، هرچند باید گفت از مایه های تئوریک هم بی بهره است. از این رو دیدگاه ها و عمل آنان از حوزه اجتماعی اغلب عقب تر است. به قول اندیشمندان آنان با تاخر نظریهپردازی در این حوزه مواجه اند.
از این منظر اصلاح طلبی در انسداد و بحران های موجود، رنگ می بازد. تا جایی که برخی در بیراهه اهداف انقلابی و روش اصلاحی، به سوی اهداف ناکجاآباد، سیر میکنند. مهمترین خطری که اصلاحات و اخلاق مبتنی برآن را تهدید می کند، بی نظمی در سلوک شخصی و مشی استراتژیک است. هراس از بیآیندگی برخی اصلاح طلبان را از فرآیند اصلاحات و اصول حاکم برآن دور می سازد.
بی آیندگی زمانی گریبان اصلاح طلبان را خواهد گرفت که آنان برای جذب آرای رادیکال جوشیده از درون بحران اقتصادی، به سوی جذب آرای آنان حرکت کنند. حرکتی که در عبور از رئیس جمهوری دولت اصلاحات در ابتدای دهه هشتاد نیز اتفاق افتاد. و تعجب آور آنکه، برخی از اصلاحطلبان هنوز از آن واقعه درس درستی نگرفتهاند. اصول اصلاحات حکم می کند تا در برابر افراطیها و تندروها، از طرح اهداف و شعارهای رادیکال پرهیز شود. به عبارت دیگر سپردن میدانداری منازعه، به این دوگروه بر اساس آموزه های بشیریه به معنای مرگ اصلاحات است. به یک معنا مرگ فضیلت ها نیز هست.
زیرا تندروی ها همواره مانع تفکر عمیق و به دور از حب و بغض و کینه می شود. برعکس، در شیوه رادیکالیستی، خشم مقدس، جای بخشش، و رحمت و صلح را می گیرد. افراطی ها و رادیکال ها، از این نظر، از یک سو در توهم قدرت و عکس العمل های قاطع، و از سوی دیگر در توهم پرچمداری و حرکت در نوک پیکان تاریخ را در ذهن دارند. آنان همواره گمان می کنند در حرکت ایجاد شده، مقصد و منظور تاریخ، حاکمیت و تحقق حق به دست آنان است.
این دو سوی تضاد آشتی ناپذیر، در جهانی که تا کنون حجم اقتصادش سی وسه تریلیون دلار بوده، و تا سال ۲۰۲۵ قرار است، سی و سه تریلیون دلار دیگر به آن اضافه شود، جز غفلت از تحولات جهانی و فرورفتن در لاک خشم مبتنی بر دیدگاه های شخصی، و تاخیر و ایجاد سد در برابر تحولات مبتنی بر اصلاحات، ثمره دیگری ندارد. برای دچار نشدن به چنین عوارض وحشتناکی، درحال حاضر کماکان نوبت آن دسته از اصلاح طلبان است تا با افتخار نسبت به طی راه هرچند با اشتباهات صورت گرفته، کماکان اصرار کرده و بر آرمان اصلاح و شیوه و روش اصلاحی تاکید کنند.
در این شرایط باخت مبتنی بر اصول اصلاحی بسیار شرف دارد تا پیروزی بر مدار کوبیدن بر طبل اهداف انقلابی. پیروزی بر مدار کوبیدن بر طبل اهداف انقلابی از سوی اصلاح طلبان همانقدر نیازمند شیوه ها و ابزارهای پوپولیستی است که تندروها نیز برای پیشبرد اهداف خود به آن نیازمندند. به نحوی که هر دوسوی طیف مایلند با از بین بردن سویه های خاکستری در میان دو قطب افراطی و رادیکال، پیکان نبرد و تقابل را تیز کرده و بر طبل جنگ بکوبند. همان چیزی که بر اساس آن، احتمال قرن ها عقب افتادگی و حتی تجزیه ایران می رود. از این منظر اصلاح طلبان واقعی که هم در هدف و هم در روش وفادار به اصول اصلاحی هستند وظیفه دارند، با همه عصبانیتی که در جامعه بر اساس ایجاد بحران های عدیده ناشی از تصادم سیاست تعاملی و تقابلی در داخل و ادامه آن در خارج شعله ور شده، کماکان با مشی خردورزانه خود در جامعه مدنی، سیر کرده، و سپهر عمومی را از مفاهیم استراتژی و تاکتیکهای آن آکنده سازند.
از این منظر استراتژی ائتلاف نانوشته میان اصلاح طلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان میانه رو، به منظور عبور از گردنه های دشوار تحریم ها، و تضادهای آینده یک دستورالعمل خردورزانه، و اصولی به شمار میرود. هر نیرویی که بخواهد این صف بندی و ترکیب آن را تغییر دهد و تضاد واقعی میان تندروهای اصولگرا با میانه روهای اصولگرا را به تضاد مصنوعی میان اصلاح طلبان و اصولگرایان تبدیل کند، دچار اشتباهی تاریخی شده است که در صورت استمرار می تواند به پیامدهای ناگواری منتهی شود. اصلاح طلبان با درک صف بندی حاضر، و عدم تبدیل جریان خود به تضاد اصلی با افراطی ها، قادر خواهند بود دوره انتقال و زایمان تاریخی تحولات تاریخی ایران را در همراهی با جریان داخل حاکمیتی اصلاحگری به نمایندگی جریان های اعتدالگرا، و اصولگرای میانه رو، به اتفاق یکدیگر مدیریت کرده و کمترین خسارت ممکنه و بیشترین ثمره را در تحولات آتی نصیب ایران زمین وایرانیان کنند.
فروزان آصف نخعی
- 16
- 6