در ایران، در هر دو جناح کشور علاقه فراوانی به میز مدیریت وجود دارد و کمتر کسی حاضر است از مسئولیت استعفا کند و جای خود را به فرد دیگری واگذار کند، شاید به همین دلیل است که استعفاها در تاریخ ایران ماندگار میشوند و گاهی این استعفاها در شرایطی صورت میگیرد که برای کشور یا یک جریان سیاسی بحران ایجاد میکند.
استعفای محمدجواد ظریف از وزارت خارجه ایران، آخرین نمونه از استعفاهای بحرانزا در ایران بود که اگر واکنش فوری مقامات عالی رتبه کشور نبود، شاید منجر به بحران سیاسی برای ایران میشد.
پیش از این هم در بهار امسال استعفای محمدعلی نجفی، تبدیل به بحرانی برای جریان اصلاحطلب و به خصوص شورای شهر تهران شد. در ابتدا اکثریت مطلق شورای شهر تهران با استعفای نجفی مخالف کرد، اما بعد از اصرار نجفی روی استعفا، سکان هدایت شهرداری از او ستانده شد.
استعفای مصدق
با وجود اینکه امروز حامیان مصدق و کاشانی، اختلافات زیادی با هم دارند و روایتهای متضادی را از سالهای کودتای ۱۳۳۲ ارائه میکنند، اما ۲۵ تیر سال ۱۳۳۱، این دو دست در دست هم داشتند. زمانی که مصدق استعفا داد و شاه با استعفای او موافقت کرد و مجلس نیز با وجود اینکه نصاب نداشت، رای به جانشینی قوام السلطنه داد. در این زمان نمایندگان حامی مصدق به رهبری کاشانی با این استعفا مخالف بودند. در نهایت تظاهرات بزرگی روز ۳۰ تیر به رهبری کاشانی انجام شد و مصدق بار دیگر با اختیارات بیشتر به نخست وزیری بازگشت.
استعفای بازرگان
هنوز انقلاب اسلامی به یک سالگی نرسیده بود که میان انقلابیون قدیمی اختلاف افتاد. سرانجام دو روز بعد از تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، دولت مهدی بازرگان استعفای خود را تقدیم امام خمینی (ره) کرد. این استعفا سرآغاز افول نهضت آزادی بود و در مقابل گروهی از جوانان انقلابی را تقویت کرد که در دهههای بعد به عنوان دانشجویان پیرو خط امام، در سیاست ایران نقش آفرینی ویژهای داشتند.
عباس عبدی، محسن میردامادی، ابراهیم اصغرزاده، محمد نعیمی پور و معصومه ابتکار از جمله چهرههایی بودند که به مرور گرایشهای اصلاحطلبی آنها تقویت شد و به تمجید از بازرگان پرداختند. نکته جالب، اما بیست و چهار سال بعد بود. زمانی که تعدادی از این افراد نماینده مجلس بودند و از نمایندگی مجلس استعفا کرند. البته استعفای گسترده این نمایندگان از نمایندگی در نهایت مسکوت ماند و فقط دو سه نفر از نمایندگی مجلس استعفا دادند.
استعفای خاتمی
سید محمد خاتمی وزیر ارشاد دولت میرحسین بود و در دولت اول هاشمی نیز همین مسئولیت به او سپرده شده بود. با این حال بعد از پایان دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، کشور به فضای بازتری نیاز داشت و از طرفی مجلس شورای اسلامی در اختیار جناح راست، با سیاستهای فرهنگی خاتمی موافق نبود.
سرانجام روز سوم خرداد سال ۷۱ سید محمد خاتمی از وزارت ارشاد استعفا کرد؛ استعفایی که به مرور و به خاطر عملکرد بسته وزیران بعدی، باعث محبوبیت خاتمی شد تا جایی که سال ۷۶ و درست پنج سال بعد از آن استعفا به عنوان رئیس جمهور یک بار دیگر به سطح اول سیاست ایران بازگشت.
شاید همین تجربه جذاب بود که دو چهره جذاب و جنجالی دولت خاتمی را هم تشویق به استعفا کرد. عطاالله مهاجرانی که یک بار از استیضاح مجلس اصولگرایان جان سالم به در برده بود و مصطفی معین که به خاطر فشارهای روی تشکلهای دانشجویی، با انتقادهای دانشجویان مواجه بود، در مقطعی از دولت خاتمی جدا شدند، اما شرایط به گونهای پیش رفت که مهاجرانی کشور را ترک کرد و معین نیز در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، ناکام انتخابات لقب گرفت.
استعفای حسن قاضی زاده هاشمی
به جز استعفاهایی که دلیل سیاسی داشت، استعفاهای دیگری هم بود که بیشتر جنبه فنی داشت. پس از ارسال لایحه بودجه سال آینده به مجلس، حسن قاضیزاده هاشمی به عنوان اعتراض استعفای خود را برای روحانی ارسال کرد و با اشاره به کاهش بودجه سلامت نوشت «سلامت هموطنان را در آینده نه چندان دور با چالشهای فراوان مواجه خواهد شد لذا ادامه کار را امکانپذیر نمیبینم و به ناچار بدین وسیله استعفای خود را از ادامه مسئولیت تقدیم میکنم»
استعفای قاضی زاده هاشمی خیلی زود پذیرفته شد و او از دولت کنار رفت و عاقبت اختلاف بودجهای با حزب اعتدال و توسعه به خروج وزیر از کابینه انجامید.
استعفای عباس آخوندی
عباس آخوندی نیز در روزهای مانده به استیضاح استعفای خود را در نامهای تند به روحانی ارسال کرد. او در نامه خود از موضعی همه چیزدان برای روحانی نوشته بود که سیاستهای دولت نادرست است!
آخوندی یکی از گزینههای شهرداری تهران بود که بلافاصله پس از خروج از دولت به عنوان نامزد تصدی مدیریت شهری تهران معرفی شد. استعفا برای او خوشایند نبود و آخوندی به شهرداری هم نرسید.
استعفاهایی که دیده نشد!
در تغییرات سیاسی ایران البته استعفاهایی هم بوده که تحت الشعاع اتفاقات دیگر قرار گرفته؛ از جمله استعفای رضا پهلوی از پادشاهی ایران!
آن طور که خاندان پهلوی تاریخ را روایت میکنند، پایان سلطنت رضاخان و آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی نیز با نامه استعفای رضاخان همراه بوده است. تلاشی برای قانونی و مقتدر جلوه دادن حکومتی که توان مقابله با دشمنان خارجی را نداشت. در متن نامه رضاخان مشخص نیست مخاطب این استعفا چه کسی است!
میرحسین موسوی نیز در دهه شصت به خاطر بعضی اختلافات با مجلس، حداقل سه بار از نخست وزیری استعفا داد و هر سه بار با حمایت امام خمینی و جناح خط امام مجلس، به فعالیت ادامه داد.
محمود احمدی نژاد هم در فرودین سال ۹۰ با استعفای حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات موافقت کرده بود اما رهبر انقلاب با این استعفا مخالفت کرد. محمدرضا باهنر که در آن زمان نایب رئیس مجلس بود ادعا کرده است که احمدی نژاد قصد استعفا از ریاست جمهوری را داشته است. اما در نهایت او در مسئولیت باقی ماند و این اتفاقات در ادبیات سیاسی ایران به «قهر یازده روزه احمدی نژاد» مشهور شد.
- 14
- 3