طی یک سال گذشته شرایط معیشت و زندگی مردم روزبهروز سختتر میشود و جامعه این موضوع را به جهت حمایت اصلاحطلبان از حسن روحانی در انتخابات ۹۶ و اعتمادشان به آنها میدانند. اصلاحطلبان هم از عملکرد دولت طی یک سال اخیر بسیار انتقاد دارند و راهحلهای بسیاری به دولت برای عبور از شرایط سخت ارائه دادهاند، اما هنوز هیچحرکتی مثبتی از سوی دولت در این شرایط مشاهده نشده است. رئیس دولت اصلاحات هم اخیرا در جلسهای که با نمایندگان فراکسیون امید مجلس داشتند مطرح کردند که در صورت بهتر نشدن وضعیت کشور ما هم دیگر نمیتوانیم از مردم دعوت کنیم برای رای دادن به پای صندوقهای انتخاباتی بیایند. «آرمان» گفتوگویی در همین زمینه با محمدصادق جوادیحصار فعال سیاسی اصلاحطلبان داشته که میخوانید.
چندی پیش یکی از نزدیکان آقای روحانی، ایشان را مظلومترین و تنهاترین رئیسجمهور ایران خواند و از حلقه اطرافیان او انتقاد کرد. از سویی همواره اصلاحطلبان از حلقه صفر روحانی انتقاد کرده و نسبت به نفوذ و قدرت روزافزون آنها در دولت هشدار دادهاند و برخی آنها را به انجمن حجتیه نزدیک دانستهاند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
به شخصی گفتند چایی میخوری یا هندوانه؟ گفت هردوانه! ماجرای آقای روحانی همینگونه است. حلقه صفر اطراف ایشان اگر همانهایی باشند که امثال آقای مسیح مهاجری اعلام کردند، باید وابستگی و پیوستگی قبلی و فعلی آنها به این تشکیلات مشخص شود. باید تاثیر این افراد در انحراف روحانی از تحقق وعدههای انتخاباتی هم روشن شود. اما اکنون دلیلی بر اینکه آقای روحانی تحت تاثیر این حلقه قرار داشته و به وعدههای خود عمل نکرده یا آنها روحانی را تضعیف کردهاند در دست نیست. بحث دوم این است که چه کسانی به روحانی بیوفایی کردند؟ باید دید آقای روحانی تا چه حد پای وعدههای خود بوده و پایبندی نشان داده است. تنگناها و مشکلاتی داشته، فشارهایی از سوی گروههای داخلی و خارجی بر دولت او آورد شده، بله میدانیم اما راز مگویی که آقای روحانی نگفته است و به خاطر این رازها در برابر تمام این فشارها کوتاه آمده و عقب نشینی کردهاست، جامعه و افکار عمومی چه وقت باید خبردار شود؟ سکوت و تحمل در برابر این فشارها به چه علت است؟ زمان افشای این راز را افکار عمومی باید بداند. اگر آقای روحانی بیش از حد معمول رازداری کند و به مطالبات هواداران و حامیان خود که ۲۴میلیون رأی به نام ایشان نگاشتند پاسخ ندهد، مایه بیاعتمادی و شک و تردید حامیان خود خواهد شد و جامعه نمیتواند با او همراهی و همفکری کند. دیگر نباید انتظار داشت که مانند ایام انتخابات، پشت او بایستند. روحانی در ایام انتخابات گفت که کلید ستاد من در دست اصلاحطلبان است یعنی او باور داشت که اگر جریان اصلاحات پای کار نمیآمد، شانس پیروزی روحانی بسیار اندک بود. بنابراین وقتی اصلاحطلبان در مرحله گذار از سختیها کلید دستشان بوده و روحانی تمام کارها را به اصلاحطلبان میسپارد تا او را از مهلکه سخت انتخابات بگذرانند، رسم وفاداری ایجاب میکند که پس از استقرار و حاکم شدن آرامش، میدان را باز به این جریان بسپارد تا اهداف و برنامههایش پیش برود.
اگر غیر از این روی دهد شائبه استفاده ابزاری از جریان اصلاحات برای مردم متصور خواهد شد. واکنش طبیعی چنین عدم وفای به عهدی، نقد دولت، عدم همراهی و روی گردانی اجتماعی از روحانی و دولتش خواهد بود. بهنظرم تاکنون اصلاحطلبان بسیار خویشتندار بودهاند و وفاداری خود را نشان دادهاند. با وجود همه ناملایماتها و نامهربانیهای دولت و اطرافیان روحانی نسبت به اصلاحطلبان داشتهاند، باز هم آنها به خاطر آرمانها و اهداف اصلاحطلبانه خود، صحنه را خالی نکردند و روحانی را در برابر فشارها و هجمههای داخلی و خارجی تنها نگذاشتند. اطرافیان روحانی به جای گلهگذاری و شکایت از اصلاحطلبان که دولت را تنها گذاشتند مدام نقد میکنند و غیره باید به حسن نیت آقای روحانی هم خرده بگیرند که وفای به عهد چه شد؟ برخی از وزرا و مدیران ارشد دولت که مسنتر هستند به این فکر میکنند که در آینده چه روی خواهد داد، دولت بعدی دست کدام فرد و یا جریان میافتد و نقششان در آینده سیاسی چه خواهد بود و با کدام جریان قدرت میشود معامله کرد و کنار آمد! بنابراین عدهای آقای روحانی را دربر گرفتهاند و به جای عمل به وعدهها و شنیدن مطالبات مردم و حامیان دولت، در حال چرتکه انداختن برای آینده سیاسی خود و درپی جهت باد هستند! آقای روحانی فضا و اتمسفر اصلی دولت را به این افراد داده است. در این مساله باید به آقای احمدینژاد آفرین گفت که هر وزیر، معاون یا مدیری که با او کوچکترین زاویهای پیدا میکرد، بدون رودربایستی از کار برکنار میکرد. وزیر باید در اختیار رئیسجمهور باشد نه اینکه برای خود مغازه دونبش باز کند. برخی در هیات دولت و یا در سایر سطوح مدیریتی حتی چهارراه زدهاند که ببینند کدام سمت زودتر سبز میشود که آن طرفی بپیچند و در حال معامله با مطالبات مردم هستند. نتیجه هم وضع موجود است که متاسفانه شاهد بحران در مدیریت کشور هستیم.
فارغ از اینکه گوینده مظلومترین، تنهاترین، بیپشتوانهترین رئیسجمهور تاریخ کیست، اساسا این مفاهیم و صفتها تا چه اندازه در ادبیات سیاسی جهان و سطح مدیریت کلان کشورها محلی از اعراب دارد؟ چرا مثلا در فرانسه به آقای مکرون چند ماه است دولتش با مساله جلیقه زردها روبهروست چنین نمیگویند؟
متاسفانه آقای روحانی هر اتفاقی را که قصد انجام آن را داشت، برعکس رقم خورد. ایشان نام دولت خود را تدبیر و امید نام نهاد اما شاهدیم در بسیاری از حوزهها، سیاستهای اعمالی دولت مصداق چیزی غیراز آن است. امید هم بهطور کلی از جامعه ایران رخت بر بسته است. جوانان، مدیران، اقتصاددانان، سرمایهگذاران و صنعتگران و سایر اقشاربا این وضعیت امیدی به آینده ندارند. البته قطعا آقای روحانی نمیخواست این شرایط بهوجود بیاید اما خواهینخواهی به نام ایشان و دولتشان نوشته خواهد شد. اگر حسن روحانی مظلومترین رئیسجمهور نباشد، حتما مغمومترین است. با این وضعیت روحانی در آینده به بیعملی متهم خواهد شد. بهنظرم آقای روحانی در دولت دوم خود، کمآورد و عقب نشست. البته معلوم نیست او در افکارش چه میگذرد و چه در سر دارد. این افکار برای مردم مهم نیست. مردم میبینند که روحانی وعده داد کالاهای اساسی و روزمره مردم را با دلار نرخ ۴۲۰۰ تومان در اختیار همه قرار خواهد داد و جلوی گرانی را خواهد گرفت. عدهای در دولت و دستگاههای موازی با دولت هستند که کارها و برنامه را خنثی میکنند. این شرایط مصداق مثلی شده که بچهای به دوستش گفت پدر من قانونگذار است و ذوق کرد، دوستش هم گفت پدر من هم پاسبان است و دو تومان میگیرد به قانون پدر تو فاتحه میخواند! اکنون عدهای هستند که تعمدا میخواهند فاتحه دولت روحانی را بخوانند و دولت هم در برابر آنها نمیتواند کاری انجام دهد و حالت انفعالی دارد، این فاجعه است.
پرسش بنده را پاسخ ندادید. آیا در جهان امروز مساله به نام مظلومترین و تنهاترین رئیسجمهور یا رئیس دولت، معنا دارد؟
این کلمات، این صفتها به ضد خود ترجمه میشوند. آقای روحانی اکنون نقش یک رئیسجمهور ضعیف را ایفا میکند. ایران میتواند در چارچوب همین قوانین و مقررات و قانون اساسی، هم رئیسجمهور قوی و مقتدر داشته باشد و هم ضعیف و منفعل. رئیسجمهور مقتدر میتواند با مجلس و نمایندگان از موضع اقتدار سخن بگوید (البته در چارچوب قانون) با رئیس دستگاه قضائی هم همچنین؛ به تعامل و رایزنی بپردازد. رئیسجمهور میتواند با مردم، سرمایهگذاران، احزاب و جریانهای سیاسی و همه نهادها با صلابت و طبق مرّ قانون رفتار کند. اما رئیس دولتی که نتواند وزیر یا مدیر اجرایی خود را مؤاخذه کند، نتواند او را تنبیه، توبیخ و یا تعویض کند، قطعا درخت در ملک همسایه کاشته است که باید شاهد بریده شدن و قطعه قطعه شدن درختش باشد! یعنی اقتدار او زیر سوال میرود. بهنظرم آقای روحانی در دور دوم دولت خود، شرایطی را فراهم کرده است که برخی مدیران او نان دولت را میخورند و در اردوگاه مخالفان دولت بازی میکنند.
در هفتههای اخیر دو نقل قول خصوصی از سوی آقای روحانی مطرح شد که هر دو نقل قول از جلسات خصوصی ایشان با مقام معظم رهبری بیان شده است. اول نقل قول مخالف نبودن رهبری درباره تصویب لوایح FATF و نقل قول دوم درباره پیشنهاد فرماندهی جنگ اقتصادی است که نهایتا نقل شد ایشان به علت حضور آقای روحانی در جایگاه ریاست جمهوری، فرماندهی جنگ اقتصادی را به شخص آقای روحانی دادند. بهنظر شما چرا در این زمان و با گذشت حدود ۱۰ ماه از این جلسات خصوصی چنین نکاتی از سوی روحانی مطرح شد؟ آیا نشاندهنده ضعف موقعیت ایشان است و یا بازیابی جایگاه مدیریت ارشد اجرایی کشور و خودش نشان دادن به مخالفان است؟
آقای روحانی قصد داشت برای حل مشکلات راه دیگری امتحان کند اما رهبر انقلاب رئیسجمهور را مسئول حل مشکلات کردند. این یعنی اگر روزی روحانی بگوید من میخواستم کار کنم و نگذاشتند، این مساله به ضد خودش خواهد شد زیرا فرماندهی جنگ اقتصادی به ایشان واگذار شده است. بیان این نقل قول خصوصی، چندان به نفع آقای روحانی نیست. رسانهای شدن این جمله، بهانه بهدست مخالفان دولت هم خواهد داد و روحانی هم نمیتواند برای بهوجود آمدن مشکلات بهانهای داشته باشد.
با توجه به اینکه ۱۰ ماه از زمان این جلسات خصوصی گذشته است، آیا در این مدت آقای روحانی در مقام رئیس دولت توانسته است فرماندهی جنگ اقتصادی را در دست بگیرد؟ یا اینکه فرماندهی ضعیفی داشته است؟
معتقدم در ماههای گذشته نه تنها فرماندهی را اختیار نداشته بلکه الان هم ندارد! فکر میکنم آقای روحانی در عرصه سیاسی کشور دورخورده است.
از چه اشخاص یا گروههایی دورخورده است؟
اول از نهادهای موازی، دوم از مشاوران و معاونان و اطرافیان خود دورخورد. زیرا مشاورهها و برنامههای اطرافیان آقای روحانی کارآمد نبود و نتوانست گره از مشکلات کشور باز کند.
در مدت باقی مانده از پایان دولت آقای روحانی، فوریترین و مهمترین کاری که باید انجام داد و در مقابل جریان اصلاحات که همچنان حامی دولت است و بیش از گذشته در معرض نقد و هجمه قرار دارد، چه برنامه عملی را باید برای بازسازی وجهه خود در دستور کار قرار دهد؟
بهنظرم باید تعامل دولت و اصلاحطلبان بیشتر شود. در شرایط کنونی اضمحلال و فروپاشی دولت یا رفتن به سمت استیضاح و برکناری دولت آقای روحانی، به ضرر کشور و نظام است و نه تنها خود روحانی. اگر اکنون کسی بگوید دولت را نمیخواهیم، باید فورا جایگزینی برای آن تعیین شود و رئیسجمهور برکنار کنند و کفیل بگذارند و غیره و کشور را دچار هزینههای زیادی میکند که بهنفع هیچکس نیست. باید آقای روحانی و هسته سخت قدرت و نهادهای موازی، منطقیتر و سنجیدهتر شرایط را بررسی و تحلیل کنند. بحرانهای حذف این دولت را مورد ارزیابی قرار دهند. نهادهای قدرت هر چقدر هم به روحانی انتقاد داشته باشند باید بگویند آیا ماندن و تعامل و همراهی با دولت به صلاح و مصلحت کشور است یا بردن روحانی به سمت استیضاح و برکناری؟ باید شرایط سنجیده شود. یا اگر آقای روحانی در جلسه استیضاح و برکناری خود (بر فرض) سخنانی بزند و نکاتی را بگوید که تاکنون از بیان آنها خودداری کرده است، چه شرایطی ممکن است برای کشور به وجود آید؟ آیا آنها میتوانند آن فضا را (درصورت بیان حرفهای مگو) مدیریت کنند یا میخواهند وضعیت فوقالعاده اعلام کرده و فضا را امنیتی و تلخ کنند. بهنظرم آن نهادهای خاص و پرنفوذ باید هر گونه شرایط خاص، عادی یا اضطراری را در صورت حذف روحانی پیش از پایان دولتش را بررسی کرده و شرایط را تجزیه و تحلیل کنند.
رئیس دولت اصلاحات اخیر در جلسهای که با فراکسیون امید مجلس داشتند مطرح کردند که واقعا دیگر پاسخی نداریم به مردم بدهیم و مردم از ما مطالبه میکنند. دیگر به چه شکلی میتوانیم به مردم بگوییم که پای صندوقهای رأی بیایند؟
اگر وضعیت به همین روال پیش رود معلوم نیست که مردم به دعوت ما هم به پای صندوقهای رأی بیایند. منظور ایشان آن است که طی یک سال آینده و دو سال باقیمانده از ریاست جمهوری روحانی، اگر روال همینگونه باشد مشخص نیست که کسی پای صندوق رأی بیاید. بهگونهای رئیس دولت اصلاحات به دولت و هسته قدرت میگوید که اگر میخواهید مردم در عرصه بمانند و دعوت به حضور به پای صندوقهای رأی را لبیک بگویند، باید حتما شرایط را تغییر دهید اینگونه که به مردم توجه کنید، رفاه عمومی را فراهم کنید، آسایش و امنیت در کشور را تامین کنید، رونق اقتصادی ایجاد کنید، جلوی این رانتخواریها، رشوهخواریها و اختلاسها را بگیرید و بهطور کل باید اقدامی انجام دهید تا امنیت به حوزه کشور در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بازگردد. اگر میتوانید این کار را انجام دهید ما به آینده امیدوار هستیم، اما اگر نمیتوانید و از عهده این وظیفه برنمیآیید مشخص نیست که ما هم اگر بهعنوان اصلاحطلبان تلاش کنیم و از آنها خواهش کنیم که به پای صندوقهای رأی بیایید و مردم هم بیایند چراکه یکی از شاخصهای ثبات و پایداری ملی برای ما در عرصه بینالمللی آن است که در انتخاباتهای مختلف مردم تا چه اندازه حضور دارند؟ مردم تا چه اندازه انگیزه برای مشارکت دارند؟ این موضوعات تعیینکننده است. هرچقدر این انگیزه بالاتر میرود، دنیا احساس میکند که پشتوانه مردمی و این نظام قوی است، حتی اگر در قسمتهایی گلایه هم وجود دارد اما مردم این نظام را قبول و اعتقاد دارند و از نظام و انتخابات حمایت میکنند. اگر خلاف این موضوع پیش بیاید و مردم تنها انتقاد داشته باشند و پای صندوقهای رأی نیایند در آن زمان فضا تغییر میکند. لذا دغدغه رئیسدولت اصلاحات آن است که نباید بهگونهای عمل کنیم که نتوانیم مردم را به پای صندوقهای رأی بیاوریم و به دولت هشدار میدهد که روشت را باید تغییر بدهی.
مشکل آن است که اصلاحطلبان تنها قدرت اجراییشان چند کرسی پارلمان است و موضوع در قسمتهای دیگری رقم میخورد. با این حال ممکن است جریان اصلاحات هم چوب را بخورد و هم پیاز را؟
اصلاحطلبان دارای یک ظرفیت اجتماعی قوی هستند که این موضوع را اپوزیسیون خارج کشور بسیار خوب میداند و هم منتقدین داخلی. درست است اصلاحطلبان در این ماجرا از آقای روحانی حمایت کردند ولی حمایتشان یک حمایت منطقی بوده است. اگر اکنون هم به سال ۹۶ بازگردیم مجددا به آقای روحانی رأی میدهیم و او پیروز میدان خواهد بود. ما هیچفردی را به جهت رأی دادن در سال ۹۶ ملامت نمیکنیم. ما معتقدیم در آن زمان حمایتمان از روحانی خوب بوده است، اما باید به دولت یادآوری کرد که اگر در ادامه راه شرایطی را برای حفظ و ماندگاری پدید نیاوردید، بقیه راه را بد رفتهاید.
فرهاد فدایی
- 14
- 6