وزارت کشور با دیگر وزارتخانهها از این نظر تفاوت دارد که مسئول مستقیم انتخاب استانداران است و هر استاندار در حوزه خدمت خود، یک رئیسجمهور منطقهای است. وزارت کشور و شخص وزیر کشور میتواند به آسانی همه را نسبت به همه زحمتها و تلاشها تحت تاثیر قرار دهد. مثلا کافی است که فرصت چند ماهه را برای جایگزین کردن استانداران جدید از دست بدهد یا در انتصاب استانداران، اصول اصلی منطبق بر رأی مردم را در درجه بعدی اهمیت قرار داده و به مطالبات رأی دهندگانی که دولت را بر سر کار آوردهاند کم توجه باشد.
اینها همان چیزی است که در عملکرد عبدالرضا رحمانی فضلی دیده میشود. رحمانی فضلی در چند جهت برای خود حاشیههای سنگینی ایجاد کرده است؛ در بهکارگیری نزدیکان و برخی انتصابات فامیلی، در انتصاب استانداران غیرهمسو با برنامههای دولت و عدم توجه کافی در اتفاقات تاثیرگذار؛ اما اخیرا در ماجرای سیل، پردهای دیگر کنار رفته است. کافی است به یاد بیاوریم که رحمانی فضلی، زمانی که در فشار افکار عمومی بهخاطر غیبت استاندار گلستان مجبور به توضیح شد، با توضیح خود تا چه حد نشان داد که سادهترین اصول مدیریتی را در نظر نگرفته است.
استاندار مرخصی خواسته، وزیر با مرخصی موافقت کرده، آنهم در روزهای ابتدایی سیل گلستان که با یک جستوجوی ساده در شبکههای مجازی، همان روز اول، میشد به گستردگی دامنه سیل پی برد. با این حال از ذهن وزیر کشور اصلا نگذشت که مطالبهای که شکل گرفته و او را به پاسخگویی وادار کرده، نه به خاطر مناف هاشمی، استاندار غایب گلستان که به خاطر توجه دادن وزیر کشور به ناکارآمدی خود او در مدیریت مجموعه تحت امرش بوده و عجیب این است که وزیر کشور متوجه نبود که دلیل اقامه شده برای غیبت استاندار، در برابر گستردگی خسارت به مردم منطقه آققلا و گمیشان، چقدر سست و بیمنطق جلوهگر میشود و زمانی که مردم منطقه درگیر سیل در گلستان درباره عقب ماندن وحشتناک مسئولان حرف میزنند، مطالبهای دارند که وقتی با مطالبات برزمین مانده دیگر استانها جمع میشود، حتی قبل از اینکه سیل استانهای لرستان و خوزستان را تحت تاثیر قرار دهد، نه استعفای این یا آن استاندار که استعفای کسی است که مسئول مستقیم انتخاب آن استانداران بوده است. همان کسی که در اوج گرفتاری برای مردم، تنها روایت کننده جملههایی است که بین او و فلان استاندار رد و بدل شده است. جالبتر اینکه همانطور که اعلام شد، همان استاندار را هم برکنار نمیکند و این معاون اول روحانی است که چنین واکنشی نشان میدهد.
مطالبه اصلی در فضای مجازی
به موازات اوج گرفتن سیل، مطالبهای در شبکهها و فضای مجازی به شکلهای متعدد مطرح شد. این مطالبه چیزی نبود جز جمع شدن اتفاقات متعدد و بعضا ناگوار در دوره مسئولیت عبدالرضا رحمانی فضلی در وزارت کشور. از ماجرای کازرون گرفته تا اتفاق دردناک اهواز، از اتفاقاتی که برای مرزبانان افتاد تا انتصابات در جایگاههای مدیریتی و این مطالبه که هر دم افزون میشد چیزی نبود جز استعفای وزیر کشور. کارنامه وزارتی رحمانی فضلی چنان است که اگر این کارنامه که شش سال گذشته را نشان میدهد، بدون نام و نشان، مقابل دیدگان خود رحمانی فضلی قرار میگرفت احتمالا رای به استعفای صاحب کارنامه میداد.
از این نظر که خود رحمانی فضلی هم متوجه سنگینی افکار عمومی شده و به خاطر کم کردن از همین سنگینی است که به برکناری استاندار گردن میگذارد، آن هم برکناریای که خود پیگیر نبوده و توسط معاون اول تاکید شده است. به نظر میرسد رحمانی فضلی به این میاندیشد که با رفتن یک استاندار میتواند از پاسخگویی طفره رفته و گویی دیگران فقط مقصرند. به عبارت دیگر همچنان مطالبه افکار عمومی و حامیان اصلی دولت چیز دیگری است. بعید به نظر میرسد او از شرایط آگاه نباشد. اگر حتی نسبت به شرایط دقت کافی هم نداشته باشد، با اتفاقی که اخیرا درباره واکنش به سخنان مهران مدیری افتاد باید همه پردهها از مقابل دیدگان او کنار رفته باشد.
تاثیر واژگون یک واکنش
چه کسی نمیداند که برنامهای مانند دورهمی مهران مدیری با چه سازوکاری شکل میگیرد؟ آیا وزیر کشور نمیداند؟ آیا او نمیداند که در ساخت برنامههایی مانند دورهمی استقلال کامل برای هنرمند وجود ندارد و گاه توصیهها اجرا میشود؟ از کنار هم گذاشتن رنگ و بو و طعم برنامههای صداوسیما به آسانی میتوان فهمید که مدیریت واحدی در پس این برنامهها وجود دارد که منویات و ایدههای آنان را عملی میکند.
مهران مدیری که قبلا نشان داده که در این موارد استقلالی ندارد و عین به عین دیدگاه تندترین لایههای مخالف دولت را به قیمت ماندن بر آنتن اجرا میکند، در حالی که آنتن زنده را در اختیار دارد، در برنامه دورهمی به عجیبترین شکل و به ناشایستترین حالت، همه را به سُخره میگیرد؛ آن هم در روزهایی که مردم استانهای فارس، لرستان، گلستان و خوزستان جلوههایی از همدلی را به نمایش گذاشتهاند و با لحنی خاص، امید مردم را زیر ضرب میگیرد. کاری که مهران مدیری انجام داد تا آن اندازه درست نبود که حتی صداوسیما هم نتوانست آن را تکرار کند و در بازپخش برنامه دورهمی حذف شد. جریانی علیه مهران مدیری شکل گرفت که خود را در فضای مجازی نشان داد.
در این بین وزیر کشور واکنش نشان میدهد و به زبانی که انتظار نمیرفت به مهران مدیری حمله میکند. واکنش وزیر کشور کافی بود که جریان مخالفت با مهران مدیری به خاطر لحن وزیر کشور به جریان حمایت از او تبدیل شود. آیا برای رحمانی فضلی نشانهای از این واضحتر و روشنتر که فاقد حمایت مردمی است؟ و اگر چنین باشد آیا استاندارانی که توسط او انتخاب میشوند میتوانند دارای چنین پایگاهی باشند؟ عجیب این است که رحمانی فضلی که علیالاصول باید بداند برنامههایی که طعم سیاسی دارند، در کدام اتاق صداوسیما تایید میشوند، آیا بهتر نبود موضوع را در هیات دولت با رئیس صداوسیما در میان میگذاشت؟
دو پرده یک سیل سنگین
سیلی که در چند استان کشور جریان یافت، از یک زاویه دیگر هم میتواند توضیح دهنده شرایط حاکم بر وزارت کشور و نوع مدیریت رحمانی فضلی باشد؛ مردم در سیل گرفتار شدهاند و زمانی که هموطنان کندی و کاهلی مجموعه مسئول را میبینند، خود به کمک میآیند و تصاویر دیدنی خلق میکنند. تصاویری از همدلی و همراهی مردم که تا حدی از بار فاجعه میکاهد. مردم در جای جای کشور به کمک سیلزدگان میشتابند و در کنار مردم، بخشهایی که علیالقاعده باید در خدمت مدیریت واحدی باشند، خود وارد کارزار میشوند.
در این روزها از زبان کدام امدادگر شنیده شد که تحت مدیریت مجموعه وزارتی مشغول فعالیت است؟ مگر نه این است که وزارت کشور در این زمینه باید تصمیمگیر باشد؟ به بیان دیگر سیل اخیر در یک پرده تلخی خسارت ناشی از سیل را مقابل دیدگان آورد و نشان داد که برخی استانداران تا چه اندازه در پیش بینیها ناکام بودهاند و در پرده دیگر نشان داد که مجموعه وزارتی که باید چنین بحرانهایی را پیش بینی وکنترل کند، چقدر از ماهیت اصلی خود فاصله دارد.
مرتضی خبازیان
- 16
- 5