هنوز خاطره سالهای ۸۴ تا ۹۲ برای مردم ایران آن قدر کمرنگ نشده که فراموش کنند چه شرایطی را تجربه کرده و چه مصیبتی را از سر گذراندند؛ اقتصاد ایران از دوران شکوفایی و رشد حدودا ۷ درصدی در سال ۱۳۹۲ به رشد منفی ۷درصدی رسید، در فضای سیاسی ایران که به سبب سالها تلاش با گشایشهایی روبهرو شده بود چنان شد که تا سالها بعد هنوز اثرات آن پابرجاست، روابط حسنه ایران با کشورهای دنیا از بین رفت و با به وجود آمدن اجماعی جهانی علیه جمهوری اسلامی شدیدترین تحریمها بر ملت ایران تحمیل شد.
با این وجود گویی رئیسجمهور پیشین که روزگاری با وعده آوردن پول نفت سر سفره مردم ایران به قدرت رسید همه اینها را فراموش کرده و با انکار شرایط گذشته در حال آمادهسازی مقدمات بازگشت به عرصه قدرت است. محمود احمدینژاد در گفتوگو با «خبرگزاری آناتولی ترکیه» در این باره میگوید: «برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری ایران در دوره سیزدهم برنامهای ندارم و تابع نظر مردم هستم». او که به ظاهر برنامهریزی برای بازگشت به قدرت را رد میکند، همه درها را به روی خود نمیبندد و با مشروط کردن این تصمیم به خواست مردم میخواهد راه برای بازگشت خود به قدرت را باز نگه دارد.
از سوی دیگر و همزمان با این اتفاقات، همراهان نزدیک او با انتشار برخی نظرسنجیها از سوی مراکزی نامعلوم میخواهند شرایط را به نحوی تصویر کنند که گویی همه مردم ایران متفقالقول خواستار حضور محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری هستند.
عبدالرضا داوري در توئيتر مينويسد: «در آخرين نظرسنجي سراسري يک مرکز دانشگاهي که هفته آخر مرداد ۹۸ در ۳۱ مرکز استاني انجام شده، محمود احمدينژاد با ۲/۸۰ درصد از کل آراء مردمي پيشتاز است. رئيس دولت اصلاحات با ۳/۹ درصد، محمدباقر قاليباف با ۱/۶ درصد حسن روحاني با ۳/۴ درصد و علي لاريجاني با يک درصد، در رتبههاي بعدي قرار دارند».
علي تاجرنيا عضو کميسيون امنيت ملي مجلس ششم در پاسخ به اين ادعاي ياران محمود احمدينژاد به «آرمان ملي» ميگويد: «مسأله اصلي اينجاست که جريان موسوم به بهار هيچ شانسي براي بازگشت به قدرت ندارد؛ نه از سوي افکار عمومي و خواست و رغبتي براي بازگشت آنها وجود دارد، نه به دليل خطاهاي استراتژيک اين جريان حاکميت حاضر است، پذيراي آنان باشد و از سوي ديگر شاهد هستيم که بخش عمدهاي از طرفداران اين جريان در جبهه پايداري حاضر نيستند دوباره از احمدينژاد حمايت کنند».
اين فعال سياسي اين اقدامات جريان موسوم به بهار را «اقدامات ايذايي» ميخواند و معتقد است: «آنها دست به اين گونه اقدامات ميزنند تا در اذهان عمومي باقي بمانند و مترصد فرصتي هستند تا در صورتي که شرايط تغيير کرد به عرصه قدرت بازگردند. اين که ميگويند برنامهاي نداريم براي اين است که ميدانند اصولا نميتوانند برنامهاي داشته باشند».
انکار تاريخ در روز روشن
احمدينژاد در گفتوگو با آناتولي از تأييد اصل مذاکره سخن ميگويد و تأکيد دارد که بايد مسائل و مشکلات را با گفتوگو حل کرد. او حتي مدعي است که «اجماع جهاني» عليه ايران در دولت او شکل نگرفته و صدور قطعنامهها به معني اجماع نيست. رئيسجمهور ايران در پاسخ به پرسش خبرنگار مبني بر «نقش برجام در جلوگيري از ايجاد اجماع جهاني عليه ايران» اظهار ميکند: «مگر چه زماني اجماع جهاني عليه ايران وجود داشت؟ معني قطعنامه اجماع جهاني نيست. بايد ببينيم محتواي آن قطعنامهها چه بود».
او همچنين به دستاوردهاي دولت در حوزه ديپلماسي نيز حمله ميکند و ميگويد: «برجام را ميتوان يکسري تعهدات يک طرفه از سوي ايران دانست که از بين رفتنش نيز دستاورد قابل توجهي براي هيچ يک از طرفين نيست. اگر من بودم هرگز اين توافق را امضا نميکردم.
من هرگز زير بار امضاي چنين چيزي نميرفتم، اما خب؛ شرايط متفاوت است». اين اظهارات در حالي مطرح ميشود که در پرونده هستهاي نتيجه فعاليتهاي دولت نهم و دهم عملا چيزي جز تحريم براي ايران به ارمغان نياورد. داوود هرميداس باوند، استاد دانشگاه اين اظهارات محمود احمدينژاد را «انکار تاريخ در روز روشن» ميداند و ميگويد: «در آن دوره ايران در انزواي سياسي و اقتصادي قرار داشت و سياستهاي دولت ايران راه را براي تندروها در سراسر جهان باز ميکرد. همه دنيا عليه اظهارات رئيسجمهور ما موضع ميگرفتند و کسي ديگر حاضر نبود به توسعه روابط با ايران فکر کند. به عنوان نمونه در يک مورد آقاي احمدينژاد در خصوص هولوکاست به اظهار نظر پرداخت و به سبب آن از شوراي امنيت سازمان ملل گرفته که با صدور قطعنامه واکنش نشان داد تا پارلمان اروپا که به انتشار بيانيه عليه ايران پرداخت موضع گرفتند.
در پرونده هستهاي به راحتي چندين قطعنامه به خصوص قطعنامه ۱۹۲۹ عليه ايران صادر شد و حتي کشورهاي چين و روسيه نيز با اين قطعنامهها مخالفت نميکردند». باوند تأکيد دارد که شرايط در دولت فعلي بسيار سختتر از شرايط دولت قبل است و اضافه ميکند: «دولت آقاي احمدينژاد هيچ دستاوردي در عرصه سياست خارجي نداشت؛ تنها تفاوت آن زمان با امروز در آنجاست که در سالهاي ۸۴ تا ۹۲ ميانگين قيمت نفت و درآمد نفتي بسيار بالاتر بود و از سوي ديگر تحريمها -هرچند جهاني- به اين شدت نبود. به طور کلي اظهارات رئيسجمهور پيشين در خصوص عدم وجود اجماع جهاني صحيح نيست».
سوداي مديريت جهاني
به رغم تفاوتهايي که با گذشته پيدا کرده و مواضعي که انکار ميکند اما هنوز در برخي موارد همانند سابق ميانديشد.
هنوز فکر ميکند اگر رفراندومي در جهان برگزار شود همه به ايده عدالت و صلح او رأي خواهند داد و بايد با ديگر رهبران جهان بنشيند و درخصوص مديريت جهاني و راهکارهاي برقراري عدالت در دنيا تزهاي خود را ارائه دهد. او در بخشي از گفتوگوي خود خطاب به رهبران جهان ميگويد: «همه بياييم مذاکره کنيم و دنيا را با هم اداره کنيم». در مجموع شايد بتوان گفت که احمدينژاد نسبت به گذشته تغييراتي داشته اما هنوز سوداي قدرت و مديريت بر جهان در او مشهود است.
- 20
- 5
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۶/۲۲ - ۱۳:۳۰
Permalink