انتخابات مجلس یازدهم کمتر از ۳ ماه دیگر آغاز میشود و چند روزی است که ثبتنام نامزدها نیز شروع شده، اما در این میان تنها چیزی که شاید به آن چندان توجهی نمیشود احتمال مشارکت اندک مردم در انتخابات است. البته در این مورد نیز دو رویکرد موجود است؛ اصولگرایان که اساسا به رای مردم اعتقادی ندارند و همان بخش اندک حامی اگر در انتخابات شرکت کند و به آنها رای دهند برایشان کفایت میکند.
لذا دنبال انتخابات حداکثری نیستند. با این حال اصلاحطلبان برخلاف جریان رقیب درصددند تا هر طور شده مردم را برای حضور در پای صندوقهای رای ترغیب کنند چرا که اگر مردم مشارکت نکنند بازنده اصلی انتخابات اصلاحطلبان خواهند بود. در این بین برخی معتقدند اصلاحطلبان اگر بخواهند در انتخابات پیش رو نیز موفق ظاهر شوند باید روزنه امید و دریچهای جدیدی از آینده را به روی مردم بگشایند تا جامعه برای حمایت از آنها اقناع شود. در این راستا برای بررسی تاثیر شرایط جامعه بر انتخابات پیش رو، رویکرد اصلاحطلبان به انتخابات و آنچه در سپهر سیاست کشور میگذرد «آرمان ملی» با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده سابق مجلس به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
با توجه به اتفاقات گذشته مشارکت مردمي در انتخابات پيش رو را چطور ارزيابي ميکنيد؟
کشورهاي توسعه يافته به لحاظ ميزان مشارکت نسبت به کشورهاي کمتر توسعه يافته تفاوت دارند و آن هم اينکه وجود احزاب و جريانات حزبي که مانيفست و ديدگاه کاملا مشخصي دارند شرايط را بهگونهاي ميکنند که ميزان شرکتکنندگان در انتخابات عملا معادل کل جامعه باشد. لذا عدم شرکت برخي از مردم به نوعي به معني قهر کردن با آن ساختار و نظام نيست بلکه احساس ميکنند که شايد ديگراني اين وظيفه و رسالت را انجام ميدهند، اما در کشور ما با توجه به داشتن تجارب مشارکتهاي بسيار بالا عدم مشارکت شهروندان معنيدار است و به نوعي در نقد عملکرد محسوب ميشود.
متاسفانه ما هر چقدر که به جلو رفتيم و از گذشته به زمان حال آمديم اين عدم مشارکت رنگ و بوي بيشتري پيدا کرده و با برخي از تزريقاتي هم که در انتخابات صورت گرفته اين مساله پر رنگتر شده است. به هر حال شايد تا يک دهه گذشته عدم مشارکت بيشتر در قشر متوسط به بالا بود و با توجه به اينکه نگاه انتقادي آنها عمدتا در مسائل اجتماعي و سياست داخلي و خارجي بود، اما احساس من اين است که علت عدم مشارکت طي دو سه سال گذشته خصوصا در دو سه سال اخير کاملا جابهجا شده و جاي خود را به طبقات متوسط به پايين داده و جايي که عمدتا نگرشها معيشتي است. طبيعتا عدم مشارکت بخش قابل توجهي از شهروندان نميتواند منجر به تشکيل مجلسي شود که الزاما معدل خواست مردم است. ضمن اينکه براي نظامي که بر پايه راي مردم حرکت ميکند و طبيعتا داعيه استقلال دارد از دست دادن پايگاه اجتماعي طبيعتا يک سم مهلک است. بنا بر اين بايد همه تلاش خود را انجام دهيم که اين اتفاق نيفتد.
لازمه آن هم اعتمادسازي بين افکار عمومي است. آنچه که امروز دنيا و کشورمان با آن مواجه است اهميت کارآمدي ساختارهاي سياسي و مديريتي است. امروز بيش از اينکه مردم به مباني مشروعيت توجه داشته باشند به کارآمدبودن نظامهاي سياسي خود معتقدند و اگر اين کارآمدي شکل نگيرد طبيعتا نميتوانيم انتظار همراهي و حمايت داشته باشيم. اگرچه در انتخابات پيش رو بهدليل يکسري مسائل منطقهاي و قومي ميزان قابل قبولي از مشارکت را خواهيم داشت، اما بهنظر من يک جماعت مهمي که هميشه رأيشان تاثيرگذار بوده در اين دوره مشارکت نخواهند کرد مگر اينکه بتوانيم شرايط را تغيير دهيم. اين مساله هم براي جريانات سياسي که ميخواهند پيروز شوند مهم است و هم براي حاکميت.
بسياري بر مشارکت حداکثري تاکيد ميکنند، اما در دورههايي شاهد مشارکت حداقلي نيز بودهايم. ميتوان اينگونه نتيجه گرفت که در مجلس آينده نيز برخي صرفا درصدد تغيير مجلس با رويکردهاي مدنظر خود هستند؟
متاسفانه نگرشهايي که در کشور وجود دارد و بعضا طرفداران جدي دارد اين است که آنها به لحاظ مباني فکري با انتخابات مشکل دارند. طبيعتا نوع نگاه نظارت استصوابي عمدتا برخاسته از اين مساله است که از آنجايي که انتخابات قابل پيشبيني نيست و ميتواند نتايج زيان باري را از نظر آنها براي نظام بهوجود بياورد و چون مجبورند به خاطر شرايط خاص اجتماعي و فضاي بينالمللي انتخابات را برگزار کنند و از طرفي هم ميخواهند اين انتخابات مهم باشد بنابراين عملا قائل به انتخاباتي دو مرحلهاي شدند. لذا ميبينيم که در يک مرحله صلاحيت کانديداها از بين داوطلبين بررسي ميشود و در مرحله بعد مردم از بين آنها کساني را انتخاب ميکنند. تشکيل برخي از نهادهاي موازي و بعضا نهادهاي خلق الساعه و مجموعههاي تصميمگيري که جايگاه در قانون اساسي و قوانين موضوعه ندارد احتمالا نشاندهنده اين مساله است.، اما با اين حال ترجيح آنها اين است که اگر مجلس تشکيل ميشود مجلسي همراه باشد و نخواهد حرف متفاوتي بزند.
برخي معتقدند با توجه به نارضايتيهاي عمومي از دولت و از جريان حامي دولت، حتي اگر در نامزدهاي اصلاحطلب تاييد صلاحيت شوند، باز هم راي نخواهند آورد؛ ارزيابي شما چيست؟
بهنظر من خوب است که شوراي نگهبان اين کار را انجام دهد. يعني به اين دليل که تحليلگران رقيب جريان اصلاحات معتقدند که اصلاحطلبان راي نميآورند، خوب است که تاييدصلاحيتها بهصورت قانوني انجام شود و جريانهاي مقابل اصلاحات از درون صندوق راي به پيروزي برسند و بتوانند قدرت را در دست بگيرند نه در يک بازي يکجانبهاي که معمولا حريف ضعيف خواهد شد. من معتقدم يک سود مهم اين عمل اين است که انتخاب مردم را نشان ميهد و مردم هرچه انتخاب کنند ما بايد تمکين کنيم. در اين صورت اصلاحطلبان نشان ميدهند که در چنين مواقعي تمکين خواهند کرد. بخش دوم آنکه بهنظر من خيلي مهمتر است انتخابات آزاد را نهادينه ميکند و اين مساله ميتواند بسيار براي نظام حائز اهميت باشد به شرط اينکه در آينده بازهم دستخوش نگاههاي سليقهاي نشود.
در هر صورت بنده معتقدم اگر مردم از اصلاحطلبان نيز رويگردان شده باشند باز هم بدين معني نيست که به سمت اصولگرايان گرايش پيدا خواهند کرد. بدون شک آراي اصولگرايان نسبت به گذشته قدر مطلقش هيچ افزايشي نخواهد يافت؛ بلکه اگر باعث پيروزي آنها شود بهدليل عدم همراهي بخشهايي از مردم است که به هر حال به اصلاحات دل بسته بودند و طبيعتا بهدنبال اين هستند. ضمن اينکه بنده معتقد هستم هنوز هم براي بهدست آوردن افکار عمومي دير نيست و بدون شک تجربه نشان داده که اصلاحطلبان قادر به تغيير شرايط و بهدست آوردن موفقيتهاي زيادي هستند.
- 12
- 1