در میان نامگذاریهای صورت گرفته در روزشمار کشور شاید متناسبترین، پر مغزترین و با مسماترین روز، ١۶ آذر «روز دانشجو» است. در روز ۳۰ مهر ١٣٣١ به دلیل بیاعتنایی بریتانیا به خواستهای ملت ایران در احقاق حقوق خود بهویژه در ملی کردن صنعت نفت، نفوذ بیحد و حصر، استعمار منابع کشور ایران و...رابطه سیاسی ایران و بریتانیا پس از تصویب هیئت وزیران تسلیم کاردار سفارت انگلستان در تهران شد و ارتباط دو کشور بهطور کامل قطع شد.
قطع رابطه با بریتانیا زمینه کودتایی را فراهم کرد که ٢٨مرداد سال بعد به وقوع پیوست و دوران سیاه تاریخ معاصر ایران را رقم زد.
حدود سه ماه پس از ساقط کردن دولت قانونی ایران(٢٨ مرداد)، مذاکرات محرمانهای برای تجدید رابطه با بریتانیا که از زمان ملی شدن نفت قطع شده بود، آغاز شد و بلافاصله از چهاردهم آذر سال ٣٢، رسما رابطه سیاسی ایران و انگلستان از سر گرفته شد. در بحبوحه شکلگیری ارتباط ایران با دولت انگلیس در مهرماه و آبان همان سال دانشجویان دست به اعتراضات جمعی و شدیدی زدند که نهایتاً در اعتراض به سفر و دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون اول رئیسجمهور وقت آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با انگلیس در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ سه تن از دانشجویان به نامهای مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی معروف به آذر شریعترضوی در محوطه دانشگاه توسط نیروهای حکومتی کشته شدند که این روز توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور «روز دانشجو» نامگذاری شد. پس میتوان قلمداد کرد که علت وقوع این روز تاریخساز اعتراض نسبت به کودتای ٢٨ مرداد و از سرگیری روابط ایران با دولت انگلیس بود.
بنابراین بعد از کودتای ٢٨مرداد و با ساقط شدن دولت مصدق و ماوقع ١۶ آذر، کنشها و واکنشهای تقابلی دولت پهلوی با جامعه مدنی و جریانهای سیاسی(حزب توده، جبهه ملی و...) حاکم شروع شد.
فضای خفقان و دیکتاتوری پهلوی بر تشکیلات دانشجویی به شکل غیرقابل تحملی مستولی شد و از قَبَل دیکتاتوری و تنگناهای ایجاد شده پهلوی، حرکتهای رادیکال دانشجویی شکل گرفت، زیرا در امر سیاست و سیاستورزی اصل بر «پلورالیسم» است و مادامی که تکصدایی و خفقان حاکم شود، «رادیکالیسم» قد علم میکند .
همچنین بر اساس فعل و انفعالات دانشجویی میتوان ادعا کرد یکی از مهمترین جرقهها و عوامل پیروزی انقلاب تشکیلات و فعالیتهای دانشجویی بود.
مزید بر همه این موارد سیاست حقوق بشری کارتر، شاه را وادار کرد که حداقل فضای سیاسی را برای ابراز نظر محدود فراهم سازد، این اظهار نظرها و انتقادات به تدریج روی هم انباشته شد و طی یک دوره زمانی کمتر از دو سال بساط سلطنت را برچید.(١)
١٣آبان ۵٨ و دانشجویان پیرو خط امام
بعد از پیروزی انقلاب و شکلگیری دولت موقت فضا برای شکلگیری انجمنهای اسلامی با رویکردی جدید و با ایدئولوژی خاص شکل گرفت، اما در این میان نقش «دانشجویان پیرو خط امام» از دو منظر قابل تحلیل و بررسی است.
١.اینکه دانشجویان خط امام تحت رهبری «حزب جمهوری» برای مصدقزدایی و مقابله با دولت موقت اعلام موجودیت کرد که نهایتاً با حمله به سفارت آمریکا به عمر چند ماهه دولت موقت پایان دادند. برای مستدل و مستند کردن و همچنین تشریح بیشتر این مبحث به نکاتی از مصاحبه سخنگوی دانشجویان پیروی خط امام اشاره میشود:
یکی از تبعات اصلی تسخیر سفارت، کنار رفتن مهندس بازرگان و جریان میانه از دولت بود. آیا زمانی که شما این برنامه را طراحی میکردید، چشماندازی از تبعات آن بر تحولات درونی قدرت داشتید؟ .......در مورد افشاگریها که بیشترین آسیب متوجه رفتار سیاسی میانهروها شد، ما دچار اشتباه بودیم و یا طرح ما برای تصرف سفارت آمریکا صرفاً یک طرح غیر حرفهای اعتراضی موقت تا حداکثر ۴٨ ساعته بوده است و نه در مخیله و نه در توانمان نمیگنجید که خودمان را گروگان ۴۴۴ روزه گروگانها کنیم.(۲)
٢.به دلیل مورد فوقالذکر و با توجه به عدم رعایت مولفهها و اهداف جنبش دانشجویی(نقد ساختار قدرت، روشنگری و...) نمیتواند تحت لوای جنبش دانشجویی یا دنبالهروی آن جنبش (جنبش سال ٣٢ با توجه به اهداف) قرار بگیرد، ولیکن از آرمانها و اهدافی که جنبش دانشجویی کمافیالسابق به دنبال تحقق آن بوده، «قانونمداری»، «آزادی»، و «عدالت اجتماعی» است که با اشغال سفارت آمریکا خط بطلانی بر قانونمدار بودن خود کشیده و خود را به جریان قدرت نزدیک و وارد کرد و اساساً به دلیل عدم رعایت «قانونمداری» و وارد شدن به «ساحت قدرت» بیش از پیش خود را از ذیل جنبش دانشجویی خارج کردند.
باز هم برای کنکاش بیشتر به گزارههایی از مصاحبه مهرنامه با ابراهیم اصغرزاده ارجاع داده میشود.
مهمترین نقد بر تسخیر سفارت، بحث مغایرت آن با حقوق بینالملل است، آیا دانشجویان در این باره هیچ اندیشهای کرده بودند؟(٣)
یا سوال دیگری که مطرح شد این بود که جریان دانشجویی در نخستین ماههای انقلاب، نسبت به نیروهای سیاسی از یک سو و حاکمیت (به ویژه رهبری انقلاب) از سوی دیگر حالت «تابع» و وابسته داشت یا پیشگام و پیشرو؟
ما دانشجویان مسلمان و انجمنهای اسلامی دانشجویی هم سمپات و هم هوادار ایشان بودیم.(۴)
بعد از انقلاب و همزمان با تاسیس انجمنهای اسلامی، هنوز دوره تثبیت را انجمنها از سر نگذرانده بودند که دانشگاهها تن به پروژه «انقلاب فرهنگی» دادند.
با شکلگیری انقلاب فرهنگی تحول مهم دیگری در جامعه دانشگاهی ظهور و بروز کرد، به طوریکه موضوع نوسازی دانشگاهها، دانشگاهها را از سال ۵٩ تا ۶١ به طور کامل تعطیل کرد.
در دوره انقلاب فرهنگی و حتی پس از آن، در سالهای جنگ ایران و عراق، جنبش دانشجویی که عموماً تحت عنوان انجمنهای اسلامی میتوانست ادامه حیات بدهد، در تحولات اجتماعی و سیاسی آن روزها نقش مهمی ایفا کرد، به طوریکه در انتخابات مجلس دوم دفتر تحکیم وحدت، فهرست انتخاباتی ارائه کرد.
هر چند همان فهرست انتخاباتی، موجب تذبذب و انشقاقهایی در این جریان شد، به طوری که سه طیف راست، چپ و میانه در درون دفتر تحکیم وحدت شکل گرفت.(۵)
با این حال طیف چپ دفتر تحکیم در آن سالها مورد حمایت میرحسین موسوی نخستوزیر آن دوره بود. با شکلگیری دولت هاشمی معادله و دیسیپلین حاکم بر فضای آن روزها به شکل قابل ملموسی دچار تغییر و دگردیسی شد. این استحالهگری باعث شد که گروه راست جدا شده تحکیم و انجمنهای راستگرا از انزوا خارج و هر روز در بطن قدرت قرار بگیرند.اما گروه چپ در این دوره دچار انزوا و گوشهنشینی شد و هر روز نسبت به پیش ضعیفتر میشدند.
عزلتنشینی این طیف منجر شد که به منتقد اصلی دولت سازندگی مبدل شوند و از طرف دیگر باعث انباشت انرژی و شکلگیری یک استراتژی شود که در دوم خرداد قدعلم کرد.
با پیروزی دولت خاتمی گروه چپ مجدد از موضع اقلیت خارج شد و به ایفای نقش و نقشآفرینی در سپهر سیاسی پرداختند.
در دولت اصلاحات با توجه به شعار انتخاباتی خاتمی یعنی «توسعه سیاسی» جنبش دانشجویی مجدد توانست به عرصه کنشگری بازگردد و به تحقق و تعمق دموکراسی کمک کند، اما در همین ابتدای راه، جنبش دانشجویی با چالش و بحران جدی ١٨تیر ٧٨ مواجه شد که این مهم در وهله اول باعث به حاشیه راندن جنبش دانشجویی و در وهله بعد، منجر به ضربهای سنگین بر جسم نحیف جنبش دانشجویی شد. فضای نسبتاً باز دولت خاتمی از یک سو و فشار گروههای مختلف راستگرا از سوی دیگر باعث شکلگیری «رادیکالیسم جدیدی» در فضای سیاسی آن روزها شد. این رادیکالیسم در تشکیلات دانشجویی باعث اختلاف نظرهای بنیادینی شد که گروه سنتی دفتر تحکیم به اصلاحات بدون خروج از مرزهای قانون اساسی اصرار میورزیدند و گروه مدرن بر اصلاح قانون اساسی پافشاری میکردند. اختلافنظرهای شدید این دو گروه منجر به تقسیمبندی جدیدی در تحکیم وحدت شد که طیف سنتی به «طیف شیراز» و طیف مدرن به «طیف علامه» شهره شدند و در نهایت گروه مدرن تحکیم شعار «عبور از خاتمی» را سر دادند.
هر چند در دولت خاتمی کاستیهایی وجود داشت و ناملایماتی با جنبش دانشجویی صورت گرفت، اما میتوان ادعا کرد که دوران پر بار و بهار جنبش دانشجویی و آزادی عمل آنها بعد از انقلاب در همین دولت خاتمی بود.با پایان یافتن دولت خاتمی و شکلگیری دولت هزاره سوم افول جنبش دانشجویی شروع شد. پوپولیسیم احمدینژادی، سیاست ناصواب و عملاً تقابلی دولت احمدینژاد با تشکیلات دانشجویی باعث به انزوا رفتن کامل جنبش دانشجویی شد.
کماکان در این دولت به دلیل بیقانونی یا سیاست غلط بورسیههای غیرقانونی، ستارهدار کردن، تعلیق و اخراج دانشجویان باعث تشدید و رواج «پدیده فرار مغزها» و تعطیل شدن تشکلهایی دانشجویی شد.
در دولت ٨ ساله عدالتمحور فقط طیف نزدیک به دولت که بعضا با بسیج دانشجویی قابل جمع بود، اجازه فعالیت داشتند و جنبش دانشجویی تحولخواه و مستقل بعد از وقایع ٨٨ به طور کامل به محاق رفت. فلذا بدون اغراق میتوان ادعا کرد که جنبش دانشجویی با معیارهای آزادی و عدالتخواهی، استقلال، نقد قدرت و روشنگری به طور کامل در دولت احمدینژاد برای همیشه مصادره شد. در شروع دولت روحانی، هم به واسطه محدودیتهای دولت احمدینژاد و عملاً شعارهای تند و بعضاً هیجانی انتخاباتی روحانی روزنه امیدی در دل جنبش دانشجویی زنده شد که جنبش دانشجویی و دانشگاهها یکی از مهمترین عاملان پیروزی حسن روحانی بودند. شوربختانه به دلیل سیاستهای حذفی در دانشگاهها، دولت روحانی هم چنگی به دل نزد و جنبش دانشجویی همچنان در انزوا و در رخوت کامل به سر میبرد و تسلسل باطل احمدینژادی بر مدار جنبش دانشجویی در حال چرخش است.
مخلص کلام
اینگونه برخوردها با فعالیان دانشجویی و کنشگران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...باعث واگرایی،گسست، ترویج خشونت و بیاعتمادی در جامعه میشود که به تبع این فرآیند منفی و ناسالم «تراز وحشت» میتواند در جامعه به بالاترین حد خود برسد.
در این صورت طبق گفته «کارل دویچ» سیستم اجرایی ما به یک سیستم «ایستایی» مبدل میشود که تا به امروز برخی رفتارهای نامناسب سیستم اجرایی درصد فراوانی بالایی در جامعه داشته است.(۶) ١۶ آذر در تقویم کشورمان روز غریبیست.
منابع:
١.کتاب سیاستهای خیابانی جنبش تهیدستان در ایران،آصف بیات
٢.مصاحبه شماره ١٨ مهرنامه با ابراهیم اصغر زاده در باره تسخیر سفارت ص۶٨
٣ و ۴همان منبع
۵.شماره ۴۴ مجله صدا ص۴۴
۶.کتاب احیای علوم سیاسی، حسین بشریه
میلاد انصاری
- 19
- 2