دولت ایران با همه توصیههای اکید قانون اساسی باید بتواند روزی و معیشت شهروندان این سرزمین باستانی را در سطحی نگه دارد که آنها در مقایسه با گذشته این کشور و نیز در مقایسه با سطح رفاه کشورهای دیگر احساس ناخوشایندی نداشته باشند. با وجودی که بخش اول این گزاره یعنی اسلامی کردن قانون و اداره کشور با شتاب و قدرت انجام شده و هنوز نیز در حال گسترش است اما بخش دوم یعنی نگهداری سطح رفاه مادی ایرانیان هم نسبت به گذشته و هم نسبت به کشورهای دیگر نهتنها لباس عمل نپوشیده، بلکه در سراشیبی قرار گرفته است.
درآمد سرانه ایرانیان در حال حاضر با درآمد سرانه دهههای ۱۳۴۰ و نیمه اول دهه ۱۳۰ قابل مقایسه نیست و مقایسه این شاخص در ایران با کشورهایی مثل کرهجنوبی، ترکیه، مالزی، اماراتمتحده عربی و عربستان نیز تاسفآور است.
چرا ایران در این دههها از نظر سطح درآمد سرانه و نیز رشد صنعت و کشاورزی و تکنولوژی تولید پس افتاده است و بسیاری از رشتههای صنعتی و حتی معدنی با وجود رانتهای انرژی تاب رقابت با همتاهای حتی متوسط را ندارند.
در اینباره دیدگاههای گوناگونی در میان سیاستمداران که در واقع اقتصاد را زیر سلطه داشته و دارند ابراز شده است.
جناح سیاسی مشهور به اصولگرایان و نیز به ویژه بخش تندروتر آنها به شهروندان ایرانی یادآور میشوند دلیل اینکه معیشت آنها اکنون با دشواری روبهرو شده و در بدترین نقطه ایستاده است را باید در اداره قوه مجریه بدانید. آنها میگویند پس از جنگ، دولت در اختیار لیبرالها و نیز اصلاحطلبها بوده و آنها بلد نبودند اقتصاد را اداره کنند و این روزگار ناخوش دستاورد اصلاحطلبان است. اما کارشناسان، فعالان اقتصادی و نیز اقتصاددانان میگویند دور شدن ایران در اداره اقتصاد ملی از دانش اقتصاد و نیز دور شدن ایران از پیوند با بخش پیروز جهان یعنی اردوگاه آزاد جهان و چسبیدن به اقتصاد دروننگر عامل اصلی نابختیاری ایرانیان بوده و هست.
با این همه اما اقتصاد ایران در دهههای قبل از دهه ۱۳۹۰ با استفاده از صادرات نفت و آزادی نسبی تجارت و برخی پیوندها با جهان توانسته بود نرخ رشد میانگین تا ۳ درصد را به دست آورد. به همین دلیل درآمد سرانه ایرانیان در دهههای قبل از دهه ۱۳۹۰ با کشورهای پیشگام اقتصادی و کشورهای نوظهور صنعتی فاصلهاش به اندازه امروز نبود.
اکثریت آگاهان به اقتصاد سیاسی باور دارند اعمال رژیم تحریمها در دهه ۱۳۹۰ بر اقتصاد ایران روندهای کاهنده بر کسبوکارها را شتاب بخشیده و ایرانیان امروز از نظر سطح معیشت در بدترین و پایینترین نقطه دهههای تازهسپریشده قرار دارند. آمارهایی که از سوی مدیران ارشد اقتصاد اعلام میشود این را به خوبی نشان میدهد. وصل کردن درآمد ارز به خزانه دولت در این ماههای تازهسپریشده شهروندان را از نظر مصرف سرانه مواد غذایی به نقطه عطف اندوهباری رسانده است.
به نظر میرسد باید تعارف را کنار گذاشت و با صراحت از موثر بودن رژیم تحریمها بر سطح کاهنده شهروندان گفت و نوشت و دنبال راهی بود که این روند در جایی گسسته شود و اقتصاد ایران به حالت عادی در آید.
نظام سیاسی ایران نیک میداند این دور از گفتوگوهای هستهای همانطور که یک سایت منتسب به شورای امنیت ملی اسمگذاری کرده «پیچ آخر» است. اگر در این پیچ آخر گفتوگوها فرمان از دست برود، ماشین و هرچه در آن است به هوا رفته و آسیب جدی خواهد خورد و شاید دیگر نتوان به زودی آن را به جاده برگرداند. معیشت مردم در این پیچ آخر باید اصل باشد و هر ذهنیتی جز این میتواند اقتصاد را به پرتگاه بیندازد.
محمدصادق جنانصفت
- 12
- 1