جمهوری اسلامی باید با ارزیابی دقیق درباره مناسبات خود با کشور به شدت بحرانزده و متشنج و متلاطم افغانستان، یک بار برای همیشه، مشکلاتش را در این زمینه حل و فصل کند. بهویژه آنکه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی و مناسبات خود با افغانستان، بیش از هر چیز در معرض آسیب و مخاطرات مجموعهای از «نقاط ضعف خودساخته» است.
این نقاط ضعف که بر وجهه و جنبه «خودساختگی» آن تاکید دارم، در مجموعهای از مسائل و موضوعات گوناگون در روابط دوجانبه تهران و کابل به چشم میآید و میتوان آثار و پیامدهایش را در مسائلی، از بحث آب و همین مساله غامض و پیچیده کنونی در خصوص «حقآبه هیرمند» تا بحث مواد مخدر و مسائل و مناسبات مرزی دید. بر این اساس در حالی که حقآبه ایران در این حدود دو سالی که طالبان این بازی بینتیجه و کاهنده را آغاز کرده، از حدود ۸۰۰ میلیون لیتر، افزون است اما بیراه نیست اگر بگوییم طالبان عملا شیر آب را بسته و به نحوی رفتار کرده که میتوان گفت در تاریخ مناسبات دو طرف بیسابقه است.
همچنین در بحث مواد مخدر، میزان بهرهبرداری قاچاقچیان طالبان از مواد مخدری که در ایران مصرف میشود، بیش از بودجه عمرانی کشور در یک سال مالی و بودجهای است، آن هم در حالی که طالبان در بازه زمانی که هنوز بر دولت افغانستان حاکم نشده و تنها بر برخی مناطق این کشور حاکم بود، بالاترین نرخ کشت مواد مخدر را در منطقه داشت و پس از استقرار هیات حاکمه طالبان نیز میزان کشت خشخاش، تولید و صادرات مواد مخدر از این کشور، با رشد بالغ بر ۵۰ درصدی همراه بود و بخش اعظم این مواد مخدر نیز به ایران آمد. بر این اساس یکی از اشتباهات جدی سیاستی ایران در قبال مواد مخدر در دوران پس از انقلاب اسلامی این است که نهتنها مصرف مواد مخدر در کشور افزایش یافت، بلکه وابستگی ایران به افغانستان در این حوزه خاص نیز افزایش یافت. در نتیجه تنها یک تغییر سیاستی در همین بحث مواد مخدر میتواند نفوذ و قدرت طالبان را در مجموعه مناسبات و تعاملات خود با جمهوری اسلامی تا حدود بسیاری کاهش دهد.
یکی از اشتباهات سیاست خارجی ایران از زمان روی کار آمدن طالبان این بود که متاسفانه دولت جمهوری اسلامی در قبال برخی اقدامات هنجارشکن و بعضا تحقیرآمیز طالبان در قبال مرزنشینان ایران، موضعی حداقلی و دستپایین اتخاذ کرد و حال کار به جایی رسیده که هیات حاکمه طالبان به خود اجازه داده تا حقآبه شهروندان ایران و حق و حقوقی که دراین حوزه دارند نیز نادیده بگیرد و تضییع کند.
درنتیجه معتقدم باید اصلاحات و تغییراتی اساسی در سیاستگذاری کلان کشور در قبال افغانستان اعمال کرد و دولت جمهوری اسلامی باید در مباحثی که اقتصاد طالبان به ایران وابسته است، با رویکردی تازه وارد عمل شود و در سایر حوزهها نیز باید مطابق مقررات بینالمللی، مسائل را از طریق مجامع بینالمللی پیگیری و از حقوق ملت ایران دفاع کند.
سیاستهای توام با کرنش جمهوری اسلامی در قبال طالبان نزد این گروه به عنوان نوعی هراس از جانب ایران ارزیابی و تفسیر شد و به گستاخی روزافزون طالبان انجامید.
این در حالی است که چندی پیش دولت جمهوری اسلامی در اقدامی دور از انتظار و آشکارا در تضاد با مقررات بینالمللی، دفتر سفارت افغانستان را تحویل هیات حاکمه طالبان داد. به هر حال هنوز بسیاری از کشورها، از شناسایی رسمی طالبان بهعنوان هیات حاکمه افغانستان خودداری کردهاند اما دولت ایران بدون آنکه آوردهای داشته باشد، این امتیاز را در اختیار طالبان گذاشت. متاسفانه هنوز برخی در دولت کنونی این واقعیت را نپذیرفتهاند که میان دولت مستقر و قانونی که باید به مجامع بینالمللی پاسخگو باشد و دولتی که برآمده از زور و حتی جنایت و کشتار است، تفاوتی اساسی و جدی وجود دارد و حال در همین بحث حقآبه هیرمند شاهدیم که طالبان از زمان روی کار آمدن، بیشترین میزان عدم پایبندی به معاهده سال ۱۳۵۱ خورشیدی را مرتکب شده و دولت ایران بدون اینکه دستکم امتیازی در بحث حقآبه هیرمند دریافت کند، سفارت افغانستان را تقدیم طالبان کرد و یکی از نادرستترین اقدامات و رفتارهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی را از زمان انقلاب اسلامی تاکنون محقق کرد!
البته در زمان ریاستجمهوری آقای روحانی و دولت پیشین نیز در حالی که رییسجمهوری وقت افغانستان از بحث تبادل نفت به جای آب سخن گفت، عملا واکنش مناسبی از سوی دولت ایران صورت نگرفت اما واقعیت این است که اوضاع در دولت آقای رییسی بهطرز کمسابقهای رو به وخامت گذاشته و در حالی که بعضا توجه مضاعف دولت کنونی به بحث حقآبه هیرمند یا همین مواضع صریح اخیر رییسی در قبال طالبان را بهعنوان نشانههایی از توجه دوچندان دولت کنونی به این مساله نسبتبه گذشته و دولتهای پیشین میدانند، واقعیت این است که اگر در ظاهر شاهد تاکید و توجه بیشتری از سوی دولتمردان ایران به این بحث نسبتبه گذشته هستیم، به این دلیل است که در همین بازه زمانی تغییر دولت در ایران، حاکمیت در افغانستان نیز دستخوش تحولاتی اساسی شد و با حاکم شدن گروهی افراطی همچون طالبان بر افغانستان، شاهد بودیم هیات حاکمه افغانستان عملا شیر آب را به روی ایران بست. به بیان دیگر علت تاکیدات مضاعف دولت رییسی بر بحث حقآبه هیرمند، نه لزوما توجه بیشتر این دولت نسبتبه این موضوع حیاتی و کلیدی، بلکه صرفا وخامت اوضاع و شدتگیری رفتار نادرست طالبان بوده است. تا جایی که حالا بحث آب در مناطق مرزی شرق کشور به معضلی گسترده تبدیل شده است.
همچنین باید دقت داشته باشیم که موضعگیری تند و تیز یا آنچه بعضا بهعنوان اولتیماتوم و اتمامحجت رییسی با طالبان یاد کردند، اتفاقا برخوردی غیرکارشناسی بود، چراکه دولت آقای رییسی در طول دو سال گذشته، این بحث را در سطوح مختلف از وزیر نیرو و خارجه تا دیگر مقامهای دولتی مطرح کردهاند و هرگز کوچکترین تهدیدی در ادبیات دولتمردان دیده نمیشد و نمیتوان این را که به یکباره چنین تهدیدی در بالاترین سطح اجرایی کشور مطرح شود، نشانهای از جدیت و برخورد دقیق و کارشناسی دولت با این مساله دانست. بهویژه آنکه تهدید آقای رییسی عملا با پاسخی منفی و تحریکآمیز نیز روبهرو شد و مهمتر از آن، باید ببینیم که آیا این تهدید از یک پشتوانه سیاستی منطقی برخوردار است یا صرفا موضعی احساسی بوده که تحت تاثیر مواجهه با مشکلات گسترده مردم مناطق مرزی ابراز شده است. این در حالی است که شخصا بعید میدانم این موضع تهدیدآمیز از پشتوانه سیاستی منطقی برخوردار باشد و صرفنظر از آن، مجموعه رفتار و اقدامات دولت ایران در این دو سال بود که منجر به گستاخی بیشتر و بیشتر طالبان شده است.
* رییس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
- 15
- 5