٥ ژوئن ٢٠١٧، عربستان سعودي اعلام کرد روابط سياسي و هرگونه ارتباط زميني، دريايي و هوايي کشورش را با قطر قطع کرده است. رياض اعلام کرد اين اقدام به منظور محافظت از امنيت ملي عربستان سعودي انجام شده است.
به گفته رياض اين اقدام براي محافظت از عربستان در برابر تروريسم و افراطگرايي ضروري بود. در پي آن امارات عربي متحده، بحرين، مصر، ليبي، موريس، و مالديو نيز روابط سياسي خود با دوحه را قطع کردند. برخي از کشورها مانند ايران، چين، روسيه، ترکيه، کويت، عمان و آمريکا خواستار حل اختلافات از طريق گفتوگو شدند.
اسرائيل حرکت عربستان و متحدانش را نشانهاي از عمق اشتراکاتشان با رژيم صهيونيستي دانست. وزير خارجه قطر گفت که اين حملات به قطر براي اين است که قطر را مجبور کنند درباره همه مسائل از سعوديها و اماراتيها پيروي کند؛ گويا اينکه قطر هيچ اختياري از خود ندارد و آنها ميتوانند سياست خارجي خود را به قطر تحميل کنند.
عربستان سعودي و امارات عربي متحده در ظاهر چنين ادعا ميکنند که قطر به گروههاي تروريستي در خاورميانه مانند القاعده و داعش کمک مالي کرده و از يوسف القرضاوي رهبر معنوي اخوانالمسلمين در خاک خود پذيرايي کرده است. اما اگر اين اتهام درست باشد، آنگاه اين بحث پيش ميآيد که در کويت نيز گرايش به اسلام سياسي اهل سنت ريشهدار است و چند نفر از نمايندگان مجلس کويت گرايشهای اخواني دارند.
بهخاطر داريم حکومت طالبان در افغانستان فقط از سوی معدودي از کشورها به خصوص عربستان و امارات به رسميت شناخته شد. همچنين قطر متهم شده است که با ايران روابط خوبي دارد. گرچه داشتن رابطه با يک کشور همسايه در خليجفارس نميتواند توجيهکننده رفتار سعودي-اماراتي باشد، اما واقعيت آن است که در سالهاي پس از انقلاب اسلامي، قطر تمايل داشته و دارد که با حفظ روابط خود با تهران به نوعي به عمق اشتراکات خود با آمريکا و ديگر کشورهاي مؤثر در منطقه بيفزايد.
من به خاطر ندارم که در همه اين سالها پروژهاي بزرگ مانند خط لوله آب يا قرارداد بزرگ نفتي و گازي مابين تهران و دوحه به سرانجام رسيده باشد. در همه اين سالها دوحه ميکوشيد که از اهرم نزديکي خود با تهران براي رسيدن به اهداف سياست خارجي خود بهره ببرد.به نظر نگارنده، بحران روابط عربستان و قطر با مدل مفهومي رفتاري بيشتر قابل توجيه است. علت رفتار تند سعوديها ريشه در مسائل داخلي اين کشور دارد. اقدام سعودي عليه قطر همان مدل حمله عراق در دوره صدامحسين به کويت است.
اتفاقات قبل از اين حمله نشاندهنده تصميم صدام براي گوشمالي کويت، عربستان و امارات براي توطئه آنان به نظر صدام، در کاهش قيمت نفت خام و مآلا کمترشدن منابع مالي عراق در پايان جنگ ايران و عراق بود. عزت ابراهيم در کنفرانس جده به مسئولان کويتي و سعودي دشنام داده و آنان را به تنبيهي بزرگ بشارت داد. مسئله يکدستشدن حاکميت در سعودي اين بار در اختلافات بين خانواده ملک سلمان و خانواده نايف که وليعهدي اين کشور را در دست داشت خود را نمايان ميكند.
بازيگر پرسروصداي اين جنگ خانوادگي محمد بن سلمان است که همزمان در چند جبهه براي کاملکردن قدرت خود و پدر خويش ميجنگد. او فکر ميکند که با دشنامگويي به ايرانيان و محاصره قطر ميتواند داخل کاخ سلطنتي اختيارات قدرت را يکسره قبضه كند. روابط نزديک خانواده آل ثاني در قطر و آل نايف هدف محمد بن سلمان است.
اگر اين فرضيه درست باشد، حدس ميزنم در مدت زماني بين ششماه تا يکسال قدرت سلمان و فرزندش محمد، در عربستان بدون رقيب خواهد شد. آنگاه عربستان مجددا به رفتار سنتي اين کشور، که مبتني بر حزم و محافظهکاري بود، بازميگردد.رفتار مناسب ايران، اين است که مانند موضع کشور در تهاجم صدام به کويت، اين بار نيز متکي بر بيطرفي باشد.
بهترين راهبرد براي ايران در اين شرايط، «خويشتنداري استراتژيک» و حمايتنکردن از يکي از طرفين مناقشه است. از اين منظر، ايران بايد ضمن درک شرايط خطير موجود، بدون درگيرشدن در محاسبات احساسي، به عربستان اين پيام را بدهد که ايران از افزايش سطح تنش و درگيري در منطقه استقبال نميکند و آن را براي آينده منطقه مضر ميداند. بايد کانالهاي ارتباطي با عربستان براي ردوبدل پيام باز بماند و براي اين منظور بايد از توان ديپلماتيک کشور استفاده کرد.
در عين حال ميتوان کمکهاي انسان دوستانه و مواد غذايي به وسیله بخش خصوصي ايران به صورت عادي قطر ارسال کرد.اين بار بيطرفي فعال ميتواند راهبردي مناسب براي سياست خارجي ايران باشد. اگرچه در اين اختلاف، شواهد نشان ميدهد عربستان سعودي شروعکننده بحران جديد در منطقه خليجفارس است، اما ايران ميتواند علاوه بر تعامل جديتر با دوحه، روابط با عربستان را نيز در نظر داشته باشد. تماس تلفني وزير امور خارجه ايران با وزير خارجه قطر و همچنين تسليم پيام رئيسجمهور ايران به حاکم قطر از سوی معاون وزير امور خارجه اقدامات مناسب سياسي براي پيگيري راهبرد بيطرفي در بخش قطر است.
در عين حال ايران ميتواند در طرف ديگر يعني در ارتباط با عربستان سعودي نيز فعال باشد. اقداماتي از نوع تسهيل در امر سفر حاجيان ايراني در سال جاري از سوی دولت ايران، ميتواند همراه با تعهدات طرف سعودي در حفظ امنيت ايرانيان، راه را براي کاهش تنش بين دو کشور هموار كند.
همچنين اعزام هيئت کنسولي از طرف عربستان براي ارزيابي وضعيت ساختمان کنسولگري مشهد و اعزام تيم مشابه ایران براي کنسولگري ايران در جده از طريق کشور حافظ منافع يعني سوئيس امري منطقي است. نبايد از نظر دور داشت که کشورها در جبر ژئوپلیتيک محصور هستند. ايران همچنان همسايه عربستان سعودي و قطر باقي خواهد ماند. به خصوص اينکه الزامات مذهبي نيز ما را به داشتن حداقل روابط با عربستان مجبور ميکند.
منافع ايران و سعودي در پاييننيامدن قيمت نفت و منافع ايران و قطر در توليد بيشتر گاز طبيعي بر کسي پوشيده نيست. روزانه هفدهونيم ميليون بشکه نفت خام از تنگه هرمز ميگذرد. ٢٩ درصد از ذخائر ثابتشده نفت خام جهان در اختيار کشورهاي شوراي همکاري خليجفارس و ١٠ درصد ديگر در اختيار ايران است. قطر بزرگترين صادرکننده گاز طبيعي مايعشده (الانجي) در جهان است. به نظر ميرسد که بازار انرژي همچنان به خليجفارس و آرامش آن نياز دارد.
عباس ملکي
- 13
- 1