برخی کارشناسان ،دو سئوال اساسی را معمای حل ناپذیر مناسبات عربستان سعودی وجمهوری اسلامی ایران قلمدادمی کنند .ما در اینجا می خواهیم این معمای سخت را موشکافی کنیم.
سئوال اول مبنی بر اینکه انتصاب عجولانه محمد سلمان منجر به بروز اختلافات داخلی و افزایش سطح اصطحکاک بین نسل سنت گرایان و تجددگرایان در داخل سعودی خواهدشد؟ و سئوال دوم اینکه با توجه به رویکردهای ماجراجویانه محمد سلمان در تقابل با جمهوری اسلامی ایران، ساز و کارهای تعامل با او چه نسخه های را در فرایند مناسبات تهران و ریاض می طلبد؟
درپاسخ به سئوال اول
بررسی تاریخی و جامعه شناختی یک قرن گذشته ساختارها و کارگزاران و رخدادهای مربوطه به عربستان به ما می گوید که ساختار و کارگزار عربستان از جنس و نوع درون گرا ،قبیله ای متمایل به اشراف و منتفذان برتر و سلطه گری مطلق بر قاطبه مردم بوده و قاعده حاکم و محکوم بدون چون و چرا براساس نظام تشریفاتی بیعت با ابلاغ خلافت از سوی ملک با اختیارات " ماهویشا ” اعمال می شود و همگی این قاعده را براساس نظام فقهی اشاعری مسلک و سلفی مشرب می پذیرند.
یعنی اوامر ملک درواقع عین سلف است یعنی نص حکم الهی و تبعیت پذیری از آن برای همگان واجب و مطاع است و دیگر قاعده معتزلی مسلک و شیعی مشرب یعنی عقلگرایی و تضارب گرایی منطقی و معقول متناظر در جوامع فاطمی و شیعی مرام ، هیچ جایگاهی در مناقشه و متابعت و مبایعت مقامات و تصمیم سازان سیاسی سعودی ندارد.
تاکنون این رویه و این مصداق در نمونه های تاریخی چند در مبایعت های قبلی در سوابق رخدادهای متنوعی شامل حکم فیصل برای عزل برادرش سعود در سال ۱۹۶۴و حکم سلمان برای عزل مقرن از ولیعهدی درسال ۲۰۱۵ و حکم سلمان برای عزل نایف از ولیعهدی مصداقیت داشته است و انتخاب پسرسلمان برای این پست راهبردی در یک چشم به هم زدن در هفته گذشته ، تبلوری از رهبرگزینی فرید که همه آن را، فقط در جامعه مدرن جهانی در قرن بیست و یکم ، تنها آن را در جامعه عربستان شاهد و مشهود باشند و آب از آب نیز تکان نخورد.
حکم اخیر هرچند به لحاظ ساختاری نیز یک ساختارشکنی منحصربه فرد بوده و آثار و تبعات سنگینی نیز بر آن مترتب بوده است، اما به دلایلی ساختاری که برشمرده شد، و قرائن عینی میدانی که در جامعه شناختی عربستان نمایان می شود، کلیه عوارض ناشی از تغییرات غیرطبییعی در چهارچوب با رفتارهای فقهی و سنتی و اجتماعی حاکم بر قبایل و جامعه شدیدا درون گرا و منعفل ازحیث دینامیک های اجتماعی عربستان سعودی بوده و نمی تواند از حد یک معارضه سیاسی خنثی خارج شده و به یک معارضه براندازانه منتهی و منجرشود.
به همین دلیل ،انتظار انقلاب و شکل گیری مخالفت های توفنده و ساختارشکنانه ،یک توقعی غیرواقعی و به دور از مکونات و ساختار ایستایی جامعه شدیدا تابع مولفه های ملک پذیری و تابعت پذیری از این اوامر ملوکانه متاثر از افکار سلفی و مشرب وهابیت است و کلیه واکنش ها و اعتراضات مختلف را مجموعه حاکم ،براحتی جذب ومدیریت کرده و می کنند و الا این جامعه عملا بر مصالح و منافع یک مجموعه بهم تنیده ۵۰ هزار خانواده اعضای ملک و شاهزاده و اذناب آنها که سهم الارث ویژه ومستمری مداوم از خزینه مردم را به طور ابدی دریافت می دارند ،وهمین مجموعه همگرا،اجازه و فرصتی برای برآشفتگی و مطالبه گری به باقیمانده مردم کشور ، که محروم از خدمات و حقوق واقعی وفاقد برخورداری برابر از ثروت های عظیم کشور بوده را برای اعتراض و حقوق خواهی نمی دهند.
پدر خدابیامرز ما همیشه می گفت کسی که نان را از لای نان می کشد او نمی تواند قدر و مسئولیت شناس چیزی باشد و او به مانند آقازاده های هستند که در پرتو ناز و نعمت پدر خود ،معمولا عناصر تنبل و فاقد کارائی خواهند شد، بنابراین فکر تنش و اصطحکاک با این نوع کارکردهای جامعه پادشاهی و فقدان ظرفیت های اعتراضی نمی تواند در عربستان که قاعدتا فاقد یک چنین روحیه و انرژی ذاتی مطالبه گری است، به دست آید.
در نهایت تغییر سیکل چرخش حکومت پادشاهی از برادران به پسران، هرچند این ساختارشکنی در نوع خود یک اقدام نادری از سوی سلمان بوده است، اما بعید است به همان دلایل یاد شده ، بتواند چالش های سخت و دشواری را برای جامعه و ساختار سیاسی خفته و نازای عربستان به وجود آورد، و هرگونه شرط بندی نسبت به این چالش ها،امری توهمی و غیرواقعی ارزیابی می شود.
پاسخ به سئوال دیگر مبنی بر اینکه راه کار جمهوری اسلامی ایران در قبال مواضع خصمانه و چالش برانگیز محمدسلمان چه باید باشد، با توضیح مقدماتی، پیرامون چگونگی روی کار آمدن او، زمینه های سریعتر به پاسخ سئوال رابه ما ارائه می کند .
از ابتدای دو سال پیش که ملک سلمان روی کار آمد، کلیه مواضع و گام ها و حرکت های که محمد سلمان برمی داشت به سمت حرکت تدریجی برای گرفتن جایگاه پادشاهی از نایب ولی عهد شدن با کنارگذاشتن مقرن برادرکوچکتر ملک تا برادر بزرگتر نایف که هفته قبل اتفاق افتاد و تاملک شدن که گام نهایی وی است، راه دوری نیست ،بنابراین از اول راه محمدسلمان ،توجهات اصلی اش در داخل عربستان به وضوح مشخص بود که او به سمت ملک واقعی شدن گام های راسخ دارد
چراکه همه رویکردهای اصلی تصمیم گیری ملک به سمت او ختم می شود و مابقی مولفه های چه به لحاظ راهبرد داخلی و خارجی ،جنبه شکلی ، داشته و محمد سلمان همچون ستاره ای که بخت و اقبال اش در آسمان عربستان روز به روز در حال درخشان تر می شد، چونان کسی که سوار بر ارکیده قدرت واقعی است با شتابی سریع تمامی سنت های بنیادین را در حال فروپاشاندن در می نوردد و مسیر سنگلاخی تصاحب قدرت را تا مقصد نهایی طی خواهد کرد و ما باید این موضوع به ویژه بعد از روی کار آمدن ترامپ و بستن همه چیز از سوی محمدسلمان در قالب دو دور رایزنی پنهان و حضور ترامپ در ریاض و قرارداد۴۸۰ میلیارد دلاری این امر را قطعی دانسته و سند منگوله دار آن را نیز به محمدسلمان داد و تماس تلفنی عاجل ترامپ بامحمدسلمان بلافاصله بعد از برکناری نایف یک گواه قطعی برتایید ترامپ از او در این معامله است.
اینک ملکیت محمدسلمان و جمهوری اسلامی ایران را باید تمام شده قلمداد کرد.او نیز چند هفته پیش نیز راهبرد و خط و نشان شان خود را به طور رسمی برای ما کشیده است و رویکردهای ملموس و عینی او به شرح زیراست:
۱- افزایش بسیج و سازمان دهی سطح اصطحکاک امنیتی و غیرمستقیم ریاض با جمهوری اسلامی ایران با رویکرد حداکثری فعال سازی نیروهای بالقوه و بالفعل تکفیری و داعشی باهدف گسترش آسیب رسانی امنیتی و درواقع تصعید همه جانبه جنگ ناپیدای امنیتی با به کارگیری نیروهای متعدد جنسیت، منافقین و توان مشاورتی اسرائیل است.
۲- عربستان ظرفیت جنگ رسمی و رویارو با جمهوری اسلامی ایران به معنای خاکریز و آرایش جنگی را به دلایل مختلف نداشته و ندارد .
۳ - استمرار سطح بیشتر هوشیاری دیپلماسی جهانی جمهوری اسلامی ایران برای خنثی سازی انواع توطئه های ریاض برای افزایش انواع فشار سیاسی و اقتصادی به جمهوری اسلامی ایران(چه در پرتو روابط دو جانبه و از طریق اعمال نفوذ و تطمیع کشورها و مجامع بین المللی) در دستور کاردارد.
راه کارهای جمهوری اسلامی ایران درقبال رویکرد محمدسلمان
۱- در سطح سیاسی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ؛حفظ آرامش و خونسردی و متانت خود بالحن اعلام مواضع کلی صلح و آرامش با همه همسایگان از جمله عربستان و ادامه توصیه به گفتگو و عینیت بخشیدن بر ابتکار و پیشنهاد امکان همکاری واقعی درعرضه امنیت منطقه ای با سازوکارهای متعهدانه جمعی و همچنین امکان تعامل مشترک سازنده تهران و ریاض برای برون رفت عربستان از بحران خودساخته آن کشور در یمن و به نوعی آبرومندانه ،سنجیده ترین دیپلماسی ارزیابی می شود.
۲- درسطح امنیتی؛ حفظ سطح هوشیاری و آمادگی امنیتی صددرصدی برای خنثی سازی حملات متنوع ناشی از اقدامات منفی امنیتی ریاض و بررسی پیام های هدفمند و معنادار توام با هشدار آن از کانال های موثر به مقامات ریاض ضروری است ،البته ریاض آثار پیام حمله موشکی ایران را به داعش در دیرالزور را به طور ملموسی، لمس کرد.
۳- در سطح استعدادهای مراقبتی ؛تهیه چندین پروژه شبیه سازی برای حملات احتمالی و فرضی هوایی و دریایی عربستان به کشور که احتمالا ریاض باهدف کسب ظرفیت امتیاز در دیپلماسی خود ،وسوسه های دیگران را در فکر خود به طور مستقیم یاغیر مستقیم خطور سازند و در چهارچوب این سناریو احتمالی ضرورت ،حفظ آمادگی مختلف برای شرایط دفاع بهتر و انسداد گزینه های مخاطره انگیز و باحفظ استعدادهای مراقبتی و پیشگیری از هرگونه حرکت های هزینه ساز همچون ماجراجوئی های از نوع حمله ناگهانی محمدسلمان به یمن و تکرار هوس کردن احتمالی شبیه سازی با سیگنال ترامپ برای حمله به جزایر جنوبی ایران به منظور اجرای مقاصد احتمالی دیگران و خودنمایی دیپلماسی نسل جوان و جسور عربستان در رویارویی با هدف کاذب و غایی که کنترل نفوذ منطقه ای ایران است راتداعی سازند.
۴- درخصوص حج امسال؛ دو تضمین عقلایی متصور است. یکی راه اندازی سامانه کنسولی دوکشور قبل هر گام های ثانویه و دیگری کسب ضمانت های کافی و شفاف در خصوص امنیت حجاج ایرانی ( نه درسطح روابط شخصی مقامات دو کشور ) در دوره ولیعهد جدید به دست آید، در غیر این صورت وجوب امنیت حج بر وجوب انجام حج تمتع ،اولی تر است.
اکبر قاسمی، سفیر پیشین در اوکراین و مصر
- 9
- 6