سوریه روزهای سختی را پشت سر گذاشته است. حضور گروههای مختلف میانه رو، معارض و تروریستی و همچنین منافع بازیگران منطقه ای و بین المللی باعث پیچیده تر شدن این میدان شده است. اما حضور داعش در سوریه و منطقه خاورمیانه، چالش مختص این منطقه نیست.
این گروه شبکه وسیعی از تروریستها را دارد که در کل جهان و مخصوصا اروپا پراکنده شده اند و دولت های این کشورها را تحت فشار قرار داده است. اما چرا این روند بوجود آمده است؟ اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن چه واکنشی را در ابتدا و ادامه بحران خاورمیانه و شکل گیری داعش داشتند و اکنون با چه چالشهایی در این باره مواجه هستند؟
در این باره با محمد رضا شیبانی سفیر سابق ایران در سوریه گفت و گو کرده ایم.
ارزیابی شما از رویکرد اروپا در قبال بحران سوریه و داعش چیست؟
اتحادیه در قبال بحران سوریه سه اشتباه بزرگ داشت که درواقع مانع از فرآیند صحیح سیاسی برای مدیریت بحران اروپا شد و همچنین چالشی بزرگ برای اتحادیه اروپا ایجاد کرد. اشتباه اولشان این بود که در ابتدای بحران بلافاصله تصمیم گرفتند سفرای خودشان را از سوریه بیرون بیاورند و آنها را برگردانند. آنها عملا قطع رابطه کردند و از واقعیات میدانی در سوریه دور شدند.
به هرحال یکی از کانالهای اطلاع گیری و رصد تحولات خود همان سفیر است. وقتی سفیر نداشته باشید، قاعدتا نمی توانید به شکل دقیق اطلاعات خودتان را به روز نگه دارید و در عین حال مجبور می شوید تابع نظرات و سیاستهای دیگران باشید. این خودش اشتباهی بود که اتحادیه اروپا انجام داد و وادار به این شد که از سیاست کشورهای دیگر تبعیت کند.
دومین مساله، تحریم هایی بود که علیه سوریه وضع کردند. تقریبا می توان گفت که اتحادیه اروپا همه تجربه چندین ساله تحریم علیه ایران را در یک فاصله زمانی کوتاه علیه سوریه اعمال کرد. تحریم های خیلی سنگینی هم بود. یعنی تصور این بود که با این تحریم ها می توانند حاکمیت سوریه را ساقط کرده و به زانو دربیاورند.
این تحریم ها با این نیت انجام شد که به دولت سوریه فشار بیاورند درصورتی که فشار بخش عمده ای از این تحریم ها متوجه جامعه و مردم سوریه شد. مثلا در تحریم دارو، درست است که دولت زیر فشار قرار می گیرد ولی مردم فشار بیشتری را تحمل می کنند.
یا تحریم انتقال سوخت. وقتی به عنوان سفیر در آنجا بودم، می دیدم یکی از مشکلات عمده ای که جامعه سوریه در نتیجه این تحریم ها با آن مواجه شد، کمبود شدید دارو و سوخت بود. در آنجا گاز خانگی به صورت لوله کشی نیست و به صورت کپسول گاز تامین می شود.
سوریه گاز را وارد می کند، اما اروپایی کلا این مسئله را ممنوع کرده بودند . ما در آن مقطع کلا برای اینکه نیازهای مردم سوریه را تامین کنیم، داروهای ایرانی را وارد سوریه کردیم ، البته به همراه بخش عمده ای از نیازهای روزمره مردم اعم از گندم، و موارد دیگر. این اشتباه دومی بود که اتحادیه اروپا انجام داد.
اشتباه سوم این بود که سیاست سیاه و سفیدی را در مقابل تحولات سوریه اتخاذ کردند. از همان روز اول اعلام کردند که بشار اسد باید برود و هیچگونه انعطافی را برای سیاست خودشان قائل نشدند. درواقع با این شرایط تقریبا همه پل ها را خراب کردند.
و این اشتباهات باعث محاسبات اشتباه و چالشهای بعدی شد؟
بله ، وادار شدند در خیمه گاه طرف مقابل حضور یابند و بدون شناخت دقیق از گروه های معارض، حتی از گروه های تروریستی هم حمایت کنند. یعنی سلاح و امکانات را به آن سمت سرازیر کنند تا به هر حال به ساقط شدن حکومت سوریه سرعت بخشند و همین خودش باعث شد که شرایط خاصی به سوریه تحمیل شده و سوریه تبدیل به یک صحنه حضور گروه های تروریستی از اقصی نقاط جهان در این نقطه جغرافیایی شود.
چرا این روند بر امنیت و مسائل امنیتی اروپا تاثیر زیادی گذاشت؟
یکی از مختصات این نقطه جغرافیایی این است که در حاشیه امنیتی اتحادیه اروپا قرار دارد. ما به اروپایی ها گفتیم که شما با سیاستهای غلط خودتان در حمایت از گروه های مسلح باعث شدید که از هزاران کیلومتر دورتر تروریست ها را به داخل حاشیه امنیتی خودتان جذب کنید و این خودش باعث شرایط حادی شد.
همین سیاست اشتباه باعث شد که مشکل گسترده مهاجرین و آوارگان رقم بخورد. در ابتدا بنا این بود که این مهاجرین به عنوان یک برگه فشار علیه دولت سوریه مورد استفاده قرار بگیرند در صورتی که بعدا برعکس شد و تبدیل به یک عامل فشار علیه خودشان شد.
در حال حاضر روابط مثبتی بین ایران و اتحادیه ارویا شکل گرفته است. این روند می تواند باعث همکاریها در این رابطه و نزدیکی مواضع در این موضوع شود؟
گفت و گوهای اتاق فکری که بین افراد مختلف از جمله ایرانی ها با اروپایی شکل می گیرد تاثیر زیادی در رویکرد اروپایی ها داشته است. بدون تردید این نوع گفتمان در قالب اتاق های فکر که انجام می شود، تاثیر بیشتری می گذارد. به همین خاطر الان شاهد این هستیم که اعضای اتحادیه اروپا به خاطر این نوع روابط و یا نظرات افراد منتقد سیاستهای اروپا ، ناچار شدند سیاستشان را در قبال تحولات سوریه تغییر دهند.
یک زمانی می گفتند که آقای بشار اسد باید برود. حتی وقت تعیین می کردند و می گفتند ظرف دو هفته، یکماه، دو ماه! یعنی در این حد. اما اکنون به جایی رسیده که فرانسه صراحتا اعلام کرده که اصلا بحث رفتن یا ماندن بشار اسد برای ما اولویت نیست.
اصلا خود آقای بشار اسد بخشی از راه حل شده است. ترامپ در رقابتهای انتخاباتی خود اعلام کرد که اولویتش مبارزه با تروریسم است، به حضور بشار نیاز دارد. یعنی عملا شرایط تبدیل به این شده است که ماندن بشار اسد الان به یک ضرورت تبدیل شده است. این یک تحول جدی در این مسیر بوده است.
حضور و رویکرد ایران در این مسیر از لحاظ سیاسی نیز باعث شکل دادن روندی دیگر شد؟
بدون تردید یکی از عوامل اصلی آن حمایت های کشورهای هم پیمان سوریه بود که درواقع روی دو اصل تاکید داشتند؛ یکی اینکه تغییرات استراتژیک که امنیت و منافع ملی کشورها را در منطقه بویژه جمهوری اسلامی ایران را مورد تهدید قرار می دهد برای ما قابل قبول نیست.
یعنی جمهوری اسلامی ایران با رویکردی که در سوریه داشت، این را به افکار عمومی جهان و جهانیان اعلام کرد که دنیا اگر بخواهد چنین تغییری را در منطقه انجام دهد که منافع جمهوری اسلامی ایران را مورد تهدید قرار دهد،ایران با این امر مخالفت می کند، می ایستد و توان این را دارد که جلوی آن را بگیرد.
دوم اینکه راه حلی که آنها در دستور کار خودشان قرار داده بودند که از طریق نظامی و در قالب همان سیاست رژیم چِنج کار منطقه را یکسره کنند هم ناکام ماند. اینکه به هر حال راه حل مشکلات و معضلات منطقه، نظامی نیست. چون یک سبقه و سابقه بدی را در منطقه به جای خواهد گذاشت که بعدا نمی توان جلوی آن را گرفت. اگر اختلاف دیدگاهی هم در داخل یک جامعه وجود دارد، این اختلاف دیدگاه باید از طریق سیاسی حل شود.
اینکه عمر بحران در سوریه طولانی شده، به خاطر این است که طرف مقابل قائل به حل سیاسی نیست. برخی از دوستان ما در داخل ایران انتقاد دارند و می گویند شما چرا گفتگو نمی کنید و چرا از طریق گفتگو این مسئله را حل نمی کنید؟
اینها ظاهرا سابقه عملکرد جمهوری اسلامی ایران را در نظر نگرفته اند که این جمله را می گویند. در صورتی که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای بحران سوریه تنها شعاری را که اعلام کرد این بود که راه حل سوریه، راه حل سیاسی است و همه طرفها را به گفتگوی سیاسی دعوت کرد.
هم معارضان را دعوت کرد و هم تلاش کرد حاکمیت سوریه را ترغیب و تشویق به گفتگوی سیاسی کند. اما طرف مقابل اصلا قناعت نداشت و شیفته تحولات منطقه شده بوده که به سرعت تغییرات جدی ای را در منطقه از طریق نظامی ایجاد می کرد. آنها هم احساس می کردند که دیگر کار در سوریه تمام شده به همین خاطر قائل به گفتگو، مذاکره و نشست مشترک نبودند.
در آن مقطع می بینیم هر اقدامی که در راستای شکل گیری نشست مشترک بین معارضه و دولت سوریه اتفاق می افتد، جمهوری اسلامی ایران یک جای پا و نقشی دارد درحالی که در آن مقطع اصلا خیلی از کشورها، حضور نداشتند.
کشورهایی که الان داعیه دار حل بحران سوریه هستند، آن موقع یا در خیمه گاه به اصطلاح دوستان سوریه بودند که صرفا معارضه را حمایت می کردند، تسلیح می کردند، کمک مالی می کردند و راه های فشار حداکثری به دولت سوریه را در دستور کار خود قرار دادند یا بی تفاوت بودند و هنوز نسبت به مسئله شناخت نداشتند و آن ایران بود که در آن مقطع شاهد بودیم یک نشست بزرگ از معارضه و دولت سوریه در تهران برگزار کرد.
یعنی حدود ۱۵۰ شخصیت مختلف سوری از داخل و خارج سوریه در تهران دعوت کردیم و نمایندگان دولت سوریه هم در این نشست شرکت کردند. این اولین استارت یک گفتمان مشترک بود.
در حال حاضر یکسری کشورهای منطقه مانند مصر، تونس، اردن هم سیاست نرم تری اتخاذ کرده اند. از تونس هیات هایی از مجلس با اسد دیدار کردند و یا کشورهای دیگر از بازگشت سفیر حرف زدند. این روند چگونه ایجاد شد؟
ببینید! مصر شرایط ویژه ای را داشت. این کشور به دلیل گرایشات اخوانی در آن مقطع نوع دیگری از سیاست را در پیش گرفته بود و حمایت حداکثری از معارضه را در دستور کار خود قرار داده بود. یعنی حمایت از همه جهت. بعد از کودتایی که اتفاق افتاد و جریان ضداخوانی حاکمیت را در مصر بدست گرفت، این سیاست در یک مقطعی تبدیل به یک سیاست بی طرفی شد.
بی طرفی در حدی که معارضه موجود در قاهره را هم خیلی اذیت نمی کرد ولی آن حمایت های حداکثری دیگر متوقف شد. بعد به تدریج که پیش رفت، مصری ها احساس کردند که یک منافع مشترک در حل و فصل بحران سوریه با حکومت سوریه دارند. یعنی الان حکومت سوریه یکی از جهت هایی که با آن درگیر و در نزاع است، اخوان است.
حکومت مصر همین احساس را می کند که چنانچه اخوان در سوریه زده شود، عملا اخوان در مصر تضعیف خواهد شد. به همین خاطر یک همگرایی نسبی از نظر امنیتی بین حکومت مصر و سوریه در حال حاضر ایجاد شده است. طبیعی است که بالاخره ما در این قالب شاهد یک مقدار همکاری های بیشتر در سطح امنیتی حتی بعضا نظامی باشیم و اخباری را بشنویم.
در سطح سیاسی هنوز بنای مصر بر این قرار نگرفته که سفیر خود را بازگرداند. چون مصر خودش جزو اتحادیه عرب است و بازگرداندن سفرای عرب، تصمیم اتحادیه عرب است. مصر خودش پیشتاز پیشنهاد بازگرداندن سفرا در اتحادیه عرب می تواند باشد ولی اقدام منفصل از اتحادیه را در دستور کار خود ندارد.
در عین حال عملا الان شاهد این هستیم که روابط دو طرف از نظر کیفی و سطح روابط شبیه حضور سفرا و رفت و آمدها و ارتباطات است. پس موضع مصر تغییر خیلی جدیدی نیست. بعد از روی کارآمدن آقای السیسی مساله قابل توجه، موضع تونس است.
سیاست خارجی در تونس با توجه به بافت حاکمیتی که برآیندی از تصمیمات جریانات و جناح های مختلف سیاسی است شکل می گیرد. اکنون در پارلمان جریان هایی که گرایشهای ملی گرایی و ناسیونالیستی دارند، دنبال ایجاد رابطه با سوریه هستند.
چون احساس می کنند که بالاخره یک مقدار جریان های افراطی تند که الان در سوریه نقش دارند، بخشهایی از جامعه تونس را متاثر و جذب می کنند. یکسری از نیروهای تونسی در قالب تکفیری ها و جریانات تند افراطی و گروه های مسلح داخل سوریه هستند به همین خاطر به شدت تلاش می کنند که رابطه را مجددا برگردانند. این وضعیت میدانی و سیاسی هم در این فرایند خیلی تاثیرگذار بوده است.
اینکه وقتی وضعیت میدانی به نفع حکومت سوریه حرکت می کند و در صحنه بین الملل، یک تغییرات و جابجایی موقعیتی احساس می شود این کشورها را تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا الجزایر از ابتدا موضع ثابتی در قبال سوریه داشته و سفیر خودش را هم آنجا نگه داشت.
برخلاف تصمیم مصوبه اتحادیه عرب، الجزایر سفیر خودش را آنجا نگه داشت و اکنون داعیه دار ضرورت بازگشت سفراست. عراق تقریبا رابطه شبه رسمی دارد. حتی می توان گفت که روابطش رسمی است و مقامات عراق رفت و آمد دارند. ولی در مجموع در این ماه های اخیر ما همراه با شیفتِ سیاسی مواضع اروپایی ها، یک مقدار همراهی و حرکت به روی جلو از طرف کشورهای عربی هم به سمت سوریه شاهد بودیم.
- 18
- 5