پایان خوشِسفر به «Big Apple» (نیویورک) اعلام شد؛ پنجمین سفر حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران به نیویورک با حضور او در هفتادودومین مجمع عمومی سازمان ملل به پایان رسید. زنگ پایان سخنرانی ٢٠دقیقهای روحانی، آغاز همصدایی سران کشورهای اروپایی با او بود. روحانی یک روز بعد از دونالد ترامپ، مهمترین منتقدش در پشت تریبون سازمان ملل قرار گرفت. او شنیده بود که ترامپ در اولین سخنرانی خود توافق هستهای با ایران را «مایه شرمساری» آمریکا خطاب کرده و گفته بود: «هنوز حرف آخر را درباره این توافق نشنیدهایم».
او بار دیگر تأکید کرد: «برخی از کشورهای یاغی، ازجمله ایران نه حقوق شهروندان خود را رعایت میکنند و نه به حق حاکمیت کشورهای دیگر احترام میگذارند». گفتههای ترامپ با تهدید شروع میشود و با زبان غیردیپلماتیک در مجمع عمومی سازمان ملل پایان مییابد: «ما نمیتوانیم به توافقنامه پایدار بمانیم. اگر پوششی باشد برای ساخت یک برنامه هستهای».
قرار بود روحانی روز بعد از شنیدن این گفتهها، در مقر سازمان ملل صحبت کند. او وقتی پشت تریبون سازمان ملل قرار گرفت، قابهایی از دیروز را در مقابل خود داشت: لبخندها، سرهای در گریبان، دستانی که میخواست روی پهنه صورت سایبانی شود، برای پنهانشدن از شرم و چشمانی متعجب و غمناک و گاه خشمی فروخورده از طرف رؤسای برخی از کشورها که مورد عتاب و خطاب بودند. روحانی باید انتخاب میکرد؛ یکی را میان تهدید و گفتوگو. او از گفتوگو گفت، از تفاهم، از زبان دیپلماتیک، از جایگاه حقوقی سازمان ملل و از مردم آمریکا. این سخنرانی زبانها را به تکریم ایران گشود. سالها قبل هم چنین صحنهای را تاریخ ایران به خاطر دارد.
سیدمحمد خاتمی، یکی از تاریخیترین سخنرانيهای مقامهای ایرانی در سازمان ملل را انجام داده است. زمانی که او از لزوم گفتوگو و مفاهمه سخن گفت و درخواست کرد سال ٢٠٠١ به نام سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شود. این پیشنهاد با اجماع جهانی به تصویب رسید. او در این سفر سنتشکنی کرد و برای اولینبار با ایرانیان مقیم آمریکا دیدار کرد. سال ٢٠٠١، سال گفتوگوی تمدنها نام گرفت؛ اما سپتامبر همان سال به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک حمله شد و گفتوگوی تمدنها را به جنگی تبدیل کرد که دولت جورج بوش، رئیسجمهوری وقت آمریکا، از آن بهعنوان جنگهای صلیبی جدید یاد کرد.
دوره ریاستجمهوری خاتمی که به پایان رسید، محمود احمدینژاد رئیسجمهوری ایران بود و هرساله در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی میکرد؛ آغاز سخنرانیهای جنجالی. او بعد از پایان اولین سخنرانیاش در سازمان ملل عنوان کرد که هنگام سخنرانی «هالهای نور» او را در بر گرفته بود و حضار برای شنیدن سخنرانیاش «پلک نمیزدند». این وضعیت با گفتههای او در سالهای بعد درباره هولوکاست و مدیریت جهانی ادامه داشت تا زمانی که در سال ١٣٩١، وقتی او پای تریبون رفت،
برخی از نمایندگان کشورها محل را ترک کردند. همان زمان سیدشمسالدین خاروقانی، سفیر سابق ایران در آلمان، از «تبدیلشدن فرصتها به تهدید، بعد از هر بار سخنرانی احمدینژاد در نشستهای سازمان ملل متحد»، گفت. او عنوان کرد متن سخنرانیهای احمدینژاد را نه دیپلماتهای ارشد وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، بلکه اطرافیان وی و نزدیکان به دیدگاههای شخصی احمدینژاد تنظیم میکردند که با منافع ملی ایران، منافات داشت. حالا از آن زمان پنج سال میگذرد؛ حسن روحانی پنجمین بار است که در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی میکند و به قول حسن بهشتیپور، تحلیلگر روابط بینالملل، تهدیدها را به فرصتی برای ایران تبدیل کرد.
روحانی قبل از آغاز سخنرانی خود در سازمان ملل، با رؤسایجمهور و نخستوزیران برخی از کشورهای اروپایی سخن گفته بود. «ترزا می»، نخستوزیر انگلیس، «رومن رادلف»، رئیسجمهوری بلغارستان، «استفان لوون»، نخستوزیر سوئد، «امانوئل مکرون»، رئیسجمهوری فرانسه، «الکساندر فاندر بلن»، رئیسجمهوری اتریش، «ارنا سولبرگ»، نخستوزیر نروژ، «شینزو آبه»، نخستوزیر ژاپن، «اوو مورالس»، رئیسجمهوری بولیوی،
«شاهد خاقان عباسی»، نخستوزیر پاکستان و «چالز میشل»، نخستوزیر بلژیک؛ دیدار با سران کشورهای اروپایی- آسیایی و آمریکایی؛ شاید این گامی است برای همصداکردن جهان برای تفاهم با ایران. ایران رخت مخاصمه را به دور افکنده است. شاهد این گفته، توافق برجام است و تأکید سران کشورهای اروپایی و فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به پایبندی ایران به این توافق بینالمللی و چندجانبه که گویا میخواهد الگویی باشد برای حل دیگر مشکلات بینالمللی و لحن سخنرانی که در آن تهدید جای خود را به حقوق بینالمللی داد و گفتوگو همان میراث بهیادگارمانده و زنده است. «شرق» رهاورد سفر روحانی به سازمان ملل را از دیپلماتها و تحلیلگران مسائل بینالمللی پرسوجو میکند:
لیلا ابراهیمیان
- 10
- 6