«عبدالفتاح السیسی»، رئیس جمهوری مصر، میگوید: «برای کاهش تنش بین تهران و قاهره تلاش میکنیم».السیسی برای سفری سهروزه به فرانسه رفته است؛ او قبل از دیدار با «امانوئل مکرون» به «شبکه فرانس ٢٤» با اشاره به رابطه ایران و مصر گفته است: «نزدیک به ٤٠ سال است که روابط ما با ایران قطع است؛ ما برای کاهش تنش موجود و تضمین امنیت برادرانمان در منطقه تلاش میکنیم».
«عبدالفتاح سعید حسین خلیل السیسی»، ششمین رئیسجمهوری مصر، با اشاره به امنیت ملی عربی، گفته است: «ما از هرگونه اقدامی که ثبات کشورهای خلیج (فارس) را تضمین میکند، استقبال میکنیم». واقعیتهای روز سیاسی، سیاستمدارها را به تصمیماتی عاقلانه وامیدارد؛ خبر کوتاه درباره کاهش تنش روابط تهران و قاهره از همین تصمیمهاست.
شرایط منطقه در قطع رابطه دو کشور و در تصمیم آنها برای کاهش تنش بیاثر نیست؛ ردپای مسائل منطقه خلیج فارس، کشورهای خاورمیانه و در رأس آن سوریه، لبنان و عربستان سعودی و تروریسم داعش هر کشوری را به واقعبینی فرامیخواند. شاید در میان صفبندیهای منطقه، تهران و قاهره هر دو میخواهند برای حل بحران سوریه به هم نزدیک شوند و برای بحران منطقه چارهای بیندیشند.
اگرچه بسیاری معتقدند سنگبنای روابط دو کشور نمیتواند به دور از توجه به ارتباطات کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با ایران باشد که نسبت به هرگونه نزدیکی به تهران هشدار میدهند. اینها نشانههایی است که اسفند سال گذشته، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه هم نوید آن را داده و از «ارتقای سطح دیپلماتیک» گفته بود؛ اما هنوز در عمل گامهایی بلند و قابل رؤیت را شاهدان بهانتظارنشسته، ندیدهاند.
رئیسجمهوری مصر هم در دیدار با مکرون جوان که این روزها بهتر از گذشته میخواهد با حفظ توافق برجام این اتحاد را با ایران حفظ کند، به این مسئله اقرار دارد؛ اما راه قاهره برای نزدیکی به تهران هموار نیست و تهران هم راه دشواری در پیش دارد. دوستی تاریخی میان دو کشور به تیرگی گراییده است و اکنون تهران و قاهره باید دلایلی نه رمانتيک که عاقلانه برای ادامه همکاری پیدا کنند.
بهتازگی «یاسر عثمان»، رئیس دفتر حافظ منافع مصر در تهران، با علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و حسین امیر عبداللهیان، مشاور بینالملل رئیس مجلس، دیدار کرد. بعد از سلسله دیدارهای او با مقامات ایرانی، مسئولان مصری از تمایل کشورشان به تحکیم روابط با ایران بهعنوان «یکی از کشورهای مؤثر و اصلی در خاورمیانه» گفتند.
به گفته مصر، دو کشور در قبال بسیاری از قضایای منطقهای، دیدگاههایی نزدیکبههم دارند، از جمله در ضرورت مبارزه با تروریسم و استفاده از راههای سیاسی بهجای رویاروییهای نظامی برای حل بحرانهای موجود در منطقه.
قاهره؛ از مقر روشنفکران ایرانی تا ازدواج سلطنتی
سوم بهمن ۱۳۰۰ شمسی بود که مصر از انگلستان مستقل شد. همان زمان بود که دولت ایران بلافاصله این کشور را به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در قاهره به سفارت ارتقا داد. در آن تاریخ بهتازگی رضاخان در ایران کودتا کرده بود، کودتای سوم اسفند ١٢٩٩؛ احمدشاه آخرین سالهای حکومت خود را پشت سر میگذاشت و کابینههای کوتاهمدت تحت سلطه رضاخان بر کشور حکمرانی میکردند.
انگلیسیها و قبل از آن، عثمانی که مصر را در تصرف خود داشت، تعیینکننده ماهیت و میزان روابط کشورهای جهان با حکومت دستنشاندهشان در قاهره بودند، اما ایران در آن دوره همیشه نسبت به قاهره حس همدردی داشت و زمانی قاهره، مرکزی برای فعالیتهای فکری مشروطهخواهان ایرانی بود. در دوران جنگ جهانی اول و مبارزه مردم هر دو کشور با سلطه انگلیس، پیوند میان دو ملت ایران و مصر بیشتر شد؛ سفارت ایران در قاهره تا هنگام انقراض سلسله قاجار (۱۳۰۴) فعال نبود.
پس از آن و در پی تاجگذاری رضاشاه در سال ۱۳۰۵ اولین قرارداد دوستی میان دو کشور در ۱۳۰۷ منعقد شد. آن زمان رضاشاه و ملک فؤاد در مصر رابطه دوستی داشتند. نزدیکی دو کشور با ازدواج محمدرضا پهلوی، ولیعهد وقت ایران، با فوزیه، دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق پادشاه مصر، در اسفند ۱۳۱۷ عمیقتر شد. این ازدواج كه دوسالونیم قبل از سقوط رضاشاه و تبعید او به آفریقای جنوبی انجام شد، فقط ۱۰ سال دوام آورد و در ۱۳۲٧ به متارکه انجامید. با وجود اين روابط دو دولت مصر و ایران همچنان عادي بود.
فراز و فرودهای یک رابطه
با وجود جدایی شاه از فوزیه، روابط ایران و مصر تا زمانيكه ملک فاروق سقوط کرد و نظامیان چپگرا از جمله «ژنرال محمد نجیب» و «جمال عبدالناصر» به قدرت رسیدند نیز حسنه بود. بعد از آن حکومت ایران، دولت همپیمان خود را در مصر از دست داد و دولت دیگری با انگیزههای سوسیالیستی به قدرت رسید.
مصر پس از سقوط ملک فاروق، درست در نقطه مقابل سياست منطقهاي ايران قرار داشت. در تابستان ۱۳۳۹ جمال عبدالناصر در پی نطق شدیداللحنی علیه حکومت شاه، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را بهدلیل همپیمانی شاه با اسرائیل صادر کرد. عبدالناصر در نطق خود شاه را همدست صهیونیستها نامید؛ همچنین «شیخ شلتوت»، رئیس دانشگاه الازهر، در تلگرامی به شاه (پنجم مرداد ۱۳۳۹) اقدام او را در شناسایی سیاسی رژیم صهیونیستی و ایجاد رابطه سیاسی با این رژیم، خیانت به مسلمین نامید و از وی انتقاد کرد.
شاه نیز پنج روز بعد در پاسخ به تلگرام رئیس الازهر نوشت شناسایی اسرائیل توسط ایران، ۱۰ سال قبل انجام شده و اکنون اتفاق تازهای نیفتاده است. تا اینکه در ۲۳ مرداد ۱۳۳۹، اتحادیه عرب با اعمال نفوذ جمال عبدالناصر، خلیج فارس را با نام جعلی خواند و کنفرانس حقوقدانان عرب نیز در ۱۳۴۳ تحت نفوذ ناصر، برای نخستینبار از خوزستان ایران با نام جعلی «عربستان» یاد کردند.
این اقدامات که با پوشش «پانعربیسم» تبلیغ میشد، از سویی شکاف بیشتر بین شاه و مصر را در پی داشت و از سوی دیگر به حمایت بیشازپیش غرب از شاه انجامید. بعد از آن روابط ایران و مصر حدود ١٠ سال قطع بود. شهریور ۱۳۴۹، یک ماه پیش از مرگ ناصر و هنگامی که انور سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را به دست گرفته بود، رابطه دو کشور مجددا برقرار شد. اقدام سادات در اخراج مستشاران روسی از مصر (۱۳۵۱) و رویکرد او به آمریکا نیز سبب تحکیم هرچه بیشتر روابط دو دولت شد.
تا زمان زندهبودن جمال عبدالناصر امکان بهبود رابطه فراهم نبود؛ ولی با حضور هویدا، نخستوزیر ایران ،در تشییع جنازه ناصر و سپس حضور انور سادات در تهران یک سال پس از رویکارآمدنش، کمکم شرایط به سوی این باور سوق داده شد که در آیندهای نزدیک مصر نیز به همپیمانان اسرائیل میپیوندد. با اخراج مستشاران روسی از مصر و گسترش روابط تهران و قاهره، آمریکا نیز بهعنوان حامی سادات و کشور او ظاهر شد.
آغاز پایان روابط
سفر سادات به بیتالمقدس و سپس انعقاد پیمان کمپدیوید مقارن با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. ازاینرو با پیروزی انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد این معاهده قطع شد. بهاينترتيب ۹ سال پس از ازسرگيري مناسبات تهران و قاهره، روابط ایران و مصر به دستور امام خمینی قطع شد. فرمان کوتاه امام چنین بود: «جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه: با درنظرگرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بیچونوچرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید».
فرمان امام خمینی به فاصله پنج هفته بعد از امضای پیمان کمپدیوید میان انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر و «مناخم بگین»، نخستوزیر وقت اسرائیل، صادر شد. بعد از آن روابط تهران با مصر که خود را «امالدنیا» مینامید، به مسیر دیگری افتاد. ششم فروردین ۱۳۵۸ تنش دیگری آغاز شده بود.
در این تاریخ سفارت مصر در تهران به وسیله گروهی از دانشجویان عرب مقیم ایران اشغال شد. در ایران انور سادات را خیانتکار میشناختند؛ برای همین خیابان وزرا به اسم خالد اسلامبولی که او را ترور کرده، نامگذاری شد. اين تابلو حتي در زمان دولت اصلاحات كه میخواست برای برقراری رابطه با مصر قدمهایی بردارد، نيز پایین نیامد. البته نام يك خيابان در تهران تنها مانع نمادين ازسرگيري روابط دو كشور نبود. در قاهره نيز يك خيابان به نام شاه سابق ايران وجود دارد.
مصر تمامقد پشت صدام میایستد
دو دهه از جنگ ایران و عراق میگذشت که حسنی مبارک، رئیسجمهور وقت مصر، اعتراف کرد که ١٨ هزار سرباز مصری در کنار بعثیها در مقابل ایران میجنگیدند. جنگ ایران و عراق که آغاز شد، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که در سال ۱۹۸۱ برای مقابله با نفوذ انقلاب ایران به درون کشورهای خلیج فارس تشکیل شده بود، انسجام بیشتری یافتند.
تحولات ناشی از جنگ باعث تشکیل مربعی از اتحاد عراق، مصر، اردن و یمن شمالی شده بود. این کشورها در جنگ علیه ایران، اتحاد خود را نشان داده بود. این اتحاد بیشتر از ضرورت نزدیکی دو کشور عراق و مصر به یکدیگر ناشی شده بود. مصر خروج از انزوا را خواستار بود و شرکت فعالانه در جنگ و اتحاد با عراق را راهی مناسب برای این امر یافت و عراق نیز در جستوجوی یک متحد قوی بود تا آن کشور را در جنگ با ایران یاری دهد.
در آغاز جنگ، ایران و عراق هیچگونه روابط دیپلماتیکی با مصر نداشتد. در واقع حکومت مصر تقریبا به یک اندازه در میان کشورهای مزبور منفور و مطرود بود. با اعطای مجوز به نیروهای مصری در عراق، مصریها داوطلبانه به ارتش عراق رفته و در کنار عراقیها علیه ایران جنگیدند.
به دستور حسنی مبارک، کارگران مصری به بهانه کار در عراق پس از گذراندن یک دوره آموزشی جذب ارتش عراق میشدند و به تناسب کاراییشان در جبهههای نبرد با رزمندگان ایرانی به کار گرفته میشدند. همچنین پس از تغییر ساختار تسلیحاتی ارتش مصر که از زمان اواخر حکومت انور سادات کلید خورده بود، بسیاری از تسلیحات روسی سبک، سنگین و نیمهسنگین و حتی استراتژیک ارتش مصر راهی عراق شد.
مصر بعد از پایان جنگ ایران و عراق
جنگ که به پایان رسید، آیتالله هاشمیرفسنجانی سازندگی را در دولت خود آغاز کرد. در این دوره ایران به برقراری روابط با مصر علاقهمند بود. محمدعلی سبحانی، سفیر اسبق ایران در لبنان، در گفتوگویی با «شرق» درباره روابط ایران و مصر در این دوره گفته است: «ما از همان زمان جنگ به فکر برقراری رابطه با مصر بوده و به دنبال ربودن مصر از دست صدام بودیم».
او همچنین گفته است: «در دوره آقای هاشمی هم عمیقا ایشان معتقد بود که روابط باید بازسازی شود؛ اما هر کاری منطق خودش را دارد، هم طرف ایرانی و هم طرف مصری باید به ترتیبی وارد حل این مشکل میشدند که بتوانند با هم به تفاهم برسند و یک پایه جدیدی را ایجاد کنند؛ بنابراین همیشه مشکلاتی برای این کار وجود داشت».
بعد از آن دولت اصلاحات به قدرت رسید؛ سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت، به دنبال برقراری رابطه با خیلی از کشورها بود. مصر هم جزء این کشورها بود. سبحانی از «مذاکرات مفصلی پشت پرده» میگوید؛ اما در عمل این تلاشها به نتیجهای نرسید. تلاش او برای تغییر نام خالد اسلامبولی در این راستا بود؛ ولی او بعد از پایان ریاستجمهوری هم به این روابط علاقهمند بود.
سفر سیدمحمد خاتمی به همراه آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، به مصر برای شرکت در اجلاس بینالمللی «دنیای اسلام و جهانیشدن» در فروردین سال ۱۳۸۶ شاید در این راستا ارزیابی شود. در این سفر، آیتالله تسخیری، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، هم حضور داشت. تحولات در مصر هم ادامه داشت، تا اينکه در سال ٢٠١١ بهار عربي به مصر رسيد؛ در اين دوره خيليها در ايران فکر ميکردند فصل ديگري در روابط ايران و مصر آغاز خواهد شد.
بعد از مدتي محمد مرسي، بهعنوان پنجمين رياستجمهوري مصر انتخاب شد. ١٩ شهريور ۱۳۹۱ مرسي، براي سخنراني در شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد وارد تهران شد. او در اين سفر رياست اجلاس جنبش غيرمتعهدها را به محمود احمدينژاد، رئيسجمهوري وقت ايران واگذار کرد.
اين حضور حاشيههاي زيادي داشت. از جمله اينكه در اين نشست، رئيسجمهور مصر با نام خدا و ذکر نام چهار خليفه يعني ابوبکر، عمر، عثمان و امام علي و صحابه و نزديکان پيامبر و درود بر آنها، سخنراني خود را آغاز کرد. مرسي در ادامه سخنانش در افتتاحيه شانزدهمين اجلاس سران غيرمتعهدها با انتقاد از دولت سوريه، حکومت اين کشور را «سرکوبگر» خواند. او بعد از پايان سخنرانياش تهران را ترک کرد، بدون اينکه ديداري رسمي با سران ايراني داشته باشد.
پنج ماه بعد، احمدينژاد به قاهره رفت. او در ١٨ بهمن همان سال به مصر سفر کرد. احمدينژاد هنگام ورود به فرودگاه قاهره با استقبال محمد مرسي روبهرو شد. هنگام استقبال رسمي در فرودگاه بارها دست خود را به علامت پيروزي (V) بالا برد و براي حاضران دست تکان داد. هدف از اين حضور شرکت در دوازدهمين نشست سران سازمان همکاريهاي اسلامي بود؛ احمدينژاد يک روز پيش از نشست، به مصر رفت و تا ٤٨ ساعت بعد از پايان آن هم، قاهره را ترک نكرد.
رئيس وقت دولت ايران در اين سفر تلاش داشت با حضور در ميان مردم و ديدار با برخي شخصيتهاي غير دولتي مصر، آن سفر را از حضور صرف در يك نشست تشريفاتي خارج كند اما در مجموع ناكام ماند. در جريان ديدارش از مسجدي در قاهره، تنشهايي رخ داد و آنگاه كه به محل نهاد ديني الازهر رفت و با شيخ الازهر ديدار کرد، الازهر مصر در بيانيهاي درباره اين ملاقات، مخالفت شيخ احمد الطيب شيخ الازهر، را با آنچه «گسترش تشيع در کشورهاي اسلامي سنيمذهب» ميناميد، اعلام کرد.
در اين کنفرانس مطبوعاتي مشترک، احمدينژاد گفت اميدوار است سفرش به مصر، آغازي براي دوره جديد ميان دو کشور باشد. با اين حال شيخ حسن الشافعي از مشاوران ارشد شيخ الازهر و رئيس مجمع زبان عربي گفت که ملاقات احمدينژاد و شيخ الازهر به جلسه بحث و جدل درباره اختلافات مذهبي تبديل شد.
فرصت تازه
آن دوره به پايان رسيده است. حسن روحاني، رئيسجمهوري ايران از سال ١٣٩٢ پيام صلح و دوستي به کشورهاي منطقه و جهان ميفرستد. شايد اين دوره فرصتي باشد براي مصر و ايران که بخواهند دوران پرتنش روابط خود را پشت سر بگذارند و به عصر ديگري قدم نهند؛ اگرچه راه تهران و قاهره تا رسيدن به هم بسيار پرسنگلاخ است.
حسنی مبارک در سال ٢٠١١ با بهار عربي سرنگون شد و دولت اسلامي محمد مرسي بر سر کار آمد. آن زمان عدهاي فکر ميکردند که اين آغاز رابطه دوستي ميان دو کشور ايران و مصر باشد ولي چنين نشد. اگرچه دولت مرسي در مصر هم دولت بادوامي نبود و زودهنگام سقوط کرد و به جاي او «عبدالفتاح السيسي»، به رياستجمهوري رسيد. حالا منطقه و در رأس آن سوريه بحراني است.
برخلاف مرسي که حکومت بشار را «سرکوبگر» خطاب ميکرد، اينبار سيسي به دنبال راهحلي براي پاياندادن به اين بحران است. او ميخواهد در کنار تهران راهحلي براي بحران سوريه بيابد و شايد اين آغاز راهي است که تهران و قاهره در آن قدم گذاشتهاند.
فرصت جدید ایران و مصر
حجتالله جودکی: شرایط بحرانی منطقه خاورمیانه باعث شده که بسیاری از کشورهای منطقه رویکردهای گذشته خود را مورد بازبینی قرار دهند. نفس این کار بسیار ارزشمند است، زیرا از قدیم گفتهاند جلوی ضرر را از هرکجا بگیری سود است. اکنون بیشتر این کشورها به این نتیجه رسیدهاند که در هنگام بحران بسیار تنها هستند، زیرا به دلایل پیشپاافتاده یا قابلاغماض از یکدیگر فاصله گرفته و غربیها با وعدهووعید آنها را سرگرم كردهاند.
متأسفانه روابط میان کشورهای بزرگ اسلامی از این آفت در امان نمانده است. در قدیم مجلهای در مصر چاپ میشد که تمام تلاش خود را صرف بررسی مسائل فیمابین ایران، ترکیه و مصر و ارائه راهکار برای
نزدیکكردن این سه کشور میکرد.
سردبیر این نشریه بر این باور بود که سه کشور یادشده بیشترین سابقه تمدنی را در میان کشورهای اسلامی دارند و اگر اراده کنند میتوانند به کمک یکدیگر بسیاری از مشکلات جهان اسلام را برطرف كنند.پدیده داعش که باعث اغمای موقت جهان اسلام شد و اکنون با همت مردم بعضی کشورها زمینگیر شده و تا حد زیادی قدرت تهاجمی خود را از دست داده است، ضربه سنگینی به جهان اسلام زد، ولی باعث ایجاد این اندیشه شد که چگونه میتوان از دیگر پدیدههای مشابه جلوگیری کرد و روابط میان یکدیگر را بهگونهای سامان داد که فرصت برای جریانهای تروریستی مشابه فراهم نشود و جهان اسلام با هزینههای هنگفتی مواجه نشود.
طبیعی است که اندیشمندان قبل از سیاستمداران باید به این مسئله بپردازند و زمینه را برای بررسی علمی روابط موجود میان کشورهای اسلامی فراهم كنند. قطعا اگر چنین فرصتی حاصل شود، سیاستمداران قادر خواهند بود به نحو احسن از آن استفاده کنند. بیش از ٤٠ سال است که روابط ایران و مصر بهمثابه دو کشور بزرگ اسلامی تیره شده و مشکلات پیدرپی این اجازه را نداده است که مسئولان دو کشور کنار یکدیگر نشسته و به بازبینی مسائل گذشته و حل مشکلاتشان بپردازند.
اکنون که داعش در سوریه و عراق شکست خورده و نیروهای مصری نیز آنان را در سینا غافلگیر کردهاند و از طرفی ریشههای بحران در میان کشورهای اسلامی تا حد زیادی آشکار شده است، بر اندیشمندان و سیاستمداران دو کشور فرض است که زمان را از دست ندهند و با نزدیکی به یکدیگر فرصت را از عوامل بازدارنده و واگرا بگیرند.
لیلا ابراهیمیان
- 9
- 6