به فاصله یک روز پس از حمله موشکی انصارالله یمن به فرودگاه ریاض و همزمان با دستگیری گسترده شاهزادگان سعودی به بهانه مبارزه با فساد، ائتلاف عربی به رهبری عربستان در بیانیهای مدعی شد که ایران مسئول تامین سلاح نیروهای حوثی یمن و متحدانش و حمله موشکی روز شنبه به فرودگاه بینالمللی ریاض است و در صورت تداوم حملات ممکن است دست به حمله انتقام جویانه بزند و این را حق خود می داند.
همچنین در روزهای گذشته متعاقب استعفای غیر منتظره سعد الحریری نخست وزیر لبنان در عربستان و زمزمههایی در خصوص مقدمهچینی سعودیها برای مقابله با حزبالله لبنان به نظر میرسد که دامنه تنشها میان ایران و عربستان، علیرغم تاکید مقامات کشورمان مبنی بر استقبال ایران از گفت و گو برای کاهش تنشها رو به افزایش است.
در همین راستا بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان روز گذشته در واکنش به این بیانیه که از نظر برخی تحلیلگران اعلان جنگ تلویحی به ایران تلقی میشود، با رد اتهامات وارده در این بیانیه این اتهامات را ناروا، غیر مسئولانه، مخرب و تحریک آمیز خواند.
وی همچنین افزود: سعودیها که در جنگ و تجاوز طولانی مدت نظامی قادر به دستیابی به اهداف شوم خود نبوده و نیستند، در یک عملیات ناشیانه و نابجای روانی با وارد کردن اتهامات موهوم، بی اساس و سراسر کذب، ائتلاف شکست خورده خود را در تنگناهای بیشتری قرار می دهند. توصیه مشفقانه ما به آنان این است با کنار نهادن فرافکنی و اتهام زنیهای پوچ، حملات به مردم بیگناه و بی دفاع یمن را هر چه سریعتر متوقف کنند و راه را برای گفتگوهای یمنی - یمنی و برقراری صلح در آن کشور هموار سازند.
عوامل تهاجم عربستان و اقدامات برق آسای داخلی
با توجه به تحولات و پیچیدگیهایی که سعودیها به خصوص در طول سالهای اخیر با آن روبرو بودند، چند نکته مبهم و سوال وجود دارد که سعی شده در طول سه سال اخیر توسط تحلیلگران به آن پاسخ داده شود، اما مسالهای که مشخص است آن است که این تحولات آنچنان به هم تنیده و متصل هستند که بررسی هر یک از عوامل به تنهایی نمیتواند پاسخگوی زنجیره و ربط مسائل جاری عربستان در داخل و خارج از این کشور باشد. برخی از مهمترین این سوالات مربوط به اصلاحات سعودیها در ساختار داخلی کشورشان است؛
اینکه چگونه بر خلاف سنت مرسوم خاندان حاکم سعودی و وصیت بنیانگذار این سلسله به ناگاه شاهد برکناری دو ولیعهد و جانشینی محمد بن سلمان به عنوان پادشاه آینده عربستان هستیم؟ پافشاری بر سند تحول ۲۰۳۰ عربستان و متعاقب آن باز شدن ضمنی فضای سنتی حاکم بر این کشور که در مدت کوتاهی اجازه رانندگی به زنان، انتخاب یک زن به عنوان سخنگو، آزادی زنان برای ورود به ورزشگاهها، پخش کلیپهای مربوط به امکلثوم خواننده شهیر جهان عرب و همچنین دستگیری گسترده شاهزادگان سعودی آن هم به اتهام فساد مالی به چه دلیل به صورت ضربالاجل پیگیری و اجرا میشود؟
از سوی دیگر در سیاست خارجی، عربستان به چه دلیل ضمن اتخاذ سیاست تهاجمی علیه ایران، خود را در جبهه یمن و بحران داخلی سوریه درگیر ساخته و هم اکنون به صورت ضمنی ایران را تهدید به اقدام مقابله جویانه میکند؟ برای بررسی این موضوع باید دو مساله مهم را در سطح داخلی و خارجی عربستان مورد توجه قرار داد.
همانطور که در دنیای کنونی طراحی، پیگیری و اجرا کردن یک راهبرد توسط یک بازیگر به تنهایی غیر ممکن است، بررسی طراحی، پیگیری و عملیاتی کردن آن نیز با تکیه بر یک یا چند عامل امری سطحی و غیر دقیق خواهد بود. همچنین با توجه به این که در علم سیاست هیچ امر و نظریهای به صورت قطعی نمیتواند مورد تائید قرار بگیرد و حتی در تعریف سیاست ما شاهد دهها تعریف از این واژه توسط مکاتب و نحلههای مختلف فکری هستیم، مدنظر قرار دادن یک عامل برای توجیه یک سیاست نیز از جنبه علمی و روششناختی امری منسوخ و باطل محسوب میشود. در همین رابطه و به منظور بررسی سیاستهای عربستان در دو بعد داخلی و خارجی با توجه به گسترده بودن چارچوب نظری و تحلیل آن در اینجا تنها میتوان به دو عامل مهم توجه کرد.
عربستان در بعد داخلی
عربستان با وجود نام آشنایی متاسفانه برای ما ایرانیها کشوری ناشناخته محسوب شده و گمان میشود که این کشور محدود به مکه و مدینه بوده و ساختاری استبدادی، متهجر و فاسد بر آن حکمرانی میکند. در ابتدا گمان بر این است که منبع اصلی قدرت در تمام سطوح حکومتی در عربستان متکی بر سلطنت مطلقه آل سعود بوده و شاه و شاهزادگان تراز اول از قدرت و آزادی عمل گستردهای برخوردار هستند؛
اما چنانچه با استاندارهای رایج در علوم سیاسی در خصوص مونارشی و سلطنت مطلقه رژیم سعودی را محک بزنیم، درخواهیم یافت که آنچه در عربستان واقعیت دارد با این استانداردها مطابقت نمیکند. درست است که در این کشور قانون اساسی به معنای مدرن امروزی که اختیارات پادشاه مبتنی بر آن تعریف شود و نیز احزاب سیاسی وجود ندارد، اما در واقع تفکیک قوا و محدودیتهای بسیار بر قدرت پادشاه اعمال میشود. در همین رابطه عباس نادری کارشناس خاورمیانه طی مقالهای با عنوان بررسی جامعه شناختی نظام سیاسی عربستان در فصلنامه سیاست خارجی معتقد است:
از جمله این محدودیتها آن است که سنتهای سیاسی و حکومتی در عربستان سعودی به جای خودرایی، مبتنی بر اجماع و به جای ایدئولوژیگرایی صرف مبتنی بر عملگرایی بهرهمند از ایدئولوژی است. نتیجه این است که سیستم حکومتی عربستان توانسته است بر خلاف آنچه که بسیاری از منتقدان خارجی میپندارند، مشروعیت خود را بر پایههای مستحکم در داخل بنا کند.
حاکمان سعودی در طول این سالها توانستهاند با نوعی هوشمندی بین خود و بدنه اجتماعی کشورشان گروههای مرجعی از علمای دینی نسبتاً مستقل ایجاد کنند که با توجه به مقبولیت این گروه در لایه میانی حکومت و اجتماع، توان چانهزنی حکومت را به میزان زیادی با مردم بالا برده و تا میزان قابل توجهی نارضایتیهای اجتماعی را مهار کنند. از سوی دیگر این کشور اکنون ۸۰ سال است که با وجود تمامی حوادث و تحولات داخلی و خارجی توانسته است ساختاری یکپارچه و بدون تغییر را تجربه کرده و هیچگونه اثرپذیری ملموس و تهدیدی را از این رهگذر متوجه خود نداند.
همین امر یکی از فاکتورهای قدرت حاکمان سعودی برای سیطره بر این کشور است و کافی این مهم را با سیر حوادث ۸ دهه گذشته در ایران مقایسه کنیم. در طول این سالها رضا شاه از کشور به تبعید در جزیره موریس رفته، پسر جوانش در سالهای ملتهب دهه ۱۳۲۰ جانشین وی شده، یک کودتا بر علیه دولت ملی دکتر مصدق به ثمر نشسته، انقلاب اسلامی در سال ۵۷ طومار سلطنت پهلوی را در هم پچیده و به فاصله اندکی از این تحول مهم و بنیادین جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق آغاز شده است.
با توجه به این نکات اکنون پس از مرگ ملک عبدالله و رسیدن ملک سلمان بیمار به سلطنت، عربستان در یک پیچ سهمناک داخلی قرار گرفته و تا حدود زیادی منازعات قدرت داخلی و پیوند خوردن بحرانهای منطقهای بر ثبات داخلی این کشور تاثیر گذار بوده است. در همین راستاست که میتوان علت سرعت تحولات و تصمیمگیریهای عجولانه در عربستان و همچنین اتخاذ یک سیاست خارجی تهاجمی علیه ایران در منطقه را بر خلاف عرف و سنت چندین ساله خاندان سعودی فهم کرد.
عربستان و سیاست تهاجمی علیه ایران
در خصوص نحوه کنش و بازیگری عربستان در بعد خارجی نیز چند نکته مهم وجود دارد که شاید زیربنای آن معطوف به مساله ثبات داخلی در این کشور باشد. یکی از اصول و ابزارها حاکمان در طول تاریخ استفاده از عامل خارجی برای مهار مخاطرات داخلی است. این امر در دنیای نوین امروز نیز با بازتعریفی در جزئیات همچنان به کار خود ادامه داده و مربوط به کشور پیشرفته یا جهان سومی هم نیست. تغییر پوسته لایههای اجتماعی عربستان، همراه با تحولات سیاسی منطقه که بر ثبات ۸۰ ساله رژیم حاکم تاثیری انکار ناپذیر داشته است، موجب شده تا حاکمان سعودی از همین کارت به خصوص در شرایط بحرانی منطقه برای مهار چالشهای داخلی استفاده کنند. بنابراین بهترین گزینه برای حاکمان سعودی در ابتدای کار ایران است و به مرور یمن، قطر و سایر گزینهها نیز میتواند برای زمان خریدن و مدیریت چالشها مورد استفاده قرار بگیرد.
از سوی دیگر یکی دیگر از دلایل اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی سعودیها علیه ایران میتواند به تغییر و تحولات کلان نظام بینالملل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مربوط شود. پس از فروپاشی شوروی و پایان یافتن جنگ سرد نظم دو قطبی حاکم بر نظام جهانی جای خود را به نظمی سلسلهمراتبی با قدرت هژمون آمریکا داد. در همین راستا ادامه سیاستهای گذشته برای آمریکا بسیار هزینهبردار و عملاً غیر ممکن بود. چرا که علاوه بر متحدین سابق بلوک غرب، اکنون کشورهای زیادی از بلوک شرق نیز خواستار اتحاد با این قدرت هژمون بودند و مدیریت و ادامه این امر برای آمریکا میتوانست به اتلاف منابع، زمان و حتی شکنندگی منجر شود. به همین واسطه ایالات متحده آمریکا با اتخاذ راهبردی مبنی بر قدرت دادن به بازیگران متوسط، دست متحدین خود را در مناطق حیاتی جهان برای اعمال نظر و بازیگری در محیط خودشان باز گذاشت.
این مساله سنگ بنای تعارض منافع میان ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقهای بود؛ دو قدرتی که یکی متحد استراتژیک آمریکا و دیگری دشمن سیاستهای آمریکا در خاورمیانه محسوب میشوند. این زخم کهنه در روابط میان دو کشور هر چند در طول سالها به واسطه دوراندیشیهای حاکم بر مقامات دو کشور مقداری تعدیل و حتی در زمانی بسیار کمرنگ شده بود، پس از به ثمر رسیدن مذاکرات هستهای و امضای برجام به شکل حادتری سر باز کرده و عاملی برای هراس بیشترسعودیها در میان چالشهای فراوان داخلی و منطقهای شد. انزوای استراتژیک ایران به واسطه تحریمهای بینالمللی و اصولاً کنار ماندن از صحنه تحولات جهانی تمام ظرفیتهای کشورمان را به سمت رقبای منطقه و همسایگان از جمله ترکیه و عربستان سوق میدهد.
شاید این دو کشور به همراه امارات بیشترین منافع را از انزوا و محدودیت ایران در طول سالیان گذشته برده باشند، اما به ناگاه با امضای توافق هستهای و بازگشت ایران به عرصه تحولات جهانی و همچنین استقبال رهبران جهانی به خصوص اروپاییها در گسترش مراودات و همکاریها با ایران که به مسابقه آمد و شد سران اروپایی به ایران تعبیر میشود، باعث شد که ظرفیت استراتژیک ایران آزاد شده و ادامه روند پر منفعت قبلی برای این رقبا به خصوص عربستان به میزان زیادی تحت شعاع قرار بگیرد. به همین منظور است که سعودیها از هیچ گزینهای برای اعمال فشار و محدودیت بیشتر بر علیه ایران فروگذار نمیکنند و حتی در طول مذاکرات نیز شاهد همصدایی آنها با اسرائیل و جمهوریخواهان آمریکا برای سنگ اندازی در مسیر مذاکرات هستهای بودیم.
دو سال قبل در جلسهای از سفیر ایران سابق ایران در عربستان علت سفر ناگهانی سعودالفیصل به وین در بحبوحه مذاکرات هستهای و به تعویق افتادن چند روزه اعلام توافق را جویا شدم. وی توضیح داد که بنا بر اطلاعات رسیده سعود الفیصل سراسیمه به وین نزد جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا رفت و به او التماس کرد که تنها یکسال و نیم این توافق را به تعویق بیاندازید تا به تعبیر او برای همیشه از دست ایران خلاص شویم. همچنین سید عباس عراقچی نیز در نشستی واقع در خانه اندیشمندان علوم انسانی خاطرنشان میکرد که تا آنجا که خبر داریم سعودیها برای هر یک از سناتورهای آمریکا تا مبلغ ۳ میلیون دلار برای تصویب نکردن طرح توافق هستهای بودجه اختصاص داده بودند.
ثبات سلمان، نفس راحتی برای منطقه
با توضیحاتی که ذکر شده و بر پایه بیانیهای که روز گذشته ائتلاف عربی به رهبری سعودیها علیه ایران صادر کرده و به صورت ضمنی کشورمان را تهدید به اقدام متقابل کرده است، میتوان گفت که ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقهای به خوبی از مخاطرات جنگ و درگیری مستقیم آگاه هستند و میدانند که موجودیت هر دو با این اقدام به شدت تهدید میشود. از سوی دیگر هر دو نیز میدانند که همکاری و تعامل میان این دو قدرت منطقهای با وجود دیدگاههای متعارض به خصوص در شرایط ملتهب خاورمیانه تا چه حد میتواند در مدیریت بحران و رفتن منطقه به سمت ثبات و آرامش تاثیرگذار باشد.
در این میان ایران توسط وزیر خارجه و دیپلماتهای خود بارها پیامهایی مبنی بر استقبال از ایجاد گفت و گوهای سازنده داشته و از سوی مقابل عربستان بنا بر شرایط داخلی ادامه تنشها بر پایه فضای فعلی را متناسب برای خروج از وضعیت کنونی میداند. بنابراین به اعتقاد بسیاری از کارشناسان تحکیم و ثبات محمد بن سلمان با توجه به تمام تندرویهایش میتواند تا حدود زیادی از سیاست تهاجمی سعودیها کاسته و آنها را با خیال راحتتری بر سر میز تعامل و همکاریهای منطقهای بنشاند.
- 9
- 2