سیاستهای منطقهای عربستان سعودی، در مدار و افق خاصی قرار گرفته که هر بار با شکل و شگردی جدید توجه جهانیان را بهسوی خود جلب میکند. گذشته از ماهیت حکومت پادشاهی آلسعود و تمام ایرادات و اشکالاتی که بر تصمیمات و رفتارهای این خاندان وارد است، نمیتوان منکر این قضیه شد که عربستان بهطور جد و با عزم راسخ، قدم در راه آن نهاده که به یک قدرت منطقهای اثرگذار تبدیل شود.
قدرتی که براساس شاخصهها و اهداف سند مهم ۲۰۳۰ میلادی، قرار است به قطب مهمی در توسعه و اقتصاد منطقه تبدیل شود و شواهد نشان میدهد این اهداف و مسیر رسیدن به آنها، بلندپروازانه است، اما محال و ناممکن نیست و ابزارها و امکانات زیادی در اختیار تیم ولیعهد جوان و حریصی قرار دارد که تمام رویای سند ۲۰۳۰ به شخص او تعلق دارد؛ بنابراین عجیب نیست اگر برخی رفتارهای نمایشی، تندرویها و شوهای پرخرج ریاض، معادلات منطقه را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارتی دیگر، گرچه شاهد ویراژهای خطرناک و نمایشی و تصمیمات و اقدامات گل درشت این تیم هستیم، اما در هر حال، عربستان سعودی در فاز جدیدی پیش میرود که عباراتی همچون تحول و زایش، برای توصیف آن، اغراقآمیز نیست.
حال اگر این خاندان و ویژگیهای خاص ماهیتی حکومت آلسعود، ظرفیت این را ندارد که تمام اهداف ۲۰۳۰ را محقق کند، این بحث دیگری است. آنچه اهمیت دارد، این است که در معادلات منطقه پرتنش خاورمیانه، عربستان بهدنبال سهم بیشتر و نفوذ عمیقتری است و بعید نیست که رسیدن به این سهم کلان، هزینههایی به بار بیاورد که بخشی از آنها خارج از پیشبینیهای مرسوم و معقول باشد.
از یمن تا قطر و لبنان
نگارنده پیشتر نیز در برخی یادداشتها و مصاحبههای خود بر این موضوع تأکید کرده ضیافت یمامه و رقص شمشیر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در ریاض و قراردادهای چند صد میلیارد دلاری آمریکا و عربستان، نقطه عطفی در مسیر تصمیمات و اقدامات سیاسی عربستان بود و نمیتوان از این به بعد، عربستان سعودی دوران اوباما را با عربستان دوران ترامپ مقایسه کرد چرا که ولیعهد جوان، استفاده از ابزار مهمی به نام دیپلماسی پول را برای تحقق اهداف خود در اولویت قرارداده و امروزه شاهد آن هستیم که جز ایران، کشور اسلامی دیگری نداریم که کوچکترین انتقادی از مسیر سیاسی عربستان سعودی داشته باشد.
از اندونزی و مالزی گرفته تا ترکیه و افغانستان و پاکستان، همه با درجات و حد و حدودی تقریبا به هم نزدیک، از قدرت گرفتن عربستان راضی به نظر میرسند و ندای اعتراضی هم به گوش نمیرسد چرا که حکومت آل سعود عزم خود را جزم کرده تا برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای نهتنها با آمریکا و روسیه، بلکه با کشورهای اسلامی منطقه هم روابط خوب و حسنهای داشته باشد و به شکلی، همه را راضی نگه دارد.
محمد بن سلمان در این مسیر، حمله به یمن را بهعنوان یک حوزه رقابتی جدی با ایران در دستور کار قرار داد و نهتنها سازمان ملل متحد، بلکه کشورهای اسلامی نیز، در برابر حملات بیرحمانه ریاض به غیرنظامیان یمن، فریاد اعتراضشان بلند نشد و کار به جایی رسید که یکی از همسایگان مهم ایران به نام ترکیه، برای حمایت از عربستان در یمن، اعلام آمادگی کرد! پس از واقعه یمن، در بحران قطر نیز، جدیترین مخالف عربستان، باز هم ایران بود و ترکیه و کویت، تنها حاضر شدند در حد میانجیگری وارد میدان شوند و رجب طیب اردوغان رئیسجمهوری ترکیه، بارها از ملک سلمان خواست تا با ایفای نقش بزرگمنشانه و برادر ارشد، دست از تحریم قطر بردارد!
همه این مصادیق نشان میدهند عربستان پیش از آغاز تمام این اقدامات، دیپلماسی منطقهای خود را تقویت کرده و با کشورهای مسلمان بهگونهای وارد معامله شده که همه را نمکگیر کند و بازی به شکلی مدیریت شود که در تصویر نهایی و در برآیند کلی آن، چنین به نظر برسد که حتی دوستان ایران نیز، حاضر نیستند از عربستان انتقاد کنند چه برسد به آنکه از عربستان جدا شده و در کنار ایران قرار بگیرند.
درک اهمیت مسئله حریری
موضوع فضاسازی و فراهم آوردن مقدمات کلید زدن بحران در لبنان، در حالی برجسته شده که هنوز هم بسیاری از رسانههای طیفهای خاص در ایران، با اتکا به منابع ناشناس و غیررسمی، از سناریویی به نام احتمال بازداشت شدن سعد حریری و وادار کردن او به اعلام استعفا از پست نخستوزیری لبنان دفاع میکنند.
این دسته از تحلیلگران، حاضر نیستند به هیچ احتمال و سناریوی دیگری بیندیشند و باور کنند کینه و خشم سعد حریری از حزبالله لبنان، در قد و قوارهای است که برای ایستادن در برابر حزبالله و ایران، به او انگیزه کافی بخشیده و محمد بن سلمان، او را قانع کرده که چنین سناریویی، بهترین راه برای آسیب زدن به تصویری است که از نفوذ منطقهای ایران، ترسیم شده است.
عربستان در این مسیر، با دستگاههای رسانهای خود، به گفتمان دفاع ایران از طرح هلال شیعی دامن میزند و جالب اینجاست که شمار سیاستمداران، تحلیلگران و رسانههای داخلی ما که در این مسیر، ناخواسته و بهطور غیرمستقیم، ریاض را یاری میدهند، اندک نیست! نمونه بارز آن طرح ضرورت حمله به دوبی است که بدون شک به شکل جدی به اعتبار ایران لطمه میزند و گرا به دست همان جریاناتی میدهد که معتقدند به موازات تلاش برای ضربهزدن به رفقا و مؤتلفان محدود ایران، میتوان باز هم روی همان اذهان و قلوبی سرمایهگذاری کرد که آتش در کنسولگری و سفارت عربستان در مشهد و تهران انداختند و کاری کردند که عربستان، مظلوم و محق جلوه داده شود.
بدون شک، آینده یمن و مسیر جنگ و تنش بین یمن و عربستان، قابلیت آن را دارد که در فاز نهایی خود، نه در اتمسفر دینی و مذهبی، بلکه در فضای عربی حل و فصل شود و بدیهی است که در آن فضا، ریاض از کارتها و ابزارهای مؤثرتری برخوردار است.
پس دفاع از ایدههای عجیبی همچون حمله یمنیهای طرفدار ایران به کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، مطلقا به نفع ایران نیست چراکه اساس حوثیها و انصارالله یمن، حتی برای ادامه مبارزه در خاک خود هم، با مشکلات و دشواریهای فراوانی درگیرند و اصرار بر ایدههای تحریکآمیز میتواند به قیمت فتنهگر جلوه داده شدن انصارالله یمن و ریسک از یاد رفتن هزاران شهروند یمنی محرومی باشد که یا در بمباران هوایی عربستان یا در وبا و گرسنگی، جان خود را از دست میدهند.
بدون تردید، ایران برای دفاع از منافع و مصالح خود، امکانات و فضای جغرافیایی و سیاسی مهمی را در دست دارد و حتی در شرایطی که با مشکلات اقتصادی بزرگ روبهرو شده، باز هم قدرتمندتر از آن است که بخواهد در دام سناریوهای تحریککننده ریاض بیفتد.
محمد بن سلمان، برای رسیدن به رؤیاهایش، راه درازی پیشرو دارد و تنش و اختلاف بین تهران و ریاض، هر اندازه که پیچیده باشد، باز هم بنبست لاینحل و کلاف سردرگم نیست و اتفاقا در فضای رسانهای و تبلیغی منطقه، تصویری از یک ایران قدرتمند که هوشیارانه بر صحنه نظارت میکند و برای تصمیمگیری و اقدام از آرامش و اعتماد و قدرت برخوردار است، بسیار سهمگینتر از ایرانی است که بخواهد برای تضعیف عربستان، صرفا به توان موشکی محدود انصارالله امید ببندد.
فضای هیجانی و ناآرام عربستان بالاخره دیر یا زود به تعادل و ثبات میرسد و تعداد غلطهای دیکته و انشای پرنسس محمد، در معرض دید همگان خواهد بود. شرط عقل آن است که با آرامشی حکیمانه و رصدی هوشیارانه، همه ابعاد را نظاره کرد و اجازه داد تصمیمگیران اصلی این حوزه، کار خود را با صرف هزینههای کمتر، انجام دهند. باید این واقعیت را بپذیریم که گذشته از تمام بلوفها و تهدیداتی که از سوی سران ریاض صورت گرفته، جمعبندی مشهودی در مورد تصمیم جنگ با ایران در ذهن آنان شکل نگرفته و از هر سو که حساب کنی، انتظار میرود آرامش و خونسردی ایران بیشتر باشد و سناریوهای حساس عربستان در مورد لبنان و منطقه، با هوش و نگرشی فراتر از فرض استعفای اجباری، تحلیل شوند.
- 9
- 6