عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ميگويد «عربستان با همدستشدن با مخالفان ايران در اتهامسازي نسبت به اين کشور، از لحاظ راهبردي به آمريكا کمک ميکند؛ تا با اين فعاليت حمايت بيشتري از سوي آمريكا به دست آورد». حشمتالله فلاحتپيشه در گفتوگو با شرق، سياستهاي فعلي سعودي در قبال ايران را بررسي كرد.
فضاي فعلي روابط ديپلماتيک ايران و عربستان، همراه با تنش و درگيريهاي بينالملل است. به نظر شما چرا در چند سال اخير و در شرايط کنوني اين روابط رو به تيرگي گذاشته است؟
به نظر من سياستهايي که عربستان در قبال ايران در پيش گرفته، سياست انفعالي است. عربستان در فضاي فعلي در شرايطي قرار گرفته است که از خيزشهاي مردمي منطقه و شرايط سوريه و عراق و محو تدريجي داعش بهشدت احساس نگراني ميكند. در سالهاي اخير عربستان شاهد عاقبت و سرنوشت حکومتهاي زينالعابدين بنعلي در تونس، معمر قذافي در ليبي و حسني مبارک در مصر بوده است و با آنچه پيشروي جنگ يمن متصور است، مطمئنا علاوه بر نگراني، ترس و واهمه نيز حکومت اين کشور را دربر گرفته است.
از سوي ديگر عکسالعمل و رفتار آمريكاييها در برابر تحولات در دوران اوباما موجب شد عربستان به اين نتيجه برسد که نميتواند روي ياري و حمايت آمريكا حساب چنداني باز کند. به طور کلي عربستان در موج بيداري انقلابي ايجادشده در منطقه به دليل اجازه ورود دادن به زينالعابدين بن علي به کشور و سپس
عبد ربه منصور هادي و حالا سعد حريري به مرکز اصلي ضد انقلاب و تحرکات دموكراتيك تبديل شده است؛ در نتيجه گسترش اين موج، نهتنها به نفع عربستان نيست بلکه شکست هر دولت و حکومت فعلي اين کشورها عاملي بر تضعيف موقعيت اين کشور در سطح منطقه است. در اين شرايط و به همين دليل سياست عربستان در قبال کشورهاي ديگر و سياست خارجهاش کاملا انفعالي شده است.
بيانات شما در زمينه سياست کلي عربستان صحيح است؛ اما ما شاهد آن هستيم که مواضع عربستان بيشتر در مخالفت با ايران و سياستهاي خارجي ايران است. علت اين مسئله و تشديد تنش ميان ايران و عربستان چيست؟
با افزايش تحرکات در دو منطقه يمن و بحرين که مرز مشترک با عربستان دارد، اوضاع اين کشور وخيمتر شده است و بيم تأثير تحولات بر مردم عربستان بهوضوح به چشم ميآيد. سياست انفعالي اين کشور به نحوي است که ميخواهد سياست خود را در طرح خاورميانه بزرگ و بازي با اعضاي اين طرح و فعاليتهاي مرتبط با آن بگنجاند. در اين طرح آمريكاييها توانستند دو خواسته دموکراسيخواهي و راهبردي را در کنار هم قرار دهند؛ اول اينکه شما ميبينيد آمريكا اعلام ميکند به دنبال دفاع از متحدان عرب خود در منطقه است و از سوي ديگر محور راهبردهاي خود را در منطقه اسرائيل ميداند.
حال نقش عربستان در اينجا مطرح ميشود که عربستان با کشاندن مسير تحولات و درگيريها به سمت ايران، زدن اتهامات تازه به ايران يا به عبارتي همدستشدن با مخالفان ايران در اتهامسازي نسبت به اين کشور، از لحاظ راهبردي به آمريكا کمک ميکند و با اين فعاليت حمايت بيشتري از سوي آمريكا به دست ميآورد و موج تحرکات ضد اسرائيل را کاهش ميدهد. حتي عربستان با اين ديدگاه دست به اتهامسازي ميزند که نهتنها اين امواج را منحرف کند بلکه اميدوار است مانع و سدي در تشکيل آن شود. البته اين را هم بايد در نظر بگيريم که شايد هم علت اصلي اين رفتار آن است که عربستان اميدوار است با اين شرايط مانعي بر سر راه انتقال افکار و موج انقلابي ايجادشده در منطقه به درون مرزهاي خود ايجاد کند.
عربستان از ماجراي ادعاي ترور سفير وقت خود در آمريكا يعني عادل الجبير و دخالت ايران در اين مسئله، بدون هيچ سندي به ابراز عقايد ضدايراني ميپردازد. ماجراي كشتهشدن ايرانيان در حج دو سال گذشته هم از جمله موارد اختلافي بود و حالا به مسائل منطقهاي هم كشيده شده است. اين روند تا كجا ادامه خواهد داشت؟
تا اينجاي بحث و اين توضيحات درباره علت دور سياست انفعالي عربستان است اما براي دليل نزديک آن هم همانطور که بيان کرديد بايد به آغاز موسم حج اشاره کرد. عربستان در دوران روابطش با ايران به اين نتيجه رسيده است که ايرانيان از هر فرصتي براي افشاي ماهيت حكومت سعودي استفاده ميكنند. رفتن حجاج ايراني باعث ميشود گوش شنواي بيشتري براي شعارهاي برائت از مشرکين در اختيار حجاج ايراني باشد و فضاي فعلي منطقه، موقعيت مطلوبي براي اين شعارهاست. شعارهايي که تا چنديپيش ايرانيان مظلومانه فرياد ميزدند؛ در حال حاضر در جهان عرب بهخصوص ميان عراقيها، فلسطينيها، لبنانيها و اخيرا مصريها، ليبياييها، تونسيها، بحرينيها، يمنيها و حتي خود عربستانيها، شنوندگان و طرفداران بسياري دارد. البته اين زمان براي مردم عربستان نيز بسيار حائز اهميت است. با توجه به تحولات دروني هيئت حاكمه سعودي، ممكن است سير تحولات، كاملا متفاوت شود.
اتهامزنيهاي اخير ترامپ به ايران و به تبع آن پيگيري از سوي عربستان چه علل و عواملي دارد؟
تا اينجا به بحث کلي مسئله پرداخته شد. حال به صورت جزئي به اين مسئله نگاهي مياندازيم. بايد توجه داشت مطرحشدن اين سناريو از سوي آمريكا و عربستان بسيار مشکوک است؛ البته اينگونه وقايع در گذشته نيز مسبوق به سابقه بوده است با اين وجود از خطرناکي اين اتهام نميکاهد. از گذشته تا زمان فعلي بسيار شاهد آن هستيم که آمريكاييها و عربستانيها در قالب فعاليتهاي اطلاعاتي ضربات شديدي به منطقه خاورميانه وارد کردهاند؛ آخرين و يکي از مهمترين اين فعاليتها، پس از واقعه ١١ سپتامبر و حضور آمريكا در منطقه بود، مسئلهاي که زواياي گوناگون آن تاکنون مشخص نشده و حتي نقش سفير وقت عربستان در آمريكا، شاهزاده بندر بنسلطان، هنوز در آن و ديگر وقايع تروريستي در هالهاي از ابهام باقي مانده است.
در اين پرونده حتي ابعاد و ميزان همکاري سفارت عربستان با دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا هنوز شناسايي نشده است و از همه مهمتر انحراف اين واقعه و هدفگيري به سوي افغانستان و عراقي که در اين مسائل چندان دست نداشتهاند و نقش عربستان در آن بهوضوح بيشتر بوده است. اما در پس اين حادثه شاهديم آمريكا ابتدا به افغانستان و سپس به عراق به قصد انتقامگيري حمله ميکند. علت و عواملش هم سؤالي است که تاکنون جواب قانعکنندهاي برايش مطرح نشده است و اگر ما به آن پاسخ دهيم، مطمئنا جايگاه عربستان و علل و عوامل رفتار او را ميتوانيم بهوضوح مشخص کنيم.
بر اساس سخن شما عربستان به خاطر آمريكا به اين سرعت موضع ضدايراني ميگيرد. اما ما در گذشته و در مسئله پرونده هستهاي هم با چنين موضع صريحي از سوي عربستان مواجه شديم. علت آن چه بوده است؟
عربستان در تنگناي فضاي فعلي در هر فرصتي که به دست ميآورد در تلاش است مسير تحولات را به گونهاي منحرف کند که مطابق با سياستهاي آمريكا باشد تا به عنوان سکوي مورد اعتماد آمريكا، از حمايت اين قدرت بهرهمند شود. در مسئله انرژي هستهاي ايران هم دقيقا موضعگيري عربستان به همين شکل بود و ميخواهد آمريكا را به هر قيمت شده براي خود حفظ کند پس همگام و همراستا با سياست آمريكا موضعگيري ميکند.
به نظر شما اتهام حمايت ايران از گروههاي تروريستي در منطقه، چقدر قابليت پيگيري از سوي مجامع جهاني را دارد؟
بهوضوح معلوم است ايران بيش از کشورهاي ديگر قرباني در اينگونه حوادث داده است. از سوي ديگر تاکنون هيچ سند معتبري از سوي مجامع گوناگون بينالمللي دال بر دخالت ايران در وقايع تروريستي جهان مطرح نشده است. اينگونه اتهامزنيها و پروندهسازيها در گذشته هم عليه ايران صورت گرفته است، اما تاکنون هيچکدام قادر نبوده اتهام ايران را ثابت کند و حتي براي ايران به عنوان يک پرونده قابل قبول مطرح شود. ادعاهاي اخير هم به نظر من بسيار مضحک بوده است.
مطرحشدن اين مسئله تا چه ميزان بر روابط ايران و عربستان تأثير ميگذارد و آيا تغييري در اين روابط حاصل ميشود؟
روابط ايران و عربستان مدت زيادي است که به صورت کجدارومريز پيش ميرود و مطمئنا در شرايط فعلي هم به همين نحو ادامه دارد؛ تا زماني که عربستانيها خود را تابعي از راهبردهاي آمريكاييها در منطقه ميدانند و با اين نوع سياست با ايران برخورد ميکنند، فضا به همين شکل باقي ميماند. نوسانات موجود در اين رابطه بيشتر از سوي خود عربستان است.
کشور ايران هم به دليل مقتضيات جهان اسلام است که اين رابطه، با اين شرايط را حفظ کرده و همواره در تلاش است که رابطه مبتني بر لجاجت در ميان اين دو کشور حاکم نشود، ولي بر خلاف ايران، عربستان مقتضيات جهان اسلام را نهتنها درک نميکند؛ بلکه تمام وقايع فعلي را تهديدي براي خود ميداند و بههميندليل سعي ميکند مانع برقراري روابط حسنه و طبيعي ميان کشورهاي مسلمان يا کشورهايي که به خيزش مردمي کشيده شدهاند، شود. با اين حال، ما دليلي براي تضعيف روابط نداريم و به نظر من در شرايط فعلي با سياست انفعاليای که عربستان در فضاي بينالملل در پيش گرفته، شرايط حتي به ضرر مردم خود عربستان است.
سالار سپيدجامه
- 14
- 5