چند روز از پایان فرصت کنگره برای پاسخ به درخواست اصلاح برجام از سوی ترامپ گذشته است و اقدامی از سوی قانونگذاران امریکایی برای تغییر یا افزودن مفادی به آن صورت نگرفته است. وقوف دولتمردان امریکایی از بی میلی جریانهای داخلی کشورشان برای نقض برجام کافی بود تا آنها به سمت و سوی نمایش تازهای درباره برنامه موشکی ایران حرکت کنند. چنانکه نیکی هیلی، نماینده امریکا در سازمان ملل با رونمایی از بقایای موشکی که از سوی یمن به ریاض پرتاب شده بود کوشید تا ایران را به بحرانسازی خودخواسته سعودیها علیه یمن مرتبط کند. نمایشی که با اقبالی از سوی شرکای اروپایی امریکا روبهرو نشد. برای بررسی بیشتر تأثیر و تأثر این رویکرد امریکا با دیاکو حسینی، کارشناس ارشد مسائل استراتژیک گفتوگو کردیم.
دولتمردان امریکایی با طرح ادعای مرتبط بودن ایران با موشکهای پرتاب شده از یمن به ریاض، فاز جدیدی از سناریوی تقابلجویانه علیه ایران را گشودهاند. ادعایی که البته شرکای اروپایی امریکا واکنشی به آن نشان ندادند. ارزیابی شما از این اقدام چیست؟ واشنگتن چه هدفی دنبال میکند؟
مسئولان دولت امریکا در این مقطع و پس از آنکه ازساقط کردن برجام ناتوان ماندند، بخش عمدهای از فشارها را علیه برنامه موشکی ایران که تحت عنوان خطر منطقهای مطرح میشود، دنبال میکنند. اعمال این فشار از دو جهت مصرف دارد؛
مصرف اولیه، آن است که جبران کننده ناکامی امریکا و دولت ترامپ در ساقط کردن برجام است و تا اندازهای میتواند این شکست را برای دولت ترامپ جبران کند. در وجه دوم آنچه نفوذ منطقهای ایران و برنامههای موشکی ایران نامیده میشود از آنجایی که کمابیش مورد اتفاق کشورهای مختلف جهان به طور خاص کشورهای غربی قرار دارد، میتواند کمککننده این باشد که امریکای ترامپ و شرکای اروپایی این کشور یک بار دیگر در دوره جدید به هم نزدیک شوند. متأسفانه این مسأله یعنی برنامه منطقهای ایران و نفوذ منطقهای آن این ظرفیت را دارد شکاف موجود بین اروپا و امریکا را تا اندازهای ترمیم کند و البته کاملاً به این بستگی دارد چطور بتوانیم از رسیدن این قدرتها به اجماع تازه علیه ایران جلوگیری کنیم.
یعنی اروپاییها بالاتفاق در مخالفت با نفوذ منطقهای ایران، با امریکاییها اشتراک نظر دارند؟
بله کشورهای مهم اروپا و طرف توافق هستهای از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان در ارتباط با اینکه نفوذ منطقهای ایران مخرب است کمابیش اجماع دارند و موضعگیری کردهاند. مسأله اصلی آنها با امریکا در این است که چطور باید با این نفوذ مقابله شود. بنابراین اختلاف نظر موجود بین امریکا و اروپا تا امروز نحوه مقابله بوده نه مخرب بودن اصل این نفوذ.
مخالفت اروپاییها نسبت به نحوه مواجهه امریکا با برنامههای موشکی ایران تا چه اندازه است؟ به نظر میرسد که آنها به اندازه امریکا در تقابل با برنامه موشکی ایران مصمم نیستند.
یک بخشی از تردید اروپا برای مقابله سخت با برنامه موشکی ایران از این مسأله نشأت میگیرد که آنها از اینکه هر نوع فشار و واکنشی به برنامههای موشکی ایران به نقض برجام بینجامد، احساس ترس میکنند. نکته بعدی این است که اروپاییها از این روند که همراهی بیش از حدشان با امریکا در ارتباط با برنامه موشکی ایران، اروپا را یک بار دیگر زیر سایه امریکا قرار دهد، پرهیز میکنند. چنین ترسی برای اروپا کاملاً مشروع است بویژه اینکه آنها از نوع رفتار ترامپ و زیادهرویهایی هم که ممکن است از سوی او صورت بگیرد نگران هستند. به نظرم این دو مانع اصلی است که تا امروز اروپا را در همراهی کامل با امریکا در زمینه برنامه موشکی ایران مردد و سرعتش را کند کرده است و نهایتاً ممکن است مانع از اجرای پروژه امنیتیسازی برنامه موشکی ایران شود.
یعنی چنانچه پروژه امنیتیسازی برنامه موشکی ایران که امریکا در حال اجرای آن است، به نقض فاحش برجام بینجامد، اروپا حاضر است برای حفظ آن، تلاش واشنگتن را پیرامون اجماعسازی علیه ایران ناکام بگذارد؟
آنچه اروپاییها به آن بها میدهند خود برجام نیست بلکه آنچه اهمیت دارد، حفاظت از حقوق بینالملل و قانونمند بودن روابط بینالمللی است. نگرانی اصلی آنها این است که رفتارهای ترامپ و استفاده از زور در حل اختلافات نهایتاً نقش اروپا را در سطح جهانی به حاشیه ببرد. اینک برجام به سمبلی در روابط بینالملل تبدیل شده است. بنابراین، این موضوع برای اروپا بسیار حائز اهمیت است که توافق هستهای باقی بماند و در دوره دولت آقای ترامپ از بین نرود.
وقتی آنها میگویند برجام یک اولویت امنیتی برای آنهاست فقط منظورشان این نیست که برجام توانسته ایران را از ساخت تسلیحات هستهای دور و جهان را امنتر کند منظورشان تا حدی این هم هست که برجام نشان دهنده قانونمندی در روابط بینالملل است و اگر از بین برود از نظر اروپا که تنها این موضوع از دیپلماسی بینالمللی و قانونمندی برایش باقی مانده، جهان به مراتب نا امنتر خواهد خواهد بود و جهان را به یک جهان چندقطبی و احیاناً تک قطبی به رهبری امریکا تبدیل خواهد کرد.
سوای همراه نشدن اروپاییها با این پروژه چه عوامل دیگری میتواند به مانعی برای تحقق یافتن اهداف ترامپ علیه ایران در منطقه شود؟
به نظر من ارتباط ایران با اروپا نقش تعیین کنندهای در شکلگیری یا عدم شکلگیری اجماع علیه ایران دارد. اگر ایران بتواند با اروپا ارتباطات خود را گسترش دهد و دیپلماسیای را به منظور متقاعد کردن اروپا برای صلحآمیز بودن و دفاعی بودن برنامه موشکی ایران پیش ببرد تا اندازه زیادی میتواند انگیزه آنها را از ملحق شدن به امریکا دور کند. نکته دیگر آنکه مسأله اصلی اروپا و امریکاییها تا اندازهای برمیگردد به تشویقها و ترغیبهایی که درون منطقه ما بین برخی از کشورهای همسایه انجام میگیرد.
بنابراین اگر ایران بتواند روابط خود را به نحوی با کشورهایی که با آن در یک تقابل خصومت آمیز قرار دارند، اصلاح کند و بر ادامه گفتوگوهایی تأکید کند که در خلال آن به این کشورها نسبت به ماهیت دفاعی بودن برنامههای موشکی اش اطمینان دهد، این مسأله به کاهش فشار از اروپا برای ملحق شدن به این پروژه کمک خواهد کرد. در نتیجه فکر میکنم خیلی لازم است ما دو بال دیپلماسی اروپایی و دیپلماسی منطقهای را همزمان پیش ببریم. این مسأله در شرایطی که ارتباط ایران با دولت امریکا تقریباً قطع است و احتمال هیچ مذاکره ای نیست و امیدی هم به مذاکره نیست ضروری است.
پیگیری این دو بال دیپلماسی در وجه نخست، مستلزم وحدت نظر گروهها و جریانها در صحنه سیاست داخلی ایران است که این وحدت میتواند به صورت پشتوانه دستگاه سیاست خارجی ایران باشد اما در شرایط کنونی که دیپلماسی مسالمت جویانه ایران با اروپا جریان دارد، برخی در داخل کشور رابطه با اروپا را زیر سؤال میبرند.
معتقدم نظام مجموعاً به این جمعبندی رسیده که ایران باید باید با اتحادیه اروپا کار کند آن هم به این دلیل که رویکرد اروپای امروز با اروپای ۱۰ الی ۱۵ سال گذشته متفاوت است و خط مشی کاملاً جداگانهای را از امریکا دنبال میکند.
این مسیر کلی نظام است و اقدامات دولت هم در این مسیر پیش میرود. البته به این معنا نیست که ما روابطمان با اتحادیه اروپا را فارغ از اختلاف در نظر بگیریم اما از طرف دیگر ارتباط مستمر و سازنده ایران و اروپا میتواند این پیامد را داشته باشد که اروپا به عنوان یک بازیگر تعیین کننده مانع از محقق کردن ایدههای امریکا علیه ایران باشد. لذا برخی مخالفتهای داخلی در حالی که بر تصمیم نظام تأثیری ندارد، میتواند پیام متفاوتی را به دنیای امروز که اینک علیه ترامپ برخاسته است، ارسال کند. کسانی که چنین حملاتی را علیه مراودات ایران و غرب انجام میدهند، باید توجه کنند
منافع ملی کشورمان در شرایط امروز کاملاً به این امر وابسته است و پیوند خورده که ایران بخشی از جامعه بینالمللی و همصدا با آن علیه ترامپ باشد. امروز مخالفت با ترامپ فقط کار ایران نیست بلکه این مخالفت به یک پروژه بینالمللی تبدیل شده است پروژهای که طی آن نظم جهانی در برابر بی نظمی و هرج و مرج و یکجانبهگرایی امریکا برخاسته است. ایران، امروز بخشی از این کمپین بزرگ است .در نتیجه معتقدم یک فرصت تاریخی برای کشورمان فراهم شده که خود را به عنوان بخشی از جامعه بینالمللی و نه عضوی سرکش معرفی کند. حفظ ادامه این روند برای اعتماد جامعه بینالملل به ایران ضروری است.
در چنین شرایطی راه انداختن موج مخالفت با دولت از جمله ناامید ساختن حامیان روحانی از عملکرد آن میتواند به تضعیف بازتاب رویکرد ایران در عرصه سیاست خارجی بینجامد؟
این مسأله دو وجه دارد. وجه اول این است که رأی دهندگان ایرانی این حق طبیعی را دارند که نسبت به عملکرد و اقدامات رئیس جمهوری منتخب خود اعتراض کنند و حتی ابراز پیشمانی کنند این پروسه دموکراتیک است و من فکر میکنم آقای رئیس جمهوری، خود نیز به این موضوع واقف است که این اعتراض در همه جای دنیا امری رایج است. در وجه دوم ابراز مخالفت یا تبلیغ مخالفت یا پشیمانی از انتخاب یک موتور محرکه سیاسی دارد که از طرف مخالفان آقای روحانی تغذیه میشود.
این مسأله فارغ از پروسه عادی دموکراتیک صورت میگیرد معتقدم کسانی که چنین کاری میکنند، در عین حال که از این حق برخوردارند که به عنوان اپوزیسیون از رئیس جمهوری انتقاد کنند، در عین حال باید در نظر گیرند که اینک در شرایطی هستیم که وجود اجماع داخلی و همبستگی برای پیشبرد اهداف کشور با بهرهگیری از دیپلماسی موفقیت آمیز ایران کاملاً ضروری است. بنابراین در وضعیتی نیستیم که گروههای داخلی منافع سیاسی و حزبی خود را به منافع ملی ترجیح دهند زیرا چنین اقداماتی در این وجه حتماً آسیبهای جدی به کشور وارد خواهد کرد.
- 13
- 5