«بهبود روابط بین ایران و عربستان به نفع کل منطقه است.» این تحلیل جمیله کدیور از شرایط رابطه این دو کشور است. اوجگیری تنش بین جمهوریاسلامی ایران و عربستانسعودی آن هم در شرایطی که رابطه این دو قدرت برای خاورمیانه از اهمیت بالایی برخوردار است، باعث شده چرایی این فضا و چگونگی برونرفت از وضعیت موجود به یکی از دغدغههای بسیاری از دلسوزان منطقه بدل شود، جمیله کدیور، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و تحلیلگر خاورمیانه درباره مسائل ایران و عربستان و شرایط فعلی منطقه و همچنین چرایی ظهور داعش و شرایط فعلی این گروه تروریستی به پرسشهای «وقایعاتفاقیه» پاسخ گفت.
ایران و عربستان در سالهای اخیر تنش زیادی را با هم تجربه میکنند. با وجود اهمیت تعامل این دو کشور برای خاورمیانه، چرا ارادهای منطقهای برای حل مسئله دو کشور مشاهده نمیشود؟
هم ایران و هم عربستان باید خودشان برای حل اختلافات پیش آمده اراده داشته باشند. دو کشور بهعنوان دو قدرت مهم منطقه باید یکدیگر را بهعنوان یک قدرت منطقه به رسمیت بشناسند. ظاهرا عربستان حاضر به قبول ایران بهعنوان یک قدرت تاثیرگذار منطقه نیست و پشتگرم به حمایت آمریکا و اسراییل بر طبل اختلاف میکوبد. از طرفی در ایران هم متاسفانه طیفی، از بهبود رابطه با عربستان ممانعت کرده و فضای تنش را تقویت و تشدید میکنند.حمله به سفارت عربستان توسط طرفداران این طیف فضای منطقه و جهان را به ضرر ایران هدایت کرد.
در شرایط فعلی، عربستان بهعنوان طرفی که بیشتر بر طبل نزاع میکوبد، سیاستهایش را تعدیل میکند، در این میان کشورهایی چون سوریه و ترکیه و... چقدر میتوانند موثر باشند؟
اولا تصور نمیکنم که ارادهای در عربستان برای تعدیل سیاستها حداقل در این مقطع زمانی موجود باشد. ثانیا، اگر کشوری هم بتواند موثر باشد، سوریه و ترکیه نیستند که در این رابطه موثر واقع شوند. ظاهرا عربستان با هماهنگی آمریکا و اسراییل برنامهریزی جدی برای مقابله با ایران دارد.
این فضا به نفع کدام کشورهای منطقه و به ضرر کدام کشورهاست؟
بهبود روابط بین ایران و عربستان به نفع کل منطقه است. تنها کشوری که از این بهبود روابط احساس خسران و ضرر میکند، اسراییل است. برای همین هم میبینیم که دست از هیچ شیطنتی برای تشدید تنش بین ایران و عربستان و سایر کشورهای عربی منطقه بر نمیدارد.
آمریکا و همپیمانانش چه کارهایی برای تداوم اختلاف در خاورمیانه انجام میدهند و تصور میکنید تحرکات آنها از چه طریقی قابل کنترل است؟
مهمترین سیاست آمریکا و اسراییل ایجاد جو ایرانهراسی از یک سو و ایجاد تفرقه و تنش در منطقه ازسویدیگر است. ایرانهراسی و فضای تفرقه بین ایران و کشورهای دیگر عربی، به اسراییل و سیاستهای اشغالگرایانهاش مجال تنفس و تحقق بلندپروازیهایش را میدهد و توجه جهان را از سیاستهای ددمنشانه خود به سمت ایران معطوف میکند.
دامن زدن به اختلافات ایران و عربستان و شیعه و سنی در چند سال اخیر مهمترین عامل تداوم اختلاف بوده است.این امر هم صرفا توسط ایران و عربستان و با اراده و تدبیر طرفین قابلحل و مدیریت است. واقعیت این است که جهان خاورمیانهای ناآرام را میخواهد و حتی داعش هم با این هدف ظهور و بروز کرد.
بنبست فعلی داعش چه تاثیری بر فضای خاورمیانه میگذارد؟
اولا توجه داشته باشید که داعش از هوا یک شبه به وجود نیامده و الان هم با شکست در میدان جنگ سوریه و عراق به یکباره به زمین نرفته! بسیاری از طرفداران داعش یا عواملی که به شکلگیری یا تقویت داعش انجامید هنوز در منطقه موجود است و نباید از کنار این موضوع به سادگی گذشت. هدف اصلی بازماندگان داعش این است که به هر طریق ممکن نشان دهند که هنوز زنده، قوی و فعال است و با دستزدن به انواع عملیات انتحاری و انغماسی در مناطق مختلف سعی خواهند کرد تا منطقه را ناامن نگه دارند. جدای از تعدادی از عناصر داعش که به کشورهای خود در اروپا و آمریکا برگشتند، مابقی ریشه در کشورهای خاورمیانه دارند و بنابراین میتوانند همچنان منشا خطر و ناامنی باشند.
سوال این است که اصولا داعش چطور ظهور کرد و چطور موفق شد نزدیک به ۵ سال فعالیتهای رادیکالیاش را با خشونت هر چه تمامتر ادامه دهد؟
عوامل متعددی به ظهور و شکلگیری داعش کمک کرده است. مهمترین عامل حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق است که نخستین جرقههای فعالیتهای سلفی تکفیری را در عراق زد. سیاستهای آمریکا در عراق و رویکرد بعثیزدایی در این مقطع منجر به بیکار شدن خیل عظیمی از بعثیها در ردههای مختلف شغلی شد. بهعلاوه، عملکرد دولت مالکی در قبال اهل سنت نیز در این روند نقش ایفا کرد.
نقش حزب بعث و افسران خبره از کار بیکار شده بعثی را نباید در قدرتگیری داعش و پیروزیهای سریع آنها کم ارزش پنداشت. عزت ابراهیم دوری، معاون صدام نقش مهمی در گردآوری نیروهای پراکنده حزب بعث داشت. شاید همکاری دو جریان به ظاهر معارض از عجایب تاریخ معاصر به نظر آید ولی وقتی هدف مشترک باشد، چنین همکاریها و همراهیهایی توجیهپذیر میشود. بسیاری از خشونتهای داعش نهفقط نشات گرفته از ایدئولوژی تکفیری داعش بلکه متاثر از روحیات بعثیهایی است که در زیر پرچم داعش فعالیت کردند.
این بعثیها در سطوح مختلف نظامی و امنیتی سالها فعالیت داشتند، برخی در جنگ عراق علیه ایران حضور داشتند و از شیوههای جنگی از اطلاع کافی برخوردار بودند. از طرف دیگر خیزش عربی در کشورهای مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا به تضعیف دولتهای مستقر انجامید. وارونه شدن این خیزشها به ضد خود از یکسو و خلأ قدرت حاصله در کشورهایی مثل سوریه، لیبی، یمن و... از دیگر سو، عملا فضا را برای قدرتگرفتن گروههای تکفیری چون داعش فراهم کرد.
موج تظاهرات مردم در سوریه و تبدیل آن به جنگ داخلی، ضعف دولت مستقر و اختلاف گروههای مخالف اسد، زمینهساز پیشرفت داعش در این کشور بود. بهعلاوه، داعش از تجربه شکستخورده بسیاری از گروههای سلفی تکفیری گذشته درسهای زیادی گرفت و براساس آن تجربیات برنامه عمل خود را تدوین کرد. مهمترین جنبه قدرت داعش که آن را از دیگر گروهها متمایز کرد و سبب استمرار حیات آن برای چند سال شد شکل دادن به ساختاری شبهدولت یا به تعبیر خودشان به خلافتی بود که رویای بسیاری از گروههای سلفی بود.
امری که تا پیش از آن بین گروههای سلفی تکفیری سابقه نداشت. خلافتی که تمام اجزای دولت به جز رسمیت بینالمللی را داشت. و به خوبی با کمک رسانههای اجتماعی که داشت به تبلیغ تفکر خود و عملکردش در سطح جهانی پرداخت. بهعلاوه، داعش بهلحاظ اقتصادی در زمره ثروتمندترین سازمانهای افراطی محسوب میشد و همین قدرت اقتصادی در کنار ابزارهای سیاسی، نظامی و رسانهای به داعش کمک کرد که بهرغم حملات کشورهای مختلف جهان که به تعبیر خودشان بیش از هشتاد کشور را شامل میشد، بتواند چندین سال مقاومت کند؛ البته پیچیدگی اوضاع خاورمیانه و حمایتهای پیدا و پنهان از داعش توسط کشورهای مختلف را در استمرار حیات داعش نباید از نظر دور داشت. همه این عوامل نقش مهمی در قدرت داعش و مقاومت در مقابل ائتلاف جهانی ضد داعش داشت.
میتوان اینطور ادعا کرد که غربستیزی دلیل اصلی تحرکات تروریستی بود؟
خیر. در وقوع تحرکات تروریستی عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانشناختی دخیل است؛ بنابراین تقلیل اعمال تروریستی داعش به یک دلیل خاص مثل غربستیزی که آن هم جای تردید دارد، عملی بهدور از دقت و واقع است. به نظرم به جای غربستیزی بهتر است از عبارت مقابله با اشغالگری استفاده شود. چون یکی از علل شکلگیری اولیه حرکتهای افراطی مثل داعش مقابله با عوامل اشغالگر خارجی بوده است.
به این نکته نیز دقت داشته باشید که شاید اغراق نباشد بگوییم به تعداد افرادی که دست به فعالیتهای تروریستی میزنند میتوان عوامل و دلیلهای متفاوت جستوجو کرد. دشمن اصلی که داعش برای خود تعریف کرده نه غرب و کشورهای غربی بهعنوان «دشمن دور»، بلکه «دشمن نزدیک» است. در درجه نخست شیعیان در عراق و سوریه و نقاط دیگر. در چارچوب فکری داعش هرکسی که تفکری غیراز تفکر داعش را دارد، مرتد و کافر و مستحق مرگ است.
بههمیندلیل هم بسیاری از گروههای اهل سنت مثل اخوانالمسلمین یا القاعده هم در دایره دشمنان داعش قرار میگیرند. در چارچوب گفتمان «العدو البعید – العدو القریب»، دشمن اصلی نه غرب و نه اسراییل، بلکه شیعیان یا به تعبیر داعش روافض هستند؛ بنابراین غربستیزی داعش قابل تردید است.
ایران با چه هدفی عزمش را برای مقابله با داعش جزم کرد؟
اگر محصولات فرهنگی یا پیام خلیفه خودخوانده و سخنگوهای داعش را در این چند سال دنبال کنید میبینید که همواره ایران و شیعه را بهعنوان دشمن اصلی خود عنوان کردهاند؛ البته با تعابیر و اصطلاحات خاصی که استفاده میکنند. به عبارتی خطر دشمن قریب (ایران و تشیع) را بزرگتر از خطر دشمن بعید یا دور (آمریکا و غرب) میدانند.ایران چه به لحاظ فکری و چه به لحاظ سیاسی و امنیتی با داعش مشکل و اختلاف بنیادی و ساختاری دارد و طبیعی است که با آن مقابله کند.
حمایت آمریکای اوباما چقدر در موقعیت به دست آمده سهم داشت؟
به نظرم سیاستهای آمریکا بعد از خیزش عربی در کشورهای مختلف بهویژه سوریه و لیبی نقش مهمی در ایجاد وضعیتی داشت که به قدرت داعش و توسعه نفوذ آن از عراق به کشورهای دیگر از جمله سوریه و لیبی و مصر و... انجامید. تضعیف دولتهای مستقر و ایجاد خلأ قدرت و حمایتهای مالی و تسلیحاتی از جمعی از معارضین با نام معارضین معتدل و خوب که در بینشان همهجور گروهی پیدا میشد و همین تنوع به اختلاف بینشان انجامید، منجر به این شد که بسیاری از تسلیحات و اموال این گروهها به دست داعش بیفتد و داعش با اموال و تسلیحاتی که به غنیمت میگرفت یا از این گروهها میخرید روزبهروز قویتر شد؛ بنابراین عملا کمکهای آمریکا بهطور غیرمستقیم از این طریق هم به داعش رسید.
یا مثلا در برخی خبرها بود که بعضی خلبانهای آمریکایی اعلام کردند با وجود اینکه میتوانستند اهداف مربوط به داعش را مورد هدف قرار دهند ولی از طرف مقامهای بالاتر اجازه حمله پیدا نکردند؛ بنابراین به جز نقشی که آمریکا در ابتدا در شکلگیری جریانهای افراطی داشت به این طریق هم به استمرار حیاتشان و پیچیدگی اوضاع منطقه کمک کرد.
ظاهرا شما قبول ندارید که کار داعش به کل تمام شده است؟
خیر. با شکست داعش در عراق و سوریه صرفا میتوان گفت خلافت یا حاکمیت خودخوانده داعش در این دو سرزمین به پایان رسیده. ولی تفکر داعش همچنان در میان جماعتی از طرفداران این گروه باقیست. بهعلاوه داعش صرفا محدود به سوریه و عراق نبوده و نیست. داعش سازمانی فراملی است که ولایتهایی در نقاط مختلف جهان از لیبی و مصر گرفته تا فیلیپین و قفقاز و خراسان (افغانستان) و... دارد و در اروپا و آمریکا هم طرفدار دارد.
به عبارتی در بسیاری از نقاط دیگر جهان هم که ولایتی تاسیس نکرده تفکر داعش در میان جمعی از اقشار مختلف جذابیت خود را دارد. بهعلاوه بخش رسانهای داعش هم به رغم اینکه از میزان فعالیتش بسیار کاسته شده ولی همچنان فعال است و با تولید فیلم و خبر و عکس و مقاله و کتاب در شبکههای اجتماعی به توزیع اندیشه و اخبار داعش در سراسر جهان میپردازد و البته رسانههای جهانی هم خریدار این اخبار و تولیدات هستند؛ بنابراین داعش همچنان زنده است و منتظر فرصت مناسب تا در مجالی دیگر و از جایی دیگر سر بیرون بیاورد.
سعید شمس
- 13
- 2