ناکامی در ایده خروج یکجانبه از توافق هستهای کافی بود تا دولتمردان امریکایی پرونده دیگری را با همکاری شرکای منطقهای خود علیه تهران باز کنند. پروندهای که طراحان آن این بار برنامههای موشکی و نقش آفرینی منطقهای ایران را هدف گرفته و میکوشند متحدان اروپایی خود را نیز برای منزوی کردن تهران متحد کنند.
این در حالی است که واشنگتن چند روز پیش در نشست شورای امنیت سازمان ملل به دلیل مخدوش کردن روند مسالمتآمیز برجام مورد عتاب شرکای اروپاییاش قرار گرفت و اتهاماتش علیه برنامههای موشکی ایران هم باعث نشد دیگر کشورها او را همراهی کنند. با رحمان قهرمانپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل استراتژیک درباره پیامد این رویکرد امریکا بر برجام و تحولات منطقه گفتوگو کردیم.
مهلتی که ترامپ برای اصلاح برجام
به کنگره داده بود به پایان رسید و به این ترتیب کاخ سفید بار دیگر مسئولیت تصمیمگیری درباره برجام را عهده دار شد. آیا ترامپبا وجود این ناکامی همچنان گزینه خروج از برجام را روی میز نگه خواهد داشت؟
شواهد و قراین حکایت از آن دارد که ترامپ در تصمیم اولیه خودش مبنی بر خروج یکجانبه از برجام به صورت جدی تجدید نظر کرده و دلیلش هم برمیگردد به مخالفتهای بینالمللی و بویژه مخالفت نزدیکترین متحد امریکا یعنی اتحادیه اروپا از یک طرف و مخالفت مشاوران و حلقه اطراف رئیس جمهور از طرف دیگر. این تغییر موضع البته دو ماه قبل هم به نوعی آغاز شده بود یعنی زمانی که ترامپ توپ برجام را در زمین کنگره انداخت، معلوم شد میخواهد به نوعی از زیر بار وعده انتخاباتی خود شانه خالی کند. یکی از امتیازات ترامپ در سیاست داخلی امریکا این است که تاکنون به وعدههایش عمل کرده است هر چند این وعدهها جنجالی بوده و خیلیها فکر میکردند او از مواضعی که در زمان تبلیغات ریاست جمهوری گرفته عقبنشینی میکند اما به نظر میرسد او به این جمعبندی رسیده که تأکید بر این شعارها و وعدهها میتواند نوعی اعتبار برای او ایجاد کند.
گزینه خروج از برجام هم صرفاً
با هدف حفظ اعتبار در دستور کارش قراردارد؟
مسأله برجام در این ماجرا کمی پیچیده شده است. ترامپ نتوانست با شتاب به وعدهای که برای خروج از برجام داده بود، عمل کند. اما هنوز از دستور کارش خارج نشده ولی به هر حال او باید طوری افکارعمومی و مخصوصاً کسانی که به او رأی دادهاند را قانع کند که در موضوع برجام کوتاه نیامده است. الآن با پایان ضربالاجل کنگره و فرصت بررسی دستور رئیسجمهور مقداری دست ترامپ بازتر شده و میتواند بگوید کنگره تصمیم نگرفت و من هم به تبع کنگره تصمیمگیری درباره برجام را به تأخیر میاندازم. حالا یکی از راههایی که به نظر میرسد ترامپ دنبال میکند تا از مخمصه فرار کند، ربط دادن برجام به فعالیتهای موشکی ایران است و اینکه این فعالیتها باعث بیثباتی در منطقه میشود. شاید بتواند از این طریق اقداماتی انجام دهد اما نکته جالب اینجاست در داخل خود امریکا نسبت به این اقدامات تحریکآمیز امریکا در قبال ایران نوعی نگرانی و نارضایتی وجود دارد و به همین دلیل به نظر میرسد که تصمیمگیری درمورد برجام باز هم برای ترامپ دشوارتر شود.
ادعای امریکا درباره برنامه موشکی ایران ناظر به دو وجه است؛ یکی بحث موشکهای بالستیک که کاخ سفید مدعی است چنانچه موشکهای ایران توانایی حمل کلاهکهای هستهای باشد منجر به نقض فاحش برجام میشود و دیگری بحث فعالیتهای منطقهای ایران که از منظر امریکا نقض کننده روح برجام است... نمایش موشکی اخیر امریکا و طرح ادعای جدید درباره نقش آفرینی منطقهای ایران برپایه کدام نگاه صورت گرفته است؟
اگر اظهارات نیکی هیلی را مبنا بگیریم نشان میدهد که امریکا از مسأله فعالیتهای موشکی ایران با برجام به سمت تأثیر فعالیتهای موشکی ایران بر بیثباتی منطقهای در حال گذار است. ترامپ از مرتبط کردن موضوع موشکهای بالستیک به برجام نتیجه روشنی نگرفت چون یک بحث فنی بود و ملموس نبود. امریکا که ادعا میکرد ایران ممکن است زمانی به توانایی ساخت کلاهکهای هستهای دست یابد، از این بحث نسبتاً فنی و انتزاعی که اثباتش خیلی سخت بود عبور کرده و بر بحث تأثیر فعالیتهای موشکی ایران بر بیثباتی منطقه متمرکز شده است.این اقدام هیلی نشاندهنده این چرخش است یعنی امریکا میخواهد بگوید که نگرانی من از فعالیتهای موشکی ایران دقیقاً به خاطر این است که این موشکها ممکن است به کشورهای منطقه ارسال شود و ایرانیها از این موشکها برای زدن اهدافی در سایر کشورها استفاده کنند. اگر دقت کنید بعد از این مانور مقداری از تأکید امریکا بر مسأله موشکی در برجام کاسته شده اما این به معنای کاهش حساسیت این کشور نسبت به فعالیتهای موشکی ایران نیست بلکه الآن دارد در یک بستر بزرگتر می گوید فعالیتهای منطقهای ایران میتواند به یک بیثباتی منطقهای منجر شود و در واقع میخواهد از این طریق همکاری خود را با عربستان برای مقابله با ایران توجیه کند.
یعنی امریکا برنامه موشکی ایران را مشابه پرونده هستهای، امنیتی می کند؟
حقوقی کردن فعالیتهای موشکی ایران قدری سختتر و دشوارتر از موضوع فعالیتهای هستهای است زیرا یک پیمان و تعهد بینالملل الزامآور درباره فعالیتهای موشکی متعارف کشورها وجود ندارد. روند فعالیتهای موشکی نامتعارف و هستهای مقوله دیگری است. اما درباره موشکهای متعارف از آنجایی که پیمان الزامآوری نداریم حق کشورهاست که برای دفاع از خودشان فعالیتهای متعارف موشکیشان را گسترش دهند. رژیم کنترل تکنولوژی موشکی هم یک رژیم چند جانبه اختیاری و داوطلبانه است و تا الآن به یک معاهده الزامآور بینالملل تبدیل نشده است لذا به لحاظ حقوق بینالملل میتوان گفت که دست امریکا نه تنها درباره ایران بلکه درباره خیلی از کشورهای دیگر بسته است و نمیتواند بگوید مثلاً کشوری فعالیتهای متعارف موشکی نداشته باشد.
نقش اروپاییها برای عقب راندن ترامپ که نتوانست تصمیم قاطعتری درباره برجام بگیرد چه اندازه بود؟
شاید فرق ترامپ و نومحافظه کاران اطراف او با نومحافظه کاران جورج بوش اول در این است که مقداری بیشتر از دولت جورج بوش اول به تحولات بینالملل، سازمانها و مناسبات بینالمللی اهمیت میدهد. اگر یادتان باشد با حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ به شکل یکجانبه و علیرغم مخالفت فرانسه و آلمان قدری از اعتبار امریکا در نهادهای بینالمللی کاسته شد و این گونه مطرح شد که امریکا به دنبال یکجانبهگرایی است.
خب این امر تبعات منفی برای گسترش امریکاستیزی داشت اما به نظر میرسد دولت ترامپ با اینکه در اصول، اعتقاد چندانی به چندجانبهگرایی و سازمانهای بینالمللی ندارد ولی حداقل مخالفت صریحی هم تا الآن با سازمانها و رویههای چندجانبهگرایانه بینالمللی نشان نداده که این هم به وضعیت خاص ترامپ در داخل امریکا برمیگردد یعنی چون وضعیت شکنندهای در امریکا دارد قاعدتاً اگر بخواهد در سیاست خارجی با رویههای چند جانبه مخالفت کند ممکن است این موقعیتش ضعیفتر هم بشود.
آیا دغدغه اروپاییها درباره برنامه موشکی ایران مشابه دغدغه امریکاست؟
نگرانیای که اروپا نسبت به برنامه هستهای ایران دارد شاید به وضعیت خاص اتحادیه اروپا بازمیگردد. واقعیت این است اتحادیه اروپایی که ما در دهه گذشته میشناختیم یعنی اتحادیهای قوی و مؤثر در مناسبات بینالمللی که حتی این احتمال وجود داشت جانشینی برای امریکا در مراودات بینالملل شود به یک اتحادیهای تبدیل شده که الآن گرفتار معضل برگزیت، بحران اقتصادی داخلی، راست افراطی و موج مهاجرت از خاورمیانه است.
لذا اتحادیه اروپا احساس میکند که اگر این سنگر را هم از دست دهد و حداقل مخالفتی را که لازم است با امریکا نداشته باشد دیگر عملاً فلسفه شکلگیریاش به شکل جدی در معرض پرسش و تهدید قرار میگیرد. مخالفت اروپا با امریکا را بیشتر از زاویه هویت و پرستیژ میتوان تحلیل کرد. این اتحادیه اینک در شرایطی است که به یک انسجام درونی و یادآوری هویت خودش نیاز دارد. شاید در چنین وضعیتی مقداری ایستادگی در برابر بلندپروازیهای دولت ترامپ بتواند آن هویت از دست رفته اروپا را قدری تقویت کند.
چنین وضعیتی در ۲۰۰۳ هم وجود داشت. یعنی با مخالفتهای رهبران اتحادیه اروپا با حمله امریکا به عراق، مقداری اعتبار اتحادیه اروپا در نظام بینالملل تقویت شد و این اتحادیه دیگر به عنوان پیروی محض و تابع امریکا شناخته نشد. شاید بشود گفت مهمترین دلیل اتحادیه اروپا برای مقابله با سیاستهای ترامپ در بحث موشکی ایران همین موضوع باشد. دلیل دیگر آنکه اتحادیه اروپا همیشه بیشتر از امریکا نگران بیثباتی در خاورمیانه است، این یک واقعیت است که امریکا کشوری جزیرهای و دور از خاورمیانه است.
آثار تنش و جنگ در خاورمیانه خیلی دیرتر به امریکا میرسد درحالیکه اتحادیه اروپا در مجاورت خاورمیانه است و تأثیر جدی بر کشورهای عضو اتحادیه اروپا داشته است. فقط مسأله اقتصادی نبوده مهاجرتها باعث گسترش راست افراطی در اروپا شده است. در آلمان، اتریش و فرانسه، راست افراطی قدرتمند است. لذا اتحادیه اروپا بیشتر از امریکا نگران این است در خاورمیانه دوباره جنگ و ناامنی اتفاق بیفتد.
خب این ایستادگی تا کجا میتواند باشد؟
نکته بسیار مهمی است. منظور ما از این ایستادگی این نیست که اگر امریکا و ایران وارد یک درگیری بسیار جدی شدند حتماً اتحادیه اروپا با ایران خواهد بود تجربه گذشته هم نشان داده اتحادیه اروپا تا جای معین و تا زمانی که منافعش بهطور جدی تهدید نشود، مقابله میکند. به همین دلیل اشاره کردم اتحادیه اروپا بیشتر دنبال کسب اعتبار است ولی جایی که منافعش بهطور جدی تهدید میشود نمیتوان انتظار داشت کنار ایران باشد. یعنی مشخص است مراودات تجاری و اقتصادی اتحادیه اروپا با امریکا خیلی بیشتر از ایران است و منافع تجاری بلند مدت خود را فدای منافع تجاری محدود با ایران نمیکند.
موضع اروپا تحت چه شرایطی
به سمت وسوی حمایت از ایران تقویت میشود؟ در داخل ایران از سوی برخی جریانها به رابطه ایران و اروپا تردیدهاییابراز میشود؟
سیاست یک امر برساختی است و نه ذاتی که بگوییم رابطه ما با اتحادیه اروپا ذاتاً خوب یا بد است این در سیاست خیلی کاربردی ندارد. روابط ما با اروپا یک امر برساختی است یعنی اعتمادسازی یک امر زمانبر است. در طول زمان اعتماد میکنیم و قاعدتاً اینطور نیست که یک طرف در این فرآیند نود درصد هزینه کند و طرف مقابل ده درصد. البته این هم به این معنا نیست که بگوییم ما با اتحادیه اروپا برابریم.
هرچه بگوییم برابر هم نیستیم ولی نود به ده هم نیستیم بنابراین معتقدم ما باید به یک فرآیند بلند مدتی فکر کنیم که در آن پروسه هم آنها فعالیتهای ما را ارزیابی میکنند و هم ما ارزیابی میکنیم الآن موضع ما درباره اتحادیه اروپا درباره برجام تابعی است از مخالفت اتحادیه اروپا با سیاستهای ترامپ. قاعدتاً اگر اتحادیه اروپا جور دیگری برخورد میکرد ایران هم سیاستش را تغییر میداد. ایران باید یک برنامه مشخص مورد اجماعی در سیاست خارجی برای اعتمادسازی با اتحادیه اروپا داشته باشد و در این روند اقدامات طرف مقابل را هم رصد کند و بر آن اساس سیاست خود را به صورت پویا و دینامیک تنظیم کند.
مریم سالاری
- 9
- 4