برای ارزیابی و تحلیل روند تحولات منطقه ای بویژه در کشورهای سوریه، عراق و یمن که تاثیر مستقیم بر منافع ملی و امنیت داخلی کشورمان دارد به سراغ «دکتر حسین امیرعبداللهیان» دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بین الملل رفتیم.
امیرعبداللهیان تا حدود ۲۰ ماه قبل معاونت عربی آفریقایی وزارت امورخارجه را برعهده داشت که در این دوران ، حوزه کاری وی روزهای سخت و حساسی را سپری کرد و از شمال آفریقا تا همسایگی مرزهای ایران، شاهد تحولات گسترده، کم سابقه و متنوعی شد.
وی که اکنون در جایگاه مشاور وزیر امور خارجه هم قرار دارد، پیش از این تجربه ماموریت دیپلماتیک در بحرین و عراق نیز داشته است.
امیرعبداللهیان در ابتدای این گفتگو با اشاره به اینکه در موضوع بحران سوریه از بُعد امنیت ملی کشورمان، دقیق ترین تصمیم را گرفتیم، اظهار داشت: اگر به گونه ای عمل نمی کردیم که از دوستان و متحدین خودمان و کشورهای اسلامی که در معرض تهدیدات فزاینده رژیم صهیونیستی هستند که عمق تهدیداتشان شامل حال ما هم می شود، امروز ما باید شاهد حوادث تروریستی مسلسل وار در ایران بودیم.
معاون سابق وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به لزوم اتخاذ راه حل سیاسی برای سوریه، تصریح کرد: اگر مزاحمت های آمریکایی ها در گفتگوهای سیاسی سوریه در قالب آستانه، سوچی و ژنو نباشد، می تواند راه حل سیاسی سوریه به سرانجام برسد، بازگشت آوارگان را به سرانجام برساند، برگزاری انتخابات در آینده سوریه را انتخاباتی مطمئن که هیچ مخالفت جدی هم با آن وجود نداشته باشد را رقم بزند.
امیرعبداللهیان با اشاره به جایگاه مهم مسئله فلسطین در سیاست خارجی ایران تاکید کرد: ایران با نگاهی اصولی به ضرورت حمایت از مقاومت در مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی که هم متوجه فلسطین، منطقه و جمهوری اسلامی ایران است، همواره حماس را به عنوان یک بخش مهم مقاومت علیه رژیم صهیونیستی در سخت ترین شرایط بحرانهای کنونی در سوریه مورد توجه و حمایت قرار داده است.
دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بین الملل با بیان اینکه ایران به دلایل مختلف از جمله همسایگی و به موازات آن مسلمان بودن، هیچ گاه در راهبردهای خود، عربستان سعودی را جزء دشمن قرار نداده است، اظهارداشت: بزرگترین ضربه ای که عربستان به منطقه زد، رشد تفکر نادرست، غلط و انحرافی وهابیت بود و آنچه به عنوان رشد فزاینده تروریسم در منطقه شاهد هستیم ریشه در تفکر نادرست وهابیت در منطقه دارد.
وی گفت: در موضوع توان دفاعی و موشکی، نفوذ منطقه ای و همکاری های منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، آمریکایی ها به دنبال این هستند که با همان روحیه استبدادی خود وارد کار شوند، ما را آلوده یک پرونده جدید کنند و نتیجتا ده ها پرونده بین ایران و امریکا به صورت باز و نیمه باز روی میز باشد، برجام و پرونده هسته ای نیمه کاره و سایر پرونده های کاری دیگر.
متن کامل گفتگو بدین شرح است:
با گذشت هفت سال از بحران سوریه و با نگاه به نقطه ای که امروز در آن ایستاده ایم، آیا از تصمیم ایران برای حضور مستشاری در این کشور دفاع می کنید؟ آیا دستاوردها متناسب با هزینه ها هست و اساسا تصور می کردید که فرجام این بحران به اینجا بکشد؟
همه ما در دستگاه دیپلماسی و مسئولینی که در حوزه امنیت ملی کشور نقش دارند، با درک درستی، این مسئله را از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دنبال کردند که در سبد هزینه های خانوارهای خودمان و در کلان، در سند بودجه نهایی کشور، شاید یکی از مهمترین و اساسی ترین کالایی که باید به آن توجه شود «کالای امنیت» است. تأمین حداکثری امنیت ملی یکی از موضوعاتی است که در دوره پیروزی انقلاب اسلامی( که در حال حاضر در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و جشن های مبارک دهه فجر هم قرار داریم) به آن توجه شده است.
من چه در پارلمان و چه قبلاً در وزارت امور خارجه همیشه با این سوال توأم با تعجب به ویژه از سوی دیپلمات های غربی مواجه بودم که چطور جمهوری اسلامی ایران که در یک سوی آن افغانستانی که، مرکز رشد القاعده بوده و گروه های تروریستی در آن فعال هستند و در سوی دیگر آن عراق، قرار دارد که داعش و برخی جریان های القاعده و بقایای جنایتکاران صدام در آن هستند و نیز در سالهای اخیر، جنوب یمن، به دلیل تجاوز عربستان سعودی که مرکز جدیدی برای رشد تروریسم شده است، امن ترین کشور منطقه است؟ این به نظر من به این دلیل است که راهبردهایی که در شورای امنیت ملی مورد بحث قرار گرفته و ده ها ساعت کار کارشناسی روی آنها صورت گرفته و نهایتاً به تأیید مقام معظم رهبری رسیده است به درستی تنظیم شده اند.
به موازات تصمیمات روشن، صریح و به جای شخص مقام معظم رهبری در حوزه های بحرانی منطقه ای و بین المللی و مباحثی که مرتبط با امنیت ملی کشورمان است، این موارد به ما کمک کرده تا با تشخیص درست در برخی از جنگ های منطقه ای وارد نشویم، در برخی بحران های منطقه ای از نفوذ معنوی و سیاسی خود استفاده کنیم و در برخی از بحران های منطقه ای دیگر مثل راه اندازی جنگ تروریستی در سوریه و عراق، مستشاران نظامی ما در سطحی وارد شوند که بهترین عزیزانمان در این حوزه ها در کنار نیروهای مسلح و داوطلبین مردمی در این کشورها، به درجه عالی شهادت دست پیدا کنند.
از بُعد امنیت ملی کشورمان، برای ورود به بحران سوریه، دقیق ترین تصمیم را گرفتیم، با نگاه به امنیت ملی کشورمان از همان دهه اول پیروزی انقلاب در تقویت مقاومت علیه رژیم نامشروع اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران دقیق ترین تصمیم را گرفته است.
اگر به گونه ای عمل نمی کردیم که از دوستان و متحدین خودمان و کشورهای اسلامی که در معرض تهدیدات فزاینده رژیم صهیونیستی هستند که عمق تهدیداتشان شامل حال ما هم می شود، حمایت نمی کردیم، امروز ما باید شاهد تداوم مسلسل حوادثی بودیم که با ترور یکی از موسسین موسسه رویان که صرفاً کار علمی و تلاش در جهت توسعه علم و فناوری را در کشور انجام می دهد و یا دانشمندان هسته ای که در زمینه علوم هسته ای صلح آمیز بزرگترین دستاوردها را برای جمهوری اسلامی ایران و مردم کشورمان به ارمغان آوردند، روبرو می شدیم.
اگر آن سیاست ها نبود امروز همچنان شاهد حضور نیروهای وابسته به اسرائیل در داخل تهران بودیم، در خیابان های تهران، دانشمندان بزرگ ما در عرصه مجاهدت های علمی، ترور و به شهادت رسیدند. اینکه بتوانیم در پشت دیوارهای فلسطین اشغالی، اجازه تکان خوردن به رژیم صهیونیستی ندهیم، یک دستاورد بزرگ امنیتی در پایان دهه چهارم از انقلاب اسلامی است.
اینکه ما کالایی به نام امنیت را به عنوان برترین عنصر در سبد هزینه های خودمان با تمام توجیهات اقتصادی که می تواند داشته باشد به نحوی قرار دهیم که یک پوشش برای سایر فعالیت های علمی، اقتصادی و فرهنگی در داخل کشور باشد با توجه به پیوستگی میان امنیت، سیاست، اقتصاد و فرهنگ در داخل کشور، نکته مهمی است.
وقتی از امنیت ملی و تأمین حداکثری امنیت جمهوری اسلامی ایران صحبت می کنیم، بدون توجه به سایر قطعات پازل امنیت در منطقه معنا پیدا نمی کند. آن زمانی که جمهوری اسلامی ایران پس از سقوط موصل توسط داعش، تصمیم گرفت که با قدرت از امنیت مرزهای خود دفاع کند، شورای امنیت ملی اعلام کرد که اگر دولت عراق قادر نباشد جلوی داعش را بگیرد داعش به ۶۰ کیلومتری مرزهای ایران برسد، جمهوری اسلامی ایران وارد عمل می شود و با داعش مقابله می کند و ایران در عمق ۴۰ کیلومتری عراق، داعشی را که به سمت مرزهای کشور خیز بزرگی برداشته بود را نابود کرد.
مستشاران نظامی ما به درخواست عراق، در سوریه و منطقه حضور پیدا کرده و اقداماتی را انجام دادند که نتیجه آن خرد شدن استخوان های داعش و شکست داعش در عراق و سوریه بود.
این تصمیم و ارمغان بزرگی اولا برای کل منطقه و ثانیا برای امنیت ملی کشورمان است، لذا کسانی که اعتقاد به منافع ملی و امنیت ملی به عنوان اولویت اول دارند باید بدانند که اگر هزینه ای در سوریه چه مادی و چه انسانی داشتیم، امنیت ملی کشورمان در عالی ترین جایگاه خود قرار گرفته است و آن کسانی که اعتقاد به این ندارند که ما باید در منطقه هزینه می کردیم باید درک پیوستگی مسائل در جهان کنونی را داشته باشند.
شما نمی توانید در یک کشور امن باشید اما همسایگان در اوج ناامنی باشند، حداقل اینکه باید سیاستی اتخاذ شود که ناامنی ها را از مرزهای خود دور کرد و دور کردن ناامنی ها از مرزها هزینه انسانی، اقتصادی و سیاسی دارد. در عین حال یک اتفاق مهم در پی تحولات حوزه بیداری اسلامی یا به تعبیر عرب ها بهار عربی افتاد و آن این بود که وقتی خیزش های مردمی در جهان عرب شد کنش گران خارجی و داخلی تلاش کردند آنها را سرکوب کنند، یکی از مهمترین و اساسی ترین تصمیم ها این بود که مهندسی معکوس کنند و سوریه که به لحاظ جغرافیایی دقیقا همجوار با اسرائیل قرار دارد را به عنوان یک کشور که در خط مقدم ژئوپلتیک در مقابله با رژیم صهیونیستی است را نابود کنند، آن را تغییر دهند و بی هویت کنند.
تحولات در مصر، تونس، لیبی، بحرین و یمن و برخی دیگر از کشورها، خروجی مشخص داشت، خروجی این بود که اسرائیل در ناامن ترین وضعیت خود در منطقه قرار گرفته بود و برعکس محور مقاومت در قوی ترین وضعیت خود قرار داشت. در مهندسی معکوس تلاش کردند با ورود به سوریه، به اسم انقلاب و بهار عربی کاری کنند که سوریه نابود شود، از طریق آن، با انتقال داعش به داخل عراق، این کشور را ضعیف کنند و کشورهای منطقه ای که می توانستند در مقابله با رژیم صهیونیستی اقدام کنند را به کشورهای درگیر، ویران شده توسط داعش و گروه های تروریستی تبدیل کنند.
در مهندسی معکوس خروجی معادله این بود که اسرائیل قدرت برآمده در منطقه شود و سایر کشورها قدرت های افتاده و فروافتاده در منطقه تبدیل باشند. اوج تلاش های آنها بر جمهوری اسلامی ایران متمرکز شد تا ایران را در عرصه های سیاسی، دفاعی، علمی، فناوری و گفتمان انقلاب اسلامی که برآمده در منطقه بود، در وضعیتی قرار دهند که از تجزیه کشور تا تضعیف کشور، چیزی به عنوان یک هویت و جوهره واقعی از انقلاب اسلامی در پیکره جمهوری اسلامی ایران باقی نماند.
تصمیم ما در مورد سوریه هم برای تأمین امنیت ملی کشورمان در ایده آل ترین وضعیت خودش و هم برای تأمین امنیت منطقه ای که آن هم جزئی از تأمین امنیت ایران به حساب می آید، باعث شد که بتوانیم توفیقات زیادی را علیرغم هزینه های زیادی که صورت گرفت در این مسیر بدست آوردیم.
در خصوص هزینه ها با توجه به اینکه الان بحث بودجه هم در مجلس است و هجمه جدید دشمنان ما که اینها در زمانی می خواستند بعد از برجام هسته ای، برجام منطقه ای را با ما کلید بزنند و جمهوری اسلامی ایران وارد این مسئله نشد، مقام معظم رهبری هم به صراحت عنوان کردند ما برجام ۲، ۳ و غیره نداریم و مهمتر اینکه آمریکایی ها نشان دادند که در همین برجام چقدر صادقانه عمل می کنند که در این امتحان هم امریکایی ها مردود شده و سابقه خوش و مثبتی مثل سایر رفتارهایشان در سال های گذشته و حتی قبل از پیروزی انقلاب نسبت به مردم عزیز کشورمان برجای نگذاشتند.
وقتی آمریکایی ها متوجه شدند که قرار نیست برجام منطقه ای کلید بخورد و قرار نیست اهداف منطقه ای آنها از مسیر جمهوری اسلامی ایران به نتیجه برسد، امروز دست روی مسائل منطقه گذاشتند و قصد دارند اینگونه وانمود کنند که جمهوری اسلامی ایران در منطقه هزینه های غیرضروری می کند که باید این هزینه ها در داخل کشورش انجام شود
این در حالی است که آمریکایی ها برای تامین امنیت سهم بزرگی از بودجه خود را در خارج از کشور برای تأمین اهداف جاه طلبانه خود و در عین حال برای تأمین امنیت خودشان در نظر گرفته اند. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که حادثه ۱۱ سپتامبر ساختگی نبود که هنوز در مورد جزئیات و اصل و واقعیت این حادثه، تردید های زیادی در سطوح سیاسی و امنیتی وجود دارد، بالاخره آمریکایی ها هزاران کیلومتر دورتر از منطقه خودشان برای تأمین امنیت ملی کشورشان آمدند، کشته های زیادی دادند، هزینه های زیادی انحام دادند و امروز هم در افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی هزینه های زیادی انجام می دهند، چرا؟ چون به تعبیر آنها این به امنیت ملی امریکا باز می گردد.
این موضوع کاملاً واضحی است که در سبد کالاهای اساسی ما، امنیت را که هرچند نشود یک کالا نامید اما به عنوان یک عنصر و مولفه مهم و بزرگ قرار دارد. نکته دیگر اینکه ما ممکن است به عراق کمک کرده باشیم، عراق کشوری نفت خیز، ثروتمند و بزرگ است. هر سرمایه گذاری که ما در عراق کرده ایم، هزینه اش توسط عراقی ها پرداخت شده است، برقی را که به عراق صادر می کنیم، به صورت ارزی مبلغ برق را می پردازند.
اگر در سوریه و منطقه هزینه می کنیم بخشی از هزینه منطبق با ضرورت های مرتبط با تأمین امنیت ملی ما هست که این ضرورت های تأمین هزینه های آن توسط هر نظام و حکومتی است، بخشی هم مرتبط به آن کشور است که در مراودات رسمی که بین دو کشور وجود دارد، هزینه ها و نحوه دریافت آن محاسبه می شود، چه در عراق،چه در سوریه و چه در هر کشور دیگری که چنین موضوعی باشد.
اینکه گفته شود که ما از بودجه کشور به عراق و سوریه هدیه می کنیم، در حوزه تأمین امنیت ملی درست است در حوزه تقویت امنیت منطقه ای هزینه هایی که جمهوری اسلامی ایران انجام می دهد، اینگونه نیست که یک طرفه باشد و کشورهایی که برای کمک در مبارزه با تروریسم از جمهوری اسلامی ایران دعوت می کنند، در تأمین بخشی از این هزینه ها، سهیم هستند.
تا چه حد امیدوار به ادامه مذاکرات سیاسی سوریه در قالب آستانه، سوچی و ژنو هستید؟
اگر قرار باشد در مورد سوریه توافقی واقعی شود، باید حتی بازیگرانی که تاکنون نقش غیرسازنده در تحولات سوریه داشته اند هم، رفتارشان را تغییر دهند و با نقش سازنده وارد شوند. به طور مثال عربستان سعودی در خصوص سوریه رفتار سازنده نداشت و در مذاکره سیاسی واقعی نمی شود عربستان سعودی را از معادلات حذف کرد و معتقد بود که بدون مشارکت سازنده عربستان ما می توانیم به یک حل سیاسی پایدار در سوریه برسیم.
آمریکا، انگلیس و برخی از کشورها، نقش سازنده در روال تحولات سوریه نداشتند. اینکه چون نقش سازنده نداشتند، اما اینکه در حل سیاسی هم باید حذف شوند، ممکن است خوشایند ما باشد اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم در حل مسائل سیاسی باید ببینیم نسبت این بازیگران مزاحم در پرونده سوریه با راه حل سیاسی چیست؟ به نظر من آمریکایی ها یک موذی گری ویژه در سوچی و مذاکرات آستانه انجام دادند.
اخیراً از روس ها پرسیدم که در مذاکرات اخیر سوچی که گفتگوهای ملی انجام شد آمریکایی ها حضور داشتند یا خیر؟ گفتند دبیر دوم سفارت آمریکا در روسیه حضور پیدا کرد، چرا امریکایی ها این کار را انجام می دهند؟ امریکایی ها تغییری در اهدافشان در سوریه ندادند. از نظر آمریکا، سوریه نباید در کنار رژیم صهیونیستی قوی و مستقل باشد. امریکایی ها به دنبال یک سوریه ضعیف شده در منطقه هستند و تا زمانی که از این مسئله اطمینان حاصل نکنند، وارد راه حل سیاسی به صورت فعال نخواهند شد.
متأسفانه عربستان سعودی با تحلیل های نادرست و تصمیمات شتابزده حاکمان فعلی در این کشور، در راستای اهدافی که آمریکایی ها و صهیونیست ها دارند، خیلی از مسائل منطقه ای را دنبال می کنند که این هم یکی از معضلاتی است که در جهان معاصر با آن مواجه هستیم.
به نظر من سوچی و آستانه یک ابعاد مثبتی داشت و یک ابعاد و حلقه های مفقودی دارد که باید تکمیل شود، از ابعاد مثبت آستانه و سوچی آن است که بدون حضور فعال آمریکایی ها و برخی از بازیگرانی که نقش منفی در سوریه داشتند، تهران، مسکو و آنکارا توانستند به مناطق کاهش تنش دست یابند. تحرکات تروریستی در سوریه به حداقل خود برسد و این یک توفیق بزرگ بود و این سه کشور نشان دادند که بدون آمریکا و عربستان هم این کارها را می توان انجام داد.
با ادامه نقش غیرسازنده عربستان و امریکا هم سطحی از این توافق را می توان پیش برد و بالاخره همه بازی در اختیار آمریکا نیست بازیگران و کنشگران زیادی در عرصه منطقه ای و بین المللی هستند که می توانند به راه حل های سیاسی کمک کنند. بازیگران منطقه ای ایران، ترکیه، روسیه و بازیگرانی که در این منطقه حضور دارند، نشان دادند که توان کمک به حل یک بحران سیاسی را دارند.
اگر مزاحمت های آمریکایی ها در این گفتگوها نباشد، می تواند راه حل سیاسی سوریه به سرانجام برسد، بازگشت آوارگان را به سرانجام برساند، برگزاری انتخابات در آینده سوریه را، انتخاباتی مطمئن که هیچ مخالفت جدی هم با آن وجود نداشته باشد، را رقم بزند.
اما حلقه های مفقوده اینها هستند، یک، سعودی فعالانه در آن فعالیت شرکت نکرد چون امریکایی ها نخواستند، دو اینکه امریکایی ها در حل مسائل سیاسی حضور فعال نداشتند، به این علت که آمریکایی ها قصد دارند حق خود را محفوظ نگه دارند و قصد ندارند به راه حل های سیاسی متعهد باشند آنها از راه حل سیاسی حرف می زنند اما نمی خواهند در تصمیمات تعهدی داشته باشند تا هر زمان اراده کردند بازی را بر هم بزنند.
اینجا سوال این است آیا آمریکایی ها توان بر هم زدن بازی را نداشتند و یا اینکه نخواستند؟ به نظر بنده آمریکایی ها توان آن را نداشتند، آنها هر آنچه را که می توانستند در مورد سوریه انجام دهند را داده اند و در آینده هم هر کاری بتوانند انجام می دهند. آنجاهایی که کاری انجام نداند، واقعا نتوانسته اند نه اینکه آنقدر قدرت دارند که می توانستند و نخواستند انجام دهند، چون در محاسبه هزینه سود و زیان خود متوجه شدند که عرصه هایی دیدند که نمی توانند وارد آن حوزه ها شوند، جولان دهند و نتیجه مطلوب را بگیرند.
من به آینده سیاسی سوریه در مسیر سیاسی خوشبین هستم، اما نگرانی من از مزاحمت های بازیگرانی است که تاکنون در سوریه نقش منفی داشته اند و اینکه آنها بخواهند در آینده نیز قصد مزاحمت داشته و مشکلاتی را ایجاد کنند.
در حال حاضر اصرار امریکا آن است ادامه مذاکرات در سوچی و آستانه نباشد و در ژنو باشد، موضوع بحث مکان نیست، موضوع جوهره و خروجی است. خروجی مذاکره در منطقه متناسب با منافع منطقه است اما مذاکره مدنظر آمریکایی ها در ژنو بر مبنای قطعنامه های صادره مورد علاقه آمریکایی ها است که خروجی آن مذاکره در انتها نباید یک نظام منتخب مردم سوریه باشد، بلکه باید نظام به ظاهر منتخب مردم سوریه روی کار باشند که متناسب با منافع آمریکایی ها باشد.
اصل اینکه مذاکره در ژنو برگزار شود بد نیست، اما اینکه مذاکره با رویکرد تأمین حداکثری امنیت منطقه ای باشد، با نگاه به این مساله که در نهایت مردم سوریه به راحتی بتوانند آزادانه در مورد آینده کشور خودشان تصمیم گیری کنند و نه اینکه با برنامه های مهندسی شده آمریکایی صهیونیستی پیش رود.
ما برای حفظ و افزایش جایگاه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود در آینده سوریه، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
اولا روابط دو کشور در سطح روابط راهبردی باقی بماند و اینکه ما بتوانیم در ادامه همکاری های دو کشور، همه مولفه هایی که به تقویت و پایدار ماندن روابط دو کشور کمک می کند را حفظ کنیم.
آنچه مطالبه جمهوری اسلامی ایران از سوریه است، رفتار منطقی دو دولت است، اما دو دولتی که روابط راهبردی بین خود تعریف کرده اند. در حوزه های اقتصادی، همکاری های بازرگانی، تقویت مراودات فرهنگی، اجتماعی، توریستی و همکاری های علمی و فرهنگی از جمله موضوعاتی است که کارهای زیادی روی آنها صورت گرفته و مجدد باید احیاء شود.
سوریه به سبب وجود اماکن متبرکه، مذهبی و مرقد مطهر حضرت زینب (س) و رقیه (س)، ویژگی خاصی در حوزه دیپلماسی زیارتی برای مردم ایران داشته و از طرف آنها نیز جمهوری اسلامی ایران به لحاظ سیاحتی و زیارتی نیز مورد توجه مردم سوریه بوده است.
در خصوص روابط نباید فراموش کرد که سوریه به عنوان یک کشور در خط مقدم مقاومت با نگاه به امنیت منطقه و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، در هر محاسبه ای مورد توجه ما قرار می گیرد.
در این سالهای پررنگ شدن فعالیت تکفیری ها و فتنه شام، مسئله فلسطین تا حدی کمرنگ شده بود و صهیونیست ها ناظر خوشحالی بودند که مسلمانان با یکدیگر درگیر شده اند و توجه به آنها کمتر است. با کمرنگ شدن آتش این فتنه و خاموش شدن آن، اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت رژیم اسرائیل باعث شد که مسئله فلسطین مجددا در کانون توجهات قرار بگیرد، در پی آن سردار سلیمانی با فرماندهان مقاومت در غزه تماس تلفنی گرفتند، در همین ایام شاهد نامه آقای هنیه به مقام معظم رهبری بودیم و البته پیش از آن با تغییراتی که درحماس صورت گرفت، طیف جهادی نزدیک به ایران در حال تقویت شدن هستند. در همین حال اخیرا شاهد اضافه شدن نام آقای هنیه در فهرست تروریسم از جانب آمریکا بودیم، ارزیابی شما از تحولات فلسطین و این اتفاقات اخیر چیست؟
اولا جمهوری اسلامی ایران با صدای بلند حمایت از محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی را اعلام کرده است. دوماً با نگاه نزدیک و دقیق در مسئله فلسطین، این برداشت برخی رسانه ها، محافل پژوهشی و سیاسی در ایران، غرب و در حوزه عربی، که معتقدند بحران سوریه و نوع نگاه حماس به سوریه باعث سردی روابط حماس و تهران شد، را تأیید نمی کنم. جمهوری اسلامی ایران با نگاهی اصولی به ضرورت حمایت از مقاومت در مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی که هم متوجه فلسطین، منطقه و جمهوری اسلامی ایران است، همواره حماس را به عنوان یک بخش مهم مقاومت علیه رژیم صهیونیستی در سخت ترین شرایط بحرانهای کنونی در سوریه مورد توجه و حمایت قرار داده است.
کلیت حماس در خصوص تعبیر به سردی رابطه حماس با تهران، مخالف است، اما از مواضع فرد و یا افرادی در حماس، چنین برداشتهایی می شد. در دوران بحران سوریه شاهد حمله رژیم صهیونیستی به غزه بودیم، رژیم صهیونیستی تصور می کرد در صورت حمله به غزه به دلیل شرایط پیش آمده در عراق، سوریه و منطقه می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن پیروز شود، اما نه تنها پیروز نشد، حتی هنگامی که اسرائیلی ها درخواست آتش بس می کردند اگر در موارد قبلی همیشه آخرین شلیک را آنها می کردند در اینجا گروه های مقاومت آخرین شلیک را به سمت تلآویو کردند. آنها نشان دادند نه تنها مقاومت ضعیف نشده بلکه علیرغم همه چالش ها، فشارها و مشکلات منطقه ای در قوی ترین حالت خود قرار دارد.
در تحولات جدید اسماعیل هنیه که یکی از رهبران اصلی جهادی در فلسطین بودند، سابقه مبارزاتی دارند و به لحاظ سیاسی هم جایگاه مهمی با رأی مردم در فلسطین داشتند، ایشان به عنوان رئیس دفتر سیاسی فلسطین تحرکات جدیدی را شروع کرده است.
یکی از اقدامات اسماعیل هنیه نشان دادن قدردانی از حمایت های جمهوری اسلامی ایران در حمایت اصولی از مظلومین و مردم فلسطین است، جوهره مکاتبات وی با مقام معظم رهبری، در درجه اول اعلام نوعی قدردانی از جمهوری اسلامی ایران است و سپس اینکه واقعاً جمع بندی در گروه های مقاومت و جهادی در فلسطین وجود دارد که با توجه به تلاش های صورت گرفته در خصوص عادی سازی روابط برخی از کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و با توجه به تلاش هایی که برای تبدیل قدس به عنوان پایتخت رژیم جعلی اسرائیل به عمل می آید و تلاش هایی که در جهت شهرک سازی ها صورت می گیرد، حامی جدی مسئله فلسطین در مقایسه با مجموعه کشورهای اسلامی، جمهوری اسلامی ایران است.
آمریکایی ها یک هجمه چندجانبه ای را در منطقه شروع کرده اند، یک بازی نامتقارن چندوجهی است، یک سر این بازی آمریکایی ها ادعای پرتاب موشک ایرانی از یمن علیه عربستان سعودی است که یک ادعای کاملاً ساختگی است و در ساختگی بودن آن همین بس که عربستان ادعا می کرد موشک قبل از اصابت در فرودگاه ریاض در آسمان منهدم شده، اکنون مدعی هستند که در بخش های مختلف این موشک در واشنگتن قرار گرفته و دیپلمات ها از آن بازدید می کنند در حالی که این موشک منهدم نشده و سالم است، خب این یک بازی ساختگی و جعلی است.
دوم اینکه در موضوع فلسطین با ادعای پایتختی قدس، تلاش می کنند در کنار قرار دادن نام آقای اسماعیل هنیه در لیست سیاه آمریکایی ها و یا همان لیست تروریستی ادعایی آمریکا، فشارهایی را متوجه محور مقاومت در جهات مختلف کنند. اما علیرغم اینکه در داخل کشور برخی درک درستی از نگاه راهبردی جمهوری اسلامی ایران به مقوله امنیت ملی و امنیت منطقه ای ندارند و نسبت به فلسطین درک درستی از سیاست جمهوری اسلامی ایران در اتخاذ این موضوع ندارند، ایران در موضوع مقاومت با قدرت عمل خواهد کرد و حماس و سایر گروه های جهادی به عنوان مهمترین رکن در راهبرد جمعی امنیت منطقه ای تهران و متحدینش مورد توجه است.
آینده روابط میان ایران و عربستان را با توجه به اقدامات گسترده ای که سعودی ها در قالب رقابت و یا تخاصم با ایران انجام داده اند را چطور ارزیابی می کنید؟
جمهوری اسلامی ایران به دلایل مختلف از جمله همسایگی و به موازات آن مسلمان بودن، هیچ گاه در راهبردهای خود، عربستان سعودی را جزء دشمن قرار نداده است، اما در کنار اینها عربستان سعودی در وضعیتی نیست که بتواند به عنوان دشمن برای جمهوری اسلامی ایران تعریف شود. ممکن است برخی در موسسات پژوهشی بحث کنند که امکان حمله نظامی عربستان سعودی به ایران وجود دارد، اما عربستان سعودی که هیچ گنده تر از عربستان سعودی که آمریکا است هم نمی تواند چنین کاری کند.
من از تجربیات دوران کاری ام از عراق و مشاهدات عینی که دارم می گویم؛ آمریکا ۱۰ سال از طریق بازرسان تسلیحاتی تمام عراق را از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، شخم زدند و وقتی مطمئن شدند که هیچ سلاح نگران کننده ای برای مقابله با عملیات نظامی آمریکا وجود ندارد، وقتی دندان های صدام را کاملاً کشیدند و دست و پای او را با سیم بُکسل بستند آنگاه با هیاهو به عراق حمله کردند.
آمریکایی که اینقدر ادعا دارد، نیاز به ۱۰ سال شخم زدن داشت تا مطمئن شود چیزی وجود ندارد، به همین دلیل وقتی آمریکا ادعا کرد که برای انهدام سلاح های کشتار جمعی صدام به عراق حمله می کنیم و انگلیسی ها هم این را بیان کردند، نتیجه آن شد که زمانی که آنها به عراق حمله کردند اصلاً سلاح کشتار جمعی در کار نبود و این هم برای هیئت حاکمه آمریکا و هم برای نخست وزیر انگیس تبدیل به یک بحران و افتضاح سیاسی شد.
پنجم فروردین ۱۳۹۷ که چهارمین سال ورود عربستان سعودی به تجاوز به یمن است آمریکایی ها به صراحت حمایت اطلاعاتی و لجستیکی از ارتش عربستان را اعلام کردند. یعنی ارتش عربستان برای حمله به کشوری که از لحاظ بنیه های اقتصادی، دفاعی در وضعیت خیلی ضعیف بود اما به لحاظ اراده و روحیه مردمی در بهترین شرایط قرار داشته و دارد، زمانی که خواست وارد یمن شود و جنگ را شروع کند بدون همراهی آمریکا اجازه و توان آن را نداشت.بله، آنها سلاح های پیشرفته زیادی در خدمت دارند آمریکایی ها سلاح ها را دادند اما مرحله چکاندن ماشه و شلیک را به گونه ای طراحی کردند که با مستشاران و کارگزاران خود و با هدایت دقیق خود بتوانند کار را انجام دهند، نه اینکه هر وقت عربستان اراده کرد بتواند کاری انجام دهد.
ما نگاهمان به عربستان، نگاه به کشور همسایه و مسلمان است، زمانی که در وزارت خارجه بودم، واسطه ای گفت علیرغم اینکه رابطه ایران با عربستان قطع است اما عربستان سعودی (ملک سلمان) از شما درخواست دارد بین انصارالله و سعودی ها واسطه شوید تا آنها با هم ملاقات سری داشته باشند. نتیجه بررسی و تصمیم مقامات ما آن شد که برای جلوگیری از کشتار مردم یمن و جلوگیری از کشتار نظامیان سعودی و برای توقف این جنگ، علیرغم قطع ارتباط با عربستان، کمک کنیم و در مقطعی این اتفاق افتاد ولی خود سعودی ها پای بند نبودند.
بنده چندی پیش این موضوع را در یک گفتگویی مطرح کردم اما وزارت خارجه عربستان گفت که ما اظهارات امیرعبداللهیان را رد می کنیم، اما دقیقاً چنین چیزی صحت داشت و اتفاق افتاد. رابط عربستان سعودی به تهران آمد، گفتگو انجام شد و نتیجتاً آقای عبدالسلام از سوی انصارالله و یک سرلشگر عالی رتبه سعودی در مرز مشترک یمن و عربستان با یکدیگر ملاقات کردند و پایه ای برای مذاکرات بعدی در عمان و کویت شد.
بعد از این گفتگو که قرار شد سری بماند خود سعودی ها به دلیل اینکه خبر به نوعی درز پیدا کرده بود به وسیله بعضی عوامل محلی، مجبور شدند موضوع را به نوعی در رسانه ها تکذیب کنند و عنوان کنند که یک دیدار محدود عشیره ای و قبیله ای برای یک سری هماهنگی ها در مرز بوده است.
چرا جمهوری اسلامی ایران این کار کرد؟ چون ما عربستان سعودی را با تمام رفتارهای غیرسازنده اش و نقش منفی ای که در منطقه بازی می کند، به عنوان یک کشور اسلامی، یک کشوری که حرمین شرفین در این کشور وجود دارد، مردم این کشور مسلمان هستند، همسایه ما هستند را ترغیب کنیم که نقش سازنده در قبال تحولات منطقه داشته باشد.
بنده رفتار عربستان سعودی را در تحولات منطقه رفتار غیر سازنده می دانم، امیدوارم سعودی ها به رفتار سازنده بازگردند و برای آنکه در مسیر سازنده قرار گیرند، باید در مسیر عقلانیت قرار بگیرند، از شتابزدگی و سیاست های جنگ افروزانه فاصله بگیرند، از اینکه فکر کنند با رقص شمشیر با آقای ترامپ و اعزام هیأت به اسرائیل، پایه های نظام سیاسی شان تقویت می شود، به درکی برسند که نسل قبل از محمد بن سلمان رسیده بود.
بنده در یکی ازملاقات هایی که با آقای امیر سعود فیصل که بیش از ۳۰ سال وزیر امور خارجه عربستان بود، داشتم، از آقای فیصل شنیدم که گفت بعد از حوادث اخیر منطقه و زمانی که آمریکایی ها به راحتی از حسنی مبارک در مصر و بن علی از تونس گذشتند ما به این نتیجه رسیدیم که به آمریکا نمی توان اعتماد کرد و همین اتفاق ممکن است برای عربستان سعودی نیز بیفتد.
این چیزی است که نسل قبلی حاکمان عربستان سعودی هر چند دیر اما نهایتا به آن رسیدند، یکی از مقامات عالی رتبه عربستان سعودی زمانی به بنده می گفت که ما دیر نرسیدیم، زود رسیدیم اما کشور عربستان را با جمهوری اسلامی ایران مقایسه نکنید. عربستان سعودی توان نه گفتن به آمریکا را ندارد، ممکن است در جاهایی مخالفت و انتقاد کند اما نهایتا آمریکا برای حاکمان عربستان تصمیم می گیرد و عربستان به دلایل مختلف توان نه گفتن به آمریکا را ندارد.
بزرگترین ضربه ای که عربستان به منطقه زد، رشد تفکر نادرست، غلط و انحرافی وهابیت بود و آنچه به عنوان رشد فزاینده تروریسم در منطقه شاهد هستیم ریشه در تفکر نادرست وهابیت در منطقه دارد. اتخاذ سیاست های غلط عربستان سعودی در سطح منطقه خسارت های زیادی را به منطقه وارد کرد که بخش بزرگی از این خسارت ها، متوجه خود عربستان سعودی شده است.
همواره رفتار جمهوری اسلامی ایران در قبال عربستان سعودی سازنده، منطقی و رفتاری مبتنی بر اُخوت و برادری اسلامی بوده است، اما به دلیل این که ذاتاً عربستان سعودی در مقابله و یا در رقابت با ایران و جمهوری اسلامی ایران قرار داده، در بهترین دوران و روابط ما با عربستان سعودی هم پایه های محکمی در روابط دو کشور ایجاد نشده است.
بنده در یک گفتگویی این را مطرح کرده بودم که حتی در دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی و در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی که از فضای خوب روابط ایران و سعودی سخن به میان می آمد و حملات رسانه ای دو کشور علیه یکدیگر در سطح سیاسی و رسانه ای کاهش یافته بود، در آن دوران هم هیچ موافقتنامه محکم اقتصادی، بازرگانی، همکاری نفتی و یا فرهنگی بین دو کشور انجام نشد.
شاید اوج همکاری ها موافقتنامه امنیتی بود که هیچ گاه عربستان سعودی در مقام اجرای آن، اهتمام و توجهی از طرف خود به خرج ندادند، من فکر می کنم ما همیشه باب را باز گذاشته ایم و فرصت را فراروی سعودی ها قرار داده ایم تا هر زمان که تمایل به برقراری روابط طبیعی با ایران داشتند، بازگردند.
عربستان سعودی در یک تصمیم نسنجیده و شتابزده، رابطه دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و این در حالی است که هیچ گزینه و انتخاب دیگری جز بازگشت به یک روابط عادی و طبیعی با جمهوری اسلامی ایران نخواهد داشت، اما اینکه چگونه و در چه سطحی از عقلانیت و تدبیر بخواهند روابط خارجی خود را با ایران تنظیم کنند، به نظر من این مشکلی است که حاکمان سعودی درخصوص سیاست خارجی منطقه ای خود با آن دست و پنجه نرم می کنند که بخشی از آن ایران است و بخش دیگر روابط ناسالم و غیرسازنده در یمن است، سعودی تلاش کرد یمن را بی دولت کند، یعنی بی دولت سازی، بی ثبات سازی کرد و همین کار را در قبال لبنان، سوریه و عراق انجام داد.
درخصوص مذاکرات موشکی و یا منطقه ای برخی در داخل کشور بر این باورند که ایران باید برای تفهیم حرف حق خود حتما باید پای میز مذاکره با غربی ها وارد شود، نظر شما چیست؟
تجربه ای در دهه ۸۰ شمسی از مذاکره با آمریکایی ها در عراق دارم، که در آن زمان رئیس تیم ایران آقای کاظمی قمی سفیر وقت کشورمان در عراق و از آن طرف رایان کراکر سفیر وقت امریکا در عراق بود، اما در ترکیب تیم امریکایی ها از پنتاگون، سی آی ای، ،مشاور امنیت ملی حوزه مشاور امنیتی کاخ سفید و عناصر مختلف حضور داشتند. در آن مذاکرات به وضوح دیدم که آمریکایی ها میز مذاکره را تشکیل می دهند اما قواعد میز مذاکره را رعایت نمی کنند، یعنی می خواهند دستور مذاکره و نتیجه آن را خودشان تعیین کنند و اسمش را مذاکره دوجانبه می گذارند.
در موضوع توان دفاعی و موشکی و نفوذ منطقه ای ایران، آمریکایی ها به دنبال این هستند که با همان روحیه استبدادی خود وارد کار شوند، ما را آلوده یک پرونده جدید کنند و نتیجتا ده ها پرونده بین ایران و امریکا به صورت باز و نیمه باز روی میز باشد، برجام و پرونده هسته ای نیمه کاره و سایر پرونده های کاری دیگر. تاکنون اتکا به نیروهای فرامنطقه ای در مسائل امنیتی نه تنها برای کشورهایی که به آنها اتکا کردند، امنیت نیاورده بلکه برای کلیت منطقه ناامنی ایجاد کرده است. هرجا آمریکایی ها در منطقه بوده اند، تروریست ها رشد کرده اند.
زمانی شما می خواهید از توان تکنولوژی کشورهای فرامنطقه ای استفاده کنید این یک بحث است اما زمانی آنها می خواهند برای کشور شما و منطقه تصمیم گیری کنند که نتیجه آن می شود که امریکا به افغانستان آمد تا در این کشور امنیت ایجاد کند، اما نزدیک به دو دهه است که افغانستان یکی از ناامن ترین کشورها در منطقه است، آمریکا به عراق آمد تا این کشور را امن کند، با اینکه داعش و خلافت آن شکست خورد اما هنوز پدیده تروریسم را در عراق از بین نرفته نمی دانیم.
آمریکایی ها برای مبارزه با تروریسم به جنوب یمن و به کمک علی عبدالله صالح آمدند، اما الان یکی از مراکز رشد تروریست ها در یمن، به علت تجاوز مشترک آمریکا و عربستان سعودی، جنوب یمن است و یا افتضاحی که آمریکایی ها در لیبی به وجود آوردند، آن کشور را بی دولت کردند و الان هر گوشه لیبی در اختیار یک جریان تندرو است و این کشور هیچ آینده ای ندارد، اینها همه نمونه ای است که نشان می دهد وقتی کشورهای فرامنطقه ای وارد فرآیند امنیت سازی در منطقه شوند، خروجی آن ناامنی مضاعف و چند لایه است.
محمد مهدی رحیمی، محمد مهدی ملکی
- 18
- 6