تنها ساعاتی بعد از برکناری رکس تیلرسون، وزیر خارجه امریکا بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا در نطقی در کالیفرنیا بشدت به ایران حمله کرد و توافق هستهای را یکی از بدترین توافقها خواند. موضعی که گرچه تکرار مواضع پیشینش بود اما طرح آن کمی بعد از تصمیم به کنار گذاشتن چهرهای که میکوشید با وجود خواسته ترامپ یعنی خروج از برجام، مانع از این اقدام شود، نشان میداد عزم دولت امریکا برای پیگیری اهداف خود علیه برجام تا چه اندازه جزم است. چنان که رئیس جمهوری امریکا خود به صراحت اعلام کرد یکی از دلایل برکناری وزیر خارجهاش این بوده که بر سر آینده توافق هستهای با او اختلاف داشته است. با رحمن قهرمانپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل استراتژیک درباره تحولات جاری کاخ سفید و پیامد روی کار آمدن دو چهره جدید در رأس دستگاه وزارت خارجه و سازمان اطلاعات امریکا (سیا) بر روند اجرای برجام گفتوگو کردیم. قهرمانپور میگوید این تغییرات در نهایت به غلبه ملاحظات امنیتی و استراتژیک بر ملاحظات دیپلماتیک دولت امریکا خواهد انجامید.
تغییر چهرههای دیپلماتیک و اطلاعاتی دولت امریکا در شرایطی که پایبندی واشنگتن به برجام با اما و اگرهایی از طرف ترامپ روبهرو شده است، چه پیامدی برای روند اجرای برجام خواهد داشت؟
آنچه در متون مطالعات سیاست خارجی بر آن تأکید میشود، این است که سیاست خارجی در امریکا در واقع تحت تأثیر چهار متغیر است. رئیس جمهوری، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و در مرحله آخر و تا حدی کمتر سازمان سیا و نهادهای اطلاعاتی. درست است که تیلرسون جزو حامیان برجام بود اما واقعیت امر این است که او در تصمیمگیریهای کاخ سفید بخشی از ماجرا بود. یعنی قدرت وزارت خارجه امریکا در تصمیمگیریهای سیاست خارجی تا حدود زیادی تحت تأثیر قدرت بوروکراتیک، فنی و تخصصی آن است. برخی موضوعات است که قاعدتاً نهادهای دیگر نمیتوانند علیه آن ورود کنند اما به هر حال همیشه بین وزارت دفاع که ملاحظات امنیتی و استراتژیک در گسترش روابط امریکا با سایر کشورها داشته و وزارت خارجه امریکا که بیشتر ملاحظات دیپلماتیک و حقوق بشری و بینالملل داشته است، رقابت بوده است.
سازمان سیا هم بعضاً بسته به مورد توانسته در سیاست خارجی تأثیرگذار باشد اما تأثیر آن به اندازه وزارت خارجه و دفاع نبوده است اما شخص رئیس جمهوری از طریق اختیارات قانونیای که دارد و به عنوان آخرین فرد تصمیمگیر توانسته و میتواند در سیاست خارجی تأثیرگذار باشد. گاهی شخصیت رئیس جمهوری به گونهای است که از تصمیمات جمعی تبعیت میکند ولی گاهی مثل وضعیت کنونی به گونهای است که بیشتر فردگراست.
ترامپ خیلی تابع تصمیمهای جمعی و مشورتهای دیگران نیست و خیلی هم پیشبینی پذیر نیست. بر پایه چنین شخصیت غیر قابل پیشبینی نمیتوانیم بگوییم که تغییرات کاخ سفید الزاماً در راستای اهداف جمهوریخواهان و نومحافظهکاران و تندروها صورت میگیرد. ترامپ، تیلرسون را اخراج کرد و ممکن است بعد از رفتن تیم تیلرسون، محافظهکاران را اخراج کند یعنی رئیس جمهوری امریکا تا الان خط مشی ثابتی در انتصابات و برکناریها نداشته و بیشتر مسألهاش شخصی بوده است. بسیاری از اخراجها ناشی از درگیریها و مشکلات و برخوردهای شخصی ترامپ با مقامهای زیردستش است و دوست دارد آنها تابع محض او باشند زیرا خودش را آدم زرنگ، پیچیده و پیشبینی ناپذیر میداند. معتقدم با کنار رفتن تیلرسون و آمدن پمپئو موضعگیریهای وزارت خارجه تندتر خواهد شد. شخصیت و کاراکتر او طوری است که وزارت خارجه را در تصمیمگیریها بیشتر به وزارت دفاع و سازمان سیا نزدیکتر میکند یعنی ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی در تصمیمگیریهای وزارت خارجه امریکا رنگ و لعاب بیشتری خواهد داشت تا ملاحظات دیپلماتیک و دیپلماسی عمومی، حقوق بشر و غیره.
چنین ترکیبی با ملاحظات امنیتی در دولتهای پیشین امریکا مسبوق به سابقه بوده است؟
بله خب در دوران بوش هم به نوعی بوده اما نه با این غلظت. یعنی در دوران بوش پسر هم وزارت خارجه امریکا در دوره خانم رایس و کالین پاول بیشتر تابع ملاحظات امنیتی بود اما نه با این شدتی که الان با روی کار آمدن پمپئو مطرح میشود. رایس و پاول با اینکه نگاه امنیتی داشتند ولی در هر حال ملاحظه میکردند و میکوشیدند در داخل وزارت خارجه امریکا تابع تصمیمهای جمعی هم باشند که آن تصمیمهای جمعی از نظر بوروکراسی وزارت خارجه امریکا بیشتر تابع دیپلماسی عمومی و موقعیت امریکا در دنیا و ارائه تصویر بهتر از این کشور در دنیاست در حالی که وزارت دفاع و سازمان سیا عمده رویکردشان دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی و فروش سلاح و افزایش نفوذ امریکاست.
پیشبینی میشود که با حضور تیم جدید، رویکرد دولتمردان امریکا علیه برجام و ایران تشدید و ترامپ به خروج از برجام ترغیب شود؟
معتقدم موضع خود ترامپ در مورد برجام از همه تندتر است. نباید فکر کنیم مثلاً او تحت تأثیر چهرههای جدید میخواهد موضعش را تغییر دهد. ترامپ در دوران کمپین انتخاباتی خود به صراحت گفت برجام بدترین توافق است و همان موضع را ادامه داد و چند ماه قبل هم تعلیق تحریمها را که تمدید کرد باز این موضع را تکرار کرد اما آن موانع بازدارنده بوروکراتیک یعنی ملاحظات وزارت خارجه، کنگره و سایر نهادهای مؤثر در تصمیمگیری تا الان باعث شده است در عملی کردن تصمیم خودش در خروج از برجام تعلل کند. او چند ماه قبل کوشید توپ را در زمین کنگره بیندازد و نمایندگان خروج از برجام را تسهیل کرده تا هزینه آن بین خودش و کنگره تقسیم شود.
خب جمهوریخواهان در کنگره این کار را نکردند و دموکراتها هم که مخالف بودند. یعنی ترامپ در واقع اینک راههای مختلف را آزمایش میکند تا بتواند هزینه خروج از برجام را در داخل امریکا برای خود کاهش دهد و این تلاش او ناشی از ذهن تجاری و معاملهگرش است. میگوید خروج از برجام زمانی برای من مفید است که هزینه آن بین کنگره، وزارت خارجه و دفاع تقسیم شود بنابراین الان که پمپئو آمده در واقع ترامپ میتواند بخشی از هزینه خروج را گردن وزارت خارجه، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بیندازد و بگوید بله آنها مشورت دادهاند و تأیید کردهاند که خروج از برجام مفید است. بنابراین تغییر سمتها در کاخ سفید میتواند به این فرآیند کمک کند یعنی افکار عمومی امریکا بپذیرد که ترامپ تنها عامل خروج از برجام نبوده است اطرافیان او هم در این تصمیمگیریها نقش داشتند.
چندی پیش مقامهای دیپلماتیک کشورمان در مواجهه با عهد شکنی امریکا در چارچوب برجام اعلام کردند چنانچه امریکا از برجام خارج شود، ایران هم خارج میشود... فارغ از این موضعگیری، آیا خروج امریکا به معنای پایان برجام است؟
این سؤال دو جنبه دارد؛ به لحاظ حقوقی خروج امریکا از برجام الزاماً به معنای پایان برجام نیست چون امریکا یکی از ۶ طرف قرارداد است و در قراردادهای بینالمللی وقتی یک طرف خارج میشود اصل توافق پابرجاست اما در واقعیت موجود سیاسی، خروج امریکا از برجام به معنای پایان آن است زیرا بخش عمده تحریمهایی که علیه ایران اعمال شده است، به صورت یکجانبه از سوی امریکا بوده است و ضمن آنکه ساز و کاری که در برجام برای نحوه خروج اعضا از آن طراحی شده، به امریکا این اجازه را میدهد بعد از خروج خود در برجام موضوع را به شورای امنیت احاله دهد و بعد از مدتی خواستار بازگرداندن تحریمهای مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران شود. بنابراین اگر این طور در نظر بگیریم، در عمل در صحنه واقعیات سیاسی، خروج امریکا از برجام میتواند به معنای پایان برجام ولو با یک فاصله زمانی چند ماهه باشد. یعنی امریکا خارج شود و ۷-۶ ماه بعد هم تحریمهای هستهای حالا بخشی از آن یا همه آن برگردد یا اروپا هم تحریمهایی تصویب کند. به همین دلیل است تمام تلاش اتحادیه اروپا این است امریکا خارج نشود زیرا با این رویداد در عمل به معنای واقعی کلمه میتوان گفت برجام تمام شده است.
اروپاییها میکوشند برای نگه داشتن ترامپ در برجام تا سر حد تصویب تحریمهای جدید موشکی ایران پیش روند. تحریمهای جدید از سوی این کشورها در مقطعی که ذیل مناسبات دیپلماتیک با ایران اعتمادسازی هم میکنند ولو اینکه برای راضی کردن ترامپ باشد، خود به پیچیدهتر شدن روند اجرای برجام و مناسبات ایران و اروپا نمیانجامد؟
ببینید روابط ایران و اروپا قاعدتاً بعد از اعمال تحریمها پیچیده خواهد شد حرفی که آقای ظریف در پاکستان زد مبنی بر اینکه «امریکا اجازه نمیدهد ایران از منافع برجام منتفع شود و ما خواهان ماندن در برجام به هر قیمتی نیستیم»، نشان داد که جمعبندی مقامهای تصمیم گیرنده ایران درباره برجام این است که حتی اگر ترامپ در برجام بماند ولی اجازه ندهد ایران از منافع این توافق بهره ببرد، ماندن در برجام را سودمند نمیداند. این همان استراتژی ترامپ است که قبلاً گفتیم یعنی او نه میخواهد هزینه خروج از برجام را بپردازد و نه به ایران اجازه دهد از برجام منتفع شود یعنی ایران را در وضعیت معلق نگه دارد که ایران خودش رأساً و پیشاپیش قبل از امریکا از برجام خارج شود و امریکا هزینهای بابت آن نپردازد. خب ایران تا الان با ماندن در برجام این سناریوی ترامپ را تقریباً منتفی کرده است.
حرف آقای ظریف این است اگر وضعیت این طور ادامه یابد و امریکا اجازه ندهد و به تبع آن اروپا هم اجازه ندهد از منافع برجام منتفع شود، ایران هم ممکن است دلیلی برای ماندن در برجام نداشته باشد. بنابراین شرایط خیلی پیچیدهتر میشود یعنی اروپا باید هم ایران را راضی کند و ترامپ را. از طرف دیگر راضی کردن ترامپ در عمل به معنای منتفی شدن خود برجام است. در نتیجه توافق هستهای، امتیازاتی رد و بدل شده است وقتی ترامپ میگوید این امتیازات را نمیدهیم روح و جسم برجام دیگر موضوعیتی ندارد و ایران دلیلی ندارد توافقی را ادامه دهد که نتواند از آن منتفع شود اما محدودیتهای برنامههای هستهای را بپذیرد. خب این قاعدتاً برای ایران و اروپا شرایط را پیچیدهتر میکند. ما در سال ۲۰۰۳ تجربه مشابهی با اروپاییها داشتیم.
در مقطع مذاکرات تروئیکای اروپایی با ایران همین معضل هم در آن زمان مطرح بود. یعنی از یک طرف میخواستند ایران را پای میز مذاکره نگه دارند و از طرف دیگر امریکا را راضی کنند که در نهایت اتحادیه اروپا نتوانست این کار را بکند بنابراین معتقدم این بار هم شانس موفقیت اتحادیه اروپا چندان زیاد نیست. مخصوصاً اینکه در سال ۲۰۱۸ وضعیت اتحادیه اروپا در نظام بینالملل به مراتب از وضعیت این اتحادیه در عرصه بینالملل ضعیفتر است لذا قدرت چانهزنی کنونی اتحادیه اروپا در مقابل امریکا کمتر است و احتمال اینکه بتواند با این کارها ترامپ را راضی کند، چندان زیاد نیست.
ایران در مواجهه با کارشکنی برجامی امریکا تا چه زمانی مدارا میکند؟
پاسخ دادن به این سؤال نیازمند داشتن آمار، ارقام و دادههایی از وضعیت موجود کشور و نظام بینالملل و اطلاعات پشت پرده است. قاعدتاً تصمیمگیرانی که به این اطلاعات دسترسی دارند و میدانند که کجاها رقیب بلوف میزند و کجاها واقعیت دارد، میتوانند در این رابطه به جمعبندی برسند. یعنی تصمیمگیرانی هستند که میدانند وضعیت اقتصادی چگونه است و اوضاع منطقه و بینالملل را رصد میکنند و آن نقطه بهینه را تا جایی که ایران میتواند در برجام بماند، شناسایی میکنند. بنابراین دانستن زمان رسیدن به آن نقطه نیازمند داشتن اطلاعات جامع، دقیق و شفاف برای تصمیمگیران است و آنها هستند که میدانند و میتوانند حدس بزنند ایران تا کجا میتواند برود. اما از منظر تحلیلی ایران قاعدتاً تا جایی باید در برجام بماند که بتواند از منافع آن بهرهمند شود و اگر قواعد برجام از حد معینی از آن نقطه بهینه پایین تر بیاید، دلیلی ندارد در برجام بماند اما پایان برجام، پایان دنیا نیست.
به هر حال اگر امریکا هم در برجام نباشد ممکن است ایران با اتحادیه اروپا، چین و روسیه به توافقاتی برسد و ساز و کارهایی طراحی کند تا بتواند مسأله را مدیریت کند خب هر چند این کار سخت است اما ناممکن هم نیست بنابراین باید دید آیا دستگاه دیپلماسی ما چنین ظرفیتی را دارد؟ یعنی اینک این سؤال مهم است که اکنون ایران میتواند منهای امریکا یک ابتکار عمل دیپلماتیک در صحنه بینالمللی برای حفظ برجام داشته باشد یا نه؟ چنین توان دیپلماتیکی باید وجود داشته باشد.
مریم سالاری
- 17
- 1