روز دوشنبه مورخ نوزدهم شهريورماه ۱۳۹۷ موسسه مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) نشست تخصصي را تحت عنوان «آينده سوريه و سياست قدرتهاي منطقهاي» با حضور كارشناسان و متخصصان اين حوزه برگزار كرد. در اين نشست آقايان محمدرضا رئوف شيباني، سفير سابق جمهوري اسلامي ايران در سوريه، محمود شوري پژوهشگر ارشد مطالعات روسيه و ولي گلمحمدي، استاد مدعو دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران به ارايه بحث پرداختند كه بخشهايي از اين نشست را در ادامه ميخوانيد:
افقهاي همكاري ايران و روسيه
در بخش اول اين نشست آقاي محمدرضا رئوف شيباني سفير سابق ايران در سوريه به ارايه مباحثي در خصوص تحولات ميداني سوريه و همكاريهاي ميان ايران و روسيه و آينده اين همكاريها پرداخت. وي در بحث مبارزه با داعش عنوان كرد در دورهاي كه امريكاييها به دنبال برنامههايي در يك زمانبندي شش ماهه براي انجام اقدامات عليه داعش بودند، نيروهاي حزبالله لبنان توانستند تروريستهاي داعش و جبهه النصره را در منطقه القصير با حمايتهايي كه صورت گرفت شكست دهند.
وي در ادامه افزود: حفظ دولت بشار اسد براي ايران و روسيه يك دستاورد مهم براي اين همكاري بود. دولتهايي كه به دنبال شكست بشاراسد بودند، انتظار داشتند در كوتاهترين زمان دولت سوريه سقوط خواهد كرد و همگي بناي خود را بر اين مبنا گذاشته بودند كه با جريانهاي مخالف پس از بشار اسد همكاري داشته باشند. من خاطرم هست كه آقاي احمد داوود اوغلو وزيرخارجه وقت تركيه در ابتداي بحران سوريه بارها به تهران سفر كرد و با صراحت عنوان ميكرد كه دوره بشار به پايان رسيده و قصد داشت از ايران تضمين لازم را براي برهم نزدن بازي آنها بگيرد.
حتي به ما وعده داد كه منافع ايران در سوريه براي مراحل پس از بشار اسد نيز تامين شود. امير قطر نيز بارها به تهران سفر كرد تا ايران را براي عدم حمايت از دولت سوريه قانع كنند. اما اكنون وارد شرايطي شديم كه بحث رفتن بشار اسد از ادبيات سياسي كشورهايي كه خواستار رفتن بشار بودند خارج شده است، هرچند شايد مدت زمان براي آن تعيين ميكنند اما ديگر بحث رفتن آني بشار اسد مطرح نيست.
در ادامه دستاوردهاي همكاري ميان ايران و روسيه، محوري براي مقاومت در برابر رويكردهاي امريكا مطرح شد كه اخيرا توسط مقام معظم رهبري تحت عنوان سياست مهار امريكا مطرح شد. اين نشانهاي است كه با روسها ميتوانيم طرح موضوع و براي مهار امريكا در منطقه ادامه همكاري داشته باشيم. نتيجه ديگر اين همكاري ارتقاي سطح بازيگري حزبالله بود كه جايگاه آنها را از محدوده جغرافيايي لبنان خارج و به عنوان يك بازيگر تاثيرگذار در منطقه مطرح كرد. همكاري ايران و روسيه در گام بعدي منجر به آزادسازي بخش عمده خاك سوريه شد و در آخر همكاري ايران و روسيه منجر به جا انداختن راهحل و فصل سياسي در بحران سوريه است كه اين روند از زمان پايان جنگ حلب آغاز شد كه اولويتهاي كشوري مانند تركيه نيز در بحران سوريه تغيير كرد.
شيباني در خصوص پايداري همكاريهاي ايران و روسيه عنوان كرد كه فعلا اين همكاري در قياس ائتلاف امريكايي به صورت نسبي پايدار است. علت پايداري اين همكاري انتخاب هدف منطقي و منطبق با وقايع ميداني بود. همچنين با ائتلاف ايران و روسيه دولت سوريه و بخشي از معارضه تاثيرگذار نيز همراهي كردند؛ قابليتي كه ائتلاف تحت رهبري امريكا آن را در اختيار نداشت. سومين دليل حضور و تاثيرگذاري اعضاي ائتلاف در ميدان سوريه، چهارمين دليل انسجام در صف همپيمانان بود و هر تصميمي تضمين شده بود. پنجمين دليل، اتخاذ سياست حذف يك طرف به نفع طرف ديگر بود. شش، برخورداري از منافع مشترك در پيگيري هدف كه يكي از آنها مبارزه با تروريسم بود.
سفير سابق ايران در سوريه در مورد نگرانيهايي كه در خصوص اين همكاري وجود دارد، گفت: عمدهترين نگرانيهاي ما محدود بودن اين همكاريها در خصوص سوريه است. ما شايد در خصوص تثبيت حاكميت در سوريه فعلا امكان همكاري داريم اما پس از آن مشروط به شرايط مختلفي است كه در آينده پيش خواهد آمد. از سوي ديگر در عمل، روسها در بخشهاي ميداني و سياسي بعضا ما را دور ميزنند. در برخي موارد تصميمهايي اتخاذ ميكنند كه بعدا به ما اعلام ميكنند، استمرار اين وضعيت ممكن است يك نوع عدم اعتماد ميان طرفين را ايجاد كند. نكته ديگر عدم برداشت و رويكرد مشترك به اين همكاري است. جمهوري اسلامي علاقهمند است كه اين همكاري را به نحوي استراتژيك بداند، اما روسيه اين نگاه را به ايران ندارد كه اين خود يك نگراني مهم است.
در مرحله پاياني بحران، ايران در چند موضوع با روسيه اختلاف ديدگاه دارد كه يكي از آنها ماهيت آينده سوريه است. التزامات روسيه در صحنه بينالملل و به خصوص در بحث اسراييل يكي ديگر از موضوعات چالش برانگيز است و يك چالش ديگر با روسها قانونمند كردن حضور ايران در سوريه است. از نظر من اينكه عنوان ميكنند ايران ۸۰ كيلومتر از جولان فاصله داشته باشد، اگر تبديل به قانون شود خطرناك خواهد بود. مساله كردي ديگر نقطه اختلاف ايران و روسيه است. روسها به شكل جدي در حال كار با كردها هستند و رويكردشان اين است كه به كردها حداكثر امتياز تا مرحله فدراليته شدن داده شود كه در قانون اساسي پيشنهادي روسيه نيز اين رويكرد در نظر گرفته شده است.
شيباني در ادامه در خصوص افق همكاريهاي ايران و روسيه گفت: مهار امريكا ميتواند مهمترين افق آينده همكاري آنها باشد، گام دوم، طراحي مكانيسمي پايدار براي مبارزه با تروريسم، سوم بهرهبرداري از ظرفيت مشترك براي مديريت ديگر بحرانهاي منطقه، چهارم تشويق روسيه براي نقش گرفتن روسيه در پرونده فلسطين در مقابله با سياستهاي امريكا از جمله مباحثي است كه ميتواند به افقهاي همكاري منجر شود.
استراتژي صبر و محافظهكاري
در بخش دوم اين نشست آقاي شوري به نحوه مديريت روسيه در بحران سوريه پرداخت و نقش اين كشور در آينده سوريه را مورد بررسي قرار داد و اين سوال را مطرح كرد كه آيا روسيه ميتواند در دوره پساجنگ هم نقش قدرت برتر را در سوريه ايفا كند؟ وي عنوان كرد: حداقل از سال ۲۰۱۵ روسيه به عنوان مهمترين بازيگر عرصه ميداني و سياسي سوريه شناخته ميشود. هرچند ايران در پايداري دولت سوريه نقش مهمي را ايفا كرد ولي واقعيت آن است كه ابزارها و امكانات روسيه در ميدان بسيار بيشتر بود.
روسها خيلي ظريف و ماهرانه از دو ابزار قدرت نظامي و ديپلماتيك خود استفاده كردند. اين هنر استفاده كردن بجا از اين دو ابزار، اتفاقي بود كه چندان به صورت تاريخي از روسها انتظار نميرفت. هيچگاه روسها سعي نكردند يك ابزار را فداي ديگري كنند و به خوبي از ابزار ديپلماتيك خود براي كاهش هزينههاي جنگ استفاده كردند. استراتژي روسيه در سوريه، بسيار آرام، صبورانه و در مواردي محافظهكارانه و از همه مهمتر چند جانبه بود. زيرا هيچگاه روسها سعي نكردند از اتفاقات سوريه و نوع بازي ساير بازيگران واكنشهاي تند داشته باشند.
اين شايد مهمترين فاكتوري بوده كه توانسته بحران سوريه را به اين نقطه مهم برساند. توانمندي روسيه در مذاكره با تمامي طرفها در بحران سوريه، از عربستان گرفته تا اسراييل و امريكا و نيروهاي معارض از جمله ظرفيتهايي بود كه روسيه در اختيار داشت و ايران نداشت. اما اگر بخواهيم از بعد ديگري به ماجرا نگاه كنيم روسها يك نوع تمرين خيلي خوبي براي ابرقدرت بودن انجام دادند. به اين معني كه يك كار امنيتسازي را در منطقهاي مهم از جهان انجام دادند و همزمان از ابزارهاي قدرت خودشان نيز استفاده كردند و يك مشكل امنيتي را با كمك ساير بازيگران تا حدودي برطرف كردند.
اين اقدام را به شكل نمونه انجام دادند ولي اينكه آيا ميتوانند در حوزهها يا مواردي ديگر انجام دهند و حتي در ادامه بحران سوريه نيز اين رفتار را ادامه دهند هنوز جاي بحث و ترديد دارد. مساله روسها در ارتباط با آينده سوريه تنها بحث استفاده از دو ابزار قدرت در زمينه نظامي و ديپلماسي نيست، بلكه اكنون مولفه قدرت اقتصادي وارد عرصه كار سوريه ميشود كه روسها بايد بتوانند در آينده سوريه نقش ايفا كنند، در غير اين صورت در آينده سوريه با مشكل مواجه خواهند شد. همچنين روسيه بايد بتواند از قدرت هنجاري تحت عنوان قدرت نرم استفاده كند تا روسها بتوانند توان اقناعسازي را در منطقه و به خصوص سوريه ايفا و ظرفيت و امكان را براي بنيان يك دولت جديد ايجاد كنند.
شوري در ادامه صحبتهاي خود به پنج مساله عمده در داخل سوريه اشاره كرد كه روسها بايد با آن دست و پنجه نرم كنند. وي گفت: بحث اول موضوع بازسازي سوريه است. در تحولات اخير سوريه رسما شخم خورد و تخمين زده ميشود كه از هر ۵ واحد مسكوني ۱ عدد آن از بين رفته و حتي در برخي مناطق اين تخريبها ۱۰۰ درصدي است. از هر ۳ مدرسه يكي از آنها نابود شده است و تقريبا نيمي از مراكز بهداشتي سوريه از بين رفته و اينها در شرايط پس از جنگ مساله بسيار مهمي است. آقاي بشار اسد در سخنراني عنوان كرد كه به ۴۰۰ ميليارد دلار پول نياز است تا اين كشور بار ديگر بازسازي شود. در مقايسه سازمان ملل در تخمينهايي كه زده است از رقم ۱۰۰۰ ميليارد دلار سخن به ميان آورده است. اين پول رقمي نيست كه روسها بتوانند وارد سوريه كنند.
يك بن بست و يك پارادوكسي وجود دارد؛ اين است كه بخشي از كشورهاي صاحب پول حاضر نيستند در شرايط كنوني وارد سوريه شوند و در آيندهاي كه گره خورده به دولت اسد وارد سرمايهگذاري شوند. كشورهايي كه حاضرند اين كار را انجام دهند پول كافي ندارند و شايد تنها كشوري كه هم پول و هم تمايل براي سرمايهگذاري دارد چينيها هستند و آنها نيز در سرمايهگذاري بسيار محتاط عمل ميكنند. البته چينيها از گذشته در ميادين نفتي سوريه حضور داشتند ولي اين موضوع مشكل بازسازي را حل نخواهد كرد.
موضوع بعدي نظام سياسي آينده سوريه است. در حال حاضر روندهاي مذاكرات سياسي سوريه براي رسيدن به آينده اين كشور به بن بست خورده است. مهمترين بحث نقش مخالفان در آينده سوريه است. پارادوكس اصلي اين است كه پيروزيهاي نظامي بيشتر اسد منجر ميشود كه مخالفان قدرت كمرنگتري پيدا ميكنند و ديگر اسد دليلي براي ارايه امتياز سياسي براي خود نميبيند. بحثي كه روسها با آن مواجه هستند اين است كه چگونه دولت اسد را متقاعد كنند كه حاضر باشد بخشي از قدرت سياسي خود را با روسها شريك شود. حتي روسها نيز با اين معضل مواجه هستند كه چه دولتي ميتواند منافع روسيه را در سوريه تضمين كند به هر حال يك مساله سياسي است كه روسها پاسخ دقيق و جدي براي آن ندارند و منتظرند گام به گام در اين زمينه پيش بروند.
مساله سوم موضوع حضور نيروهاي خارجي در سوريه است كه بايد در آينده تكليف آنها نيز مشخص شود. شايد مهمترين نيروي خارجي از ديد كشورهاي غربي كه مانع در بحران سوريه ايجاد ميكند، بحث ايران است. فشارهاي امريكا و اسراييل روي روسها اين گونه است كه قدرت ايران را محدود كنند. روسها به صورت مكرر عنوان كردند كه نميتوانيم ايرانيها را مجبور كنيم تا از سوريه خارج شوند، ولي به هر حال اين معضل براي روسيه وجود دارد كه قصد دارد با ايرانيها چه كار كند. از يك طرف تلاش براي محدود كردن ايران در سوريه به نحوي منجر به كاهش قدرت خود آنها در سوريه است.
زيرا هرچقدر در آينده متحدين روسها تضعيف شوند، خود آنها نيز تضعيف ميشوند. اما از طرفي ديگر ايران ميتواند يك قدرت رقيب براي روسها باشد. به نظر ميرسد نبايد روي اين موضوع كه ايران رقيب روسها در سوريه است مانور دهيم. زيرا بعيد به نظر ميرسد حوزههاي منافع ايران با روسها در سوريه دچار تعارض باشد. نيروي ديگر تاثيرگذار نظامي تركيه است كه روسها به عنوان بخشي از امتيازدهي در مذاكرات سياسي به تركها دادند تا در سوريه حضور نظامي داشته باشند. اينكه در آينده آيا روسيه بخواهد اين امتياز را از آنها بگيرد كماكان جاي سوال باقي است. روسها قطعا در كوتاهمدت به دنبال اين مساله نخواهند بود، زيرا تلاش نميكنند صحنه را به صورت راديكالي برهم بريزند. در مورد امريكاييها نيز روسها تلاش كردند تا محافظهكارانه عمل كنند و حتي زماني كه امريكاييها به سوريه نيز حمله كردند واكنش آنها كاملا صبورانه بوده است و اجازه ندادند بحران از مساله روسيه وارد فضاي روابط روسيه و امريكا شود.
در بحث همكاريهاي روسيه و كردها بايد گفت اكنون مناطق تحت كنترل آنها محلي است كه امريكاييها نيز حضور دارند و عملا بخش شرقي سوريه محدودهاي است كه امريكاييها ميتوانند حضور داشته باشند، اما كردها بيشتر عامل كردها هستند تا عامل روسيه. در اين مورد نيز روسها براي حل آن عجلهاي نخواهند داشت. در حال حاضر دوره گذار هم ميتواند دوران طولاني باشد كه روسها براي آن عجلهاي ندارند. اكنون اين فرصتي براي روسيه است كه به آنها اجازه ميدهد مسائل را گام بهگام حل كنند.
موضوع چهارم بحث آوارگان است. در حال حاضر صدها هزار پناهجو و آواره سوري در كشورهاي همسايه سوريه حضور دارند، كه به دليل شرايط نه چندان مناسب اردوگاههاي پناهجويان در صورت مساعد شدن وضعيت به كشور خود بازخواهند گشت. مديريت كردن مسائل اقتصادي و سياسي اين افراد جاي خود دارد. اما اين مساله هم بايد حل و فصل شود. بخش عمدهاي از آنها جزو مخالفان دولت اسد هستند، بازگشت آنها به سوريه ميتواند صحنه سياسي را دچار مشكل كند.
چالش پنجم، بحث خلع سلاح است. در طول ۷ سال جنگ ميزان قابل توجهي از سلاح در سوريه دپو شده است و در اختيار جريانهاي مختلف قرار دارد و بايد براي آن فكري شود.
شوري در جمعبندي بحث خود عنوان كرد كه دوران پس از جنگ ادلب كاملا دوران متفاوتي از گذشته و به خصوص دوران پيش از حلب خواهد بود.
شوري: بخشي از كشورهاي صاحب پول حاضر نيستند در شرايط كنوني وارد سوريه شوند و در آيندهاي كه گره خورده به دولت اسد وارد سرمايهگذاري شوند. كشورهايي كه حاضرند اين كار را انجام دهند پول كافي ندارند و شايد تنها كشوري كه هم پول و هم تمايل براي سرمايهگذاري دارد چينيها هستند.
شيباني: عمدهترين نگرانيهاي ايران در خصوص روسيه، محدود بودن اين همكاريها در خصوص سوريه است. ما شايد در خصوص تثبيت حاكميت در سوريه فعلا امكان همكاري داريم اما پس از آن مشروط به شرايط مختلفي است كه در آينده پيش خواهد آمد.
ميثم سليماني
- 18
- 4