سرعت شتابان و پیچیده تحولات، منطقه غرب آسیا را در هم نوردیده و پیش بینی روندها را بسیار دشوار ساخته است. کشورهای این منطقه حساس چون در بطن حوادث قرار دارند، درگیر موضوعات روزمره و در این اندیشه اند چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشند اما نگاهی از برون و سطحی بالاتر نشان از آن دارد که رخدادهای این منطقه بسیار سهمگین هستند و هوشیاری و آینده نگری بسیاری را طلب می کنند.
دقت نظری در سیر پدیده ها نشان از آن دارد که مجموعه غرب اعم از آمریکا و قدرتهای اروپائی به قلب منطقه ای که در آن هستیم چشمداشت دارند و هر یک با زبانی و طریقی، بلعیدن تدریجی آن را در دستور کار خود قرار داده اند.
نظر به اهمیت این موضوع، دراین نوشته به ابعادی چند در این زمینه پرداخته و در پایان، نکاتی پیرامون مسئولیتی که ایران برعهده دارد، یادآور می شویم:
پیشرفت مرحله ای:
آنچه روشن است غرب کاملا در راستای دیدگاه جنگ های صلیبی نوین حرکت کرده و بدنبال از بین بردن توانمندیهای کشورهای اسلامی و آن هم بصورت مرحله ای است. تحولات ناشی از بیداری اسلامی و خیزش ملت های منطقه نشان داد که آنها توانستند نیروی عظیمی از منطقه را در قالب جریانهای افراطی سلفی و تکفیری خنثی کرده و با کمک دستگاه عظیم تبلیغاتی خود، آن را به حساب دین اسلام و مسلمانان بگذارند و اذهان عمومی دنیای غرب و جهان را در بازی بزرگ اسلام هراسی درگیر کنند. همچنین در این مرحله بسیاری از کشورهای اسلامی نظیر سوریه، مصر، عراق، لیبی و غیره از گردونه خارج و به حاشیه رانده شدند و تا سالهای متمادی درگیر شرایط و چالش های درونی خود خواهند بود.
ورود به هسته مرکزی:
پس از مرحله نخست، اکنون منازعه به کشورهای محور و مدعیان اصلی در منطقه و جهان اسلام رسیده است. با کنار گذاشتن کشورهائی مانند اندونزی، مسلمانان هند، پاکستان، نیجریه و .. که هر یک شرایط خاص خود را دارند باید اذعان کرد که سه کشور: ایران، ترکیه و عربستان در کانون هدف گذاری و تخلیه ظرفیتهای استراتژیک از سوی دستگاه برنامه ریزی و سناریوسازی غرب قرار داشته و به دنبال تهی ساختن آنان از عناصر قدرت، انداختن هر یک در مسیر پرهزینه و بی بازگشت و رو در رو قرار دادن آنها با یکدیگر است. اگر توجه کنیم این مسیر به گونه ای پیش می رود که امکان اندیشیدن این سه کشور به باب گفتگو و تعامل بسیار دشوار می شود.
البته وقتی از هدف کلی غرب سخن می رانیم به این معنا نیست که دامن خود را از هر اشتباهی مبرا و همه تقصیرها را بر گردند آنان بیاندازیم. خیر مسائل بسیاری هست که ناشی از عدم تشخیص درست تحولات است و در پیدایش و تداوم آنها نقش داریم اما سناریو به قدری بزرگ و زیرکانه است که نمی توان از عقبه و لایه های فکری آنان غافل شد.
راه حل های غیربومی:
شرایط در منطقه به گونه ای پیش می رود که هر بازیگری به سمت یارگیریهای خارج از منطقه پیش می رود. برخی سراغ آمریکا و قدرتهای اروپائی رفته و برخی دیگر روسیه و شاید چین را به عنوان راه برون رفت تصور می کنند اما واقعیت این است که ورود قدرتهای فرامنطقه ای چون انگیزه ها و اهداف راهبردی داشته و اغلب در تعارض با یکدیگر قرار دارند نه تنها کمکی به اوضاع نمی کند بلکه موجب پیچیدگی اوضاع نیز گشته و توان کشورهای منطقه برای حل مسائل خود را ضعف تر می کند. بنابر این لازم است راه حل منطقه ای و بومی که محوری ترین آنها ایجاد امکان تعاملی بین محور: تهران، آنکارا و ریاض است مورد توجه قرار گیرد.
مشکلی به نام سعودی:
دشواری مسیر در این جاست که کشوری به نام عربستان سعودی با شرایط ناشی از کشمکش های داخلی و بلندپروازی های گروهی که قدرت را در اختیار گرفته اند و نیز شرایط دشوار پیرامونی، خود را در مسیر خطرناکی قرار داده است. تصور آنان بر این است که با گذاشتن همه تخم مرغها در سبد آمریکای ترامپ و اسرائیل و به پشتوانه حجم عظیم ثروت و امکانات می توانند امنیت قابل اتکائی برای خود ایجاد و موقعیت خود را در خلاء کشورهایی مانند مصر و عراق ارتقاء بخشند در حالی که تحولات کنونی نشان از آن دارد که ناکامی در این مسیر می تواند خسارات جبران ناپذیری بر آنها وارد کند.
مسئولیت و راهکارهای ایران:
واقعیت این است که ایران در شرایط بسیار سخت و دشواری برای نشان دادن این تصویر و چالش منطقه ای به کشورهای یاد شده قرار دارد. کشوری مانند عربستان یا امارات که از هیچ گونه دشمنی با ایران فروگذار نکرده و همه خطوط قرمز مسلمانی و همسایگی را زیرپار گذاشته اند و هر روز هم بر دشمنی خود می افزایند، پیش روی ما قرار دارند.
از سوی دیگر، ترکیه هم با اشتباهات راهبردی خود در موضوع گروه های تکفیری و بحران سوریه و عراق بر آتش دشمنی ها در منطقه بنزین ریخت و آتش را شعله ور تر ساخت اما امروز اندکی به اشتباهات خود پی برده و به حقائقی رسیده است.
در چنین وضعی، کمک به این دو کشور را کمی سخت می کند اما می توان با نگاه عقلانی و تیزبین این کار را انجام داد. نظام فکری و ذهن هوشمند ایرانی باید بسترهای حرکت در این مسیر سنگلاخ و دشوار را تشخیص و برای اجرا در اختیار دستگاه دیپلماسی کشور قرار دهد.
این حرکت نه از موضع ضعف و نیاز ایران بلکه از منظر خطر بزرگی است که قدرت های بزرگ برای تضعیف کشورهای منطقه کشیده و در دستور کار قرار داده اند.
در موضوع عربستان، باید جایگاه این کشور را فراتر از یک قوم و قبیله بلکه در چارچوب سرنوشت اماکن مقدس و قبله گاه مسلمانان دید و باید گفتمانی فراگیر با کشورهای اسلامی انجام دهیم و ابعاد خطری که برای کلیت مسلمانان می تواند ایجاد شود را برجسته و شرح و بسط دهیم. البته این صرفا وظیفه نهاد سیاست خارجی نیست بلکه همفکری در حلقه وسیع تری را طلب می کند.
نکته دیگر این که شرایطی که در منطقه مواجه هستیم یک گفتگوی درون خانوادگی در ایران بین همه نهادهائی که در مساله منطقه دست دارند را نیز طلب می کند. باید به همان میزان که گفتگو با دیگران را مورد تاکید قرار می دهیم با خودمان نیز صحبت و با تجمیع توانمندیها با دستی پر و برنامه ای روشن به استقبال حوادث و رخدادها برویم. با اطمینان باید گفت با حفظ عناصر قدرت سخت و آمادگی همیشگی، اکنون نقش آفرینی قدرت نرم در اولویت است و باید همه امکان خود را به کار اندازیم تا از منافع جمعی کشورهای منطقه در مواجهه با چالش های پیش روی محافظت کنیم. این ماموریت سهل و آسان نیست و دشواریهای بسیار دارد اما نتیجه اش بهتر و کم هزینه تر از راه حل های غیربومی و واردتی است.
سید احمد حسینی
- 14
- 4