علی بیگدلی در گفت وگوبا دیپلماسی ایرانی بر این باور است که با روشن شدن عدم توان اتحادیه اروپا در عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی، عملا روابط سیاسی و دیپلماتیک این اتحادیه با ایران نیز عملا تحت الشعاع این واقعیت قرار خواهد گرفت، چون با از میان رفتن این اطمینان، دیگر اروپا نیازی به ایران ندارد، همان گونه که ایران هم در صورت ناامید شدن از اروپایی ها احتیاجی به قاره سبز ندارد.
در شرایطی که مناسبات ایران و اروپا در مساله توافق هسته ای به حمایت قاره سبز از ایران در برابر تحریم ها، ذیل سازوکار ویژه مالی مد نظر اتحادیه اروپا گره خورده است، می توان دید که این روابط تا چه اندازه حساس و در عین حال شکننده شده است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی همین مناسبات حساس و شکننده تهران با قاره سبز که هر لحظه امکان فروپاشیدن آن وجود دارد، گفت وگویی را با علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، محقق و کارشناس مسائل اروپا ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
بعد از خروج آمریکا از توافق هسته ای مناسبات تهران با قاره سبز نیز تحت الشعاع این مساله قرار گرفت. در این راستا از همان روز خروج ترامپ تا به اکنون اتحادیه اروپا سعی دارد در کنار مواضع سیاسی و دیپلماتیک خود برای حمایت از تهران، سازوکار مالی به نام SPV را هم شکل دهد که به دلایل متعدد این مهم، علیرغم وعده های مکرر اروپایی ها محقق نشده است؛ ذیل این نکات، مناسبات ایران و اروپا را برای سال آتی میلادی چگونه ارزیابی می کنید؟
سال ۲۰۱۸ یکی از پر تلاطم ترین سال ها در حوزه سیاست خارجی ایران بود. چرا که در جوامع غربی از آمریکای شمالی گرفته تا آمریکای لاتین و حتی خود اروپا جناح راست افراطی در حال قدرت گیری است که با حضور دونالد ترامپ این امر شدت بیشتری یافته است. این مساله روی همه مناسبات جهانی از جمله ایران هم اثرات خود را گذاشته است. چرا که این نوع بیش سیاسی (راست افراطی) به خصوص در آمریکا با روی کار آمدن ترامپ در حال پررنگ شدن است، شکل و محتوای سیاست خارجی و دیپلماسی را در سطح جهانی تحت الشعاع قرار داد.
لذا اگر چه ما در دوره احمدی نژاد با تحریم مواجه بودیم، اما آن زمان ما با نوعی از منطق سیاسی اوبامایی در ایالات متحده طرف بودیم که اگر چه ما آن را قبول نداشتیم، ولی به هر حال مواضع اوباما دارای یک بینش و چارچوب منطقی بود. اکنون ترامپ در یک تشتت، سردرگمی و ابهام به سر می برد، چرا که او اساسا با علم سیاست و دیپلماسی آشنایی ندارد. لذا چالش تهران با ترامپ در دوره روحانی یک از سخت ترین کارهای دولت خواهد بود؛ به خصوص که اکنون با خروج کاخ سفید از برجام بر میزان این سختی و پیچیدگی افزوده شده است.
از طرف دیگر مساله حمایت اروپا و مساله سازوکار ویژه هم بعد از چالش های متعدد آمریکا هنوز به نتیجه نرسیده ست. افزون بر آن روابط ایران و حفظ برجام، ذیل تعهدات به ۱+۴ سبب شده تا ما از یک سو تحریم ها را تحمل کنیم و از طرف دیگر خود را متعهد به برجام بدانیم. لذا ایران در یک دوره گذار بسیار پیچیده قرار دارد که نه راه پس برای ایران مانده و نه راه پیش؛ این همان نقشه مد نظر آمریکا در خصوص ایران است. اکنون هم اتحادیه اروپا سعی دارد اصل برجام را برای کنترل ایران حفظ و به نام سازوکار ویژه، تهران را هم چنان متعهد به توافق هسته ای کند. چون برجام اکنون یک ضامن امنیتی برای قاره سبز در خاورمیانه و منطقه غرب آسیا به شمار می آید. لذا سعی دارد با روابط نیم بندش همچنان این ضامن امنیتی را برای خود نگه دارد. پس چنان که در سال ۲۰۱۸ میلادی این راهکار پی گرفته شد در سال آتی نیز این تلاش ها وجود خواهد داشت.
اما شرایط قاره سبز اجازه این بازی سیاسی را می دهد؟
یقینا تداوم بازی برجامی با ایران از جانب قاره سبز در دستور کار خواهد بود. هر چند که حال اتحادیه اروپا برای پیگیری این بازی چندان مساعد نیست. در این راستا فرانسه اکنون درگیر بحران ناشی از جنبش جلیقه زردها است. انگلستان هم در آستانه خروج از اتحادیه اروپا و مشکلات درون ساختاری خود است. آلمان هم دچار افول قدرت دولت خانم مرکل است؛ ایتالیا، بلژیک، هلند، اسپانیا و دیگر کشورها هم کم و زیاد درگیر مشکلاتی هستند. لذا بازی سیاسی برجامی با ایران از جانب قاره سبز در سایه این مشکلات در سال ۲۰۱۹ ادامه خواهد داشت، هر چند که دشورای های جدی در سر راه آنها خوهد بود.
چون به هر حال اتحادیه اروپا نیاز جدی به برجام دارد. چرا که در سایه نکته پیشین خود عنوان داشتم برجام یک ضامن امنیتی و سیاسی برای قاره سبز است. البته از طرف دیگر همین مشکلات هم سبب خواهد شد تا اتحادیه اروپا نتواند بر سر قول و قرارهای خود با ایران در خصوص ایجاد سازوکار ویژه مالی متعهد بماند. پس یقینا باز هم وعده و وعده برای ایجاد این سازوکار ویژه مالی، یگانه راه حفظ نیم بند برجام از جانب اتحادیه اروپا است. مضافا این که مشکلات داخلی ما هم کم بهانه به دست اروپا نداده است؛ از مسائل دیپلماسی منطقه ای تا توان موشکی، ولی فعلا مهم ترین بهانه عدم همکاری اروپا با ایران در مساله سازوکار ویژه مالی به عدم تصویب لوایح ۴ گانه FATF باز می گردد. اکنون هم مساله پیوستن اسرائیل به CFT مطرح شده است. لذا من معتقدم که برجام در این شرایط مرده است و هیچ سود و فایده ای برای ما نخواهد داشت.
پس تهران باید از توافق هسته ای خارج شود؟
خیر. این گفته من دال بر خروج ایران از برجام نیست. اگر چه ماندن در برجام هیچ سودی برای ایران ندارد، اما خروج از آن شرایط بدتری را برای ایران رقم خواهد زد.
خوب زمانی که توافق هسته ای برای ایران سودی در بر نداشته باشد، دیگر چه نیازی به متعهد ماندن به آن از سوی تهران وجود دارد؟
این مساله در راستای همان برنامه ای است که گفتم. اکنون ایران نه راه پس دارد نه راه پیش. چرا که با خروج از برجام، بستری برای ایجاد ائتلاف جهانی با محوریت آمریکا علیه ایران شکل خواهد گرفت. یقینا در این شرایط باید خود را متعهد به برجام بدانیم و با قدری فعالیت بیشتر در حوزه دیپلماسی، شرایط اقتصادی و تجاری کشور را بهبود بخشیم.
اما متولیان دستگاه سیاست خارجی بارها عنوان کرده اند که در صورت اطمینان از عدم همراهی اتحادیه اروپا، تهران در خصوص خروج از برجام درنگ نخواهد کرد. آیا این مواضع را باید جدی گرفت؟
به هیچ وجهه. این مواضع صرفا مصرف داخلی و گاهی هم برای تحریک اروپایی ها است. لذا مواضع آقای ظریف، عراقچی و صالحی در خصوص خروج از برجام نمی تواند جنبه عملی پیدا کند. به فرض که ما از برجام هم خارج شدیم؛ بعد از خروج از برجام چه کار باید بکنیم؟ این سوال مهمی است که جوابی برای آن وجود ندارد. لذا در این روزهای پایانی سال ۲۰۱۸ و نیز سال ۲۰۱۹ باید تمرکز ما روی درگیر کردن منافع اعضای ۱+۴ در برجام باشد.
در سایه تحمل تحریم های امریکا و مضافا متعهد ماندن به برجام، آیا هیات حاکمه ایران چنین شرایطی را خواهد پذیرفت. در این صورت وضعیت ایران به کجا کشیده خواهد شد؟
من مسئول تصمیم حَضَرات در خصوص ماندن و نماندن در توافق هسته ای نیستم. آنها خودشان تصمیم می گیرند، همان طور که در این سال ها تصمیمات درست و غلط بسیاری گرفته اند که سرنوشت کشور به اینجا کشیده شده است. اما من عنوان کردم ماندن ما در برجام هیچ سودی ندارد، اما خروج ما از برجام نیز عملا به ائتلاف جهانی، بازگشت قطعنامه ها و انزوای جدی ایران خواهد انجامید. در این صورت ما در سال آتی میلادی و حتی سال آتی شمسی وارد بستر پر تلاطم تر اقتصادی داخلی خواهیم شد. پس هر راهی که برای ما وجود دارد، راهی نیست که بتوان به سود ایران را در آن اندیشید.
ولی برخی معتقدند که تهران با تعلیق برخی از مفاد برجامی به منظور تحریک اتحادیه اروپا می تواند به فکر استفاده ابزاری از توافق هسته ای باشد، همان طور که قاره سبز چنین نگاهی را در برابر ایران دارد؟
این راهکار ریسک عمل بسیار بالایی برای ایران دارد و حتی می تواند نتیجه عکس دهد. به خصوص که در آن سو حمایت اتحادیه اروپا از برجام شکننده شده، چرا که حمایت قاره سبز از توافق هسته ای از دو جنبه قابل بررسی است؛ اول، حفظ پرستیژ و نوعی نمایش قدرت برای خود اروپایی ها در برابر تحقیر و انتقاد ترامپ از اتحادیه اروپا است. دومین بُعد هم به همان ضامن امنیتی بودن توافق هسته ای باز می گردد. لذا اتحادیه اروپا هم برای حفظ پرستیژ و حفظ امنیت خود در تلاش است در بُعد سیاسی و دیپلماتیک، برجام را حفظ کند. البته سعی جدی برای برقراری مناسبات تجاری با ایران هم دارد، اما سلطه و سیطره آمریکا بر اقتصاد اروپا و جهان اجازه عمل چندانی به قاره سبز نمی دهد.
پس شما وعده آغاز به کار سازوکار ویژه مالی را از ژانویه سال ۲۰۱۹ مطابق گفته های موگرینی در راستای همان تعهدات پوچ می دانید؟
در این مساله شک نکنید. بگذارید در این خصوص چند نکته را یاد آور شوم؛ اول این که خانم موگرینی با اصالتی ایتالیایی، یک بینش سوسیالیستی و چپ دارد. لذا طبیعی است که در برابر اندیشه های راست افراطی ترامپ از خود واکنش های جدی نشان دهد؛ به خصوص اختلاف نظر این دو از نظر شخصی هم سبب شده تا دایره تنش ها در مسائل متعددی شدت یاید. با این وصف برجام هم مانند دیگر مسائل، به زمینی برای زد و خورد و قدرت نمایی موگرینی و ترامپ بدل شده است.
دوم این که از دوره ماموریت خانم موگرینی در سمت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا چیز زیادی باقی نمانده است، لذا او سعی دارد با مواضع دلگرم کننده خود، هم ایران را در برجام نگاه دارد و هم ماهیت توافق هسته ای برای جلوگیری از به وجود آمدن بحران و چالشی جدید، حداقل تا پایان دوره ماموریتش را حفظ کند. سوم این که خانم موگرینی از همان ابتدای طرح سازوکار ویژه مالی تا کنون چندین بار متوالی روزهای و ماه هایی را برای عملیاتی کردن این طرح عنوان کردند که همگی در حد حرف باقی ماند. در نتیجه وعده ماه ژانویه ۲۰۱۹ هم می تواند در امتداد همان وعده های پوچ قلمداد شود. چهارم این که به فرض محال هم در ژانویه سال آتی میلادی این مدل سازوکار ویژه مالی رونمایی شود و شروع به کار کرد، مهم این است که در تقابل با فشارهای امریکا این مدل تا چه اندازه توان برآرده کردن انتظارات ایران را دارد، به خصوص که هنوز شکل و محتوای این مدل برای کسی به صورت جزئی روشن نیست و تنها یک کلیتی از آن مطرح شده که هر روز هم در حال تغییر است.
لذا این مدل که نه ایران و نه اروپا و نه هیچ کشوری در جهان آن را تجربه نکرده است، چگونه می تواند شرایط را تغییر دهد؟! در این راستا هنوز هم هیچ کشوری حاضر به پذیرش ریسک تاسیس این دفتر سازوکار ویژه مالی به دلیل مشکلات و فشارهای آمریکا نشده است. پس در مجموع شرایط برای تحقق وعده های حمایت عملی اروپا از ایران علیرغم میل و خواسته مثبت اروپا برای تحقق این وعده وجود ندارد.
این را هم اضافه کنم که با اطمینان یافتن از عدم توان اتحادیه اروپا در عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی، عملا روابط سیاسی و دیپلماتیک این اتحادیه با ایران نیز تحت الشعاع قرار خواهد گرفت، چون با از میان رفتن این اطمینان، دیگر اروپا نیازی به ایران ندارد، همان گونه که ایران هم در صورت ناامید شدن از اروپایی ها احتیاجی به قاره سبز ندارد.
راهکار مد نظر شما برای برون رفت از این مشکل چیست؟
تنها راهکار مذاکره با آمریکا است که فعلا آن باب هم مسدود است. ولی دیر یا زود باید در این راه گام بگذاریم. باور کنید مذاکره به معنای شکست نیست، بلکه به معنای هوشمندی و انعطاف دیپلماتیک است. البته با حفظ عزت کشور، نه این که چشم و گوش بسته به امیال پوچ ترامپ و مزخرفات کاخ سفید بله بگوییم. ما باید راه مذاکره را باز کنیم، همان طور که آقای روحانی در سخنرانی امسال خود در مجمع سازمان ملل عنوان کردند. از طرف دیگر ما نباید اجازه دهیم ترامپ عکس یادگاری خود را با ایران برای بهره برداری در انتخابات ۲۰۲۰ داشته باشد.
باید در بستر یک هوشمندی سیاسی، راه گریز آمریکا و نقشه های ترامپ را سد کنیم و در عین حال به منافع خود هم برسیم. البته مساله مهمی که در این میان وجود دارد به این مهم باز می گردد که تهران باید تکلیف خود را با اسرائیل روشن کند. شما اگر به کابینه ترامپ نگاه کنید یهودیان زیادی را می توانید پیدا کنید. این بدان معنا است که لابی صهیونیستی دونالد ترامپ را روی کار آوردند تا دو کار مهم را انجام دهد؛ اول، انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس که بستر پایتخت شدن بین المقدس را برای اسرائیل فراهم کند و در این راستا معامله بزرگ قرن هم به حیات آرمان فلسطین برای همیشه پایان دهد. مساله دوم هم به مهار و کنترل ایران باز می گردد. لذا باید تهران نگاه خارجی خود را به داخل معطوف کند و تمصیماتی جدی را برای روشن شدن تکلیف خود با جهان در سال آتی داشته باشد.
- 17
- 6