در تاریخ ایالاتمتحده آمریکا تنها دوران دو رئیسجمهور در همان چهارسال نخست به پایان رسیده است. جیمی کارتر و جرج بوش پدر. نکته مهم در این زمینه این است که سرنوشت هر دو رئیسجمهور نیز به شکلی به ایران گره خورده بود. شکست کماندوهای آمریکایی در صحرای طبس زمینه شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا شد و اشغال کویت توسط عراق و تاثیرگذاری ایران در این ماجرا زمینه شکست جرج بوش پدر از بیل کلینتون در انتخابات بعدی بود. در نتیجه تجربه تاریخی نشان میدهد ایران برگ برنده روسای جمهوری آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری است. در شرایط کنونی ترامپ بیش از روسای جمهور دیگر آمریکا به وضعیت کارتر و جرج بوش پدر نزدیک شده و بهنظر میرسد در مسیری حرکت میکند که میتواند به سومین رئیسجمهور چهارساله آمریکا تبدیل شود.
این اتفاق با اما و اگرها و چالشها و فرصتهایی همراه خواهد بود که «آرمان» آن را در گفتوگو با دکتر غلامعلی دهقان استاد تاریخ و عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. دکتر دهقان معتقد است: «ترامپ نمیتواند بوش پسر باشد. در شرایط کنونی ایالاتمتحده آمریکا در شرایطی نیست که وارد یک جنگ بزرگ آن هم با کشوری مانند ایران شود. ایران از نظر طول و عرض جغرافیایی بهمراتب از عراق و افغانستان بزرگتر است و از سوی دیگر از بهترین و مجهزترین ادوات نظامی برخوردار است. در نتیجه جنگ با ایران به هیچعنوان در مخیله حاکمان کاخ سفید نمیگنجد». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
در تاریخ معاصر آمریکا تنها جیمی کارتر و جرج بوش پدر دوران ریاستجمهوریشان در چهار سال به پایان رسید و بقیه همه هشتساله بودند. چهارسالهشدن هر دو نیز تاحدود زیادی به ایران ارتباط داشت. آیا دونالد ترامپ نیز در مسیری حرکت میکند که این دو حرکت کردند؟
در هشتادساله اخیر همه روسایجمهور ایالات متحده آمریکا بهجز کارتر و بوش پدر دو دورهای بودهاند و برای هشتسال قدرت را در آمریکا در دست داشتهاند. کارتر در سال۱۹۷۶ موفق شد در انتخاباتی ریاستجمهوری جرالد فورد جمهوریخواه را شکست دهد و به ریاستجمهوری دست پیدا کند. با این وجود دوران ریاستجمهوری وی چهارسال بیشتر دوام نیاورد و در سال۱۹۸۰ رقابت انتخاباتی را به ریگان که هنرپیشه هالیوود بود واگذار کرد. این وضعیت برای بوش پدر که پس از ریگان به ریاست جمهوری رسده بود نیز پیش آمد و وی دومین رئیسجمهور چهارساله آمریکا لقب گرفت. نقطه مشترک شکست این دو رئیسجمهور ایران بود که روی آرای انتخاباتی آنها تاثیر مستقیم داشت.
حمله شکستخورده آمریکا در واقعه طبس در اردیبهشت ۱۳۵۹ چنان تحقیری برای کارتر ایجاد کرد که اثر آن در انتخابات آبان همان سال در آمریکا خود را نشان داد. کشتهشدن چند کماندوی آمریکایی در صحرای طبس کافی بود تا با فروریختن هیمنه آمریکا، آمریکاییها به هنرپیشه بلندبالای سابق هالیوود، رونالد ریگان، اقبال کنند. در نتیجه کارتر قربانی سناریوی سادهلوحانه خود برای حمله به ایران شد. بیشک اگر عملیات طبس به نتیجه میرسید دستاورد بزرگی برای کارتر به شمار میرفت و وی در انتخابات بعدی نیز بهعنوان رئیسجمهور انتخاب میشد. کارتر پس از مدتها در خاطرات خود نیز به این نکته اشاره کرد. در قضیه شکست بوش پدر هم در سال ۱۳۷۲، باز پای ایران و سپاه در میان بود. دو سال پیش از این، در قضیه حمله آمریکا به نیروهای عراقی در کویت، نیروهای مجلس اعلا و سپاه بدر موفق شدند با تصرف شهرهای جنوبی عراق از ضعف رژیم عراق استفاده و قدرتنمایی کنند.
بنابراین، آمریکاییها که خواهان به قدرت رسیدن شیعیان نبودند؛ با ادامهندادن جنگ با صدام فرصتی برای او فراهم کردند تا وی به سرکوبکردن حرکت شیعیان بپردازد که البته موفق هم شد. با این وجود، بوش پدر نتوانست با سقوط صدام جنگ نیمهتمام خود را کامل و محبوبیت فوقالعاده پیدا کند تا در سال۱۳۷۲ و در دور دوم، بازی را به بیل کلینتون واگذار کند. بهنظر میرسد دونالد ترامپ نیز پا در مسیری گذاشته که کارتر و جرج بوش پدر در گذشته گذاشتهاند. ترامپ در حرف و شعار سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار داده است. با این وجود اگر این اتفاق از حالت شعار خارج شود و شکل عملیاتی به خود بگیرد وضعیت به کلی دگرگون خواهد شد و ترامپ در باتلاق ایران گرفتار خواهد شد.
شرایط امروز ایران با دوران کارتر و جرج بوش پدر متفاوت شده و در شرایط کنونی ایران از نظر نظامی و استراتژیک بر منطقه خاورمیانه تسلط دارد. در چنین شرایطی ترامپ ممکن است چه اقدامی علیه ایران انجام دهد که به سرنوشت کارتر و جرج بوش پدر دچار شود؟
تجربه تاریخی نشان داده موفقیتهای نظامی روسایجمهور آمریکا در میزان آرای آنها تاثیر مستقیم خواهد داشت. این وضعیت برای جرج بوش پسر پس از موفقیت نسبی در جنگ عراق و افغانستان وجود داشت. جرج بوش پسر بهرغم اینکه در داخل آمریکا با انتقاداتی در زمینه هزینهها و تلفات این دو جنگ مواجه بود اما در نهایت دوباره توسط مردم به ریاستجمهوری انتخاب شد. نکته مهم اینکه در عالم سیاست همه چیز امکانپذیر است و همه احتمالات را باید برای ترامپ هم در نظر گرفت.
تجربه تاریخی نشان داده در برخی اوقات یک حادثه کوچک میتواند به یک بحران جهانی تبدیل شود؛ برای مثال هنگامی که در ابتدای قرن بیستم ولیعهد اتریش ترور شد این اتفاق خیلی زود جنبه منطقهای و در نهایت جهانی به خود گرفت و جنگ جهانی اول آغاز شد. این وضعیت در حادثه یازده سپتامبر نیز وجود داشت. در این واقعه برخورد دو هواپیما به برجهای دوقلوی آمریکا در نهایت به سرنگونی دو حکومت در منطقه خاورمیانه منجر شد. دونالد ترامپ در طول ریاستجمهوری خود نشان داده از خردمندی سیاسی کافی برخوردار نیست.
با این وجود اگر در مقابل ایران عاقلانه و با دوراندیشی رفتار کند و تنها به جنگ لطفی با ایران ادامه دهد احتمال اینکه مساله ایران روی آرای انتخاباتی وی در سال۲۰۲۰ تاثیر بگذارد کاهش پیدا میکند. در نتیجه اگر ترامپ به تنش و مناقشه جدی با ایران نپردازد با حربه اقتصادی شانس خوبی برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا خواهد داشت. تجربه تاریخی نشان میدهد تنها روسایجمهوری که با ایران وارد تنش جدی شدهاند در نهایت موفق نشدهاند در انتخابات بعدی ریاستجمهوری به پیروزی دست پیدا کنند.
برخی تحلیلگران سیاسی براین باورهستد که ترامپ تلاش میکند مساله ایران را برای خود به یک حربه انتخاباتی تبدیل کند تا بهواسطه آن به مردم آمریکا نشان دهد با مهار ایران موفق شده منافع آمریکا در خاورمیانه را بیش از گذشته تامین کند. آیا ترامپ نگاه انتخاباتی به ایران دارد؟
نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه مربوط به چندسال و یا چنددهه گذشته نیست و بلکه سابقه چندین هزارساله دارد. این مسالهای است که در تاریخ وجود دارد و بر کسی پوشیده نیست. ایران همواره در شرق مدیترانه و شمال آفریقا نفوذ قابلتوجهی داشته است. در ایران باستان ایرانیان چندینبار تا شرق مدیترانه نفوذ کردهاند و در کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه نفوذ قابلتوجهی داشتهاند. در دوران تمدن اسلامی نیز ایرانیان از طریق علوم و فرهنگ موفق شدند در منطقه شرق مدیترانه نفوذ قابلتوجهی پیدا کنند.
در نتیجه بخشی از نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه ریشه تاریخی دارد. بیشتر نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه به تمدنسازی ایران در این منطقه بازمیگردد. بههمین دلیل ترامپ و اعضای کاخ سفید باید به این واقعیتهای تاریخی توجه کنند. ترامپ باید از دو مورد انتخابات لبنان و عراق درس بگیرد. آمریکا در این دوکشور تلاش زیادی انجام داد تا افرادی در این دو کشور در قوه مقننه و مجریه حضور داشته باشند که ارتباط نزدیکی با آمریکا داشته باشند تا این کشور بتواند اهداف خود را در لبنان و عراق دنبال کند. با این وجود در عمل عکس این قضیه رخ داد و مردم این دوکشور به کسانی رأی دادند که از قرابت بیشتری با ایران برخوردار بودند.
بهنظرمیرسد ترامپ تحتتاثیر برخی از مشاوران خود بهدنبال حلوفصل واقعی مشکلات خاورمیانه نیست. ترامپ در قضیه به رسمیتشناختن الحاق بلندیهای جولان به اسرائیل نیز ناشیانه عمل کرد. به همین دلیل نیز بود که بسیاری از کشورهای جهان با آمریکا در این زمینه همکاری نکردند و بلکه برخی کشورها با این قضیه مخالف بودند. این وضعیت درباره برجام نیز وجود داشت و ما مشاهده کردیم پس از خروج آمریکا از برجام اغلب کشورهای متحد آمریکا نسبت به آینده این اقدام خوشبین نبودند و در نهایت ترامپ تنها ماند. ترامپ به اندازهای در بین متحدان دیروز آمریکا تنها مانده که دولت انگلیس که نزدیکترین دولت به آمریکا بوده و در جنگ عراق و افغانستان حضور مستقیم داشته با قرارگرفتن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی موافقت نکرد. بنده معتقدم در شرایط کنونی باید نسبت به تصمیمات و رویکردهای ترامپ دقیق شد و با دقت بیشتری به رفتار و اقدامات وی نگاه کرد. بهنظر میرسد ترامپ بهدنبال این است که ژست متفاوتبودن به خود بگیرد.
بهجز کارتر و جرج بوش پدر، جرج بوش پسر نیز در خاورمیانه وارد جنگ شد و حکومتهای عراق و افغانستان را سرنگون کرد. با این وجود وی به یک رئیسجمهور چهارساله تبدیل نشد. چه تفاوتی بین ایران و کشورهای دیگر برای آمریکا وجود دارد؟
این یک واقعیت تاریخی است که موفقیت جرج بوش پسر در جنگ عراق و افغانستان و سرنگونی صدام و طالبان در منطقه خاورمیانه یک موفقیت بزرگ برای حاکمان وقت کاخ سفید بهشمار میرفت. در آن مقطع زمانی مردم آمریکا از حادثه یازده سپتامیر ناراحت و داغدار بودند. به همین دلیل جنگ در عراق و افغانستان در درون آمریکا نیز توجیه سیاسی داشت. خاستگاه بنلادن افغانستان بود و این کشور به مرکز عملیاتهای تروریستی تبدیل شده بود و منافع آمریکا و متحدانش در منطقه خاورمیانه را بهشدت تهدید میکرد.
این وضعیت برای صدام نیز وجود داشت. صدام بهدلیل استفاده از بمب شیمیایی و احتمال دسترسی به بمب اتمی یک فرد منفور در منطقه خاورمیانه و در بین کشورهای غربی بود. به همین دلیل سرنگونی این دو حکومت نه تنها برای جرج بوش پسر در آمریکا شکست بهشمار نمیرفت بلکه یک موفقیت بزرگ نیز محسوب میشد. به همین دلیل نیز در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری برخلاف دور اول که با فاصله نزدیکی به پیروزی رسیده بود موفق شد با رأی بیشتری دوباره به ریاستجمهوری برسد. برگ بنده جرج بوش پسر درگیرنشدن با ایران بود. وی از سرنوشت پدرش و کارتر درس گرفته بود و با تمام جنگ لفظی که با ایران داشت هیچگاه بهصورت مستقیم با ایران درگیر نشد. البته جرج بوش ایران را «محور شرارت» نامید و تلاش زیادی کرد که نفوذ ایران را در منطقه خاورمیانه کاهش بدهد اما هیچگاه بهصورت مستقیم با ایران درگیر نشد. مردم آمریکا به بیل کلینتون در دور دوم ریاست جمهوری خود اقبال زیادی نشان دادند. دلیل آن نیز این بود که اقتصاد آمریکا را شکوفا کرده بود.
اوباما نیز در مسائل اجتماعی و بیمه فراگیر در آمریکا موفق عمل کرد و به همین دلیل موفق شد در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی دست پیدا کند. در نتیجه سیاست خارجی یکی از عوامل موثر در انتخابات رئیسجمهور آمریکا است. البته که عوامل دیگر مانند مسائل اقتصادی و اجتماعی نیز در این زمینه تاثیرگذار است. ترامپ نمیتواند بوش پسر باشد. در شرایط کنونی ایالات متحده آمریکا در شرایطی نیست که وارد یک جنگ بزرگ آن هم با کشوری مانند ایران شود. ایران از نظر طول و عرض جغرافیایی بهمراتب از عراق و افغانستان بزرگتر است و از سوی دیگر از بهترین و مجهزترین ادوات نظامی برخوردار است. در نتیجه جنگ با ایران به هیچعنوان در مخیله حاکمان کاخ سفید نمیگنجد. با این وجود احتمال واردشدن آمریکا به جنگ محدود با ایران وجود دارد و نمیتوان این احتمال را از نظر دور داشت. در عینحال همه احتمالات را باید در این زمینه در نظر گرفت. آمریکا باید این مساله را در نظر داشته باشد که اگر با ایران وارد جنگ محدود شود احتمال دارد با تلفات زیادی مواجه شود.
این تلفات نیز ممکن است محبوبیت ترامپ را در خاک آمریکا کاهش بدهد و موقعیت وی برای انتخابات ریاستجمهوری در چهارسال آینده تضعیف شود. در نتیجه ترامپ احتمالا میتواند سومین رئیسجمهور چهارساله آمریکا باشد. این اتفاق زمانی شکل جدیتری به خود میگیرد که وی وارد باتلاق جنگ با ایران شود. جنگی که به احتمال زیاد وی را زمین خواهد زد.
با توجه به اینکه ترامپ در سالهای پایانی دوران ریاستجمهوری چهارساله خود قرار دارد و در ایران نیز همین وضعیت برای آقای روحانی وجود دارد مناقشات و مجادلات بین ایران و آمریکا چه تاثیری در آینده سیاسی دو کشور خواهد داشت؟
انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در آبانماه۱۳۹۹شمسی رخ میدهد و چند ماه پس از آن در خرداد۱۴۰۰ انتخابات ریاستجمهوری در ایران برگزار خواهد شد. در نتیجه مناقشات فیمابین ایران و آمریکا در سرنوشت هر دو انتخابات تاثیرگذار خواهد بود. اگر ترامپ موفق شود در انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا به پیروزی دست پیدا کند با توجه به هجمههایی که علیه ایران وارد کرده که آخرین آن تروریست اعلامکردن سپاه پاسداران بوده موجی سیاسی در ایران ایجاد خواهد کرد و مردم ایران از گزینههایی حمایت خواهند کرد که توانایی مقابله به مثل با وی را داشته باشد.
با این وجود اگر ترامپ در انتخابات آینده شکست بخورد و رقبای وی در حزب دموکرات به قدرت برسند وضعیت به شکل دیگری خواهد بود. در شرایط کنونی اغلب رقبای احتمالی وی در انتخابات ریاستجمهوری از برجام حمایت کرده و عنوان میکنند اگر به قدرت برسند دوباره به برجام بازخواهند گشت.
نمونه بارز این افراد برنی سندرز سناتور حزب دموکرات است که بهصراحت این وعده را به مردم آمریکا داده است. در نتیجه اگر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک چهره معتدلتر به قدرت برسد مردم ایران نیز از یک گزینه حمایت خواهند کرد که رویکرد تعاملی و اعتدالی داشته باشد.
به همین دلیل مناسبات قدرت در آمریکا و ایران بر یکدیگر تاثیرگذار خواهند بود. نکته مهم در این زمینه این است که انتخابات ریاستجمهوری ایران پس از انتخابات آمریکا برگزار میشود و این فرصت مناسبی برای جریانهای سیاسی و مردم ایران است که با توجه به انتخاب رئیسجمهور آینده آمریکا دست به انتخاب بزنند و کسی را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کنند که از قدرت کافی برای دفاع از منافع ایران در مقابل آمریکا برخوردار باشد.
احسان انصاری
- 13
- 5