اوایل سال ۱۳۹۲ کشور در وضعیت مناسبی قرار نداشت و دیپلماسی دولت قبل موثر واقع نشده بود. به رغم تلاشها کشور به مرحلهای رسیده بود که رشد اقتصادی منفی، تورم بالای ۴۰درصد و کاهش فروش نفت شرایط را دشوار کرده بود. با آغاز به کار دولت یازدهم، مذاکره به قصد حل مشکل در دستور کار قرار گرفت و نشستهای متعددی بین ایران و ۱+۵ برگزار شد و طرفهای ماجرا ارادهای جدی برای حصول به یک توافق پایدار ضامن صلح از خود نشان دادند. این عوامل همراه با عملکرد مثبت وزارت امور خارجه باعث امضای توافقی جهانی به نام برجام و صدور قطعنامه ۲۲۳۱ در شورای امنیت سازمان ملل متحد شد.
بر اساس این قطعنامه جهان حق غنیسازی هستهای ایران را به رسمیت شناخت و تحریمهای هستهای علیه کشورمان برداشته شد. با پایان یافتن چهارساله دوم دولت اوباما و روی کارآمدن چهرهای افراطی چون دونالد ترامپ، شرایط تغییر کرد. رئیسجمهور آمریکا بارها در برابر برجام موضع گرفت و سرانجام با خروج از این توافق بینالمللی و اعمال دور جدید تحریمهای هستهای علیه جمهوری اسلامی ایران شرایط را برای اقتصاد و دیپلماسی ایران سخت کرد. از سوی دیگر تیم ضد ایرانی سیاست خارجی آمریکا با حضور چهرههایی چون مایک پمپئو، جان بولتون و برایان هوک تمامی تلاش خود را برای افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی روی جمهوری اسلامی ایران به کار بست.
برخی کارشناسان معتقدند که روی کارآمدن دولتی دموکرات در سال ۲۰۲۰ میتواند ورق را به نفع ایران برگرداند. آنها معتقدند با حضور چنین دولتی، ایالات متحده به برجام باز خواهد گشت و شرایط برای ایران به مانند دوره پس از امضای برجام خواهد شد. با این حال هنوز شک و تردیدهایی نسبت به این مساله وجود دارد. «آرمان» در گفتوگو با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا به بررسی این موضوع میپردازد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
پیروزی احتمالی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا چه تاثیری بر شرایط ایران خواهد گذاشت؟
محتملترین اتفاقی که خواهد افتاد، تقویت احتمال و امکان بازگشت ایالات متحده به برجام است. البته نمیتوان در این خصوص به قاطعیت سخن گفت و اعلام کرد که اگر دموکراتها پیروز انتخابات ۲۰۲۰ باشند، حتما به برجام باز خواهند گشت. در حال حاضر کمیته ملی حزب دموکرات، بازگشت به برجام و برخی دیگر از توافقهای بینالمللی که دولت ترامپ بهطور یکجانبه از آنها خارج شده را تصویب کرده است ولی من معتقدم دموکراتها نیز این کار را بدون دریافت امتیاز انجام نخواهند داد.
آنها از ایران خواهند خواست تا در خصوص موضوعات دیگری نظیر مساله موشکی، مسائل منطقهای و رژیم صهیونیستی بر سر میز مذاکره بنشیند و اقداماتی در جهت منافع ایالات متحده انجام دهد تا واشنگتن به برجام بازگردد. این فرضیه تنها در صورتی صحیح خواهد بود که طی حدود دو سال باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، هیچاتفاق خاص دیگر رخ ندهد و چالش جدیدی میان دو کشور شکل نگیرد. در این مدت امکان وقوع اتفاقاتی وجود دارد که حتی اگر دولتی دموکرات در آمریکا مستقر شود، زمینههای بازگشت به برجام توسط ایالات متحده وجود نداشته باشد.
در رقابتهای درون حزبی دموکراتها همه در خصوص برجام متفقالقول خواهان بازگشت بودهاند، اما مواضع اعضای این حزب نیز درباره مسائل دیگر بعضا متناقض است. این مساله تا چه میزان برای ایران حائز اهمیت است؟
باید توجه داشت که برای پیشبینی وضعیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در مقابل دولت بعدی آمریکا هنوز زود است. نگاهی به رقابتهای درون حزبی دموکراتها و شانس نه چندان کم دونالد ترامپ برای پیروزی در انتخابات میتواند خیلی از مسائل را تحت تاثیر قرار دهد. برای مثال بسیار مهم است که فردی میانهرو چون جو بایدن از حزب دموکرات کاندیدای نهایی باشد، یا فردی از جناح ترقیخواه این حزب مانند برنی سندرز و کامالا هریس . در مرحله بعد باید دید آیا این فرد نهایی توان شکست دادن ترامپ در انتخابات را دارد یا او نیز مانند هیلاری کلینتون در سال ۲۰۱۶ شکست خواهد خورد. شکست ترامپ کار آسانی نیست و نمیتوان خیلی راحت تصور این امر را داشت.
چه مسائلی بیشترین تاثیر را برای تعیین برنده انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا خواهند داشت؟ آیا مسائلی چون دادگاهها و اتهاماتی که علیه ترامپ در جریان است موثر خواهند بود؟
یکی از اصلیترین مسائل تاثیرگذار بر انتخابات ۲۰۲۰ وضعیت اقتصادی و معیشت مردم آمریکا است. اگر دولت دونالد ترامپ بتواند انتظارات و مطالبات اقتصادی مردم را تامین کند، فرصتهای شغلی جدید ایجاد کند، نرخ بیکاری را پایین بیاورد و شاخص وال استریت همچنان امیدوارکننده باقی بماند، میتواند از این موفقیتهای اقتصادی در برابر کاندیدای رقیب استفاده کند. از سوی دیگر مساله مهاجرت و مقابله با مهاجران غیرقانونی نیز میتواند مهم قلمداد شود.
ساخته شدن دیوار چندمیلیارد دلاری در مکزیک و کاهش آمار ورود مهاجران غیرقانونی محبوبیت ترامپ را افزایش خواهد داد. ترامپ نیز از این مساله آگاه است و با تاکید ویژه بر روی همین مساله بهدنبال پیروزی در انتخابات است.
رقبای او هم با تکیه بر همین دو موضوع تلاش دارند تا موضع او را تضعیف کنند و درگیریهایی چون تعطیلی دولت آمریکا را میتوان از همین جنس رقابتها دانست. در نهایت اگر ترامپ بتواند این دو کار را با موفقیت انجام دهد، برنده انتخابات خواهد بود. پروندههایی نیز که در جریان است چندان اثرگذار نخواهد بود مگر اینکه گزارش رابرت مولر بتواند موارد شاخصی از تبانی از سوی رئیسجمهور آمریکا را مطرح کند. اگر مولر بتواند اسناد و مدارکی مبنی بر فساد مالی ترامپ و اطرافیانش و همکاری مالی کمپین انتخاباتی او با روسیه ارائه کند، کار برای رئیسجمهور آمریکا بسیار سخت خواهد شد و احتمال استیضاح او نیز وجود خواهد داشت.
هرچند اکثریت دموکراتها و بهویژه طیف میانهرو این جریان به وضوح از استیضاح سخن نمیگویند اما آنها نیز در پشت پرده بهدنبال همین مساله هستند. از طرفی بسیار اهمیت دارد که کدام یک از دموکراتها در برابر ترامپ خواهد ایستاد و با او رقابت خواهد کرد. روشهای پوپولیستی رئیسجمهور فعلی آمریکا در انتخابات، بهنحوی است که نامزد مقابل باید بتواند در برابر آنها ایستادگی کند و به همین منظور است که اکثر کارشناسان احتمال پیروزی ترامپ در دور بعدی انتخابات آمریکا را بیش از دیگر نامزدها میدانند.
تأثیر دخالتهای خارجی نظیر آنچه در سال ۲۰۱۶ مطرح شد را برانتخابات آینده آمریکا چگونه ارزیابی میکنید؟
ابتدا باید دخالت خارجی را به درستی تعریف کنیم. زمانی ممکن است که ادعا شود کشوری خارجی به دستکاری در آرای انتخاباتی میپردازد و تقلب را سازماندهی میکند که بهنظر نمیرسد ادعای صحیحی باشد. حتی تندروترین مخالفان ترامپ در حزب دموکرات هم چنین ادعایی را مطرح نمیکنند؛ اما تاثیرگذاری بر افکار عمومی اتفاق محتملی است. کشورهای خارجی میتوانند با استفاده از ابزار رسانه و شبکههای اجتماعی روی افکار عمومی آمریکا تاثیر بگذارند.
خود آمریکاییها بارها از این روش برای تاثیرگذاری بر روی افکار عمومی کشورهای دیگر به نفع نامزدی خاص استفاده کردهاند و در آینده نیز استفاده خواهند کرد. در انتخابات سال ۲۰۲۰ نیز نهتنها روسیه که نامش در انتخابات ۲۰۱۶ نیز مطرح شد، بلکه رژیم صهیونیستی و کشورهایی چون چین و ایران نیز احتمالا از این روش برای تامین منافع خود استفاده خواهند کرد. با وجود شبکههای جدید اجتماعی و پیام رسانها نقش این عامل در انتخاباتهای سراسر جهان افزایش خواهد یافت.
جامعه آمریکا به سمت دوقطبی شدن پیش میرود و سیاستمداران نتوانستهاند مانع این امر شوند. این اتفاق از چه عواملی ناشی میشود؟
از اواخر دهه ۱۹۷۰ روند دوقطبی شدن جامعه آمریکا آغاز شده و شکاف سیاسی روزبهروز بیشتر میشود. در ابتدای این فرایند، سیاستمداران تاحدودی از تندروی خودداری میکردند و مواردی که دو حزب بر سر یک مساله به توافق میرسیدند، بسیار بیشتر بود. همچنین اتهاماتی که علیه یکدیگر مطرح میکردند این چنین افراطی یا دست کم بیپرده به گوش جامعه نمیرسید.
در حال حاضر دو جریان راست افراطی و چپ افراطی در آمریکا بهدنبال مشارکت حزبی برای حل یک مساله نیستند، بلکه به حذف یکدیگر میاندیشند و از هیچ تلاشی نیز برای رسیدن به اهداف خود فروگذار نمیکنند. وقتی دو حزب حیات خود را در نابودی طرف مقابل میبینند، شکاف سیاسی نیز عمیقتر میشود. برای مثال در زمان باراک اوباما، جریان راست افراطی رئیسجمهور را به سوسیالیستبودن و ضدیت با سرمایهداری متهم میکرد و از اوباما بهعنوان یک خارجی غیرآمریکایی نام میبرد.
در حال حاضر هم دموکراتها ترامپ را دست نشانده پوتین، نژادپرست و زنستیز میخوانند. همین شکاف سیاسی است که باعث میشود بر سر مسالهای چون ساخت دیوار در مرز جنوبی، احزاب رقیب از همکاری با یکدیگر خودداری کنند و در نتیجه دولت تعطیل گردد، رئیسجمهور سفر خارجی اعضای کنگره را ممنوع کند و وضعیت اضطراری اعلام شود. در آینده نیز این شکاف افزایش خواهد یافت زیرا تعارض سیاسی که در آمریکا به وجود آمده، احتمال تحمل و مدارای سیاسی را کاهش میدهد. برخی از نظریهپردازان آمریکایی از تعارض موجود بهعنوان جنگ داخلی فرهنگی یاد میکنند و معتقدند اگر همین روند ادامه یابد، ایالات متحده تا مرز آشوبهای اجتماعی نظیر آنچه در دهه ۱۹۶۰ رخ داد نیز پیش میرود.
این روند در جامعه آمریکا، انتخاباتهای آتی را به محلی برای مناقشه افراطیها و میانهروها تبدیل خواهد کرد؟
این مساله در رقابتهای درون حزبی نمود بیشتری خواهد داشت. شاهد بودیم که در سال ۲۰۱۶ حزب جمهوریخواه به سمت جریان راست افراطی متمایل شد و از این تفکر ترامپ متولد شد. البته باید تاکید کرد که ترامپ از نظر شخصیتی یک محافظهکار افراطی نیست و خواستگاه اجتماعی او به نیویورک و لیبرالها بازمیگردد و بهعنوان یک محافظهکار از او یاد میشود، اما ترامپ سوار بر موج راستگرایی افراطی شد و همین مساله به پیروزی او در انتخابات ۲۰۱۶ انجامید.
بنابراین با توجه به انتخابات کنگره در سال ۲۰۱۸ و عدم موفقیت چهرههای میانهرو مانند پل رایان، حزب جمهوریخواه در انتخابات و تقویت موضع جریان راست افراطی از جمله تی پارتی که به نوعی به محور اصلی حزب جمهوریخواه تبدیل شده است، میتوان گفت تکلیف این حزب برای انتخاباتهای بعدی نیز مشخص است و آنها همچنان از تفکر کسی مانند ترامپ حمایت خواهند کرد. این مساله در حالتی حتمی خواهد بود که اتفاق خاص و رسوایی بزرگی برای ترامپ در دو سال باقی مانده رخ ندهد زیرا دموکراتها در ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ از هیچتلاشی برای ضربه زدن به دونالد ترامپ، رئیسجمهور راستگرای آمریکا فروگذار نخواهند کرد.
در جناح مقابل اما تکلیف هنوز معلوم نیست و جدال میان میانهروها و چپها همچنان ادامه دارد. از طرفی جناح ترقیخواه و شبه سوسیالیستهایی چون برنی سندرز، کامالا هریس و الیزابت وارن با تاکید بر مسائلی چون چندجانبهگرایی و توزیع عادلانه ثروت تلاش دارند کنترل حزب را به دست بگیرند و در مقابل چهرههایی چون جو بایدن نماینده تفکر میانهروی در حزب هستند. باید دید در نهایت در انتخابات درون حزبی کدام جریان موفق به کسب کنترل حزب دموکرات میشوند. معتقدم که در انتخابات ۲۰۲۰ این مساله چندان نمود جدی پیدا نکند اما در انتخابات ۲۰۲۴، شکاف سیاسی جامع آمریکا بیش از پیش مشاهده شود و چپهای چپ در حزب دموکرات روبهروی راستهای راست در حزب جمهوری خواه قرار گیرند.
امکان پیروزی چهرههایی چون برنی سندرز را چگونه ارزیابی میکنید؟
سندرز در سال ۲۰۲۰، تقریبا ۸۰ساله خواهد شد. این مساله تاثیر بسیاری روی نظرات مردم آمریکا دارد. او در صورت انتخاب بهعنوان رئیسجمهور مسنترین رئیسجمهور در دور اول خواهد بود. باید توجه کرد که سندرز دیگر تنها کسی نیست که نمایندگی جناح ترقیخواه حزب دموکرات را بر عهده دارد و مطالبات سوسیالیستی و عدالتطلبانه مردم آمریکا را فریاد میزند.
در سال ۲۰۱۶ او دراین زمینه بیرقیب بود اما امروزه دموکراتهای کنگره و برخی نامزدهای ریاست جمهوری از حزب دموکرات، این مطالبات را بیان میکنند و با اقبال خوبی از سوی مردم روبهرو شدهاند. میتوان گفت یکی از نامزدهای جناح ترقیخواه شانس خوبی برای پیروزی در انتخابات درون حزبی و رقابت با دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی آمریکا خواهد داشت. این چهره باید کسی باشد که در تبلیغات انتخاباتی بتواند پا به پای ترامپ پیش رود. طرح مطالباتی چون بهداشت عمومی و بیمه درمانی، آموزش رایگان و مخالفت با استفاده عموم مردم از اسلحه با استقبال گروهی از مردم آمریکا روبهرو شده و میتواند رأیآور باشد.
از سوی دیگر افرادی چون بایدن و هیلاری کلینتون هنوز به رقابت انتخاباتی وارد نشدهاند و این فرصت خوبی برای جناح ترقیخواه و بهویژه سندرز است که محبوبیت خود را افزایش دهد. بهرغم این مسائل شانس ترامپ برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ از دیگر نامزدهایی که تاکنون حضور خود را در کارزار انتخاباتی رسما اعلام کردهاند بیشتر خواهد بود و او میتواند تا ۲۰۲۴ رئیسجمهور ایالات متحده باقی بماند.
ظهور سوسیالیستها در کنگره آمریکا را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
سوسیالیسم در فرهنگ آمریکایی بهدلیل سالها تقابل با بلوک شرق به نوعی بد محسوب میشد، اما با افزایش فاصله طبقاتی میان قشر ثروتمند و مرفه جامعه آمریکا و همچنین بیعدالتی در ساختار توزیع ثروت در این کشور جریانی به وجود آمد که مطالباتی عدالت طلبانه را مطرح میکند. این مساله باعث شد که به مرور در جامعه آمریکا این مساله پذیرفته شود. از سوی دیگر با قدرت گرفتن جریان راست افراطی و تاکید این جریان بر یکجانبه گرایی و تئوریهایی مانند «اول آمریکا»، کشورهای اروپایی نیز به دموکراتها نزدیکتر شده و از آنها حمایت میکنند.
همچنین باید توجه کرد که میان سوسیالیسم در اروپا و آمریکا تفاوتهای جدی وجود دارد و نمیتوان سوسیالیسم اروپایی را با سوسیالیسم آمریکایی یکی دانست. ظهور چهرههای جوانی چون اوکازیو کورتز و رشیده طلیب نیز بیانگر همین موضوع است که سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی به مرور در فرهنگ آمریکایی پذیرفته میشود. باید منتظر ماند و دید که آیا جریان اصلی و تعیینکننده حزب دموکرات، راضی به حضور یک سوسیال دموکرات در دور نهایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خواهند شد یا مانند سال انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ ایالات متحده، دوباره چهرهای میانهرو مانند هیلاری کلینتون بر سوسیال دموکراتی چون برنی سندرز ترجیح داده خواهد شد.
امیرحسین لطفالهی
- 16
- 5