همزمان با اقدام ایالات متحده آمریکا در خصوص عدم تمدید معافیتهای ۸کشور از خرید نفت ایران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس با محوریت عربستان سعودی و امارات متحده عربی صراحتا از تلاش برای افزایش سقف تولید نفت بهمنظور پرکردن خلأ سهم فروش نفت ایران در بازارهای جهانی خبر دادند. از سوی دیگر داستان تهران اعتقاد دارد این مواضع کشورهای عربی یک شانتاژ و تلاشی در راستای انجام جنگ روانی است و پیرو آن ابوظبی و ریاض در رابطه با ظرفیت تولیدی خود مبالغه میکنند. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مساله، گفتوگویی را با داوود هرمیداس باوند، کارشناس مسائل بینالملل صورت داده که در ادامه از نظر میگذرانید.
بعد از اقدام دوشنبه هفته گذشته کاخ سفید در خصوص عدم تمدید معافیتهای ۸کشور از خرید نفت ایران دو کشور عربستان سعودی و امارات متحده عربی خبر از افزایش تولید نفت بهمنظور جایگزینی سهمیه تولیدی ایران در بازارهای جهانی دادهاند، اما همزمان با این سخنان در آن سو نیز مسئولان ایرانی، بهخصوص وزیر نفت این مواضع را مبالغهآمیز و آن را تلاشهایی در راستای جنگ روانی برخی از کشورهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران میدانند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
با توجه به اقداماتی که کشورهای عربی، بهخصوص عربستان سعودی در دور پیشین تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران انجام داده بهنظر میرسد مواضع ابوظبی و ریاض در رابطه با تلاش برای افزایش تولید بهمنظور جایگزینی سهم تولید نفت ایران در بازارهای جهانی نمیتواند مواضعی در راستای جنگ روانی در نظر گرفت و آن را موضعی صرفا مبالغهآمیز قلمداد کرد. به هر حال حتی اگر این ظرفیت چیزی بیشتر از ظرفیت تولید این کشورها باشد، باز امارات متحده و عربستان سعودی بهدلیل تنش و تعارض با نگاه تهران در خاورمیانه حاضرند با پذیرفتن برخی از هزینهها و تبعات سوء آن (افزایش تولید بیش از ظرفیت) فشارهای اقتصادی و معیشتی را بر جمهوری اسلامی ایران افزایش دهند.
این یک واقعیت انکارناپذیر است، اما در نهایت بهنظر نمیرسد از یک سو مساله به صفر رساندن فروش نفت ایران در سایه این تلاشها محقق شود و از آن سو مشکلات بهقدری افزایش پیدا کند که باعث چالشهای جدی در تهران متناسب با آنچه که این کشورها در نظر دارند، شود.
اما در سایه این مساله اقتضائات اقتصادی و نقشه امنیتی خاورمیانه دچار چه تحولاتی خواهد شد؟
نکته مهمی که در این خصوص باید عنوان کرد به این واقعیت بازمیگردد که در راستای فرایند عادیسازی مناسبات برخی کشورهای عربی با اسرائیل اکنون مساله نفوذ منطقهای ایران در خاورمیانه به چالش اول این کشورها بدل شده است. به عبارت دیگر به واسطه بزرگنمایی قدرت و تهدید ایران در غرب آسیا در حال حاضر مساله فلسطین به حاشیه رفته و نگرانی از آینده نفوذ ایران در منطقه به تهدید و نگرانی این کشورها بدل شده است. پس بهنظر میرسد در پشت تمام این برنامههای کشورهای عربی برای افزایش تولید، اسرائیل قرار داشته باشد تا بتواند با استفاده از ظرفیت بازیگرانی نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی دایره فشارهای اقتصادی برای عدم فروش نفت ایران را افزایش دهد. اما بهیقین با توجه به مساله تنگه هرمز واحتمال اقدامات جدی ایران در این تنگه مناسبات و تحولات خاورمیانه، چه از لحاظ امنیتی و چه از لحاظ اقتصادی و تجاری دچار تحولاتی خواهد شد که من آن را در سایه یک تنش مقطعی ارزیابی میکنم.
منظور شما از تنش چیست؟
به هر حال بعد از اقدام ایالات متحده آمریکا در قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی و مقابلهبهمثل تهران در تروریستی اعلامکردن نیروهای ستنکام باعث شده که بسترها برای یک تقابل تهران – واشنگتن از سطح جنگ نرم به برخورد سخت در منطقه شکل گیرد. اگرچه مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا با اکثریت دموکرات مخالف هرگونه اقدام نظامی علیه ایران هستند، اما باید این را در نظر داشت که در سایه بازیگری کسانی همچون جان بولتون و مایک پمپئو احتمال دارد شرایط بهسمت یک تنش مقطعی پیش رود، بهخصوص اگر از جانب ایران اقداماتی علیه نیروهای نظامی آمریکایی در غرب آسیا شکل گیرد.
اگر چنین شود بیتردید آمریکا از آن نهایت بهرهبرداری را خواهد کرد و بهسمت انجام اقدامات تنبیهی پیش خواهد رفت، چنانکه ما در سالهای جنگ شاهد زدن سکوهای نفتی ایران از جانب آمریکا بودهایم. البته بعد از آن با اجماع جهانی، فضا و بستر را برای افزایش و گسترش اقدامات نظامی محدود علیه ایران بیشتر خواهد کرد. هرچند امکان دارد در ادامه عنان کار از دست واشنگتن خارج شود، بهویژه آنکه اگر در آن سو مناسبات و اقدامات تهران هم دایره این تنشها افزایش دهد، کل منطقه درگیر خواهد شد، اما این داستان یک روی دیگر هم دارد و آن برنامه بلندمدت دونالد ترامپ برای انجام مذاکره است.
من معتقدم تمام این فشارها برای این است که تهران دست به یک تغییر رفتار بهمنظور نزدیکشدن به مذاکره با آمریکا بزند، یعنی در طول مدتی که دونالد ترامپ از برجام خارجشده واشنگتن سعی داشته با بزرگنمایی تهدید جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، پرونده تهران را در مناسبات بینالمللی بهشدت پررنگ جلوه دهد تا بتواند جامعه جهانی را با خود همراه کند و از آن طرف در سایه اقدامات تنبیهی خود اینگونه القا کند که تا اندازهای این تهدید کاهش پیدا کرده است، اما هنوز به مرز نابودی کامل کشیده نشده و برای رسیدن به این منظور باید جامعه بینالملل با سیاستهای دونالد ترامپ همراهی کند. در نهایت هدف تمامی این برنامهها کشیدن ایران پای میز مذاکره است. هرچند که اکنون فضا و بستر، هم از جانب آمریکا و هم از جانب جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره وجود ندارد، اما بهنظر میرسد با فرسایشیشدن و به درازاکشیدن این تنش هر دو بازیگر بهسمت کاهش تنش پیش خواهند رفت.
اخیرا اخباری دال بر سفر احتمالی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه به کرهشمالی شنیده شده است. در این وضعیت این سفر میتواند برای تهران، واشنگتن و جهان حاوی چه نکات و نشانههایی باشد؟
با توجه به اینکه دونالد ترامپ برجام را فرصتی برای هستهایشدن ایران تلقی کرده و با خروج از آن و اعمال مجدد تحریمها بهزعم خود این فرصت را از تهران گرفته است، این سفر احتمالی وزیر امور خارجه از جانب کاخ سفید میتواند چنین القا شود که تلاشی برای پیگیری مجدد هستهایشدن تهران تلقی شود. از آن سو همزمان با شکست مذاکرات کیم جونگ اون و دونالد ترامپ این سفر احتمالی میتواند در راستای همسویی بیشتر پیونگیانگ و تهران قلمداد شود، بهخصوص آنکه قبل از داستان مذاکرات کرهشمالی و آمریکا برخی از اخبار و تحلیلها از فاصلهگرفتن کرهشمالی و ایران سخن گفته بودند، اما از جانب تهران این سفر میتواند اقدامی مانند دیگر مناسبات دیپلماتیک ایران با کشورهای جهان تلقی شود. به هر حال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک دولت مستقل حق دارد با همه کشورهای جهان مراودات و مناسبات خود را پی بگیرد و جای هیچگونه سوال و اما و اگری هم نداشته باشد. بهنظر میرسد در این برهه حساس اهداف خاصی هم از جانب تهران پشت این سفر وجود داشته باشد که با نزدیکترشدن به موعد آن میتوان ابعاد روشنتری از این سفر را دید.
- 11
- 5