مربع B؛ این اصلاحی است که محمدجواد ظریف بهتازگی در گفتوگو با رسانههای آمریکا عنوان کرده و مدعی شده جان بولتون، بنیامین نتانیاهو، بنسلمان و بنزاید بهدنبال جنگ و تنش نظامی با ایران هستند. ادعایی که با اظهارات پرسروصدای محمد سرافراز رئیس سابق صداوسیما تکمیل شده است.
سرافراز معتقد است: «آمریکا در فاز بعد از تشدید فشارها در تابستان بهدنبال تنش نظامی با ایران است و مسئولان جمهوری اسلامی نیز از این مساله آگاهی دارند.» بهنظر میرسد تشدید تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا علیه ایران زمینه تغییرات و آبستن اتفاقات مهمی در معادله پیچیده ایران و آمریکا در آینده خواهد بود. معادلهای که با اظهارات برخی فرماندهان نظامی ایران مبنی بر اینکه اگر نفت ایران در طریق تنگه هرمز به فروش نرسد نفت دیگر کشورها نیز از این تنگه عبور نخواهد کرد از وضعیت احتمال و گمانهزنی فراتر رفته و رنگوبوی واقعیت به خود گرفته است.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان» با دکتر صباح زنگنه نماینده پیشین ایران در سازمان همکاری کشورهای اسلامی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. دکتر زنگنه معتقد است: «نظامیان آمریکا، از دولتمردان کنونی آمریکا عاقلتر هستند. تحلیل نظامیان آمریکا از جنگ با ایران نیز با تحلیل سیاسیون این کشور متفاوت است.
نظامیان آمریکایی بهخوبی به این نکته آگاهی دارند که هزینه جنگ و تنش نظامی با ایران هزینه عادی و معمولی نیست و هزینههای زیادی برای آنها به وجود خواهد آورد که بیشترین آن نیز تلفات انسانی است که در پایان این جنگ بر آن تحمیل خواهد شد.» مشاور سابق وزیر امور خارجه همچنین خاطرنشان میکند: «بنده احتمال برخورد نظامی قوی بین ایران و آمریکا را ضعیف میدانم اما معتقدم نمیتوان بهصورت کلی احتمال برخورد نظامی ایران و آمریکا را منتفی دانست.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
تشدید تحریمها و فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا به ایران شائبه به وجود آمدن تنش نظامی را تقویت کرده و اظهارات مسئولان دو کشور نیز در روزهای اخیر رنگوبوی نظامیگری گرفته است. آیا فاز بعدی تشدید فشارهای اقتصادی ورود به فاز نظامیگری است؟
تشدید تحریمهای آمریکا علیه ایران به این دلیل است که جمهوری اسلامی از مواضع خود کوتاه بیاید و خواستههای آمریکا را بپذیرد. به همین دلیل نیز بوده که ترامپ و مسئولان کاخ سفید در مواضع اخیر خود صراحت و شدت بیشتری از خود نشان میدهند. با این وجود شرایطی که کاخ سفید بهدنبال آن است برای جمهوری اسلامی و مردم ایران غیرقابل پذیرش است. اگر قرار است در عرصه بینالمللی یک کشور شرایط کشور دیگر بدون هیچمشکلی بپذیرد دیگر چه نیازی به گفتوگو و مذاکره وجود دارد.
در بین کشورهای جهان نیز هیچدولتی که از مسیر انتخابات مردمی عبور کرده و توسط مردم انتخاب کرده حاضر نیست چنین شرایطی را بپذیرد و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواستههای کشور دیگر شود. در نتیجه بهجز ایران هیچکشور دیگری نیز حاضر نیست به زیادهخواهیهای ترامپ پاسخ مثبت بدهد. از سوی دیگر اگر ترامپ بهدنبال این است که میزان فروش نفت ایران را به صفر برساند باید این نکته را در نظر داشته باشد که این امکان وجود ندارد و در عمل موفق نخواهد شد.
ادعای به صفر رساندن صادرات نفت ایران از اساس اشتباه است و نشان میدهد مسئولان کاخ سفید که چنین مسالهای را مطرح میکنند از وضیت بازار نفت و مناسبات آن بر اقتصاد جهانی آگاهی ندارند. آمریکا برای اینکه ایران را تحت فشار قرار بدهد فشارهای زیادی نیز به متحدان خود وارد کرده بهشکلی که متحدان اقتصادی این کشور نیز نسبت به تصمیمات آمریکا علیه ایران معترض شدهاند و هر کدام تلاش میکنند رویکرد دیگری در پیش بگیرند. ممکن است این کشورها با تصمیمات ترامپ تاحدودی همراهی کنند. با این وجود این همراهی تا زمانی است که منافع ملی آنها به خطر نیفتد و از نظر اقتصادی متضرر نشوند.
بسیاری از کشورهایی که از ایران نفت میخرند سابقه چندین دهه خرید نفت از ایران دارند و بسیاری از پالایشگاهها و مراکز صنعتی آنها به نفت ایران وابستگی دارد. تغییر این رویه نیز میلیاردها دلار هزینه برای این کشورها بههمراه خواهد داشت. هیچکشوری نیز حاضر نیست بهراحتی و بدون هیچدلیل موجهای این تغییرات را در پالایشگاههای خود انجام بدهد. نکته دیگر اینکه بسیاری از این کشورها نمیتوانند در بازارهای جهانی مشابه نفت ایران را پیدا کنند. نفت عربستان و امارات که مدعی تامین جایگزین نفت ایران شدهاند هیچ شباهتی با نفت ایران ندارد. در نتیجه سیاستهای اخیر ترامپ درباره ایران متحدان این کشور را وارد مخمصه بزرگی کرده است.
آقای ظریف در مواضع اخیر خود از مربعB نام برده که بهدنبال جنگ با ایران هستند. چرا بولتون، بنیامین نتانیاهو، بنسلمان و بنزاید بهدنبال جنگ با ایران هستند؟
دیدگاه آقای ظریف در این زمینه صحیح و این مربع بهدنبال جنگ با ایران است. با این وجود در پشت پرده رکن اصلی این مربع اسرائیل است. بنیامین نتانیاهو در پشت پرده تلاش میکرد با تحت فشار قراردادن آمریکا شرایطی را به وجود بیاورد که متحدان عرب آمریکا یعنی عربستان و امارات متحده عربی نیز در این بازی شرکت داده شوند و شرایطی را به وجود بیاورند که ایران تحت فشارهای شدیدتری قرار بگیرد.
ترامپ نیز به شکلهای مختلف در اندیشه انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست و بهخوبی به این نکته آگاهی دارد که با رقبای سختی که پیدا کرده کار دشواری پیش روی دارد. از سوی دیگر او بهخوبی میداند که برگ برنده وی در انتخابات آینده حمایت اسرائیل و پولهای صهیونیستها از وی است و اگر حمایت اسرائیل و نتانیاهو وجود نداشته باشد، دونالد ترامپ نتیجه انتخابات را به رقبای خود واگذار خواهد کرد. شرایط بنسلمان و بنزاید اما با دو ضلع دیگر این مربع متفاوت است. بنسلمان و بنزاید در عمل اراده و قدرت نفوذ مستقلی ندارند و در مسیری حرکت میکنند که اسرائیل و آمریکا برای آنها طراحی کرده است و سخنان تحقیرآمیز ترامپ درباره عربستان و پادشاه این کشور بهخوبی این مطلب را تائید میکند. بهنظر میرسد ترامپ هیچاحترامی برای این دوکشور قائل نیست و تنها به پولهای آنها برای رسیدن به اهداف خود توجه میکند.
با این وجود ورود عربستان و امارات به بازی ترامپ و نتانیاهو بازی خطرناکی خواهد بود و مثل بومرنگ در نهایت به خود آنها بازخواهد گشت. نکته دیگر اینکه عربستان و امارات نیز مانند ایران فروشنده نفت هستند و در صورتی که در بازی آمریکا بازی کنند ضربات جبرانناپذیر اقتصادی متوجه آنها خواهد شد. در پشت پرده نتانیاهو بازیگردان این معرکه خطرناک است و تلاش میکند با واردکردن کشورهای عربی به مقابله با ایران اهداف خود را جلو ببرد.
اظهارنظر محمد سرافراز رئیس سابق صداوسیما درباره تنش نظامی آمریکا علیه ایران در تابستان و اطلاع مسئولان نیروهای مسلح از این مطلب سبب گمانهزنیهای زیادی در این زمینه شده است. تحلیل شما از این اظهارات چیست؟ به چه میزان این گمانهزنیها صحت دارد؟
بهنظر میرسد نظامیان آمریکا، از دولتمردان کنونی آمریکا عاقلتر هستند. تحلیل نظامیان آمریکا از جنگ با ایران نیز با تحلیل سیاسیون این کشور متفاوت است. نظامیان آمریکایی بهخوبی به این نکته آگاهی دارند که هزینه جنگ و تنش نظامی با ایران هزینه عادی و معمولی نیست و هزینههای زیادی برای آنها به وجود خواهد آورد که بیشترین آن نیز تلفات انسانی است که در پایان این جنگ بر آن تحمیل خواهد شد. در نتیجه نظامیان آمریکا بهجای شعارهای پوپولیستی بیشتر به فکر نجات جان نیروهای خود هستند و واقعیتهای تنش با ایران را بهصورت دقیقتری ارزیابی میکنند.
تحلیل نظامی با تحلیل سیاسی متفاوت است و نظامیان بهجای گمانهزنی با واقعیتهای جنگ و عواقب آن مواجه هستند. نکته دیگر اینکه نیروهای نظامی آمریکا در دهه اخیر تجربههای تلخی از حضور در عراق، افغانستان، سوریه و یمن دارند و در خاطره درازمدت آنها خاطره جنگ ویتنام و شکستی که در این جنگ متحمل شدند وجود دارد. بنده احتمال برخورد نظامی قوی بین ایران و آمریکا را ضعیف میدانم اما معتقدم نمیتوان بهصورت کلی احتمال برخورد نظامی ایران و آمریکا را منتفی دانست. این احتمال وجود دارد. به همین دلیل نیز کشور باید برای هر سناریویی که آمریکا بهدنبال اجراکردن آن است آمادگی داشته باشد.
ایران باید قدرت هرگونه عکسالعمل و واکنش را درمقابل اقدامات احتمالی آمریکا از خود نشان بدهد. عقل سیلم حکم میکند در چنین شرایطی ایران نیروهای مسلح خود را در حالت آمادهباش قرار بدهد و برای هر نوع احتمالی آمادگی لازم را داشته باشد.
فرماندهان ارشد نظامی درباره عبور نفت از تنگه هرمز اعلام موضع کردهاند. آیا این مساله میتواند آغازگر تنش نظامی بین ایران و آمریکا باشد؟
در مرحله نخست باید بین موضوع فروش نفت ایران و تنش نظامی بین ایران و آمریکا تفکیک قائل شد. جمهوری اسلامی ایران حامی امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز است و این مساله را در عمل نیز اثبات کرده است. این مساله که برخی از فرماندهان نظامی ایران عنوان میکنند که اگر ایران نتواند از تنگه هرمز نفت صادر کند، اجازه عبور نفت دیگر کشورها داده نمیشود، یک معادله پیچیده است که روشهای مختلفی میتوان برای اجراییکردن آن در نظر گرفت. نقطه مشترک همه کشورهای صادرکننده این است که همگی عضو سازمان اوپک هستند و همه نیز تعهداتی نسبت به این سازمان دارند که باید نسبت به این تعهدات توجه لازم را داشته باشند.
وظیفه دیگر اوپک این است که قیمت نفت را در بازار جهانی تنظیم میکند و با سیاستهای که در پیش میگیرد در اقتصاد جهانی نیز تاثیرگذار است. شرایط به شکلی است که اگر اعضای اوپک نسبت به تعهدات خود به این سازمان تعهد لازم را نداشته باشند نهتنها منافع کشورهای واردکننده نفت به خطر میافتد بلکه منافع کشورهای صادرکننده را تهدید خواهد کرد. در نتیجه واردشدن به این قضیه در نهایت بازی دوسر باخت برای آنها خواهد بود. از سوی دیگر بههمخوردن نظم فروش نفت ضرر و زیانهای زیادی به کشورهای واردکننده نفت وارد خواهد کرد و این کشورها را با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد.
در نتیجه کشورهایی که قصد دارند وارد بازی نفتی آمریکا شوند باید بهخوبی چشمانداز آینده را در نظر داشته باشند که در میانمدت پیامدهای اقدامات امروز آنها به خودشان بازخواهد گشت. این کشورها باید این نکته را در نظر داشته باشند که همراهی و همکاری با آمریکا در این زمینه در نهایت به ضرر این کشورها تمام شده و اقتصاد این کشورها دچار ضررهای بزرگی خواهد شد. افزایش تنش با ایران و بهبود مناسبات با اسرائیل و همکاری با سیاستهای آمریکا و اسرائیل کمکی به حل مشکلات کشورهای عربی نمیکند و این مساله فقط هم در مورد ایران نیست.
به عبارت دیگر، همکاری با آمریکا و اسرائیل موجب میشود که این دولتها با ملتهای خودشان هم دچار تنش و مشکل شوند و لذا عقل ایجاب میکند که آنها سیاستهای خودشان را تغییر داده و به فکر صلح و امنیت باشند. مقامات آمریکا تا جایی که توانستهاند کشورهای منطقه را علیه ایران بسیج کردهاند، غافل از اینکه آنها امروز هستند و فردا نیستند در حالی که ملتهای این کشورها باقی خواهند بود و اینها باید برای آینده همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند.
تنش آمریکا با ایران برگ برنده ترامپ در انتخابات آینده ریاستجمهوری آمریکا خواهد بود یا نقطه ضعف وی به شمار میرود که رقبا میتوانند برای شکست ترامپ از آن استفاده کنند؟
در شرایط کنونی ترامپ بیش از همیشه در داخل خاک آمریکا نیاز به آرامش و رضایت عمومی است. به همین دلیل نیز ترامپ تلاش خواهد کرد مردم آمریکا در معرض آسیبهای اقتصادی قرار نداشته باشند و تا رضایتمندی از عملکرد دولت وی آسیب نبیند. با این وجود ترامپ با سیاستهای تنشزا درباره ایران وارد سیکل معکوس شده که اولین نتیجه آن در قیمت بنزین در داخل آمریکا خود را نشان خواهد داد. بدونشک افزایش ۲۰ تا ۳۰درصدی قیمت بنزین برای ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری خطرناکتر از مساله برونمرزی است و ترامپ نیز بهخوبی به این مساله آگاهی دارد. در نتیجه مساله ایران در انتخابات ریاستجمهوری آینده در درجه دوم وسوم قرار خواهد داشت.
نکته دیگر اینکه میزان بدهی دولت آمریکا نسبت به گذشته افزایش داشته و از سوی دیگر اقتدار دلار در عرصه جهانی تضعیف شده است. این مسائل هر کدام میتواند میزان رضایت مردم آمریکا از وضعیت زندگی خود را تحتالشعاع قرار بدهد و در نتیجه انتخابات تعیینکننده باشد. دریافت پولهای بیصاحب از عربستان و امارات متحده عربی یک داروی موقت و مُسکن برای ایجاد اشتغال در آمریکا بود. این در حالی است که تاریخ مصرف داروهای عربستان و امارات برای دولت ترامپ به پایان رسیده و دیگر نمیتواند پشتوانه محکمی برای به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا باشد. از سوی دیگر دروغگوییها و چالشآفرینیهای ترامپ در آمریکا قادر است چالشهای جدیتری برای ترامپ نسبت به مساله ایران برای وی به وجود بیاورد و مساله ایران در اولویتهای بعدی چالشهای انتخاباتی دونالد ترامپ قرار خواهد داشت.
نکته دیگر اینکه اروپا به لحاظ اقتصادی و صنعتی متحد آمریکا محسوب میشود و در زمینههای امنیتی و سیاسی هم غالبا مواضع مشترکی با آمریکا داشتهاند. با این وجود این معادله در شرایط کنونی تغییر کرده و برخی از رهبران قدرتهای مهم اروپا با سیاستهای ترامپ همراهی نمیکنند و اقدامات ترامپ را در راستای منافع مشترک و صلح جهانی ارزیابی نمیکنند.
به همین دلیل نیز این کشورها در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا احتمالا از ترامپ حمایت نخواهد کرد و ترجیح میدهند فرد دیگری رئیسجمهور آمریکا شود که دیدگاههای نزدیکتری با این کشورها در زمینه اقتصادی و امنیت جهانی داشته باشد. به همین دلیل ترامپ تاحدود زیادی از پشتوانه سیاسی و روانی حمایت اروپا از وی در انتخابات نیز برخوردار نخواهد بود که این مساله نیز میتواند برای وی چالشآفرین باشد.
احسان انصاری
- 19
- 2