روزنامه اعتماد در سرمقاله ای به قلم حمیدرضا آصفی، آورده است: دونــالـد تـرامـپ، رییسجمهور ایالات متحده امریکا ادعا کرده است که منتظر تلفن مقامهای ایران برای شروع مذاکره است. موضوع بسیار ساده است، جمهوری اسلامی ایران و چند کشور بزرگ غربی در کنار امریکا، روسیه و چین سالها درگیر مذاکراتی طولانی بودند...
نتیجه آن تفاهم برجام که مورد تایید نهتنها شرکتکنندگان در مذاکرات ایران، چین، روسیه، آلمان، فرانسه، بریتانیا و امریکا بود، بلکه به تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز رسید و با اجماع همه کشورهای عضو شورای امنیت به عنوان ضمیمه قطعنامه ۲۲۳۱ این شورا تصویب شد. انتظار این بود که طرفهای گفتوگو به آنچه توافق کردهاند پایبند باشند، اگرچه دور از انتظار نبود که امریکا مانند توافقهای گذشته خود از اجرای این توافق هم شانه خالی کند. معاهده الجزایر، موضوع گروگانها و گفتوگوهای افغانستان از نمونههایی است که امریکاییها پس از توافق ساز دیگری کوک کردند و به آنچه متعهد بودند، عمل نکردند.
جالب اینجاست آن کس که خود میز مذاکره را ترک کرده و کرارا اعلام میکند که این توافق را از بین برده و پاره کرده است، طلب مذاکره برای رسیدن به توافق دیگری دارد. وقتی توافق قبل که حاصل بیش از ۱۲ سال گفتوگو بود، اینچنین از سوی ترامپ به بازی گرفته شد، چگونه میتوان انتظار داشت با وی به توافقی بهتر از آنچه وجود دارد نائل شد، آن هم با کسی که معلوم نیست تا چه زمان در کاخ سفید باشد. گذشته از این دونالد ترامپ نشان داد هیچ کس نمیتواند به هیچ تعهدی از سوی روسای جمهوری امریکا باور داشته باشد. همچنانکه وی تعهد پیشینیان را از بین برد، نمیتوان انتظار داشت جانشین او در کاخ سفید امضای ایشان را معتبر بداند.
از اینرو عاقلانه و منطقی نیست که با چنین فردی وارد گفتوگو شد. تجربه گذشته پشتوانه استدلال قوی جمهوری اسلامی ایران است، سر باز زدن از مذاکره نه به خاطر کسری دلیل و منطق که به دلیل غیرقابل اعتماد بودن کاخ سفید است. در این میان ترامپ بیش و پیش از هر چیز و هر کس باید خود را سرزنش کند که نتوانست اعتماد جمهوری اسلامی ایران را جلب کند. وی با رفتار دیگری در ابتدای ورود به کاخ سفید میتوانست با استفاده از تجربیات پیشینیان با اصلاح خطاهای گذشته امریکا روشی را پیش گیرد که نهتنها به دشمنیها افزود نشود، بلکه اعتماد جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد.
اما ترامپ با رفتار مذبذبگونه خود سطح ریاستجمهوری امریکا را بسیار تنزل داده است. امروز هم او تصور کرده است که با به کارگیری چماق و هویج میتواند ایران را تحت فشار قرار دهد. از جمله اقدامات بسیار ناشایست کاخ سفید، اعلام شروط ۱۲گانه مایک پمپئو برای مذاکره با ایران بود، هر چند در اظهارات پنجشنبه شب ترامپ، این شروط تنها به یک شرط تقلیل پیدا کرد که همانا نداشتن سلاحهای هستهای توسط ایران است. موضوعی که بارها از سوی بالاترین مقامهای ارشد جمهوری اسلامی ایران بر نفی آن تاکید شده است.
دونالد ترامپ با اعزام ناو هواپیمابر خود به منطقه درصدد قدرتنمایی و تضعیف روحیه کشور از یکسو و با اعلام آمادگی برای مذاکره درصدد ایجاد تردید و شکاف در میان مسوولان و مردم ایران است. هیچ یک از این دو تاکتیک وافی به مقصود نیست. معاون وزیر خارجه بریتانیا در تهران است، این سفر بلافاصله بعد از سفر مایک پمپئو به لندن صورت گرفت و بریتانیا به عنوان نزدیکترین متحد امریکا در اروپا قاعدتا قصد دارد از آنچه پس ذهن مسوولان جمهوری اسلامی ایران میگذرد، سر در بیاورد. دور از ذهن نخواهد بود که امریکاییها محرک و موجب این سفر در مقطع کنونی باشند. چگونگی برخورد با مقام انگلیسی میتواند تصویر و پیام بسیار روشنی برای اروپا و امریکا به ارمغان بیاورد.
اکنون که جمهوری اسلامی ایران در چارچوب برجام مسیر نویی را برگزیده است باید توجه داشت که نمیتوان و نباید به همکاری و همراهی اروپاییها دل بست. همچنان که از قبل پیشبینی میشد، اروپا در تحولات اخیر جانب امریکا را گرفت و در واقع صرفا از ایران خواست تا یکجانبه و بدون انتظار به تعهدات خود ذیل برجام پایبند باشد. از ابتکارهایی همچون ساز و کار مالی اینستکس نیز انتظار معجزهای نمیرود. بعید است چنین ساز و کارهایی حتی بتواند نیازهای حداقلی ایران را برطرف کند. اگرچه لازم است همچنان به مطالبهگری از اروپا ادامه داد و بر انجام تعهدات از سوی آنان اصرار کرد، اما در میدان عمل باید مسیر دیگری برگزید.
تحریمها، محدودیتها و فشارهایی که امریکا برای ایرانیان تدارک دیده است، به شکلی هستند که آثار آن دستکم در میانمدت بر مردم ایران باقی خواهد ماند. درسی که خروج ترامپ از برجام به ایران میدهد، این است که باید اتکای کشور به نفت و خارج را کاهش داد تا آثار چنین اقداماتی برای کشور در آینده کمتر و کمتر شود. در روزهای گذشته گزارشهای متعددی از سوی اندیشکدهها و رسانههای معتبر در امریکا منتشر شد که سیاست سختگیرانه دولت ترامپ محکوم به شکست است، زیرا ظرفیتهای گسترده جمهوری اسلامی ایران این امکان را به کشورمان میدهد که با مقاومسازی فشارهای امریکا را به حداقل برساند.
در یکی از گزارشها آمده بود ذخایر ارزی جمهوری اسلامی ایران بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار است و با آن میتوان سالها کشور را اداره کرد. باید توجه کرد که موضوع فروش نفت فقط بخشی از مشکلات میان ایران و خارج است، موضوع مهمتر مشکلات بانکی و تبادلات مالی است، مشکلی که اروپاییها متاسفانه هیچ گامی، حتی پیش از خروج امریکا از برجام برای حل آن برنداشتند. ترامپ افسرده و دلزده از پاسخهای منفی جمهوری اسلامی ایران همچنان به فشارهای خود ادامه خواهد داد تا شاید راهی برای مذاکره پیدا کند. جای تاسف است که مشاوران ایشان هم راه درست را به وی نشان نمیدهند. رییسجمهور امریکا برای اثبات صداقت خود باید روشهایش را تغییر دهد و از آنچه در یکی، دوسال گذشته انجام داده برگردد، در این صورت میتوان امیدوار بود که شاید صداقتی در او وجود دارد. سخن با زبان دوگانه، تهدید و ترغیب، آنچه تاکنون ترامپ به کار گرفته تنها موجب زحمت بیشتر و سرخوردگی بیشتر وی است.
- 19
- 5