پس از فروکش کردن تهدیدهای طرف آمریکایی بر ضد ایران و سفر وزیر خارجه عمان به تهران گمانهزنیها در خصوص میانجیگری احتمالی میان تهران-واشنگتن توسط عمان بالا گرفت. در این بین منطقه شاهد تحرکات مشکوک ضد ایرانی سعودیها است.
به همین منظور «آرمان» با پیروز مجتهدزاده کارشناس ارشد مسائل ژئوپلتیک و استاد دانشگاه گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
با توجه به سفر وزیر خارجه عمان و گمانهزنیها در خصوص میانجیگری آیا امکان کاهش سطح تنش میان تهران-واشنگتن وجود دارد؟
با توجه به سوابق گذشته میتوان گفت که عمان بارها میان ایران و غرب و بهطور اخص تهران-واشنگتن میانجیگری کرده است. این بار نیز ممکن است چنین وضعیتی وجود داشته و تلاشهایی صورت گرفته باشد. همچنین باتوجه به وضعیتی که ترامپ بهوجود آورده بهگونهای که بدون در نظرگرفتن جوانب امر با عجله با این اشتباه محاسباتی که اگر خلیجفارس مبدل به انبار باروت شود، تهران اصطلاحا مرعوب شده و دستانش را به علامت تسلیم بالا میآورد.
پس از آن تا میزانی خوش خیال بود که مساله شماره تلفن را نیز مطرح کرد. این وضعیت را دونالد ترامپ براساس تفکرات حیرت انگیزش بهوجود آورد. اما باید بدانیم که وضعیت کنونی شکننده و خطرناک میباشد. چنانکه مقامات کاخ سفید و نمایندگان کنگره و سنا و همچنین بسیاری دیگر در ایالات متحده متوجه شکنندگی وضعیت کنونی شده و نسبت به آن هشدار دادهاند. بنابراین باتوجه به وضعیتی که ترامپ بهوجود آورده است راه دیگری برای وی باقی نمانده تا بتواند از طریق گفتوگوهای مستقیم و یا غیرمستقیم درصدد حل مساله برآید.
هیچ راه دیگری برای ترامپ باقی نمانده، میانجیگری تنها راه باقیمانده برای ترامپ و مشاورانش به منظور برون رفت از وضعیت کنونی است. ترامپ بر خلاف ادعاهایش با طرح مساله شماره تلفن نه تنها حیثیت خود بلکه با آبروی مردم آمریکا بازی کرد، چون هیچ کودکی دست به چنین اقدامی نمیزند. در مقابل تهران کاملا با تدبیر درست عاقلانه عمل نمود.
با توجه به برگزاری نشست شورای همکاری خلیج فارس از سوی عربستان و کلید زدن اقدامات ضدایرانی توسط ریاض، سعودیها چه سناریوی مشخصی را از متشنج کردن وضعیت منطقه دنبال میکنند؟
بهنظر میرسد در چنین شرایطی در جهان سیاست مانور دادنها و تحرکات تبلیغاتی روند صعودی میگیرد. بنابراین چنین مانورهایی نمیتواند گویای واقعیات باشد. عربستان سعودی در شرایط کنونی بهدنبال ایفای نقش در سطح منطقه است. بهگونهای که چون هدف حملات از سوی یمنیها قرار گرفته لذا این حق را به خود میدهد که پای ایالات متحده و سایر کشورهای اروپایی را به منطقه کشانده و با چنین اقدامی اصطلاحا تلافی کند.
از دیدگاه واقعگرایانه باید این سوال را مطرح کرد که آیا عربستان سعودی میتواند اجلاسی بزرگتر از اجلاس سران کشورهای منطقه برگزار کند؟ این در حالی است که آن اجلاس نتوانست معادلات ژئوپلتیک منطقه را تغییر دهد. پس بنابراین در این اجلاس نیز همان سخنان و مواضع ادعایی و شعارها را تکرار خواهد کرد اما باید بدانند که از برگزاری چنین اجلاسهایی همانند گذشته راه به جایی نخواهند برد. همگان باید بدانند که عربستان سعودی در معادلات ژئوپلتیک منطقه از وزن و جایگاه لازم برخوردار نیست، چون حتی آدمی مثل ترامپ هم نمیتواند مصلحت جنگ و صلح ایالات متحده را بر اساس محاسبات ریاض تعیین کند، اما عربستان سعودی میتواند دست به چنین اقدامات تحریک آمیز و تبلیغاتی بزند. بعید بهنظر میرسد که عربستان بیشتر از این بتواند ترامپ را به اقدامات محیرالعقول ترغیب کند.
بهگونهای که پس از تهدیدات و کشاندن ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به منطقه بلافاصله مساله مذاکره و شماره تلفن را مطرح کرد. بنابراین شرایط بهگونهای است که اگر ریاض خبر ندارد، باید بداند که ترامپ بهدنبال کاستن تهدیدها و فشارها بر ضد ایران است.
طی روزهای گذشته شاهد درگیریهای لفظی و اختلاف میان مقامات قطر و عربستان بودیم، آیا چالش میان کشورهای حوزه خلیج فارس همچنان ادامه خواهد یافت و یا اینکه عربستان بهدنبال تنشزدایی با این کشورها خواهد رفت؟
وضعیتی که در میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد بسیار پیچیدهتر از وضعیت شکنندهای است که ترامپ در رابطه با تهران-واشنگتن بهوجود آورده است. چون روابط سیاسی میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بیش از آنکه تابعی از نرم سیاست و منافع ملی این واحدهای سیاسی باشد، بیشتر تابع کینهورزیهای قومی و حسادتهای قبیلهای است. با صراحت میتوان گفت که اختلافات میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کهنه و عمیق است.
بهگونهای که عمق این اختلافات و برخوردها از عمق تشکیل بسیاری از این کشورها بیشتر است. به عبارت دیگر این کشورها از اوایل قرن بیستم تاکنون نتوانستهاند این اختلافات، کینهورزیها و مشکلات را برطرف کنند، بنابراین اکنون هم نمیتوانند این مشکلات را حل کنند. بهخصوص آنکه با توجه به شرایطی که ولیعهد سعودی عامل بهوجود آمدن آن بود، این چالشها عمیقتر شد. در شرایط کنونی مسائل میان این کشورها بسیار عمیقتر از آن است که شورای همکاری خلیج فارس را در تمام دوران چهل سالهاش نتوانسته حتی به سمت همکاری نزدیک کند.
اتحاد و همکاری میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مطلقا معنی پیدا نکرده است. تاریخ به خوبی به ما نشان داده است که این واحدهای قبیلهای همسایه هیچ زمان نتوانستهاند به صلح، آرامش و اتحاد برسند چنانکه حتی در داخل امارات متحده عربی هیچگونه اتحادی نمیبینیم.
با توجه به وضعیت بیماری و کهولت پادشاه کنونی، آینده قدرت و بهطور اخص شرایط محمد بن سلمان را در عربستان چگونه پیشبینی میکنید؟
بهنظر میرسد اگر این سوال در حال حاضر در سطح محدودی مطرح میشود بهزودی این سوال برای همگان مطرح خواهد بود. نمایشهای حیرت انگیزی که رژیم صهیونیستی بن سلمان را وادار کرد تا به صحنه بیاورد، عاقبتش چه خواهد بود؟ همگان میدانند که ملک سلمان بیمار است اما با صراحت میتوان گفت که پادشاهی (ساختار قدرت) سعودی در عربستان به بیماری ملک سلمان بیمار است.
نقطه بیماری پادشاه سعودی همین وضعیت حیرتانگیزی است که محمد بن سلمان به تشویق و تحریک رژیم صهیونیستی در عالم تخیلات کودکانهاش بهوجود آورده است و بعید بهنظر میرسد حتی خود او راهکاری برای دوام پادشاهی سعودی در ذهن داشته باشد. اما اینکه آمریکاییها بهدنبال آلترناتیوی به جای آلسعود در عربستان باشند هم بعید بهنظر میرسد. اما ممکن است برخی سیاستمداران متمایل به دموکراتها بهدنبال آن باشند که رژیم سعودی را که سالهای سال گاو شیرده آمریکاییها بوده تغییر دهند اما بهطور کلی تصور آنکه سیاستمداران آمریکایی بهدنبال دست زدن به سیاستهایی باشند که این گاو شیرده را تغییر دهند، بعید بهنظر میرسد ایالات متحده تا این اندازه گیج شده و حاضر باشد منافعش را در عربستان از دست بدهد.
با توجه به لفاظیها و تهدیدات ضد ایرانی مقامات کاخ سفید آیا هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات استراتژی ثابتی در قبال تهران دنبال میکنند و یا اینکه اختلافاتی با یکدیگر دارند؟
بعید بهنظر میرسد هیچیک از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ایده رژیم چنج را نسبت به ایران دنبال کنند. بهدلیل آنکه این سیاستها در دولتهای پیشین جمهوریخواه بهخصوص در دوره جورج دبلیو بوش درسهای بزرگی را در بر داشته است که دور از ذهن است که چنین سناریویی را نسبت به ایران دنبال کنند. اگرچه ایالات متحده آمریکا تحت رهبری شخصی همانند ترامپ قرار دارد باز هم بعید است که چنین مسالهای بهصورت جدی توسط هیچیک از دو حزب دنبال شود.
به همین دلیل هم ترامپ بهرغم لفاظیهای آتش افروزانه بیمنطق مرتب ابراز میدارد ایالات متحده بهدنبال رژیم چنج نیست. هر چند دستیارانش همچون مایک پمپئو شروط ۱۲ گانه را مطرح میکند. با بررسی شروط ۱۲گانه متوجه میشویم همه این شروط شبیه به یکدیگر هستند. به عبارت دیگر سه شرط اساسی آمریکاییها؛ فعالیتهای دفاع موشکی، نفوذ منطقهای و محدود کردن مضاعف برنامه صلحآمیز هستهای ایران و در نهایت تسلیم شدن ایران است. پمپئو تصور کرد اگر به تعداد شمار حواریون حضرت عیسی(ع) ۱۲ شرط را مطرح کند حتما حضرت عیسی(ع) کمک خواهد کرد تا آنها به هدفشان برسند!
افکار سیاسی در میان نخبگان سیاسی جمهوریخواه طرفدار ترامپ اینگونه است. حزب دموکرات به رهبری باراک اوباما عقلانیت بسیار بیشتری از خود نشان داد. بعید بهنظر میرسد هیچکس در میان دو حزب جمهوریخواه و دموکرات به این خیال پردازیهای کودکانه در مورد رژیم چنج (بهجز معدود افراد افراطی همچون بولتون) توجهی داشته باشد.
پس از تهدیدات هالیوودی دونالد ترامپ و جان بولتون علیه ایران برخی از کارشناسان بر این نظر بودند که هدف آمریکاییها از تهدیدات این گونه و جنگ تخیلی با ایران دوشیدن گاو شیرده سعودی و برخی از کشورهای منطقه بوده است. آیا از دیدگاه شما این گونه است؟
ممکن است اینگونه بوده باشد، اما نباید فراموش کرد که سایههای انتخابات آینده در سال ۲۰۲۰ بر سر ایالات متحده افتاده است. بنابراین با مشاهده سایههای انتخابات در ایالات متحده مشاهده میکنیم که همانند گذشته سیاستمداران بهصورت حزبی دست به کارهایی میزنند که شانس انتخاب شدنشان را بیشتر کنند، از جمله کارهایی که به آن از سوی کاندیداها دست زده میشود ایجاد شرایط جنگی برای قانع کردن مردم آمریکا است تا بدین وسیله احساساتشان تحریک تا رأیهای بیشتری به سمت کاندیدای مورد نظر جلب شود.
در چنین مواقعی عوامفریبی به اوج میرسد. ترامپ بیش از حد پیش رفت، بهگونهای که اجازه داد یک جنگطلب ضدایرانی همچون جان بولتون هر کاری دلش میخواهد انجام دهد، بهگونهای که مشاور امنیت ملی ایالات متحده صدای سیاستمداران آمریکا را در آورد. شایعات و سخنانی از این دست که ترامپ بهدنبال برکنار کردن بولتون است سخنان بیهودهای است. از سوی دیگر پمپئو نیز بهعنوان وزیر خارجه بسیار ناپخته بوده، چون بهدنبال آن است که جنبههای حمایت گونه تمام عیارش را از رژیم صهیونیستی بزرگنمایی کند. عاملی که سبب میشود چنین وضعیت حیرتانگیز، خندهدار، تاسفآور و بسیار خطرناکی به وجود بیاید که خود ترامپ وامانده که چطور باید از این فشارهای خارج از حد بکاهد.
جنب و جوش مسقط و تهران آیا میتواند گویای اقداماتی به منظور دور شدن از تنش حداکثری باشد؟
بهنظر میرسد ترامپ هیچچاره آبرومندانه دیگری جز گفتوگو با تهران ندارد و باید خودش زمینه این کار را با تغییر روش ایجاد کند.
از دیدگاه شما آیا این امکان وجود دارد که میان تهران-واشنگتن از یکسو و از سوی دیگر میان تهران-ریاض سطح تنش کاهش و روابط تا حدودی بهبود یابد؟
احتمالات بسیار زیادی وجود دارد. بهعنوان نمونه در سخنان اخیری که محمد بن سلمان بهعنوان ولیعهد سعودی مطرح کرد ایران را محکوم کرده و خطر آن را برای منطقه بزرگنمایی میکند و در عین حال اشاراتی در خصوص حل کردن مسائل از طریق مذاکرات را مطرح میدارد. هر چند این اشارات بسیار خفیف بود ولی این اشاره صورت گرفت. اما بعید بهنظر میرسد بیش از این بتوان این امکانهای بالقوه را به بالفعل مبدل کرد. اگر نتانیاهو دست به اقدامات خربکارانه و محیرالعقولی نزند این امکان وجود دارد تا وضعیت حداقل به سمت کاهش سطح تنش میل کند. همگان سناریوی مشابهی همانند تهران را مشاهده کردند بهگونهای که همین لشکرکشیهای تبلیغاتی ایالات متحده به سمت شبه جزیره کره نیز صورت گرفت و رهبر کره شمالی ترسید و قالب تهی کرد و حاضر به انجام مذاکره شد.
اما همگان مشاهده کردند که ترامپ همانند کسانی که مشکلات روانی سیاسی داشته باشد به کرات بیان میدارد که همه اقدامات دولت موفق بوده و با توهم بیان میدارد که مجموعه خدماتی که من (ترامپ) بهعنوان رئیسجمهور انجام دادهام بیش از مجموعه خدمات روسای جمهور ایالات متحده بوده است. در خصوص کره شمالی پس از تهدیدات ترامپ بر اساس شرایط رهبر کره شمالی مبنی بر حضور رئیسجمهور ایالات متحده در آسیای جنوب شرقی بود. دو دور مذاکره میان واشنگتن-پیونگ یانگ انجام شد و در اواسط مذاکرات میز مذاکرات را ترک کرد. در شرایط کنونی که مثلث نامرئی با تهران-ریاض و واشنگتن شکل گرفته، امکان وقوع هر اقدام احتمالی وجود دارد. ترامپ در شرایط کنونی چارهای جز عقبگرد ندارد تا بهوسیله میانجی تا حدودی مساله را حل کند.
پس از برگزاری انتخابات در ایالات متحده اگر احتمالا ترامپ بر رأس هرم قدرت در کاخ سفید قرار گیرد استراتژی مشخص وی در ادامه روند (تعاملی یا تقابلی) نسبت به تهران چگونه خواهد بود؟
معمولا در ایالات متحده آمریکا در دور اول ریاست جمهوری، رئیسجمهور همچنان خام است و شعار میدهد. تا اینکه در مواردی تجربه اندوزی کرده و تجربیات در عمل خود را نشان داده و عاقلانهتر برخورد خواهد کرد. البته با وضعیت استثنایی که دونالد ترامپ دارد که نزدیکترین فرد همانند وی جورج دبلیو بوش است. همگان دیدند که جورج دبلیو بوش در دور دوم ریاست جمهوریاش بهطور جدی عاقلانهتر نسبت به دور اول اقدام کرد بهگونهای که دست از تشتت و شعارپردازی برداشت و اجازه داد تا دوران ریاست جمهوریاش با افتضاح به پایان نرسد.
بنابراین شکی نیست که دونالد ترامپ هم این گونه خواهد بود چون روسای جمهوری همچون دونالد ترامپ و جورج دبلیو به دور دوم میرسند و متوجه میشوند که دور سومی در کار نخواهد بود در پی آن هستند که آبروی خودشان را در تاریخ حفظ کنند.
مدل مذاکرات و آینده میان پیونگیانگ-واشنگتن را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنظر میرسد مدل مذاکراتی واشنگتن همان است که نسبت به تهران نیز شاهد آن هستیم. ترامپ تمام هدفش آن است که به طبقهای در ایالات متحده که فریب عوامفریبیهایش را میخورد، وانمود کند که وی توانسته تمام حریفان آمریکا را وادار به تسلیم کند. ترامپ در روابط با کره شمالی و یا ایران باید این دقت را داشته باشد که این روند به انفجار ختم نشود. در دور دوم مذاکرات میان واشنگتن-پیونگیانگ، ترامپ امتیازاتی از کره شمالی مطالبه میکرد اما زمانی که طرف کرهای تقاضای برداشتن تحریمها را مطرح کرد، ترامپ میز مذاکره را با حالت قهر ترک کرد.
بدون شک ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده به این نتیجه خواهد رسید که نمیتواند روابط بینالملل و مناسبات دیپلماتیک میان کشورها را بهصورت یک جاده یکطرفه مطلق مبدل کرد. زندگی (تنفس) در وادی معادلات دیپلماتیک، ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک معادلات داد و ستد است. ترامپ نمیتواند از تهران و یا پیونگیانگ بخواهد که هیچ امتیازی دریافت نکرده و در مقابل تحریمهای غیرقانونی، ظالمانه و ضد بشری ادامه دهد.
اگر امروز ترامپ از خواب آشفته بیدار نشود بهزودی بیدار خواهد شد. بهدلیل آنکه جز رعایت اصول و مقررات دیرینه روابط دیپلماتیک را رعایت کرده و تشخیص بدهد داد و ستد یک خیابان دو طرفه است نه یک طرفه، ترامپ اگر بهدنبال آن است که کره شمالی را در درجه اول مهار و در درجه دوم به یک کشور دوست همانند کره جنوبی مبدل کند، میبایستی تمام تحریمهای ضد بشری را بردارد. در مورد ایران نیز به همین ترتیب است. تحریمهایی که دونالد ترامپ علیه ملت ایران تحمیل کرده است در معادلات دموکراتیک و انساندوستانه بینالمللی مطلقا امکانپذیر و قابل پذیرش نیست. ترامپ نمیتواند با تحمیل چنین تحریمهای ضد بشری بر روی ملت ایران به خواستههایش برسد. خوابهای آشفته ترامپ برای ایالات متحده و صلح و امنیت بشری بسیار خطرناک است و باید بیدار شود. سخن پمپئو در خصوص به گرسنگی کشاندن مردم ایران سخن نابخشودنی است. بهنظر میرسد چهار سال آینده هم ترامپ بهعنوان رئیسجمهور در ایالات متحده انتخاب خواهد شد اما چهار سال را با همان سخنان و مواضع ادعایی سپری خواهد کرد و در انتها دست خالی صندلی قدرت در کاخ سفید را ترک خواهد کرد.
ترامپ بهرغم آنکه شب و روز از موفقیتهایش در آمریکا سخن میگوید اما تا امروز هیچگونه موفقیتی تا آن اندازهای که بزرگنمایی میکند نداشته است. تنها موفقیتی که کسب کرده خارج کردن آمریکا از تمامی پیمانها و تعهدات صلحآمیز و محیط زیستی بوده است.
اگر افراطیون در ایالات متحده بهدنبال جنگ احتمالی با ایران باشند این جنگ با چه سازوکاری عملیاتی خواهد بود؟
همان گونه که برخی از سیاستمداران پختهتر آمریکایی هشدار دادهاند ترامپ توجه کرده است که شرایط ایران با کشورهایی همانند افغانستان و عراق متفاوت است. تصمیمسازان در ایالات متحده به خوبی میدانند که ایران از مجموع عراق و سوریه بسیار بزرگتر است. سیاستمداران آمریکایی به دولت ترامپ در خصوص سابقه پایداری ایرانیها هشدار دادهاند. سابقه پایداری ایران بسیار طولانی است بهگونهای که تاریخ نشان داده ایرانیها هرگز تسلیم نمیشوند.
عقلا آمریکایی به چشم خودشان دیدند که هشت سال صدام به تحریک آمریکاییها با ایران جنگید در حالی که هیچکس حاضر نبود به ایران کوچکترین جنگ افزاری بدهد و در مقابل به صدام تمامی جنگ افزارهای ممکن جهان را میدادند. صدام در انتها به این نقطه رسید که کار اشتباهی کرده و تن به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد داد و پس از آن نابود شد. افغانستان به شدت قبیلهای و پراکنده است اما در مقابل ایران به شدت متحد و یکپارچه است.
پس از صدام، عراق شیرازهاش را از دست داد. بنابراین متبحرین و متفکرین در آمریکا نسبت به هر گونه اقدام نسنجیده ترامپ و مشاورانش علیه ایران هشدار میدهند. ایران وضعیتی کاملا متفاوت نسبت به همسایگانش دارد. جغرافیای ایران بسیار پیچیده و تسخیرناپذیر است. همگان دیدند که چه بلایی بر سر آمریکاییها در طبس آمد. ایران مردمی دارد که در مواقع تهدید یکپارچه، نظمپذیر و تسخیرناپذیر خواهند شد. مدام کارشناسان به ترامپ هشدار میدهند که به هیچعنوان نباید وارد جنگ با ایران شوی چون تمام منطقه به آتش کشیده خواهد شد.
نانسی پلوسی بهعنوان رئیس کنگره ایالات متحده آمریکا جلوی دوربینهای خبری صراحتا اعلام کرد آقای ترامپ شما نمیتوانید بدون مجوز کنگره با هیچکشوری اعلام جنگ دهی، وی همچنین پا را فراتر گذاشت و به تمامی نیروهای مسلح آمریکا صراحتا هشدار داد که بدون مجوز کنگره هیچیک از نیروهای مسلح ایالات متحده نمیتوانند حتی یک فشنگ شلیک کنند. این مسائل جلوههایی است که آن قوه عاقله آمریکا از خود نشان میدهد. این جلوهها ممکن است در برابر رجزخوانیهای ترامپ زیاد به چشم نیاید اما این جلوهها اصل ماجراست. در ایالات متحده رئیسجمهور حکومت نمیکند، بلکه این سیستم و در واقع دموکراسی است که حکومت میکند.
با توجه به فشارهای همهجانبه ایالات متحده به طرف اروپایی مبنی بر توقف همکاری با تهران، اروپا چه استراتژی مشخصی در قبال تهران دنبال میکند؟
زمانی که در عالم سیاست کار به تهدیدات این چنینی میکشد سایر کشورها نیز سعی میکنند دست به اقداماتی بزنند. در این بین سخنان بیربط پوتین رئیسجمهور روسیه است که بیان میدارد ما آتش نشان نیستیم. همگان میدانند که پوتین همواره آتش افروز بوده است. هیچکسی حتی تصور نمیکند که پوتین بتواند چنین نقشی را بازی کند. پوتین با چنین موضعی بهدنبال آن است که به ترامپ بگوید مسکو تا حدوی با واشنگتن همراهی میکند. برخی از تحلیلگران گفتند که پوتین پشت ایران را خالی کرد.
باید به این مفسرین گفت اول اثبات کنید که پوتین پشت ایران بوده که حال بخواهد پشت ایران را خالی کند. روسیه در سالهای گذشته اثبات کرده که هم از ایران و هم از آمریکا پول میگرفت و به هر دو خیانت میکرد. اما اروپاییها بر خلاف روسها در سیاستهای بینالمللی اصول خاصی دارند. منتها اروپاییها ضمن آنکه حامی برجام هستند بهدلایل منافعی که دارند نباید فراموش کنیم که متحد ایالات متحده در ناتو هستند و ملاحظاتی دارند.
بنابراین اروپاییها در وضعیت کنونی میان دیوار سنگی و صخره قرار گرفتهاند. تهران باید بداند که اروپا نمیتواند یکطرفه عمل نماید. فشارهایی که از سوی تهران به اروپاییها وارد شد تا حدودی سنگین بود، بهنظر میرسد میبایستی تهران از فشار به اروپا تا حدودی بکاهد و بداند تا چه میزان اروپا وزن دارد و میتواند عمل کند.
مرتضی رفیعی
- 10
- 2