ناکارآمدی کارزار فشار حداکثری بر ایران، پای ادبیات نظامی و تهدیدات سخت علیه ایران را به میان کشید. چند هفته مقامات آمریکایی پیامهای هشدارآمیز رسانهای را به سمت تهران مخابره میکردند. تهران نیز بهصورت رسمی به این تهدیدات پاسخ میداد و به واسطههای آمریکایی این پیغام محرمانه را داد که درصورت هرگونه ماجراجویی، یکی از کشورهای فاقد عمق استراتژیک عربی حاشیه خلیجفارس را که به نظر میرسد علاقهمند افزایش تنش در منطقه است هدف قرار خواهد داد. هشدار قاطع تهران، ادبیات تهدیدآمیز نظامی آمریکا را بهطور کلی تغییر داد و مقامات این کشور از عدم تمایل برای اقدام نظامی علیه کشورمان سخن گفتند. ایران به جز پاسخ به تهدیدات نظامی آمریکا به دنبال ایجاد راههای جایگزین برای مقابله با تحریمهای نفتی و دلاری آمریکا است. اینکه چرا آمریکا توان اقدام نظامی علیه ایران را ندارد و همچنین تهران چگونه میتواند اثرگذاری تحریمهای آمریکا را محدود کند، محورهای گفتوگوی «فرهیختگان» با فدریکو پیرچانی، نویسنده و خبرنگار مستقل در آمریکا است. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
آمریکا پس از چند هفته تهدید نظامی ایران، به نوعی از این موضوع عقبنشینی کرده است. با فرض اینکه آمریکا توان حمله به ایران را دارد، حمله نظامی به ایران چه تاثیری بر اقتصاد جهانی میگذارد که آمریکا مایل به انجام آن نیست؟
تحریک ایران میتواند آغازگر جنگی باشد که به واسطه آن تمام اقتصاد جهانی سقوط کند. فقط یک نمونه از اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد اینکه جنگ با جمهوری اسلامی قیمت نفت را به حدود ۳۰۰ دلار در هر بشکه میرساند. در این بین نکته اصلی این است که مدتزمان جنگ احتمالی چقدر خواهد بود و تنگه هرمز چگونه تحت تاثیر قرار خواهد گرفت؟ منظور من این است که با توجه به استقرار ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین در صورت وقوع جنگ، ایران چقدر قادر به بستن تنگه هرمز است؟
با توجه به غیرقابل پیشبینی بودن دولت ترامپ، واقعا سخن گفتن در مورد اینکه در آینده چه خواهد شد بسیار دشوار است. اما اگر فرض کنیم که ایران موفق به غرق کردن یک کشتی تجاری آمریکا در هنگام بستن تنگه هرمز شود، آن وقت نظامیان آمریکایی در برابر این تحقیر که از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز آن را تجربه نکردهاند، چه واکنشی نشان میدهند؟ آیا جنگی تمامعیار شکل میگیرد یا اینکه دو طرف برای پایان دادن به درگیریها روی به مذاکره میآورند؟
باید تاکید کرد که پیامدهای درگیری با ایران به وضوح برای رئیسجمهور آمریکا و همچنین متحدان منطقهای آن یعنی عربستان سعودی و اسرائیل روشن است. پیامدهای اقتصادی درازمدت برای آمریکا هم بیثباتی محض خواهد بود و امنیت اسرائیل و عربستان سعودی به هیچ عنوان با این روش تضمین نخواهد شد. در صورت وقوع هرگونه جنگی با ایران، تلآویو و ریاض باید برای پاسخ بیسابقه اما کاملا مشروع و قانونی تهران آماده باشند.
آمریکا در ۴۰ سال گذشته نشان داده که علیرغم میلش، اقدام علیه ایران تبعاتی برایش به همراه خواهد داشت، بنابراین تمرکز خود را بر تحریم کشورمان قرار داده است. ایران برای از بین بردن این ابزار، چه اقداماتی را میتواند اجرا کند؟
برای بیاثر کردن تحریمها، ایران باید روابط دوجانبه نزدیکی با قدرتهای اقتصادی جهان مانند هند و چین داشته باشد. مانع اصلی ایران برای این بیتاثیر کردن تحریمها تقریبا عدم امکان استفاده از سیستم بانکی سوئیفت برای انتقال پول از یک کشور به دیگر کشورها است. حتی اگر ایران بخواهد با ارزی به غیر از دلار هم معامله کند باز هم برای نقل و انتقال پول باید به سیستم سوئیفت دسترسی داشته باشد. پس از اینکه دولت آمریکا از توافق هستهای خارج شد، ایران دسترسی خودش به سیستم سوئیفت را هم از دست داد. اروپا سعی کرد برای دور زدن تحریمهای آمریکا سیستم پرداخت خود را که بهعنوان ابزار حمایت از تبادلات تجاری یا اینستکس (INSTEX) شناخته میشد، به نوعی جایگزین سوئیفت کند. اما واقعیت این است که تقریبا هیچ بانک اروپاییای حاضر نیست در اثر برعهده گرفتن این مسئولیت مشمول تحریمهای آمریکا شود.
میزان مبادلات تجاری بانکهای اروپایی با آمریکا بسیار بیشتر از هر گونه تجارت بالقوهای است که میتواند بین ایران و اروپا باشد. به همین خاطر هم هیچ بانک اروپاییای حاضر نیست به خاطر تجارت ایران و اروپا از بازار آمریکا محروم شود. حتی این مشکل دامان بانکهای روسیه را هم گرفته و آنان نیز مشکلات بسیاری در ایجاد کانالهای اقتصادی با ایران دارند. راه سادهتر برای ایران جهت کار با کشورهای دیگر، ایجاد یک مکانیسم تهاتر یعنی کالا در برابر کالا است؛ سیستمی که در حال حاضر هم بین روسیه و ایران در حال انجام است. تهران، نفت را به مسکو میفروشد و درآمد حاصل از آن نفت را برای خرید ماشینآلات کشاورزی و محصولات غذایی مورد نیاز خود در همانجا هزینه میکند. این یک روش هوشمندانه مبادله نفت در برابر کالاهای مفیدی است که ایران به آن نیاز دارد، اما خود نمیتواند تولید کند. تهران میتواند از این سیستم تبادلی با چین و هند هم استفاده کند.
اگر کشورهای تحت تحریم آمریکا برای انجام مبادلات خود از ارزهای دیگری به جای دلار استفاده کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
متاسفانه امکان چنین کاری چندان زیاد نیست، آن هم به دلیلی که من در بالا توضیح دادم. سیستم بانکی جهانی در حال حاضر خود براساس دلار آمریکا است. مشکل اصلی این است که کشوری مانند آمریکا، بسیاری از جنبههای اقتصاد جهانی را کنترل میکند، چراکه پول ملی آن بهعنوان ارز ذخیره جهانی در نظر گرفته میشود. وقتی صحبت از دلارزدایی میشود، بیشتر مربوط به تمرین تنوع ذخایر استراتژیک در سایر ارزها یا طلا است. این همان چیزی است که کشورهایی مانند روسیه و چین طی چند سال گذشته سعی در انجام آن داشتهاند.
به نظر میرسد تغییر تجارت از دلار آمریکا به ارزهای محلی کاری بسیار پیچیدهتر از آنچه تصور میشود، باشد. فقط کافی است به چین و روسیه نگاه کنید؛ تنها پس از پنج سال مذاکره و پیادهسازی مکانیسم مالی بین دو کشور تازه اخیرا پوتین و شیجی پینگ در یکی از آخرین نشستهای خود تصمیم گرفتند که پکن در ازای خرید الانجی یا همان گاز مایع از ارزهای خود برای پرداخت استفاده کند. در این دیدار تصمیم گرفته شد چین از سیستم پرداخت بانکی بینالمللی (CIPS) یا سیستم پرداخت معادل روسیه (SPFS) استفاده کند. حتی پس از این توافقات باز هم باید گفت با توجه به تحریمهای اعمالی آمریکا علیه روسیه، اجرای کامل این سیستم پیچیده و زمانبر خواهد بود.
ایران باید از کشورهایی مانند هند و چین بهعنوان بزرگترین خریداران نفت خود بخواهد تا مکانیسم نفت در برابر کالا را پیاده کنند، بلکه با این روش اقتصاد خود را از فروپاشی نجات دهد. ایران باید به دنبال مکانیسم نفت در برابر کالا با چین و هند باشد.
در چه شرایطی ارزش دلار آمریکا کاهش خواهد یافت و این ارز بینالمللی موقعیت خود در جهان را از دست خواهد داد؟
تلاش برای هژمونی آمریکا عمدتا به دلیل وضعیت دلار بهعنوان ارز ذخیره جهانی بوده است. افول هژمونی آمریکا، ناگزیر جهان را وارد یک نظم جدید چند قطبی خواهد کرد. صندوق بینالمللی پول قبلا یوآن را بهعنوان یکی از پنج ارز جهانی شناخته، بنابراین کاهش ارزش دلار آرام آرام آغاز شده و یورو و یوآن در حال افزایش نقش خود در جهان هستند.
این اتفاق البته بعد از یک دوره نسبتا طولانی خواهد افتاد، چراکه تغییرات اقتصادی آن هم در این وسعت یکشبه اتفاق نمیافتد. آنچه واقعا میتواند اینگذار را تسریع کند، از بین رفتن تصور شکستناپذیری قدرت نظامی آمریکا است. تحمیل دلار آمریکا بهعنوان ارز ذخیره جهانی، با توافق میان آمریکا و کشورهای حوزه خلیج فارس در دههها پیش انجام شد. براساس این توافقنامه مقرر شد واشنگتن امنیت این کشورها را در برابر مبادله نفت براساس دلار آمریکا تضمین کند. این توافق که پس از رفتن نیکسون در سال ۱۹۷۱ به دست میآمد باعث کنار رفتن طلا از حوزه ذخایر ارزی و در نتیجه جایگزینی دلار نفتی میشد.
این تضمین آمریکا مبنیبر تامین امنیت کشورهای حوزه خلیجفارس، مانند یک سپر دفاعی بود که خود منجر به شکلگیری یک مافیا میشد. اگر آمریکا تصمیم داشته باشد با ایران بجنگد، نتیجه این درگیری میتواند عمیقا بر وضعیت آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت نظامی جهانی تاثیر بگذارد. این یک نگرانی بزرگ برای برنامهریزان پنتاگون و ژنرالهای آمریکایی است. آنها بهشدت میترسند که جنگ با ایران باعث سقوط اقتصاد جهانی و در نتیجه افول ارزش دلار بهعنوان ارز اصلی شود. جنگ با ایران میتواند پایانی برای هژمونی دلار باشد.
دو جناح اصلی قدرت در آمریکا به خوبی میدانند که خطر جنگ با ایران چقدر جدی است. بنابراین بعید است که واشنگتن حتی با اعمال فشار لابی اسرائیلی و سعودی و پیشنهادهای هنگفت مالی ترامپ وارد جنگ با تهران شود.
مصطفی افضلزاده
- 15
- 4