باتوجه به حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات گذشته و وعدهها و عملکرد رئیسجمهور در چند ماه گذشته، فضای سیاسی کشور را چگونه میبینید؟
ما اصلاحطلبان در عین حالی که انتقادات بسیاری به دولت داریم هنوز حامی دولت آقای روحانی هستیم. من وارد مسائل گذشته و سال ۹۲ نمیشوم، چون زیاد تکرار شده و مخاطبان هم باور کردند که مسائل کشور و مصالح عمومی مردم بر مطالبات حزبی و جناحی اصلاحطلبان اولویت دارد. بنابراین اصلاحطلبان کماکان آینده کشور را تعقیب میکنند و هر کمکی از دستشان برآید امتناع نمیکنند.
ذکر این نکته نیز مهم است که ما در مرحله اول و دوم هیچ گونه شرط و شروطی برای آقای روحانی نداشتیم، اما رئیس جمهور برای اینکه بتواند جامعه را در ۴سال آینده به لحاظ اجرایی مدیریت کند و پس از ۱۴۰۰نیز آینده سیاسی خود راحفظ کند و محبوبیت عمومی خود را رقم زند، باید به برخی نکتهها توجه کند. واقعیت این است که انتخابات سال ۹۶ انتخابات ویژهای بود و از برخی جهات میتوان گفت: شاخصهای برجستهتری نسبت به انتخابات ۲خرداد ۷۶ داشت، از این رو برخی نیز میگفتند که این انتخابات رفراندوم بود. در تحلیل من و دوستان اصلاحطلب جریان رقیب با تمام توان به میدان آمد تا آقای روحانی رای نیاورد.
این مسأله را با یک رویکرد کمی میگویم. ۱۶ میلیون رای آقای رئیسی در زمان نسبتا محدودی که او برای فعالیت تبلیغاتی داشت بیانگر این است که رای قابل توجهی داشته و پشت سر این سبد رای کاری فراتر از حرکت مدنی و تشکیلات گروهی صورت گرفته است. بنابراین نباید تردید کنیم که رقیب تندرو با همه امکانات موجود آمده بود تا آقای روحانی را یک دورهای کند. نکته دیگری که خود آقای روحانی قبل از انتخابات در دیدار با برخی چهرههای شاخص جریان اصلاحات اعتراف کرده این است که من عقبهای ندارم و عقبه من اصلاحطلبان هستند و این جمله را بیان کرده که من نگرانم اصلاحطلبان به میدان نیایند و جدی کار نکنند، اما اصلاحطلبان با تمام توان آمدند.
این موضوع را من میگویم که هم در سال ۷۶ در ستاد اصلاحطلبان فعال بودم و امسال نیز بعد از ۲۰ سال در سال ۹۶ میدیدم که جوانان و زنان اصلاحطلب برای پیروزی آقای روحانی چه کارهایی انجام میدادند. آنها با تمام توان و انرژی به میدان آمدند و حتی میتوانم بگویم که بیش از سال ۷۶ تلاش صورت گرفت. گرچه در سال ۷۶ هم طرفداران رقیب رئیس دولت اصلاحات بهگونهای عمل کردند که جامعه اجتماعی را بر انگیختند، اما در سال ۹۶ به جرات میتوان گفت که تلاش نخبگان، کنشگران سیاسی، ستادها و اعضای کمیته جوانان و بانوان بود که یک خیزش اجتماعی را شکل داد و توانست عقبهای که آقای روحانی در پایان سال ۹۵ معتقد بود ندارد، به او اعطا کند.
البته در امتداد این قضیه نیز انتظاراتی در جامعه از آقای روحانی شکل گرفت. قطعا کسانی که ساختار و نهاد اصلاحطلبان را در امر انتخابات مدیریت میکردند بنایی بر سهم خواهی نداشتند، بلکه بر باز بودن دست آقای روحانی تاکید میکردند. گرچه انتظار میرفت که آقای روحانی ماهیت رای ۲۹اردیبهشت و جامعه رای خود را بداند و مطالبات را در نظر بگیرد، اما این مسأله به شکل کامل رخ نداد. یکی از جاهایی که در ایام انتخابات حمایتش از روحانی خیلی دور از انتظار بود، استان خوزستان بود که با مشکلات فراوان موجود اما مردم بحران آب و گرد و غبار و محیط زیست را فراموش کردند و کاملا با رویکردی سیاسی و اجتماعی به میدان آمدند و به رئیس جمهور اعلام کردند اگر هوا نداریم در عوض هوای تو را داریم.
از سوی دیگر جامعه اهل سنت ما نیز رای قابل توجهی به آقای روحانی دادند، اما متاسفانه از آنها در مدیریتهای دولتی بهره برده نشد. آقای روحانی اگر چه چهرههای اصلاحطلب شاخص را به طور محدود در کابینه نگه داشت، اما در سطح کلان به گونهای دیگر رفتار کرد و عملکرد او مطابق انتظار نبود. در این راستا اگر بخواهیم قیاس کنیم میتوان گفت تصمیمات روحانی شبیه به تصمیمات مرحوم آیتا... هاشمی در سال ۷۲ و دولت دوم ایشان است. البته این قضیه در دولت دوم آقای روحانی پررنگتر است.
یکی از مسائل مهمی که بدان تاکید میشد بحث تغییر استانداران بود، اما با وجود افراد توانا و کارآمد، بسیاری از استانداران ابقا یا منتقل شدند. ارزیابی شما چیست؟
جای تاسف است که تقریبا کارآمدترین استانداران را کنار گذاشته شدند که این موضوع به شکلهای مختلف میتواند تفسیر شود؛ یا آقای روحانی برای آینده سیاسی خود برنامهریزی میکند و یا برای انتخابات ۱۴۰۰ برنامهریزی خاصی دارد. اغلب استاندارانی که عملکردشان مثبت بوده و رضایت مردم را در پی داشتهاند در این دولت به کار گرفته نشدند و اگر هم مسألهای برای استانداری پیش آمده از قبل پیشبینی شده است.
به عنوان مثال استان خراسان جنوبی به عنوان منطقه محروم یا سیستان و بلوچستان. شاید بتوان گفت که کار آقای اوسط هاشمی نقطه عطفی در تاریخ این استان بود. او در همان ابتدا نشان داد که نه تنها در حوزه اجتماعی بلکه در حوزه اقتصادی و زیرساختها بسیار فعال است. از این رو جامعه علمی استان از آقای روحانی تقاضا کردند که او ابقا شود، اما رئیس جمهور این کار را نکرد. از سوی دیگر استان مرکزی که استاندارش ۴ سال کامل نبود. البته آقای زمانی قمی از استانداران موفق بود و باید ابقا میشد، اما این مهم نیز عملی نشد. امروز در دولت دوم آقای روحانی اتفاقات دیگری در این عرصه رخ میدهد و نگرانی این است که ادامه این روند نوعی ناامیدی را در جامعه ایجاد کند و دیگر آقای روحانی به عنوان یک کنشگر سیاسی نیست که بتواند در جامعه تاثیر بگذارد، چون شبکههای اجتماعی آنچنان افکار عمومی را شکل میدهند که میتواند برای آینده آقای روحانی چندان مطلوب نباشد.
بسیاری معتقدند با عملکرد دولت در این چند وقت گذشته احتمال دارد مطالبات مردم در حوزههایی مثل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به محاق فراموشی سپرده شود. آیا درست است که آقای روحانی نسبت به برخی سخنان دوران انتخابات چرخش داشته است؟ علت چیست؟
من بیشتر معتقدم شرایط خاصی بر کشور حاکم نبوده که آقای روحانی متأثر از آن عمل کند. در بحث حضور زنان در مقام وزارت امروز هر توجیهی آقای روحانی بیاورد قابل قبول نیست. اگر رئیس دولت اصلاحات در دولت خود برای انتخاب وزیر زن معذوراتی داشت، امروز استدلال رئیس جمهور در مورد این محدودیتها پذیرفته نیست، چون این مسأله میتوانست با گفتوگو و تعامل حل بشود. مهمتر اینکه در دولت قبل آقای احمدینژاد این تابو را شکسته بود. آقای روحانی حتی در دولت اول خود نیز میتوانست فراتر از یک زن در کابینه خود قرار دهد.
از این رو جامعه زنان که نقش موثری در سبد رای آقای روحانی داشتند خیلی این استدلال را نمیپذیرند که خواستم اما نشد؛ یا حوزه مشارکت امور زنان رئیس جمهور که کارنامه موفقی هم داشته جابهجا شود. اگرچه فرد جایگزین هم شخص اصلاحطلبی است اما تنزل دادن مطالبات مردم که رئیس جمهور آن را نمایندگی میکند در افکار عمومی خریداری ندارد. در حال حاضر جوانان نیز از آقای روحانی بسیار گلهمندند. آقای روحانی یک وزیر جوان انتخاب کرد. نفس انتخاب یک وزیر جوان که متولد جمهوری اسلامی است در کنار چهرههای ۴ دهه گذشته تحسینبرانگیز است، اما این تغییر میتوانست در بسیاری از وزارتخانههای دیگر نیز اتفاق بیفتد و تنها وزارت ارتباطات نبود.
اگرچه قبول دارم که کشور در شرایط حساسی است. با این همه انتظار میرفت در خود کابینه در حوزه معاونان، وزرا، روسای سازمانها و مدیران کل انقلابی رخ دهد. ۴۰ سال از انقلاب اسلامی گذشته، چگونه میخواهیم برای آینده کادرسازی کنیم؟ کسی که ۳۰ سال در وزارت کرده تا کی قرار است برسر کار بماند؟ افراد هر اندازه که کارآمد و توانا باشند بالاخره نوآوریهایشان در مدت زمان معینی به پایان میرسد. من در دولت اصلاحات مدیرعامل خبرگزاری ایرنا بودم، اما اگر در دولت دیگری بهاین کار دعوت شوم آن را نخواهم پذیرفت، بدین علت که نوآوری جدیدی در این عرصه ندارم.
این واقعیتی است که مدیران ملی باید بدان توجه کنند، مخصوصا در جهان امروز که کشورهای توسعهیافته جهان اولی امروز روسای دولتشان افراد زیر ۴۰سال هستند. بنابراین معتقد هستم که اگر خود آقای روحانی میخواست میتوانست وزیر زن انتخاب کند، وزیر جوان بیشتر انتخاب کند و در انتخابات مدیران در سطح کلان کشور متناسب با مطالبات مردم عمل کند. من بارها گفتم که در سال ۹۲خواسته برخی از همراهان پشتیبانیکنندهای که در رای آقای روحانی موثر بودهاند، مثل مرحوم آیتا... هاشمی این بود که آقای رحمانی فضلی وزیر نشود، اما وزیر شد. از این جهت من به عنوان یک کنشگر سیاسی عملکرد آقای رحمانی فضلی را در اجرای انتخابات ۲۹ اردیبهشت راضی کننده نمیدانم.
باورخیلیها این است که رای آقای روحانی بسیار بیشتر از این بود و میتوانست رکورد شکن باشد، اما اجرای ضعیف و حاشیهدار انتخابات موجب شد این انتظار شکل بگیرد که وزیر کشور تغییر کند. با این حال با توجه به شرایط خاص سیاسی، منطقهای و بینالمللی باید این فرصت را به آقای روحانی داد، اما رئیس جمهور باید بداند که اگر در ۴ سال آینده حرکت قابل قبولی در حوزه سیاسی و اجتماعی برای جامعه جوان انجام ندهد حتی اگر رهبران اصلاحات و کنشگران سیاسی اصلاحطلب بنا به مصالحی سکوت کنند، جامعه جوان در فضای عمومی و مجازی آقای روحانی را مورد نقد قرار خواهد داد.
بیش از یک ماه از آغاز به کار دانشگاههای کشور میگذرد، اما معرفی وزیر علوم با تاخیر زیادی مواجه شد. به نظر شما چه مسائلی در این میان موجب تاخیر در معرفی وزیر شد و عدم معرفی وزیر چه پیامدهایی دارد؟
حوزه آموزش، تعلیم و تربیت برای شخص آقای روحانی حوزه ثانویه است. در صورتی که برای توسعه هر کشوری فرهنگ باید دغدغه اول باشد؛ حال چه وزارت آموزش و پرورش، آموزش عالی یا فرهنگ و ارشاد اسلامی. البته این مسأله از این جهت طبیعی است، چون از ابتدای صبح انقلاب تا به امروز شاکله ذهنی آقای روحانی در عرصه امنیت سیاسی رشد کرده است. از سوی دیگر بخش اعظمی از دانشگاهیان خیلی نسبت به آقای روحانی مسألهدار شدهاند.
امروز هم از موعد قانونی انتخاب وزیر گذشته و اینکه گزینهها به او ارائه شده، اما رئیس جمهور باز هم برای بررسی به سایر گزینهها باز میگردد و نهایتا هم معلوم نیست که مجلس با وزیر معرفیشده موافقت خواهد کرد یا خیر. اگرچه این وزارتخانه در دولت احمدینژاد بهاندازه کافی تحقیر شد، اما آقای فرجیدانا در دولت اول آقای روحانی تا حدودی توانست جایگاه این وزارتخانه را به جای سابق باز گرداند. پس از او نیز فردی معرفی شد که کوچکترین ارتباطی با مجموعه وزارت علوم نداشت، البته من آقای فرهادی را در این راستا سرزنش نمیکنم چون تمایل شخصی برای پذیرفتن این پست نداشت و به اصرار دیگران آمد.
از سوی دیگر دانشگاهیان از اقشار موثر در رای آوری حسن روحانی بودند، اما امروز ممکن است فضای بلاتکلیفی در جامعه دانشگاهی گسترش یابد. روحانی باید در دولت دوم خود به دانشگاهیان نشان دهد که دانشگاه برای او مسأله است و خیلی از مسائل میان وزارت علوم، دانشگاه آزاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی را حل کند. امروز جامعه دانشگاهی بهرغم رای به آقای روحانی بسیار نگران، دلخور و ناراضی است.
در دولت اصلاحات شاهد تحولات مفید و موثر وزارت علوم و تشکلهای دانشجویی بودیم و همزمان نیز مخالفتهایی با وزارت علوم آن زمان از سوی برخی گروهها انجام میگرفت. به نظر شما با توجه به تجربه آن سالها رئیس جمهور چون قصد آرام نگه داشتن دانشگاه را دارد شخصیتی خنثی را معرفی خواهد کرد تا شاهد تحولات دانشگاه در دهه ۷۰ نباشیم؟
بله، من تا حدود زیادی با این مسأله موافقم. زمانی که حوزه آموزش و فرهنگ دغدغه ثانوی باشد طبیعی است که هر احتمالی را در این عرصه میتوان در نظر گرفت. ماموریت دولت دوم آقای احمدینژاد این بود که دانشگاه را از روند تجربه شده در چند دهه قبل بازدارد. ازاین جهت بود که وزیر علوم او تمام اختیارات اساسی و وزارت علوم را به شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقال داد.
معلم و استاد دانشگاه از دیرباز جایگاهی داشته است. شورایی هست به نام شورای جذب که وزارت علوم هیچ گونه دخالتی در آن ندارد، این شورا در آیین نامه جدید آورده که برای هر مرتبه از ارتقای استاد، گزینش جدید صورت میگیرد. چیزی که از ابتدا وجود نداشته و در مخیله هیچ کس نمیگنجد که بخواهند با استاد دانشگاه بازی کنند. این یکی از توهینهای بزرگ به اساتید دانشگاه است. من هم موافقم که اگر کسی صلاحیت ندارد نباید در دانشگاه جایی داشته باشد، اما این دانشگاهها قبل از انقلاب هم وجود داشته و شاخصترین افراد را به خود دیده و میبیند.
این مسائل حل شدنی است به شرطی که برای رئیس جمهور مسأله باشد. چون باور من این است کهاین موضوعات برای آقای روحانی مسأله نیست و نظر او بیشتر پیرامون مباحث سیاست خارجی و حوزه اقتصادی است. از این رو طبیعتا وزیری هم که انتخاب کند به همین سرنوشت دچار خواهد شد که کارایی کمتری خواهد داشت و فاصله دانشگاه، دولت و رئیس جمهور را افزایش میدهد.
لزوم بازنگری در جریان اصلاحات یا به تعبیری نواصلاحطلبی و حضور افراد جدیدتر در میان اصلاحطلبان را تا چه حد میدانید و آیا این مسأله میتواند منجر به عدم ائتلاف این جریان با سایر جریانات در انتخابات آینده شود؟
درباره ائتلاف یا عدم ائتلاف که بحثهای بسیاری در باره آن صورت گرفت و سران احزاب هم درباره اظها نظر کردند و گفتند کهاین دیدگاهی شخصی است و مسألهای نبوده که در شورای عالی یا نهاد بالادستی آن، شورای مشورتی اصلاحطلبان، مطرح شود. از سوی دیگر روند بازنگری ضرورتی برای همه جریانات و احزاب است که در درون خود اصلاحات شروع شده و کمیتهای تعیین گردیده که ارزیابیها را انجام میدهد و تقریبا به جمعبندی نهایی رسیدهاند که این جمع بندی در دستور کار شورای مشورتی قرار بگیرد و در نهایت به سمع و نظر رهبر جبهه اصلاحات برسد و بر آن اساس حرکت کنند. البته دو مقوله را نیز باید از هم جدا کنیم،
یکی حیات مداوم احزاب سیاسی است که باید کادر سازی و توسعه کادر صورت گیرد و بهآن پایبند باشیم. البته برخی احزاب این حرکت را خیلی خوب پیش بردند. به عنوان مثال امروز یکی از فعالترین احزاب ما حزب اتحاد ملت است که فعالیت میکند و در انتخابات پر تلاشترین حزب سیاسی اصلاحطلب بود. این حزب چندی پیش جوانی را به عنوان معاون سیاسی حزب انتخاب کرد که این جوان با اینکه فرزند رهبر اصلاحات است اما هیچ زمانی هم آقازاده نبوده است.
من از این بابت که چنین فردی با چنین رویکرد جوانگرایانهای در یکی از مهمترین و حساسترین پستهای سیاسی قرار میگیرد، خوشحال هستم. گرچه شاید از منظر دیگری که او فرزند رئیس دولت اصلاحات است بتوان ملاحظاتی را برای او اتخاذ کرد اما انتخاب شورای مرکزی حزب اتحاد ملت را حتما تحسین میکنم و این انتقاد به دولت که باید از جوانان بیشتر استفاده کند را به احزاب اصلاحطلب نیز دارم که باید این روند را از درون خود شروع کنند و این رویکرد را ادامه دهند.
تجربه نشان داده در انتخابات نمیتوانیم حزبی عمل کنیم و انتخابات سال ۸۴ تجربه تاریخی برای اصلاحطلبان بود، اما با توجه به شرایط کشور اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰،۹۸ و حتی شاید پس از آن نیز با رویکرد جبههای و ائتلافی جلو بروند. این روند بهتر جواب داده و بیشتر به نفع ملت و اصلاحطلبان است. امروز نیروهای عاقل و فعال اصلاحطلب بدین نتیجه رسیدهاند که در شرایط خطیر کشور باید از منافع سیاسی و حزبی کوتاه آمد و برای منافع ملی ارزش قائل شد.
- 19
- 6