پس از تشکیل دولت و اعلام اسامی وزرای پیشنهادی روحانی انتقادات بسیاری صورت گرفت و به مرور بر حجم انتقادات و نارضایتیها افزوده شد. در تازهترین مورد و پس از اعلام شفاف لایحه بودجه که اتفاقی درخور توجه بود و برای اولین بار با چنین شفافیتی مطرح میشد، گروهی از مردم در پس تعدادی ورزشکار و بازیگر با انتقاد از تخصیص برخی موارد و افزایش هزینههایی مانند عوارض خروج از کشور از رأی خود به روحانی اعلام پشیمانی کردند.
هشتگ پشیمانم در فضای مجازی پر کاربرد شد و در سمت مقابل عدهای دیگر و باز هم در پس برخی دیگر از سلبریتیها از «پشیمان نیستم» استفاده کرده و سعی بر توجیه عملکرد دولت داشتند. چنین تاثیرگذاریهایی از سوی افراد مشهور غیرسیاسی و ناامیدی زودهنگام مردم از رایشان از سوی بسیاری مورد بررسی قرار گرفت تا بیش از این تبدیل به چالش نشود. در همین راستا «آرمان» گفتوگویی با دکتر محمد امین قانعیراد رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران و استاد دانشگاه داشته که در ادامه میخوانید.
با گذشت چندماه از شروع به کار دولت شاهد هستیم گروهی از رایدهندگان به آقای روحانی نسبت به او ناامید و سرخورده شدهاند. دلیل چنین توقع و تغییر رویکرد سریعی چیست؟
رفتار انفعالی در عرصه سیاست توسط شهروندان ایرانی نوعی تهدید به حساب میآید. نه تنها در این مورد خاص بلکه در کل چنین رویکردی اجازه نمیدهد سامان سیاسی و رفتار سیاسی عقلانی در کشور حاکم شود. زود امیدوار شدن یا دل بستن سریع به یک سیاست و یا وابستگی نامشروط به آن، در پس خود زود ناامید شدن و دلزدگی را میان مردم پدید میآورد. بهجای اینکه نوعی سیاست مشروط بین مردم و سیاستمداران ایجاد شود، معمولا رابطهای مطلق ایجاد میگردد و بار عاطفی زیادی نیز همراه خود دارد.
بعضا نامزد تبدیل به نماد و قهرمانی میشود که کل امیدها را به او میبندند و بهعنوان فردی مطلق به او دلسپردگی (حتی سرسپردگی) ایجاد میگردد. معمولا در چنین شرایطی با کوچکترین رخداد و تغییر شرایط سریعا اعلام ناامیدی میکنند که خود نوعی رفتار انفعالی، عاطفی و موضعی است که از منطقی کلی و عقلانی تبعیت نمیکند. چنین رویکردهایی به شدت سیاست ما را تهدید میکند و باعث میشود از نوعی نوسان به معنای فراز و فرودهای نهچندان مناسب آسیب ببیند. در موقعیت اینگونه نخواهیم توانست از سیاستی ثابت تبعیت کنیم که خود موجب آسیبهای بسیاری میگردد.
اخیرا کمپینی تحت عنوان «پشیمانم» با پرچمداری چند سلبریتی شکل گرفته که به نوعی رأی خود از روحانی را پس میگیرند. دلایل شکل گرفتن چنین کمپینهایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
هنگام رأی دادن به کاندیدای ریاستجمهوری بار زیادی از انتظارات در جامعه تجمیع میگردد و از طرفی خود کاندیدا هم وعدههای زیادی میدهد. این دو با هم تراکمی ایجاد میکند که هرچند باید برآورده و اجرا شود اما باید دانست فقط در شرایط انتخاباتی معنادار است. هم کسانی که بیان مطالبات میکنند و هم کسانی که وعده میدهند باید بدانند که تحتتاثیر فضای انتخاباتی تراکم انتظارات را پدید آوردهاند. اگر نگوییم که نامزد انتخاباتی قصد دروغگویی داشته باید اذعان کرد فضای انتخاباتی بیش از حد او را تحت تاثیر قرار داده و مطالبات و وعدههای زیاد چنین شرایطی ایجاد کرده است. حال پس از انتخابات میبینیم که دولت نمیتواند به برخی از وعدههایش عمل کند و در کنار آن حاشیههایی مانند اعتراض به لایحه بودجه ایجاد میگردد.
هزینههایی بر زندگی مردم در حوزههای مختلف (مانند عوارض خروج از کشور) بار میشود که برخی از افراد را خشمگین کرده است. این افراد میبینند از طرفی به برخی از وعدهها عمل نشد و از طرفی مشکلات جدید هم در حال ایجادشدن است. در چنین شرایطی اگر فضای منطقی حاکم باشد پشیمانم که رفتاری کاملا انفعالی است رویکرد بسیار از رایدهندگان نخواهد بود. این رفتاری واکنشی و عاطفی است که از منطق عقلانی در عرصه سیاست پیروی نمیکند. کسانی اعلام میکنند «پشیمان هستیم» و در مقابل آن عدهای میگویند «پشیمان نیستیم»
که اتفاقا نقطه مشترکی دارند و آن این است که کسانی که پشیمان نیستند نیز عمدتا قبول دارند دولت به برخی از وعدههایش عمل نکرده اما این عمل نکردن را در چهارچوب وسیعتری نگاه میکنند و درباره برخی محدودیتهایی که وجود دارد، آگاهی خوبی دارند. البته راه حل این نیست که هر رفتار دولت را بهدلیل وجود محدودیتها توجیه کرد اما باید به نوعی رفتار انتقادی در چنین شرایطی دست زد. پشیمانم به این سرعت یعنی قهر کردن با مسیری که در آن قدم گذاشته شده و بهجای این قهر باید برخورد انتقادی با دولت داشت و گفتوگویی با هدف طرح دغدغهها ایجاد شود. با طرح دغدغهها باید پیگیری صورت گیرد و از مسئولان دولت پاسخ روشن بخواهند. این تعامل و گفتوگو با دولت هم باعث درک روشنتر نارضایتیهای بدنهاش میشود و هم باعث گشودهشدن اهداف سیاستهای دولت برای مردم میشود.
یک طرف این چالش دولت است. از نظر شما دولت از چه مواردی غافل بوده که به چنین چالشی دچار شد؟
دولتیها بعضا تصمیماتی میگیرند که بهنظر خودشان از نظر کارشناسی مزایا و جنبههای مثبت بسیاری دارد و آن را در اسناد سیاستی به مجلس و... میبرند تا از آن دفاع کنند. بهطور مثال اعلام میشود از نظر کارشناسی لازم است عوارض خروج از کشور افزایش پیدا کند اما به این توجه نمیکنند که سیاستگذاری و تصمیمگیری دولتی نباید صرفا از پشتوانه کارشناسی برخوردار باشد بلکه باید از پشتوانه مشروعیت مردمی هم برخوردار باشد. باید مردم به نحوی متقاعد شوند که این کار درست است نه این که فقط از سوی کارشناسان مورد تایید قرار گیرد. اغلب دولتها بهدلیل بیتوجهی به نقش مردم در سیاستگذاریها، نقش آنان را معمولا درک نکرده و سعی بر توجیه و توضیح اقدامات برای بدنه ندارند. اگر دولت قبل از طرح چنین مواردی در لایحه بودجه دلایل و انگیزههای آن را برای مردم اعلام میکرد، چنین نارضایتیهایی را احتمالا شاهد نبودیم.
دولت باید با مردم و گروههای ذینفع (سازمانها، نهادها، اتحادیهها و...) وارد گفتوگو شود و آنها را در مورد تصمیماتش متقاعد کند. این کمپینها از دو طرف در جامعه ما اتفاق میافتد ولی در هردوی اینگونه رفتارها مبنای عاطفی میبینم و این مبنای عاطفی اجازه نمیدهد مباحث سیاسی در ایران از غنا، رونق، شکوفایی و مایهوری برخوردار باشد. شرایط عاطفی حاکم منجر به دور شدن گروههای مختلف نسبت به هم خواهد شد، پیش داوریهای سیاسی را افزایش میدهد، سرمایه سیاسی در کشور را کاهش میدهد و اعتماد مردم نسبت به نهادهای دولتی را از بین میبرد. چه بسا در این میان برخی با سوءاستفاده بیشتر قصد طرح کردن خودشان را داشته باشند و مثلا کار احزاب را انجام میدهند.
طبیعتا اگر برخی اقدامات و رویکردهای دولت انتقادبرانگیز است انتظار میرود احزاب شناسنامهدار معترض شوند و آنان به دولت فشار آورده و یا وارد گفتوگو شوند و توضیح بخواهند نه اینکه سلبریتیها پشیمانی را طرح کنند. چنین اتفاقاتی نشان میدهد سامان سیاسی ما آنگونه که باید و شاید تقسیم کار درستی به خود ندیده و نهادهای مختلف جایگاه خود را در آن پیدا نکردهاند. بهجای احزاب، متاسفانه در خارج از عرصه سیاست و بهصورت فردی و افراد مشهور مسائل بیان میشود که باید به سمت کار جمعی سوق داده شود. کار جمعی درست، کاری است که حزب پشت آن باشد و احزاب موافق و مخالف به آن بپردازند و در موردش با استدلال اظهارنظر کنند.
نقش سلبریتیها را در انتخابات دیگر کشورها نیز میبینیم. تحلیل شما در مورد مفید بودن یا نبودن تاثیرگذاری آنان در عرصه سیاست چیست؟
تاثیرگذاری سلبریتیها در سیاست کشور نشاندهنده خلأها و نبود یک نظام تحزب که رقابتها و مباحث سیاسی را شکل دهد، است. این خلأ با برخی افراد و نهادهای جانبی پر شده و در جامعهای که سیاست حرفهای نشده و سیاستمداران حرفهای به معنی کسانی که فعالیت و گفتارشان بر اساس سیاستهای احزاب است، حضور ندارند، نهادهای جانبی نقش پیدا میکنند. در دورهای جنبش دانشجویی به عنوان نهاد جانبی خلأ احزاب را به دوش میکشد یا آنگونه که قبل و بعد از انقلاب دیده شد روحانیت نقش حزب را ایفا میکند.
در این سالها دیدهایم جامعه و مجمع روحانیت و روحانیون مبارز کاندیدا به مردم معرفی میکنند و حتی برخی روحانیهای سرشناس خود معیاری برای رأی دادن به افراد میشوند. این روند ادامه پیدا کرده و به میان سلبریتیها بهویژه ورزشکاران و اهالی هنر (مخصوصا سینما) آمده که نقشی در این میان پیدا کردهاند. این اتفاق بهعنوان یک واقعیت وجود دارد و نشاندهنده این است که سامان سیاسی کشور آنگونه که باید و شاید شکل نگرفته است. اشاره کردید که در خارج از کشور همچنین رویهای وجود دارد اما در حقیقت آنجا به شیوهای که ما میبینیم چنین روندی برقرار نیست. در خارج از کشور مثلا هنرمندانی در کمپینهای انتخاباتی برنامه اجرا میکنند که اثباتکننده نظر مثبت او نسبت به کمپین است.
اما اینگونه نیست که یک ورزشکار به مردم بگوید از نظر سیاسی چگونه عمل کنند، بنابراین شکل خاصی که دیده میشود صرفا در ایران است. اتکا به سلبریتیها شکل دفرمه شده اتکا به روشنفکران است که در کشورهای جهان شاهد هستیم و روشنفکران برجسته که معمولا تعدادشان هم معدود است و از نظر ظرفیتهای فکری و هنری مورد قبول جامعه هستند، وارد چنین قضایایی میشوند. این افراد کسانی هستند که سالها درعرصه سیاست و جامعه برای مردم قلم زده و اثر هنری آفریدهاند و به نحوی مرجعیت پیدا کردهاند. سلبریتیها در ایران اما کسانی هستند که از شهرت بیشتر برخوردار هستند و این شهرت لزوما از ظرفیت و دانش عمیق حکایت نمیکند بلکه از حضور روی صحنه نشات گرفته است. اینگونه افراد در صحنه حضور داشته و بیشتر در رسانهها دیده شدهاند، اما برخی روشنفکران در سایر کشورها ممکن است حتی از دسترسی رسانهای محروم هم باشند اما در جامعه از نوعی احترام برخوردار هستند.
با توجه به نارضایتیهایی که در مورد مسائلی مانند لایحه بودجه ایجاد شد از نظر شما روحانی چگونه خواهد توانست پس از پایان دوره نام نیکی از خود بهجا گذارد؟
البته همین الان هم اتفاقات خیلی بزرگی نیفتاده و بر اساس چند نکتهای که در لایحه بودجه موجب برخی انتقادات شده، نمیشود راجع به وی بهعنوان فردی بدنام حساب باز کرد. برخی معتقد هستند این لایحه شفافیتهایی در خود دارد که بیسابقه بوده است. ایران سیاستی برای اتکا به منابع غیرنفتی و توجه به مالیات مستقیم و غیرمستقیم در پیش گرفته که فینفسه سیاست بدی نیست و موفقیت آن به نحوه اجرایش بستگی دارد. شهروندان باید متقاعد شوند که مثلا عوارضی که دریافت میشود با چه دلیل افزایش یافته است اما نمیتوان از پرتوافکنی دولت به بودجه برخی بخشها بهسادگی گذشت.
هرچند شیب افزایش چندان مناسب نبود و میشد برای کسانی که بار اول از کشور خارج میشوند، افزایش عوارض را شاهد نباشیم و برای بار چندم نیز طبق طبقهبندی و حسابشدهتر نگاه میشد. مردم باید اطمینان حاصل کنند عوارضی که پرداخت میکنند، درست مصرف میشود و این درست مصرف شدن هم نیازمند شفافیت در دولت است. ما باید به سمت دولتی شفافتر و منضبطتر پیش برویم. برخی واکنشهای مردم به این دلیل است که مشاهده میکنند عوارض بیشتری از آنان گرفته میشود اما در سمت مقابل رخدادهایی اتفاق میافتد که حکایت از بیانضباطی دولت دارد. دولت باید نشان دهد که میخواهد نهادی منضبط باشد و منابعی را که از مردم دریافت میکند، روشن و در جای خود صرف میکند. حرکتی که در اعتراض به دولت اتفاق افتاده در برخی ابعاد قابل دفاع است و در برخی موارد جای نقد دارد. دولت در مواجهه با این شرایط اگر از درجه خوبی از منطق عقلانی برخوردار باشد دست به ارزیابی خواهد زد چرا که طبعا از شرایط پیش آمده راضی نیست.
دولت هم تمایل داشت چنین شرایط و نارضایتیای میان مردم پیش نمیآمد و شاید این عامل موجب تجدید نظرشان در شیوههای تصمیمگیری شود. این نهاد اگر مشارکتیتر و در تعامل با گروههای اجتماعی تصمیمگیری کند حتما موفقتر خواهد بود. دولت نوعی موقعیت پارادوکسیکال برابر خود میبیند و از طرفی باید افزایش سرمایهگذاری، بهبود فضای کسب و کار و... را ایجاد کند و از طرفی هم مراقب باشد که بهبود فضای سرمایهداری منجر به افزایش نابرابری در سطح جامعه نشود.
- 17
- 6