اسحاق جهانگیری تنها نام یک دولتمرد نیست. او جایگاه و توانمندیهایی دارد که دولتها به راحتی نمیتوانند از کنار نام او بگذرند. در اذهان بسیاری از افراد سوالی وجود دارد مبنی بر اینکه چرا مخالفان اعتدال و اصلاحات هیچگاه نتوانستند قدمی در راستای تخریب یا تضعیف روحانی بردارند که البته پاسخ آن مشخص است. جهانگیری در وهله نخست مرد تعامل بر مبنای منافع کشور است یعنی سازندگی و آرامش در سایه وحدت محورهایی است که جهانگیری برای فعالیت انتخاب میکند و اهل گلایه نیست.
زمانی که او میگوید اختیار انتخاب منشی برای دفتر خودش را ندارد مشخص است که او نه از نداشتن اختیار بلکه از موانعی گلایه دارد که در مسیر تسریع در پیشرفت امور و حل مشکلات وجود دارد بدون تعارف اسحاق جهانگیری پیشانی جریان اصلاحات در دولت دوازدهم است و هرگونه هجمه یا کماعتنایی به او برابر با نمره منفی دولت در قدرشناسی از حامیان اصلی خود است که همان اصلاحطلبان تعریف میشوند. اکنون که همگان متوجه خدشهدار شدن جایگاه معاون اول بهواسطه دخالتها و خودنماییهای برخی اعضای اعتدال و توسعه در امور مربوط به جهانگیری شدهاند، پیشنهاداتی را مطرح میکنند تا در درجه نخست جایگاه جریان اصلاحات حفظ شود و از سوی دیگر به شأن و منزلت جهانگیری که سازندگی و صداقت ویژگی بارز اوست خدشهای وارد نشود.
دو راهکار پیش روی جهانگیری
یکی از راهکارهای اصلاحطلبان این است که اجازه ندهند رقیب از وضعیت معاون اول رئیسجمهور یعنی اسحاق جهانگیری به نفع خود استفاده کرده و جریان اصلاحات را به دروغ ناتوان معرفی کنند. در چنین شرایطی طیفی از اصلاحطلبان معتقدند جهانگیری باید از دولت استعفا دهد تا بیش از این مورد بیمهری تصمیمگیران پاستور قرار نگیرد و رقیب از این فضا سوءاستفاده نکند. طیف دیگر تاکید دارند که جهانگیری در چنین شرایطی باید در دولت و بر کرسی معاون اول رئیسجمهور باقی بماند تا شائبه تضعیف او از سوی او مطرح نشود اما در کنار آن به علنی کردن انتقاداتش هم بپردازد.
پیش نیاز اهدای کلید ۱۴۰۰ به جهانگیری
اکنون با فرض پذیرش جدا شدن جهانگیری و یا حتی ماندن او بر کرسی معاون اول باید بررسی کرد که چگونه باید از ظرفیت جهانگیری در انتخابات ۱۴۰۰ بهره برد. اما نباید فراموش کرد مقدمه پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم کسب حداکثر کرسیهای مجلس در سال ۹۸ است. در این مسیر پیشنهاداتی از سوی اصلاحطلبان مطرح شده که از جمله آنها سپردن انتخابات مجلس به جهانگیری است یعنی او از قدرت تعاملش با گروههای مختلف در راستای انتخاب نفرات برتر و مورد نیاز برای موفقیت در اجرای پروژه انتخابات ۱۴۰۰ بهره بگیرد. از سوی دیگر نمیتوان منکر برخی ضعفهای پیشبینی نشده در عملکرد فراکسیون امید در مجلس دهم شد که برخی دلیل آن را قرار دادن برخی اسامی در لیست امید بود.
این افراد به نام امید وارد مجلس شدند، اما پس از مدت کوتاهی بهواسطه عملکردشان ناامیدی را به جامعه تزریق کردند که بدون شک همین اشتباه تردیدهایی را در اذهان افکار عمومی برای اعتماد به لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم ایجاد میکند. در این شرایط سپردن فرمان انتخابات مجلس ۹۸ به جهانگیری میتواند بسیاری از اعتمادهای سلب شده را بازگرداند.
تفاوت انتخابات مجلس ششم و یازدهم
در اذهان هست که انتخابات مجلس ششم یعنی ۳ سال پس از دولت اصلاحات شکل گرفت؛ انتخاباتی که رأی دهندگان بهواسطه عملکرد دولت نام اصلاحطلبان را روی برگههای رأی نوشتند. اکنون هم باید شرایط را با آن زمان مقایسه کرد و شک نکرد که اگر تصمیم جامعه برای انتخابات مجلس ۹۸ بر مبنای عملکرد دولت باشد، بدون تردید اصلاحطلبان باید بهارستان را فراموش کنند و پس از آن هم در اندیشه پاستور ۱۴۰۰ نباشند. برای دچار نشدن به چنین وضعیتی باید تدبیر کرد.
عبدا... ناصری فعال سیاسی اصلاحطلب هم معتقد به لزوم نقش آفرینی جهانگیری در انتخابات مجلس ۹۸ برای بهبود شرایط در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری است. او اظهارات جهانگیری درباره عدم اختیار در انتخاب منشی را دارای پیامهایی دانست و گفت: در مورد ایشان به رغم تلاشهای خوبی که در زمان انتخابات برای آقای روحانی انجام داد که هزینه هم داد، اما حقش را به خوبی ادا نکردند و در دولت دوازدهم به مراتب کمتر از تواناییهای وی استفاده کردهاند و او را مورد مشورت قرار ندادند.
ناصری تاکید کرد: به نظر من آقای جهانگیری باید بماند و بحران ارز را مدیریت کند. او دلار ۴۲۰۰ تومانی را عنوان کرد که به منزله پایان بحران بود، اما دیدیم که بحران تمام نشد. بنابراین او باید مسئولیت به عهده بگیرد و مدیریت و میدانداری کند و وقتی بحران ارز را سامان داد کنار برود. وی افزود: به نظر میرسد آقای جهانگیری بهتر است اوضاع را سر و سامان دهد و برای انتخابات مجلس بیاید و اتفاقات خوبی را به همراه یک فراکسیون قوی رقم بزند. وی افزود: اگر اراده کند و به مجلس بروند، حتما ریاست فراکسیون اصلاحطلبان را خواهد داشت. با توجه به اثرگذاریها، توانمندیها و ارتباطات خوبی که جهانگیری دارد، این موضوع حتما به نفع اصلاحطلبان خواهد بود. به هر حال باید دید که جهانگیری بنا دارد در ۱۴۰۰ نقشآفرین باشد یا ۹۸.
خط قرمز برای سهمیه بندی
یکی از آفتهایی که جریان اصلاحات به آن دچار است را باید سهمخواهی دانست یعنی هرحزبی معتقد است در لیستهای انتخاباتی دارای سهم مشخص باشد و برای افزایش این سهم بعضا اقداماتی رخ میدهد که تبعات زیادی برای جریان اصلاحات دارد. به عنوان نمونه حزب اتحاد دارای ۴ نفر یا حزب کارگزاران دارای ۵ نفر در لیست است و در این مواقع از توانمندی افراد غفلت میشود و هدف اصلی استفاده از سهمیه تعیین شده است. برای بهبود شرایط باید چشم بر این سهمها بست و جهانگیری را مرد آرامش در روزهای سخت و شخصیت وحدت بخش ارزیابی کرد و نه عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران!
- 13
- 1