بالا رفتن روزبهروز قیمتها، صفهای طویل مردم برای دریافت گوشت یخزده و قیمت بازار آزاد آن که از مرز ۱۰۰ هزار تومان نیز گذشته است، پاسخهای اعصابخردکن برخی مسئولان مانند اینکه خوشحال باشید که گوشت هست و یا قیمت سوخت تا جایی که مردم تحمل کنند بالا میرود؛ اینها همه نمونههایی است از آنچه که مردم در طول ۸ سال دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد تجربه کردند و برای تغییر آن در سال ۹۲ و ۹۶ به پای صندوقهای رای رفتند.
اما این روزها صفهای برنج و مرغ دولت قبل به شکل بدتری در گوشت تکرار میشود و پاسخهای غیرمسئولانه و بدون چشمانداز برخی مسئولان یادآور شیوه اداره پوپولوستی کشور در دوره قبل است. اما باید اینبار به همه این مشابهتها با نگرانی بیشتری نسبت به گذشته نگریسته شود. برای مردم تفاوتی نمیکند که حسن روحانی مورد قبول کامل اصلاحطلبان بوده است و یا آنها از سر ناچاری پشت سر او ایستادهاند.
فقط میدانند این دولت به پشتوانه طبقه دگراندیش و البته اکثریت اصلاحطلبان بر سر کار آمده و حالا با انبوهی از وعدههای عملی نشده و با تکرار همان راه و روش گذشته روبهرو شدهاند. سفره مردم اگرچه قواعد سیاست را نمیشناسد اما باید گفت که مشکلات امروز ناشی از عملکرد نامطلوب گروههای سیاسی است.
تنها باید گفت تفاوت دولت حسن روحانی با محمود احمدینژاد در این است که احمدینژاد از حمایت قاطع تندورهای داخلی همراه بود و البته دولت حسن روحانی نهتنها با کارشکنیهای این گروه دستوپنجه نرم میکند که حالا حامیان خود را نیز یکی یکی از دست میدهد. در شرایطی که فشار خارجی هر روز بیشتر میشود، هیچ برنامه مشخصی برای عبور از این تونل مبهم وجود ندارد. وضعیت اقتصادی در حالتی از تعلیق قرار دارد و مردم در انتظار اتفاقی هستند که خودشان هم از ماهیت آن خبر ندارند.
در این شرایط باید هشدار کارشناسان را درخصوص انفجارهای اجتماعی جدیتر گرفت. مردم آستانه تحملشان اندازهای دارد و شاید به استهزا گرفتن این آستانه صبر توسط یک وزیر یا مسئول به پایین آمدن حد و اندازه این صبوری نیز کمک کند. به طور قطع نیازی نیست از تجربههای عجیبی که در سالهای خیلی دور رخ داده درس گرفته شود بلکه سیاستهای عوامگرایانه دولت قبل طی ۸ سال نشان داد انتهای این راه یک شکست حتمی را در پی دارد و البته وجود یک آلترناتیو مانند بر سر کار آمدن اصلاحطلبان تنها توانست امیدبخش ادامه راه باشد.
اگر فرمان اداره کشور در همین مسیر ادامه داشته باشد، باید دانست که از دل جریانهای موجود سیاسی نمیتوان برای مردم، نقشه امیدواری در ادامه راه ترسیم کرد. کشور بدون شک نیازمند تغییر در ساختارهای رانتی و غیرکارشناسی موجود در اداره امور است که اگر جریان حاضر در قدرت نتواند این خواسته را برآورده کند باید منتظر تنشها و هیجانهای مخرب از سوی اقشار مختلف اجتماعی بود.
هرچند چالشهای موجود از رهگذار مسائل اقتصادی قابل بررسی است اما شاید بتوان گفت راهحل عبور از آن در آزادی بیشتر سیاسی و اجازه ورود رویکردهای کارشناسی در بدنه اجرایی کشور است. مردم در شرایط فعلی چیزی جز تجربه ۸ ساله گذشته را آن هم به شکلی سیاهتر نمیبینند. بهتر است برای تغییر این مشی و روش مخرب هرچه زودتر چاره اندیشی کرد.
- 21
- 5
آزادی
۱۳۹۷/۱۱/۲۱ - ۹:۲۶
Permalink