غافلگیرکننده بود، چراکه برنامه کاری او در روز دوشنبه هیچ نشانی از کسی که در آستانه استعفاست به دست نمیداد. او تمام دوشنبه را به فعالیتها و ملاقاتهای معمول گذرانده و مهمتر اینکه در عصر همان روز طرحی برای ساماندادن به یک امر داخلی در وزارت خارجه ارائه داده و به نظرخواهی همکاران گذاشته بود. اما غیرمنتظره نبود، چراکه در هفتههای گذشته نشانههای «بهستوهآمدن» واقعا در گفتهها و چهره او هویدا بود؛ آنگاه که در مجمع تشخیص مصلحت شاهد بحث ظاهرا نافرجام در مورد FATF بود و نیز آنگاه که گفت: «نگرانی ما بیشتر بابت خنجرهایی بود که از پشت میخوردیم. در برابر فشارهای داخلی واقعا به ستوه آمدهایم».
او زمانی ناچار به استعفا شد که احساس کرد اعتبارش بهعنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی زیر سؤال رفته و با ادامه کار در این سمت نهتنها ممکن است دیگر نتواند منشأ اثر باشد، بلکه ادامه این وضع موجب وهن کشور و وهن وزارت خارجه نیز باشد و این یعنی پایبندی به اصول و تلاش برای حفظ احترام و شأن یکی از ارکان حاکمیتی مهم جمهوری اسلامی و به گفته خودش تلنگری برای بازگرداندن وزارت خارجه به جایگاه قانونیاش در هدایت سیاست خارجی نظام.
تصمیم او به استعفا قبل از اینکه با هدف ابراز نارضایتی و احیانا اعتراض بوده باشد، اقدامی بود به قصد گشودن راه برای اصلاح امور. به این معنی که او خواست کنار برود و اجازه بدهد تا کسی که هم در معنی و هم در شکل بتواند وزیر خارجه باشد، عهدهدار امور شود و از این طریق به این دوگانگی آسیبزا خاتمه داده شود. وزیر خارجه نمیتواند تنها وزیر خارجه فلان یا بهمان بخش از دنیا باشد و به فلان یا بهمان بخش از دنیا کاری نداشته باشد؛ چراکه امور بینالمللی و سیاست خارجی کشورها از هم قابل تفکیک نیستند.بهعلاوه، مسئولیت و اختیار باید ملازم یکدیگر باشند. ظریف نمیتواند تماما مسئول باشد و تماما بیاختیار. وزیر خارجه نمیتواند تنها به امور مثلا نروژ، سنگاپور، شیلی و مانند اینها بپردازد و از امور محوری سیاست خارجی کشور برکنار باشد، چراکه این بدون آن و آن بدون این راه به جایی نمیبرد.
متأسفانه یکی از محورهای خبری در رسانههای جهان در چندسال گذشته این بوده که وزیر خارجه در ایران کارهای نیست و تأسف بیشتر اینکه همین رسانهها همیشه توانستهاند به فکتهایی برای توجیه این ادعای خود، دست بیابند. طبیعی است که با توجه به این ادعاها و این فکتها، تلاش در داخل باید بر رد و اثبات نادرستی آنها و نیز جلوگیری از مشوبشدن ذهن طرفهای کاری وزارت خارجه در کشورهای دیگر باشد، نه برعکس.
همچنین نباید از وزیر خارجه انتظار داشت که تنها به درد سپر بلاشدن بخورد و تنها مثلا توهین بشنود که چرا مثلا از برجام خارج نمیشوی و نتواند بگوید که تصمیم در مورد ماندن در این توافق یا خروج از آن، با او نیست. به عبارت دیگر، نباید وزیر خارجهای داشت که تنها برای بهستوهآوردن و سپر بلاکردن به درد بخورد. لازم است که یکبار برای همیشه تصمیمی در این مورد و موارد مشابه گرفته شود.
و نهایتا اینکه مسئله، تنها مسئله ظریف نیست. امروز تقریبا همه مدیران اجرائی کشور سرنوشت حرفهای خود را بهطور مستقیم با آنچه بر ظریف گذشته و خواهد گذشت، پیوند میزنند. اگر بر ظریفی که همیشه مورد اعتماد کامل همه ارکان جمهوری اسلامی ایران بوده و مقام معظم رهبری به دفعات پشت بلندگو ایشان را مورد تأیید و تمجید قرار دادهاند، این برود، دیگران چه انتظاری میتوانند داشته باشند و آیا دامنه اثرات رفتار با او، بسیار فراتر از خود او نخواهد رفت؟ امیدوار باشیم که در این شرایط حساس، ظریف به کار برگردد و مهمتر از آن امیدوار باشیم که اصلاحی در سیر امور حاصل۳ شود.
- 19
- 4