به گزارش ایسنا، حامد قلیزاده، کارشناس مسائل آمریکا در یادداشتی آورده است: «شگفتیهای این انتخابات از زمان انتخابات درونحزبی و اولین تبلیغات رقم خورد. در حزب جمهوریخواه ظهور پدیده ترامپ شگفتیساز شد. کسی که در ابتدای کار هیچکس شانسی برای پیروزی او قائل نبود، توانست در بزرگترین انتخابات درونحزبی تاریخ ایالات متحده در مقابل سیاستمدارانی چون جب بوش (برادر و پسر رییسجمهور اسبق) و سناتورهایی چون مارکو روبیو (سناتور ایالت فلوریدا)، تد کروز (سناتور تگزاس) و رن پال (سناتور کنتاکی) به نامزدی حزب جمهوریخواه دست یابد.
ترامپ با استفاده از القاب و کلمات نامناسب در مورد رقیبانش و دروغگو خواندن آنها حزب جمهوریخواه را با مشکلات جدی درونی برای حمایت از او در انتخابات مواجه ساخت؛ تا جایی که دیگر نامزدهای انتخابات درونحزبی با اکراه و دیرهنگام نامزدی او را برای حزب جمهوریخواه قبول کردند. با اینحال، حزب جمهوریخواه نتوانست به طور کامل در حمایت از ترامپ به عنوان نامزد رسمی خود متحد شود و نامزدی او با خطرات جدی از درون حزب مواجه شد؛ تا جایی که پس از انتشار فیلم ترامپ که در آن از واژههای نامناسب درباره زنان استفاده میکرد، تعدادی از چهرههای شاخص حزب از حمایت او سر باز زدند و از دیگر اعضا خواستند تا با تمرکز بر انتخابات کنگره از شکست جمهوریخواهان در این انتخابات جلوگیری کنند.
حضور پدیدههای نوظهور و متفاوت با سیاستمداران معمول ایالات متحده در انتخابات درونحزبی که نظراتی متفاوت با صحبتهای متداول سیاستمداران را مطرح میکردند، تنها عامل متفاوت بودن این دوره از انتخابات نبود. با راهیابی ترامپ بهعنوان نامزد جمهوریخواهان به انتخابات اصلی، سطح بحثهای متداول بین نامزدهای دو حزب اصلی بسیار تغییر کرد و به مسائل شخصی کاندیداها و بعضاً توهین کشیده شد. در این بین ترامپ برای اولین بار از احتمال تقلب در انتخابات آمریکا سخن گفت و نظام سیاسی ایالات متحده را بیاعتبار جلوه داد. در حالی که نامزدها به جای پرداختن به بیان برنامههای اصلی خود به توهین به یکدیگر و یا پاسخ به توهینها میپرداختند، نزدیکی دو نامزد در نظرسنجیها اوباما و همسرش را مجبور ساخت که برای حفظ میراث خود به حمایت جدی از هیلاری کلینتون بپردازند.
درست در هنگامیکه رسواییهای اخلاقی پیدرپی ترامپ پیروزی کلینتون را نوید میداد، مطرح شدن بحث ایمیلهای محرمانه از طرف رییس اف.بی.آی بار دیگر کلینتون را با چالش مواجه کرد و باعث کاهش اقبال او در نظرسنجیها شد. بااینحال، نظرسنجیها و پیشبینی آرای الکترال وضعیت بسیار بهتری را برای هیلاری کلینتون به تصویر میکشید؛ وضعیتی که در پایان رأیگیری با تغییری بهدور از انتظار پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ایالاتمتحده را رقم زد.
از چند روز پیش از آغاز رأیگیری، تقریباً تمام مراکز نظرسنجی و تحلیلی پیشبینی میکردند که هیلاری کلینتون پیروز رقابت و رییسجمهوری ایالات متحده است و این پیشبینیها نه تنها تا غروب روز رأیگیری در ایالاتمتحده رنگ نباخت، بلکه حتی باور به آن قویتر شد. تنها تفاوت در پیشبینیهای مختلف تعداد آرای الکترالی بود که پیشبینی میشد کلینتون به دست آورد ولی تردیدی در کسب ۲۷۰ رأی الکترال لازم برای پیروزی توسط کلینتون وجود نداشت.
به رغم پیروزی ترامپ برخلاف پیشبینیها، باید گفت که پیشبینیها کاملاً نادرست نبودند. نکته قابل توجه در این خصوص سیستم انتخاباتی ایالات متحده است که در این سیستم رأیگیری در سطح ایالتی نه ملی انجام گرفته و بر اساس رأی هر ایالت، رأیهای الکترال اختصاص مییابد. در این فرآیند صحبت از یک انتخابات نیست بلکه چندین انتخابات باید به صورت مجزا مورد بررسی قرار گرفته و نتایج این بررسیها باهم تجمیع شود. اگر این گونه به مسأله نگاه کنیم، پیشبینیها در مورد بیش از ۹۰ درصد ایالتها درست بوده است. به علاوه باید این نکته را نیز در نظر داشت که هیلاری کلینتون در سطح ملی توانسته رأی مردمی بیشتری را به خود اختصاص دهد.
برای پیشبینی نتایج انتخابات از روشها و مدلهای مختلفی استفاده میشود که برای سهولت این بحث میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول پیشبینیهایی که بر اساس نظرسنجیها صورت میگیرند و یا نظرسنجیها در آنها تأثیر زیادی دارند و دسته دوم پیشبینیهایی که بر اساس معیارهای دیگر صورت گرفته و یا نظرسنجیها در آنها تأثیر کمی دارند.
در مورد دسته اول با توجه به موفقیت در پیشبینی صحیح بیش از ۹۰ درصد از ایالتها و همچنین اصلاح پیشبینیها با ورود رأیهای واقعی بهجای نظرسنجیها، میتوان گفت که باید اشکال را در دادههای ورودی به این مدلها که همان نظرسنجیها بودند، جستوجو کرد. در این صورت، باید نتیجه گرفت که بهطور قطع، نظرات سفیدپوستان ساکن از مناطق روستایی که سطح سواد کمتری داشتند، بهعنوان نیروی اصلی رأیدهنده به ترامپ در این آمارها بهخوبی دیده نشدند. دلایل مختلفی را میتوان برای دیده نشدن این گروه ذکر کرد. یکی از این دلایل میتواند عدم بیان و کتمان نظر توسط هواداران ترامپ باشد؛ موردی که در قالب اثر بردلی پیش از انتخابات نیز به آن اشاره میشد. دلیل دیگری که میتوان به آن پرداخت، ضعف در نمونهگیری و ترکیب مغایر افراد شرکتکننده در نظرسنجی با ترکیب جمعیتی رأیدهندگان است. اگر فرض کنیم در تعیین نمونههای آماری اشتباهی صورت نگرفته (که حداقل در یک مورد غیردقیق بودن نظرسنجی تأیید شده) به این نتیجه میرسیم که ترکیب جمعیتی رأیدهندگان تغییر کرده است.
ورود گروهی از رأیدهندگان جدید که ترامپ برای اولین بار توانسته آنها را بهعنوان رأیدهندگان جمهوریخواه به عرصه آورد، در کنار کاهش میزان مشارکت در انتخابات ایالات متحده به معنای مشارکت کمتر دموکراتها در این انتخابات است. این کاهش مشارکت دموکراتها میتواند نتیجه عوامل مختلفی از عدم توانایی کلینتون در انگیزش آنها برای رأی دادن تا اطمینان طرفداران او از پیروزی و نرفتن به پای صندوقها باشد که از موضوع این بحث خارج است و باید بهصورت مستقل مورد بررسی قرار گیرد.
در مورد دسته دوم از پیشبینیها هم باید گفت که این پیشبینیها هم اشتباهاتی داشتند. در واقع، پیشبینی انتخابات مانند پیشبینی وضعیت هوا نیست که ضریب دقت بالایی داشته باشد. در یک مورد جالب آلن آبرامویتز، بر پایه مدلی که با توجه به وضعیت اقتصادی و محبوبیت رییسجمهور کنونی به پیشبینی نتیجه میپردازد، به این نتیجه رسید که ترامپ پیروز این انتخابات خواهد بود اما خود به این عقیده بود که مدل طراحی شده توسط او اشتباه میکند و کلینتون به راحتی در انتخابات پیروز میشود.
در پیشبینیها و نظراتی که پایه آماری و مدلسازیهای آماری ندارند و بر احساس دریافتها و درک افراد از شرایط جامعه بیان میشوند، عوامل بسیاری میتوانند تأثیرگذار باشند که بررسی تمام آنها ممکن نیست. بهعنوانمثال، پیش از انتخابات عوامل متعددی از قبیل تغییرات جمعیتی ایالات متحده و افزایش دیگر گروههای قومی، حمایت زنان از یک زن برای ریاست جمهوری، سابقه طولانی در سیاست، نحوه بیان مناسب و غیره ب هعنوان عوامل مثبت برای پیروزی کلینتون مطرح بودند که استفاده از آنها بهتنهایی در پیشبینیها بدون ارائه هیچ معیار مشخصی برای ارزیابی مسلماً نمیتوانست بهعنوان مدلی قابلاتکا قلمداد شود.»
- 13
- 4