امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه شد. اما آيا اين به معناي آغاز تغييرات بزرگ در فرانسه است؟ اصولا بايد پرسيد فرانسه چرا بايد تغيير كند؟ مشكلات داخلي فرانسه تقريبا بهطور سنتي حفظ شدهاند. دولتها هيچوقت نتوانستهاند بهطور كامل بر چالشهايي مانند بيكاري، توليد، بيمه، درمان، تجارت خارجي و مهاجرت و ماليات مسلط شوند و حتي مساله يكپارچگي فرانسه بهطور جدي زير سوال رفته است.
سالهاست فرانسويها نسبت به جامعه خود بيتفاوت شدهاند. بخش زيادي از بدنه گروههاي تروريستي در خاورميانه را شهروندان فرانسوي تشكيل ميدهند كه حتي مردم خود را به راحتي مورد تهديد قرار دادهاند. تفكيك فرانسويها امروزه بسيار راحتتر از هر زمان ديگر روي ميدهد و شناسايي اين روند سادهتر صورت ميگيرد؛ چراكه فرانسويها تقريبا متحد نيستند. وضع اقتصاد فرانسه همواره در ظهور و سقوط دولتها موثر بوده است؛ هرچند مولفه امنيت نقش همترازي با اين مقوله داشته است.
به لحاظ سياسي معتقدم مكرون نميتواند فرانسه را زير و رو كند. او اصلا براي انقلاب نيامده است. سيستم فرانسه اگر مطمئن بود كه مكرون سيستم را جابهجا خواهد كرد هيچوقت اجازه بلند شدن به وي را نميداد ولي به او اين امكان داده شد تا تنها در عرض كمتر از يك سال با تشكيل حزب به پيش؛ وارد بازي شود. مكرون زاييده سيستم سياسي مرفه فرانسه است و تنها به خاطر ترس رواني فرانسويها از افراطگرايي؛ حذف فيون؛ حمايت بايرو و كمي ظاهر سادهاش و زندگي خصوصي خاصش؛ به اليزه رفت. خانم لوپن اگرچه فرانسويهاي زيادي را پشت سر خود متحد ساخت ولي به دليل ماهيت ملي گرايانه تندي كه دارد موجب بروز سوالات و ترسهاي جدي در بين بخش بزرگي از مردم كشورش شد و از اليزه باز ماند. اين حقيقت دارد كه بسياري از فرانسويها به مكرون راي دادند چون نميخواستند لوپن رييسجمهور شود اما امانوئل مكرون اصلا در فرانسه محبوب نيست. او حتي در سطوح عادي؛ مورد توجه نبوده است و سابقه بدي در رويارويي با ميليونها كارگر و كارمند فرانسوي در دوره وزارتش در دولت فرانسوا اولاند دارد.
توجه داشته باشيد كه در انتخابات؛ يك چهارم فرانسويها راي ندادند و نزديك ١٢درصد آرا رايهاي باطله بودند. هنوز كسي پاسخ نداده است كه چرا فرانسوا بايرو رهبر جنبش دموكراتيك؛ بهطور ناگهاني از مكرون حمايت كرد. من تصور ميكنم مكرون حاصل يك پروژه پديدهسازي در فرانسه است تا ضمن حفظ آبروي سوسياليستها از تغيير مسير فرانسه به سوي يك شاهراه گنگ جلوگيري كند. مكرون سالها عضو حزب سوسياليست بود بدون اينكه اعتقادي به آن داشته باشد و پيروز شدن وي ميتواند پيروزي سوسياليستها را معنا دهد.
فرانسويها هنوز با چالشهاي بزرگي مانند كار، بيمه، معافيتهاي مالياتي و شرايط سخت بيمه همگاني مواجه هستند و براي همين دقت مناسبي به وعدههاي مكرون براي حذف سهم بيمه بهداشتي و بيكاري از حقوق و مقررات ٣٥ ساعت كار در هفته نشان ميدهند. مكرون براي موفقيت بهتر در مسائل داخلي نياز به پيروزي در انتخابات ژوئن پارلمان دارد. نقطه قوت مكرون تجربه بانكي او در روچيلد است كه ميتواند تا حدودي در نگرشهاي تازه به سيستم مالي و اقتصاد كشور مفيد واقع شود؛ به شرط آنكه مختصات فرانسه را در نظر بگيرد. فرانسه در سياست خارجي نقش برجستهاي در اروپا داشته است. براي همين مقوله ديپلماسي خارجي در اين كشور نسبت به ديگر كشورهاي اروپايي مانند سوييس يا هلند و سوئد اهميت بيشتري دارد كه مهمترين آن اتحاديه اروپا و مهاجرت است. در خلال انتخابات؛ امانوئل مكرون با عصا و مادام لوپن با شمشير از اتحاديه انتقاد ميكردند.
مكرون به تدريج اين مساله را كم سروصداتر از گذشته پيش برد و بر استمرار حضور فرانسه در اتحاديه تاكيد كرد. با اين حال او با وجود اينكه نشان ميدهد اروپايي فكر ميكند وحتي ميتواند به دنبال رهبري فرانسه در اروپا باشد؛ خواستار تغييراتي عميق در اتحاديه بوده و اين اتحاديه را به فرگزيت هم؛ تهديد كرده است كه مدل مشابه خروج بريتانيا است. من اين رفتار مكرون را مشابه رفتارهاي آقاي اردوغان در تركيه ميبينم كه در مسير رسيدن به قدرت؛ مانورهاي جالبي ميداد. البته مكرون نميتواند مانند اردوغان ادامه دهد چرا كه تفاوتهاي فاحشي بين سيستم فرانسه و مدل تركيه وجود دارد و چنين اجازهاي به مكرون نميدهد و شخصيت و تجربه مكرون نيز متفاوت با اردوغان است.
مكرون در سياست خارجي نميتواند جادو كند.با وجود آنكه او از حمله موشكي امريكا به سوريه حمايت كرد ولي پيشتر از آن برلزوم راهحل سياسي در سوريه حتي با وجود بشار اسد تاكيد داشته است. ولي يك نكته را بايد به صراحت مورد تاكيد قرار دهم كه مكرون در خاورميانه از خطوط قرمز اسراييل عبور نخواهد كرد. به عبارتي شما نميتوانيد منكر تاثيرگذاري اسراييل و يهوديان فرانسوي بر پيروزي مكرون باشيد حتي اگر نتوانيد سند آن را ارايه دهيد.
ديپلماسي فرانسه در خاورميانه بهطور سنتي به دنبال تامين منافع ملي آن كشور خواهد بود ولي در حساسترين لحظات كه فرانسويها بايد تصميم بگيرند قطعا در طرف اسراييل خواهند بود. هرچند ممكن است در داخل پارلمان يا افكارعمومي با مخالفتهاي جدي و تاثيرگذاري روبهرو شود. فراموش نكنيم كه مكرون با فرانسهاي روبهرو است كه همه مثل او فكر نميكنند و ظرف ٥ سال عقايد مليگرايانه آن تقريبا دو برابر شده است و از ١٧ درصدسال ٢٠١٢ به ٩٠/٣٦درصد سال ٢٠١٧ ميلادي رسيده است كه نشان ميدهد٥/٦ميليون فرانسوي طرفدار لوپنها اكنون به بيش از ١٠ ميليون و ٦٤٣ هزار نفر افزايش يافته است. فرانسه در ارتباط با ديگر كشورها و موضوعات خاورميانه بسته به منافع امنيت ملي خود عمل خواهد كرد ولي همانطور كه گفته شد هيچكس نبايد انتظار داشته باشد خودرا رودرروي اسراييل قرار دهد. فرانسويها گرچه در چارت اروپايي داراي مقبوليتهايي هرچند ضعيفتر نسبت به آلمان هستند ولي هيچوقت تمايل خود به رهبري اروپاييها را نتوانستهاند پنهان سازند.
بااين حال حتي برخي كشورهاي موثر در اروپا كه در عين حال همسايه مرزهاي فرانسه هستند مانند اسپانيا؛ مشكلات جدي با پاريس دارند كه بخش بزرگي از آن مربوط به چالشهاي نظامي قديم است. فرانسه قطعا در اتحاديه اروپا به دنبال تغييرات در حوزه اقتصاد و مالي و تجارت به نفع خود خواهد بود و تصور ميكنم اگر رفراندومي در اين كشور در مورد خروج يا عدم خروج از اتحاديه صورت گيرد با توجه به شرايط كنوني و نتايج آراي انتخابات رياستجمهوري به ادامه عضويت راي خواهد داد. تغيير خاص ديگري در حوزههاي مختلف سياست خارجي فرانسه پيشبيني نميشود. با وجود علايق مكرون به اوباما و استفاده او از تجربيات تيم انتخاباتي اوباما در مبارزات اخير فرانسه من تصور نميكنم در ارتباط با ايالات متحده سياستهاي تندي را شاهدباشيم ولي در كل برخي اشتراكات بين خانواده مكرون با ترامپ (كارخانهداري و تجارت) وجود دارد كه ميتوانند در مناسبسازي روابط دوطرف تاثير خوبي داشته باشند.
ميتوان انتظار داشت مناسبات تجاري و بازرگاني فرانسويها با نقاط مختلفي مانند چين رشد زيادي داشته باشد و اگر موضوعات مشابه مربوط به دخالت روسيه در انتخابات امريكا در فرانسه پيش نيايد روابط بين پاريس و مسكو بيشتر از دوره اولاند بهبود خواهد يافت و مكرون سعي خواهد كرد چهره فرانسه در آفريقا را لطيفتر نشان دهد. من انتظار ندارم انساني كه در يك خانواده مرفه بزرگ شده و با خانواده مرفه ديگري پيوند خورده است بتواند ايدهآلهاي خود در مورد اتحاديه اروپا را در كشور خود پياده كند و حتي با توجه به سابقه و زيگزاگهاي بيش از حدي كه در فرآيند رسيدن به قدرت از خود نشان داده است؛ نميتوان اطمينان داشت كه چنين فردي داراي يك روال ثابت و محكم در برخورد با موضوعات و چالشها باشد. نكته ظريف ديگر حضور سايه همسر مكرون؛ خانم ترونيو بر نگاه و تصميمات رييسجمهور است. ترونيو ميتواند ضمن تاثيرگذاري قوي بر تمام تصميمگيريهاي داخلي و خارجي رييسجمهور در بهبود يا تضعيف جايگاه مكرون در نزد زنان فرانسوي؛ كاملا موثر عمل كند.
اين نفوذ زنانه از سوي مكرون كاملا پذيرفته و حتي به عمل گرفته شده است. مكرون با انگشت گذاشتن بركلمات وواژههايي مانند آزادي و شجاعت كه در تاريخ فرانسه سياستمداران به وسيله آنها مردم را عليه سلطنت و سپس عليه خود انقلابيون به شورش در آوردند؛ توانست مردم فرانسه را در قرن ٢١ «به پيش» ببرد و كاخ رياستجمهوري را فتح كند ولي هيچكس نميتواند تضمين دهد كه در انجام وعدههاي خود براي نجات فرانسه از فرسودگي و نگرانيهاي مزمن اجتماعي؛ موفق خواهد بود و دور دوم رياستجمهوري را نيز تجربه خواهد كرد.
عبدالحسين صدر
- 15
- 6