تصویری که تاریخ از «هیتلر» ارائه میدهد تصویر یک دیکتاتور بزرگ است؛ عنوانی که «چارلی چاپلین» با شجاعت و صراحت به او میدهد. «هیتلر» در آلمان خود را حاکم بر جان و مال مردم میدانست و اعضای حزب نازی و مأموران گشتاپو اجازه ابراز مخالفت با شخص «هیتلر» یا تصمیمات و خواستههای او را به کسی نمیدادند.
بعد از شروع جنگ و اشغال کشورهای همسایه، «هیتلر» بساط دیکتاتوری خود را به این کشورها نیز گسترش داد. ولی نکتهای که برایم جالب است، تفاوت بسیار زیاد میان «دیکتاتور بزرگ» و «اشغالگر بزرگ» است. میتوان با اطمینان گفت آلمان هیتلری، حداقل تا قبل از شروع جنگ، یکی از درخشانترین دوران پیشرفت خود را چه از نظر اقتصادی و چه از نظر علمی و فنی شاهد بوده است.
«هیتلر» به کشورش عشق میورزید و تمام تلاش خود را برای اینکه کشورش قدرتمندترین کشور دنیا باشد، به خرج میداد. تمام تصمیمات او با بیرحمی ددمنشانهای در جهت بالابردن توان آلمان بود. او برای بالابردن مقام شهروندان آلمانی در جهان حاضر بود آنها را حتی نابود کند. برای اثبات آنکه او و هممیهنانش نژاد برترند و برای اینکه کسی را در این افتخار شریک نکند، تمام غیرآلمانیتبارها را یا مجبور به فرار یا نابود میکرد. کسانی که میماندند باید زیر مدیریت دیکتاتوری او مهرهای از ماشینساختن کشور باشند. هیچیک از ژنرالهایش این حق را نداشتند که سهمی برای خود قائل باشند یا به فکر آسایش خود یا نزدیکانشان باشند. ژنرال یا سرباز، سرمایهدار یا کارگر همه باید در خدمت اجرای فرمانهای او باشند.
اینگونه بود که در مدتی کوتاه در صنایع بنیادی مانند فولادسازی، اتومبیلسازی، هواپیماسازی، زیردریاییسازی، تانکسازی و راهسازی و پلسازی از خیلی از دیگر کشورهای دنیا پیشی گرفت. او خود را برای جنگی که توان و قدرت کشورش را به دنیا ثابت کند و پاسخ تحقیرهای بعد از جنگ جهانی اول را بدهد، آماده میکرد. با اعلام جنگ به دنیا و اشغال لهستان، اتریش، چکسلواکی، مجارستان و بعد فرانسه، دنیا با چهره دیگری از «هیتلر» نیز آشنا شد؛ «هیتلر اشغالگر»، با همان روحیه دیکتاتوری و فاشیست بودن ولی این بار حاکم بر کشورهایی که هیچ تعلق خاطری به آن کشورها و ملتها نداشت. حضور گشتاپو و نیروهای نظامی «هیتلر» در این کشورها نیز مانند آلمان ترس در دل دشمنانش میانداخت. همچنان مخالفانش با جانشان هزینه مخالفت را میدادند.
ولی این بار او یک دیکتاتور ملیگرا نبود، بلکه یک اشغالگر بود. او در این کشورها از ماشین دیکتاتوری خود برای ساختن بهره نمیبرد بلکه این ماشین برای تخریب، غارت و تحقیر مردم به پیش میرفت. ژنرالهای اشغالگرش این اجازه را داشتند که در غارتهایشان نفع شخصی نیز ببرند و با ساختن زندگی اشرافی برای خود در مناطق اشغالشده، اشغالشدگان را در حد توان تحقیر کنند. با نگاهی به «هیتلر» دیکتاتور ملیگرا و «هیتلر» اشغالگر میتوان مشخصههای این دو «هیتلر» را خلاصه کرد. هر دو «هیتلر» مشخصههای مشترکی ازجمله: «خودرأیی، خشونت و ارعاب» دارند. ولی تفاوتهای آشکاری میان «هیتلر» دیکتاتور ملی و «هیتلر» اشغالگر وجود دارد.
در آلمان، دیکتاتور تمام توانش را برای «ساختن، پیشرفت و ایجاد حس غرور و افتخار ملی» هزینه میکرد. در صورتیکه در کشورهای اشغالشده او رسما به ژنرالهای خود اجازه و دستور میداد تا «غارت، تخریب و تحقیر» کنند. «غارت، تخریب و تحقیر» مشخصههای عمومی اشغالگری هستند. در کتاب تاریخ جهانگشای جوینی درباره حمله مغولها گفته میشود که «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند».
دکتر رضا اجتهادی-استاد دانشگاه صنعتی شریف
- 12
- 8